ایرج خسروی

ایرج خسروی
شهید ایرج خسروی : فرمانده بهداری تیپ 57حضرت ابوالفضل (ع)(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) سال 1338 در خانواده‌اي نسبتاً فقير در شهرستان بروجرد چشم به جهان گشود. وي پنجمين فرزند خانواده بود. هنگام تولد، صورت نراني اين نوزاد شور و شوق فراواني را در فضاي خانواده به وجود آورده بود. شهيد خسروي در سال 1342 راهي دبستان شد و پس از شش سال با گرفتن مدرك ششم راهي دبيرستان گرديد. در دوران تحصيل با علاقه و پشتكاري كه در امر آموزش داشت، حتي تجديد هم نشد و با موفقيت دورة دبيرستان را سپري كرد. او از شاگردان ممتاز و درسخوان دبيرستان به شمار مي‌رفت. ر سال 1354 با اخذ ديپلم در كنكور سراسري شركت كرد و در رشته زبان و ادبيات انگليسي دانشگاه مشهد و نيز رشته پزشكي دانشگاه تهران (بورسيه) ارتش امتياز لازم براي ورود به دانشگاه به دست آورد كه پس از مصاحبه در رشته پزشكي به دانشگاه تهران راه يافت. شهيد خسروي تحصيلات را در رشتة پزشكي ادامه مي‌داد،‌ تا اين كه انقلاب اسلامي به رهبري امام امت شكل مي‌گرفت، وي همگام با ديگر دانشجويان در به ثمر رساندن انقلاب نقش قابل توجهي داشت. در دوران انقلاب از درس و دانشگاه غافل نبود و دانشجويان و اساتيد وي را به عنوان فردي مومن و آگاه و مبارز مي دانستند. با پيروزي انقلاب و تعطيل شدن دانشگاه‌ها، شهيد خسروي تلاش لازم را براي خدمت به محرومان و مستمندان مي‌كرد. در دوران قبل از انقلاب سير مطالعاتي شهيد بيشتر روي قرآن و احاديث و كتاب‌هاي شهيد مطهري بود. او از همان كودكي ثابت كرده بود كه انساني وارسته و داراي سجاياي اخلاقي بارزي است كه تنها بندگان برگزيدة خداوند مي‌توانند از اين نعمت برخوردار باشند. تا زمان شهادتش كمتر كسي او را مي‌شناخت. پس از شهادت او و بررسي مسئوليت‌هاي كه او در طول انقلاب و جنگ داشت، به شخصيت معنوي و روحية تلاشگر او پي برده شد. بندگان مخلص خدا چون همة كارهاي خود را فقط براي رضايت او انجام مي‌دهند،‌ سعي دارند كه اعمال و رفتارشان فقط براي او باشد و از ديد خلق ناديده نگه دارند تا نكند خداي ناكرده دچار عجب و و در كل دچار خسران شوند. بعد از شكل‌گيري انقلاب و تشكيل سپاه پاسداران، او كه از جو ارتش قبل از انقلاب نگران و ناراضي بود،‌ درخواست كرد كه او را به سپاه پاسداران منتقل نمايند تا در زمرة پاسداران انقلاب به حراست از دستاوردهاي اين انقلاب كه با خون هزاران شاهد گمنام به دست آمده است، بپردازد. تا اين كه در ايام عيد 1361 مطلع مي‌شود كه سپاه اسلام به منظور زدن تودهني به دشمني كه شش ماه است نقاط زيادي از كشورمان را اشغال كرده است،‌ مهياي عملياتي بزرگ مي‌باشد. فوراً خود را به منطقة دزفول رسانده و در آنجا به صف دشمن‌شكنان فتح المبين مي‌پيوندد و با اين كه مسئوليت مداواي مجروحين را در پشت منطقة درگيري داشته، به خط مقدم نبرد با ملحدان كافر رفته و در ايام شكوفايي طبيعت، هنگامي كه شقايق‌هاي خوزستان گرده افشاني مي‌كنند، لقاي حضرت حق را با تمام وجود حس و لمس مي‌كند و به آرزوي ديرينة خود، يعني شهادت، مي‌رسد. شهيد در روز 2/1/61 در منطقة رقابيه در عمليات غرورآفرين فتح‌المبين به فيض عظماي شهادت نايل مي‌گردد و پيكرش در گلزار شهداي بروجرد (بهشت شهدا) در كنار ساير همسرنگرانش به يادگار به دل خال سپرده مي‌شود.
نسخه چاپی