نصراللَّه مستنبط تبریزی
(1406 -1327 ق)، عالم دینى، فقیه، مجتهد و مدرس. در تبریز به دنیا آمد. سطوح و مقدمات فقه و اصول را در تبریز نزد پدرش فراگرفت. سپس به قم رفت و به تكمیل سطوح پرداخت و پس از آن در درس خارج آیتاللَّه حجت و آیتاللَّه حایرى شركت و استفاده نمود. آنگاه به نجف رفت و از محضر آیتاللَّه غروى اصفهانى و آیتاللَّه شیخ آقا ضیاءالدین عراقى و آیتاللَّه آقا سید ابوالحسن اصفهانى و آیتاللَّه میرزا محمدحسین نایینى استفاده نمود. وى همچنین در اخلاق از شاگردان آیتاللَّه سید على قاضى طباطبایى تبریزى بود. وى پس از رسیدن به درجهى اجتهاد خود به تدریس فقه و اصول پرداخت. او داماد و ملازم و مصاحب مجالس خاص و عام آیتاللَّه خویى بود. از آثارش: «الاجتهاد و التقلید»؛ «التقیة»؛ «العدالة»؛ «قاعدة التجاوز و الفراغ»؛ «اللباس المشكوك»؛ «معارف الاسلام»، در اصول؛ مجموعه مقالات و بحثهاى علمى منتشر شده در مجلات نجف.[1]
عالم دینى.
تولد: 1327 ق.، تبریز.
درگذشت: اردیبهشت 1364.
آیتالله سید نصرالله مستنبط تا حدود بیست سالگى سطح را تماما و مقدارى از خارج فقه را در تبریز خواند و در حدود 1347 ق. به قم رفت و مدت شش سال در آنجا دورهى خارج صلوة آیتالله عبدالكریم حائرى یزدى و خارج مكاسب و خارج اصول آیتالله سید محمد حجت كوهكمرهاى را پست سر گذاشت و با اجازه اجتهاد از قم مراجعت و در حدود سال 1353 ق. در نجف اشرف ساكن شد و در بحث اصول و فقه آیتالله ضیاءالدین عراقى شركت كرد، در بحث حج و كتاب طهارة نیز از درس آیتالله اصفهانى استفاده نمود و بعد از دو ماه از ورود به نجف از محضر آیات عظام آیتالله اصفهانى و آیتالله ضیاءالدین عراقى مفتخر با اخذ اجتهاد گردید و بعد از فوت این دو استاد تا سال 1347 ق. مشغول به تدریس خارج فقه و اصول و كلام بود. تألیفات و آثار وى به قرار ذیل است: معارف الاسلام در اصول عقاید؛ رساله در لباس مشكوك؛ رساله در تقیه؛ رساله در قاعده فراغ و تجاوز؛ رساله در فروع علم اجمالى؛ رساله لاضرر؛ رساله من ادرك؛ رساله در تعاقب ایدى بغیر.
سید نصراللَّه بن العلامه السید رضى موسوى از مدرسین بزرگ و علماء بنام معاصر نجف اشرف است.
معظمله در 1327 قمرى متولد شده و پس از خواندن ادبیات و سطوح به قم آمده و از محضر اساتید بزرگ حوزه علمیه قم مرحوم آیتاللَّه العظمى حایرى و آیتاللَّه حجت استفاده نموده و در اواخر مرحوم آیتاللَّه حایرى مهاجرت به نجف اشرف و از محضر مرحوم آیتاللَّه آقا ضیاءالدین عراقى و آیتاللَّه حاج شیخ محمدحسین غروى اصفهانى و آیتاللَّه العظمى آقا سید ابوالحسین اصفهانى استفاده نموده و از آن مرحوم اجازه اجتهاد كه در آن تعبیر به (صفوه المجتهدین) است دریافت نموده و از همان زمان به تدریس فقه و اصول پرداخته و خود این نگارنده در سال 1363 قمرى خیارات مكاسب را خدمت ایشان تلمذ نمودهام. اجمالا ایشان كه داماد بزرگ آیتاللَّه العظمى خوئى مىباشند یكى از مفاخر و ثروتهاى علمى و عملى معاصر حوزه نجف اشرفند داراى اخلاقى جمیل و بیانى ملیح و موصوف به فضل و كمال و از ائمه جماعت نجف مىباشند.
