آنتیوخوس آسیایی
(جل. 64 -68 ق.م.)، (ج. سلوكى، منسوب به سلوكوس (ه.م.)، فر.) سلسلهاى از مقدونیان كه پس از اسكندر در ایران تشكیل شد (50 -312 ق.م.) مؤسس این سلسله سلوكوس اول (ه.م.) است. سلوكیان كه جانشین هخامنشیان گردیدند، و تقریباً جمیع متصرفات آنان را در دست داشتند، و بخش اعظم اصول تشكیلات خود را از ایشان اقتباس كردند، مجبور بودند كه هدفى را برگزینند كه اسلاف ایشان هرگز بدان دسترسى نیافتند، و آن عبارت بود از وحدت پادشاهى با وجود تنوع ملل و تمدنهاى مختلف آن، ولى سلوكیان هم بدین هدف نرسیدند. همه امورى كه به تدریج شاهنشاهى هخامنشى را تضعیف كرد، و عاقبت موجب انقراض اسفآور آن سلسله گردید، دامنگیر سلوكیان نیز شد: جنگهایى كه آنان با سلسلههاى دیگر كردند: نخست با مقدونیه و مصر، سپس با پارتیان و رومیان، محاربات ایشان براى جلوگیرى از تمایلات تجزیه طلبى بعض ممالكى كه در زمره متصرفاتشان بود، مساعیى كه براى مطیع نگاهداشتن والیان خود به كار میبردند، توطئههاى دربار و رقابتهاى مدعیانى كه غالبا منجر به قتل مىگردید. شاهان این سلسله در قرن دوم ق.م. از به كار بردن طلا، كه راه فساد را باز مىكرد، خوددارى نداشتند. آنان بسناتورهاى رومى براى دخالت قشون روم ضد دشمنان خود رشوه مىدادند. اما چون پیروزى به دست مىآمد، رومیان دیگر ممالك آنان را ترك نمىكردند، و سلوكیان پس از دیرى فهمیدند كه خود آنان مشرق را تسلیم رومیان كردهاند. محقق است كه بعض شاهان ایشان، از جمله آنتیوخوس سوم براى ترمیم شاهنشاهى خود فعالیت بسیار و كوشش قابل توجه كردند، ولى از متوقف ساختن استیلاى دو قوهاى كه از ضعف ایشان استفاده مىكردند، عاجز بودند: قوه تدریجى و بطىء ولى مستمر ایرانیان و قوه روم كه سابقا در آغاز قرن دوم، ضربتى علاج ناپذیر به شاهنشاهى سلوكى وارد آورده بود. شاهنشاهى سلوكى كه شامل جهان ایرانى، بابل قدیم، شهرهاى فینیقیه و مدینههاى آسیاى صغیر بود، مانند شاهنشاهى هخامنشیان، حكومتى مركب به شمار مىرفت. نخستین شاهان این سلسله مساعى عمده براى تحقق وحدت آن به كار بردند آنان تصمیم گرفتند كه از مجموع بخشهاى شاهنشاهى عنصرى ایجاد كنند كه بدانان نزدیك باشد و نسبت به ایشان وفادار بماند و بنابراین یونانیان و مقدونیان را در بخشى وسیع از متصرفات خود متمركز ساختند. سكنه جدید در حكم سیمان ساختمان شاهنشاهى و در عین حال رابط بین حكومت و سكنه بومى بودند. آنان مىبایست هم در قشون خدمت كنند و هم در ادارات، در شهرها و قصبهها سكنى گزینند، به كارها اشتغال ورزند، و زمین را زراعت كنند. در سراسر قر. 3 ق.م. جریانى لاینقطع، سكنه اروپاى جنوب شرقى را به سوى سوریه، بابل و ایران سرازیر كرد، و عناصرى كه آسیاى صغیر و حتى سوریه را ترك مىگفتند بدانان افزوده مىشدند. براى استقرار آنان، طرحى وسیع جهت شهرسازى تهیه و اجرا گردید، مستعمرات نظامى و غیر نظامى ایجاد شد. شهرهاى جدید بنا گردید. در دشت كرمانشاه، دینور و كنگاور مؤسسات یونانى بنا شد. هگمتانه (همدان) مجددا تعمیر گردید. در بخش جنوبىتر، لائودیسه- نهاوند امروزین- ساخته شد. راگاى (رى) قدیم به نام اروپوس خوانده شد. در پارت شهرى به نام نسا- الكساندر پولیس بنا شد، سپس شهر صد دروازه (هكاتوم پیلس) ساخته