علی لب خندقی
سید على بن میرزا محمدصادق بن میرزا محمد بن نصیرالدین الثالث بن صدرالدین الثانى بن نصیرالدین الثانى بن صدرالدین بن نصیرالدین بن میرصالح الحسینى الیزدى المدرسى معروف به (لب خندقى) عالمى كامل و مرجعى جلیل از بیت علم و فضل و تقوا و شرف از عصر جدش میرصالح مدرس بوده و لقب (مدرسى) براى او و كلیه سادات مدرسى یزد و قم و نجف به واسطه انتساب به اوست.
وى در سوم شعبان 1284 قمرى شب ولادت حضرت سیدالشهداء (ع) به دنیا آمد و در شب دهم محرم (عاشورا) سال 1364 قمرى شب شهادت جدش سالار شهیدان علیه الصلوة والسلام بدرود زندگى گفته و در امامزاده جعفر یزد مدفون شده است.
این بزرگوار پس از پرورش در بیت علم چندى از محضر آیتاللَّه آقامیرزا سیدعلى مدرس بزرگ و آقا سید مرتضى مدرس معروف به (شیخ) و حاج میرزا ابراهیم استفاده نموده آنگاه مهاجرت به سامرا و مدت شش سال از محضر میرزا بزرگ شیرازى و بعد چندى با معیت مرحوم آیتاللَّه حایرى یزدى در خدمت مرحوم سید استاد آقا سید محمد طباطبایى فشاركى و پس از وى در خدمت مرحوم علامه خراسانى و حاج میرزا حسین خلیلى تهرانى تلمذ نموده سپس در عصر آخوند خراسانى به ایران و وطن خود شهر یزد مراجعت و به اقامه جماعت و تدریس در مدرسه مصلى پرداخته و از طریق مختصر زراعتى امرار معیشت نموده تا در سال 1364 وفات كرده است.
نگارنده گوید: درباره نبوغ و تبحر و مقام علمى او به یك واسطه از مرحوم آیتاللَّه حایرى شنیدم كه مىفرمود: اگر وى در نجف مانده بود نوبت ریاست به سید و دیگران نمىرسید.
مرحوم مبرور سید الفقهاء والمجتهدین آیتاللَّه العظمى آقاى حاج میرزا سید على مدرس یزدى معروف به لب خندقى كه در سفر مشهد به قم مشرف و مورد تجلیل و تكریم آیتاللَّه حایرى و حوزه علمیه واقع گردیده است.
معظم له از اكابر مجتهدین و اعاظم فقهاء و مجسمه تقوا و فضیلت و دیانت و از شاگردان طراز اول و تلامذه مبرز مرحوم آیتاللَّه آقا سید محمد فشاركى اصفهانى و آخوند خراسانى و علامه یزدى بوده و در عظمت آن بزرگوار این بس كه اگر در نجف مانده بود ریاست به دیگران نمىرسید زیرا كه ایشان مقدم بر دیگران بودند.
مرحوم آیتاللَّه یثربى كاشانى مىفرمود وقتى خواستم از نجف به ایران بیایم استادم مرحوم آیتاللَّه آقا ضیاءالدین عراقى با جمله اصحاب و شاگردانش تا وادىالسلام مرا بدرقه كرده و موقع تودیع فرمودند در درس استاد ما آخوند خراسانى یك میرزا سید على یزدى بود كه وقتى خواست به ایران برود استاد ما به اتفاق اصحاب تا همین جا بدرقهاش كرده و از فراق و رفتن ایشان ناراحت بود و مىفرمود در میان شاگردان من كسى مانند او در فهم و دقت نظر و اطلاع و جامعیت نیست و منهم اكنون همین جمله را درباره تو مىگویم و به من سفارش كرد كه میرزا سید على یزدى را ببین ولو به رفتن به یزد باشد و من پس از آمدن زیاد به فكر ایشان افتادم و دوست داشتم ایشان را ملاقات كنم و ببینم كیست كه آنقدر آقا ضیاء از او تجلیل مىكند و گاهى به فكر رفتن یزد مىافتادم ولى موانع و كثرت كار نمىگذاشت تا روزى یكى از دوستان و فضلاء كاشان به منزلم آمده و گفت یك ماشین از یزد آمده و یك سید بزرگوارى با عدهاى از اهل علم و مریدان او در گاراژ منزل كردهاند فوراً از جا برخاسته و به گاراژ رفتم دیدم عالمى با وقار و سیدى عالیمقدار است پس از سلام و تعارفات سؤال كردم از هویت آقا گفتند آیتاللَّه میرزا سید على مدرس یزدیست. مقصود خود را یافتم خودم را معرفى كردم مرا شناخت و در آغوش گرفت پس فروعى عنوان كردم و وارد بحث شدم دیدم حقاً همانطور و فوق آنست كه آقاى آقا ضیاء گفتهاند ایشان را تا آماده شدن ماشین كه خراب شده بود به منزل آورده و از بیانات علمى و تحقیقات و دقت نظر او استفاده كردم. ولادت این بزرگوار در شب سوم شعبان هزار و دویست و هشتاد و چهار (1284) وفاتش در شب دهم محرم هزار و سیصد و هشتاد و چهار (1364) واقع شد والسلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیّا.
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.