از آثار ایشانست 1- اجتهاد و تقلید 2- قاعده تجاوز و فراغ 3- لباس مشكوك 4- التقیه 5- العداله 6- معارف الاسلام در اصول 7- رساله در من ادرك.
داماد گرامى ایشانست. حجةالاسلام حاج آقا جواد گلپایگانى فرزند آیتاللَّه العظمى حاج سید محمدرضا گلپایگانى مدظله.
سید نصراللَّه فرزند مستنبط تبریزى از علماء برجسته و فقهاء و مدرسین بحق و شایسته معاصر نجف اشرف بودند. معظمله در سال 1327 قمرى در تبریز متولد شده و در بیت سیادت و سعادت پرورش یافته و پس از خواندن مقدمات و ادبیات و قسمتى از سطوح به قم آمده و تتمه سطوح را از مدرسین حوزه تكمیل و به درس خارج مرحوم آیتاللَّه حجت و آیتاللَّه العظمى حایرى شركت و استفاده نموده سپس مهاجرت به نجف اشرف كرده و به درس مرحوم آیتاللَّه غروى اصفهانى و آقا ضیاءالدین عراقى و بالاخص آیتاللَّه العظمى اصفهانى شركت و استفاده كامل نموده تا به مدارج عالیه اجتهاد و استادى رسیده و خود تشكیل درس خارج فقه و اصول داده و جمع كثیرى از افاضل محصلین به درسش شركت و استفاده نموده و پس از فوت برادرش مرحوم آیتاللَّه حاج سید احمد مستنبط در اول صبحها در قسمت بالا سر امیرالمؤمنین على علیهالصلوه والسلام اقامه جماعت نموده تا ساعت ده روز یكشنبه هجدهم ربیعالاول 1406 قمرى كه در سن حدود هشتاد سالگى به مرگ مرموزى از دنیا رفته و به اجداد گرامش پیوسته است.
داراى تألیفات علمى مىباشند كه ذیلا مىنگارم:
1- اجتهاد و تقلید
2- قاعده تجاوز و فراغ
3- لباس مشكوك
4- التقیه
5- العداله
6- معارف الاسلام در اصول
7- رساله در من ادرك
نگارنده گوید: مرحوم مستنبط گذشته از مقام علمى داراى مقامات معنوى بودند، زیرا در رشته معنویت از شاگردان برجسته مرحوم جمالالسالكین و قدوه العارفین عالم ربانى مرحوم حاج سید علىآقا قاضى طباطبائى تبریزى استاد اخلاق و مربى نفوس مستعده حوزه علمیه نجف بودند. و در این رشته مرحوم مستنبط گذشته از جنبههاى علمى كار كرده و ریاضت كشیده بودند. و حقیر دو قصه از ایشان كه معرف و گویا معنویت و معرفت ایشانست را مىنگارم:
1- در سال 1361 قمرى مشرف به نجف اشرف شدم از اول ورودم به قدرى مورد عنایت و ضیافت مخصوص مولایم حضرت على علیهالسلام قرار گرفتم كه اگر تمام ذرات وجودم زبان شود نمىتواند شكر و سپاس آن مراحم را بگذارد. زیرا در اولین روز تشرفم خدمتشان عرضه داشتم:
وفدت علیك بغیر زاد
پس وسائل ماندن و مخارج یك سال اقامتم را یك جا عنایت فرمود و چون این لطف و مرحمت را دیدم دیگر هرچه مىخواستم و نیاز داشتم عرض مىكردم و محبت مىفرمودند. یك شب از حضرتش استاد علمى و اخلاقى تقاضا كردم. پس به حجره مدرسه آمدم و حجره من در سر راه نبود بلكه در گوشه و زاویه طبقه فوقانى قرار داشت و كسى از جلوى آن عبور نمىكرد مگر آنكه مرا مىخواست.