شد كه به مناسبت آنكه دروازههاى متعدد داشته، بدین نام موسوم گردیده بود. سلوكیان در سیاست خود، اصول و مبانى داریوش را پذیرفتند. ملیتها را ابقا كردند و در عین حال آنها را در زمره شاهنشاهى وارد ساختند، اما عاقبت مجبور شدند كه به سیاست كوروش و سلطنتى توأم با اغماض باز گردند. هنر- در این عهد هنر هخامنشى دچار كسوف گردید، زیرا وى جز بر اثر حمایت شاه و دربار نمىتوانست پایدار بماند. اطلاع اندكى كه ما از تجدید حیات آن داریم حاكى از رجعت قهقرایى قابل تأملى است. آنچه كه مورد توجه شاه و دربار سلوكى و توده تازهواردان به ایران بود، جنبه ایرانى نداشت. هنرمندانى كه از یونان یا از نواحى دیگر جهان یونانى مىآمدند مىبایست مشتریان یونانى خود را كاملا ارضا كنند. همچنین بود وضع ایرانیان یونانى شده، كه عالیترین و ثروتمندترین طبقه جامعه ایرانى را تشكیل مىدادند. این گروه تحت تأثیر فرهنگ یونانى، سلیقه خود را با طرز زندگى یونانى منطبق مىساختند. هنرمندان محلى نیز تحت نفوذ جریانات هنر غربى قرار گرفتند. بدین وجه هنر یونانى- ایرانى كه یكى از نتایج فتح مقدونى بود، به وجود آمد. به طور كلى هنر این عهد را مىتوان به سه دسته تقسیم كرد: 1- هنر ایرانى به معنى اخص. 2- هنر یونانى- ایرانى. 3- هنر هلنى، دسته اول به وسیله معمارى معبد نورآباد معرفى مىشود كه تقلیدیست از معابد هخامنشى پاسارگاد و نقش رستم ولى با ابعاد محدودتر و بعض تغییرات. طرح معبدى كه در پایهى صفهى تخت جمشید بنا شده، نیز ایرانى است. در حال حاضر، جز بقایاى سه بنایى كه لااقل دو تاى آنها معبد بودهاند، چیزى دیگر را به دسته دوم نمىتوان اسناد داد. در استخر، خرابههاى ساختمانى مهم كه هویت آن معلوم نشده، كشف گردیده كه تقلیدست از سر ستون كرنتى بدون تخته روى سر ستون، و این امر حاكى از رابطه ستون ایرانى با سر ستون یونانى است. در معبد كنگاور، پرستشگاهى با طرح غربى ساخته شده، و تصور مىرود در حدود 200 ق.م. بنا شده باشد. در ساختمان اصلى، استعمال قطعات سنگى صفه تخت جمشید تقلید شده، اما ستونهاى آنها داراى سر ستون درى است كه برفراز آنها تختههاى كرنتى قرار گرفته است. بیشتر اطلاع ما مربوط به اشیاء هنرى از دسته سوم است كه تعداد آنها فراوان است، مع هذا نتوانستهاند تعیین كنند كه این اشیا در خود كشور ساخته شده یا آنها را از خارج وارد كردهاند. در این ایام، كشفیات سودمند موجب پیدایش 4 مجسمه كوچك مفرغى متعلق به معبد نهاوند (لائودیسه) گردید كه در همان محلى پیدا شده كه استل (ستون) حاكى از فرمان آنتیوخوس سوم مربوط به سال 193 ق.م. یافته شده است. یك سر بسیار زیباى مجسمه اى مفرغى كه بدبختانه خراب شده، و آن را به آنتیوخوس چهارم نسبت میدهند، از معبد ایرانى شمى نزدیك مال امیر، در جبال بختیارى به دست آمده. باید تصور كرد كه سلیقه عصر بسیار متمایل به كارهاى هنرى مفرغى بود، و همین سلیقه در زمان پارتیان تعقیب شد، و آن در حقیقت حكم احیاى یك سنت عیلامى را داشته است. در دینور، نزدیك كرمانشاه، قطعاتى از یك لگن سنگى كه با مجسمههاى نیم تنه سیلنوسها و ساتیرها، یاران دیونیسوس مزین است كشف شده. (گیرشمن. ایران. ترجمه م. معین.)
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.