پس در حجره خویش مشغول مطالعه مكاسب بودم، ناگاه دیدم سید بزرگوارى در حجره پائین پاى من نشسته است فورا از جا برخاسته و با خودم گفتم بىادب فقه اهلبیت علیهمالسلام را مطالعه مىكنى و در برابرشان پاى خود را دراز مىكنى پس خواستم از آقا عذرخواهى كنم دیدم نیستند بسیار وحشت زده شده و از حجره بیرون دویدم كه این آقا چه شده است؟
من نه آمدن او را دیدم و نه رفتن او را ملتفت شدم چطور از نظرم ناپدید شد پس در حالیكه سراپا غرق عرق شده بودم و موى بدنم برخاسته بود به بام مدرسه كه اشراف به حرم مولایم امیر مومنان علیه الصلوه والسلام داشت رفتم و به او متوسل شدم تا حالم عادى شد و به حجره آمدم و خوابیدم و فرداى آن شب كه به درس مرحوم آیتاللَّه اصفهانى حاضر مىشدم رفتم و پس از پایان درس به یكى از افاضل گفتم من استادى مىخواهم كه از او استفاده علمى و عملى و اخلاقى كنم فورا فرمود آن سیدى كه مىرود مناسب با خواسته تو است و به سیدى كه به سوى صحن مطهر مىرفت اشاره كرد. من به سوى او به سرعت رفتم و در مقابل مقبره شیخنا الانصارى قدس اللَّه سره كه ایستاده و فاتحه مىخواند به او رسیدم و وقتى جلو رفتم دیدم آن سیدى است كه دیشب در حجره من آمده بود مىباشد سلام كردم و خواسته خود را به او گفتم فرمود ساعت هشت صبح فردا بیا مسجد هندى دو نفر دیگر هستند اگر بیان مرا پسندیدى ادامه بده پس ساعت موعود رفتم و آمدند و شروع به بحث و تحریر و تقریر درس مرحوم سید اصفهانى را كردند مسرور شدم و ادامه دادهام و ایشان همین بزرگوار آقاى مستنبط مترجم عزیزم بودند و اما آن دو نفر از فضلاء و اوتاد حوزه نجف بودند.
1- مرحوم حاج سید محمدرضا قاضى طباطبائى تبریزى از شاگردان اخلاق مرحوم آقا سید على قاضى.
2- حاج شیخ محمدجواد قدس بروجردى داماد مرحوم آیتاللَّه العظمى میرزا عبدالهادى شیرازى.
3- مرحوم آقاى مستنبط كه داماد بزرگ آیتاللَّه العظمى حاج سید ابوالقاسم خوئى مدظله و از مشاورین معظمله در اغلب كارها بودند.
روزى طرف صبح (بین الطلوعین) در سمت بالا سر محل نماز صبحشان كه مشغول خواندن زیارت جامعه كبیره بودند مىبینند آقاى عربى در جلوى ایشان محاذى بالا سر مشغول نمازند و قرائتى مىخوانند كه تاكنون از هیچكس چنین قرائتى نشنیده بوده مجذوب حال و قرائت و تجوید او مىشود تا به قنوت مىرسد مىشنود كه در قنوتش مىخواند...
اللهم ان معویه بن ابىسفیان آذى علیا فالعن معویه لعنا وبیلا و عذبه عذابا الیما (یا قریب به این مضمون) فرمود پس خواستم از او سوال كنم كه این دعا و قنوت در جائى آمده یا از خود اوست و او انشاء فرموده پس با اینكه در دسترس من بود، بلند شدم كه بعد از نماز او بپرسم دیدم نیست هر چند به این طرف و آن طرف نگریستم او را ندیدم. دانستم مولایم عجلاللَّه فرجه الشریف بوده است.
آرى از چنین سید بزرگوار و فقیه جامع و عالم عاملى بعید نیست كه بارعه به فیض لقاء و زیارت مولایمان رسیده باشد منتهى مكتوم داشته. زیرا به گفته معروف:
هر كه را اسرار حق آموختند
مهر كردند و دهانش دوختند
مگر مرحوم شیخ ما حاج شیخ محمدتقى شهید بافقى نبود كه به كرات و مرات برایش تشرف حاصل شده بود ولى ابراز نمىكرد تا بعد از فوتش افراد مختلف داستانهائى از او نقل كردند. مانند این داستان كه عالم جلیل آقاى علوى فریدونى داماد بزرگ آیتاللَّه العظمى گلپایگانى برایم حكایت كرد كه یكى از اصناف بازار قم به نام آقاى پاینده كه ورشكسته شده بود چهل شب جمعه به مسجد جمكران قم مىرود براى اصلاح كارش شب چهلم سیدى را در مسجد زیارت مىكند كه به او مىفرماید در راه كه به قم برمىگردى حاج شیخ محمدتقى بافقى را مىبینى كه مشغول جمع كردن سنگهاى میان راه است به او سلام مىرسانى و مىگوئى آقا گفت: قدرى از آن پولها كه پیش تو است به تو بدهد. آقاى پاینده گوید آمدم، دیدم حاج شیخ مشغول جمع كردن سنگها از میان راه است سلام كردم و پیام را دادم فورا گفت: آقا سلام به من فرستاد و شروع كرد به گریستن و زار زدن و اشك ریختن و آن وقت متوجه شدم كه آن آقا كه بود آقاى عالم بود و من به فیض زیارتش رسیدم ولى غافل بودم و او را نشناختم پس دیدم آقاى بافقى از گریه خلاص نمىشود گفتم پیامى هم به شما دادند فورا توجه كرده فرمود چه فرمودند گفتم فرمودند از آن پولها كه نزد تو است قدرى به من بدهید، دیدم فورا از جیب خود كیسهاى درآورد كه در آن حدود سى یا چهل تومان پول نقره آن روز بود و از آن چند تومانى به من داد پس خداحافظى كرده آمدم و به بركت آن پول خسارت و ضرر و قروضى كه به واسطه خشك شدن زراعتم به من رسیده بود جبران و ادا گردید و از ورشكستگى بیرون آمده و كارهایم اصلاح شد. آرى ایمان نگارنده چنین است كه شاعر گوید:
بذره گر نظر لطف آنجناب كند
به آسمان رود و كار آفتاب كند
سلام من الرحمن نحو جنابه
فان سلامى لا یلیق ببابه
آیتاللَّه مستنبط رحمهاللَّه فقط داراى یك دختر بودند كه او را به آیتاللَّه زاده گلپایگانى حاج سید جواد فرزند بزرگ آیتاللَّه العظمى حاج سید محمدرضا گلپایگانى تزویج كردند و فرزند ذكور و پسر نداشتند و نسل و عقب آن مرحوم از این دختر مىباشد.
حاج سید جواد از آقازادگان محترم و فضلاء مكرم حوزه علمیه قم مىباشند كه در بیت علم و مرجعیت به دنیا آمده و پرورش یافته و پس از خواندن دروس جدید به فراگرفتن علوم دینى و خواندن ادبیات پرداخته و بعد از تكمیل صرف و نحو و منطق به خواندن سطوح فقه و اصول نزد اساتید و مدرسین حوزه علمیه مشغول شده و بعدا مهاجرت به نجف اشرف نموده و بقیه سطوح مكاسب و كفایه را در آنجا از مدرسین بزرگ فراگرفته سپس به درس خارج فقه و اصول آیتاللَّه العظمى خوئى و پدر همسرش آیتاللَّه مستنبط حاضر و استفاده نموده و بعد از رحلت ناگهانى برادرش مرحوم حاج سیدمهدى متوفى شوال 1357 شمسى براى رسیدگى به كارها و مسئولیتهاى آن مرحوم در قم مستقر و تا حال به خدمات روحى و اجتماعى اشتغال دارند.
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.