نظام فاطمی
یكى دیگر از ترانهسرایان معروف كه ترانههاى قابل قبولى در دهههاى 1330 در آشفته بازار وقت ارائه كرد، نظام فاطمى بود، وى فرزند علىاصغر خان فاطمى است كه خود مردى ادیب و دانشمند و به شعر و موسیقى علاقهاى وافر داشت، علىاصغر فاطمى در تعلیم و تربیت فرزند خود نظام سعى و كوشش فراوان داشت تا روزى وى بتواند براى كشور خود در هنر و ادبیات كارى انجام دهد و فخرآفرین باشد.
نظام فاطمى، در روستاى «آهو» از توابع تفرش متولد شد، دوران كودكى را زیر نظر دقیق و تیزبین پدر فاضل خود سپرى كرد و از مكتب پدر فیض فراوان برد و خود در سن شانزده سالگى رغبتى به شعر و شاعرى پیدا نمود و اولى غزلى را كه ساخت، اولین بیت آن چنین بود:
«خوشا دمى كه ز وصل تو شادمانه شوم
ز بحر مایل هجر تو بر كرانه شوم»
نظام فاطمى، علاقه بسیارى به ادبیات و تاریخ و نقاشى دارد، به همین سبب ادبیات را برگزید و در این رشته ادامه تحصیل داد و فارغ التحصیل گشت. وى از سال 1330 همكارى خود را با رادیو آغاز كرد و بیش از سیصد و پنجاه ترانه ساخت و بیشتر آنها از ترانههاى موفق زمان خود به شمار مىروند، ترانههاى: «صدف» با صداى سیمین، «من و آینه»، «عیش و نوش»، «حاصل عشق»، «غروب دهكده»، «جام طلا» با صداى دلكش، «صداى آشنا» با صداى داریوش رفیعى و «گذشت عمر» با صداى پروین. نظام فاطمى، علاوه بر شعر و شاعرى در هنر نویسندگى هم دستى دارد و سالها همكار صمیمى مطبوعات و نویسنده سناریوهاى: «فردا روشن است» و «بیوههاى خندان» مىباشد. یكى از ترانههاى این شاعر باذوق را در ذیل از نظر خوانندگان گرامى مىگذرانم:
«غنچهى نشكفته»
غنچه نشكفته- شب بچمن خفته
بامید لبخند سحر- كه گشاید زان خنده، مگر دل تنگ بیمارش را
بگشاید بر خنده لبش- بفزاید بر جان طربش بفروزد در خارش را
تو نوا سحرى- همچو غنچه منم
تا بر من ندمى- لبخندى نزنم
اى خورشید جهان- امشب سر نزنى
بر هم خواب خوشم- تا دیگر نزنى
از جور تو دل- بمرادش نرسد
داد از دل تو- كه بدادش نرسد
بامید لبخند سحر- كه گشاید زان خنده مگر دل تنگ بیمارش را
بگشاید بر خنده لبش- بفزاید بر جان طربش بفروزد در خارش را
گر صد مرغ چمن- گوید نغمهزنان- فسانهها در گوشم
من اى صبح طرب- دلتنگم همه شب- برفته از سر هوشم
تا بر من ندمى- لبخندى نزنم- فسرده و خاموشم
«دل رمیده»
به تو رو نكنم ز تو دل بكنم
از آنكه دیدم مرا تو دیگر نشناسى
دلم از همه كس به تو بستم و بس
دلى چو گوهر ولى تو گوهر نشناسى
تو را گمان بردم كه دل شكستن نمىتوانى
چو دیدم اكنون خلاف آنى دگر چگویم دگر چه دانى
من كه دگر رسم تو را مىدانم
گوهر جان بر تو چرا افشانم
بخدا بخدا از تو گیرم دل و زین پس
بسپارم بدگر كس
كه مگر قدر آن بداند- راز آن بخواند- این شكسته دل را از بلا رهاند
برمش چون گوهرى
بر صاحب نظرى
آه چكنم اگر كسى نیابم
بجهان كه دل ز من ستاند
چكنم اگر كسى نباشد
كه مرا بسوى خود نخواند
چكنم گر كس دیگر نشناسد مرا
به كه تنها شوم و با غم هجران سازم
فیلمنامهنویس، كارگردان.
تولد: 1310، آشتیان.
درگذشت: 31 تیر 1373.
نظام فاطمى، فرزند علىاصغر، در روستاى «آهو» از توابع تفرش متولد شد، دوران كودكى را زیر نظر پدرش طى كرد. تحصیلات متوسطه را در دبیرستان حكیم نظامى قم گذراند. در دوران نوجوانى فعالیت ادبى خود را آغاز كرد و اولین اشعار خود را در سن شانزده سالگى سرود، تعدادى از اشعارش در مجلههاى «روشنفكر» و «سپید و سیاه» به چاپ رسید. به موازات آن به نوشتن نمایش و ترانهسرایى براى رادیو (در دههى 1330 و بیش از سیصد و پنجاه ترانه) نیز پرداخت. از جمله این ترانهها مىتوان به این عنوانها اشاره نمود: «صدف»؛ «من و آینه»؛ «عیش و نوش»؛ «حاصل عشق»؛ «غروب دهكده»؛ «جام طلا»؛ «صداى آشنا» و «گذشت عمر».
نظام فاطمى كه فارغالتحصیل رشتهى ادبیات از دانشگاه تهران بود در سال 1338 با نوشتن فیلمنامهى «دو قلوها» فعالیت سینمایى خود را آغاز كرد و فیلم «بیوههاى خندان» نخستین فیلمى بود كه علاوه بر فیلمنامه كارگردانى آن را بر عهده گرفت. از آن پس تنها به فعالیت در سینما پرداخت. در سال 1355 براساس قصههاى هفت پیكر نظامى گنجوى، به ساختن یك مجموعهى تلویزیونى پرداخت كه نیمه كاره رها كرد. تنها فیلم او پس از انقلاب «زنگ اول» (1364) بود. فاطمى سالهاى آخر عمر را با مطالعهى متون پهلوى، گردآورى ادبیات پندآمیز نظامى در مجموعهاى كه آن را بوستان نظامى نامیده بود و سرودن شعر مىگذراند.
عمده فیلمهاى وى به این شرح هستند: «فردا روشن است» (نویسنده، 1339)؛ «بیوههاى خندان» (كارگردان، نویسنده، 1340)؛ «گرگهاى گرسنه» (نویسنده، 1341)؛ «مرد میدان» (نویسنده، 1342)؛ «دهكدهى طلایى» (كارگردان، نویسنده، با همكارى اسماعیل پورسعید، 1343)؛ «كمینگاه شیطان» (كارگردان، نویسنده، 1343)؛ «شیطون بلا» (كارگردان، نویسنده، تهیهكننده با مشاركت موسى افشار و جمشید شیبانى، 1344)؛ «هارون و قارون» (كارگردان، نویسنده، 1345)؛ «زنها و شوهرها» (كارگردان، نویسنده 1346)؛ «گردباد زندگى» (كارگردان، نویسنده با همكارى پرویز نورى و جمال امید، 1347)؛ «سالار مردان » (كارگردان، 1347)؛ «مرید حق» (كارگردان، 1349)؛ «شوهر پاستوریزه» (نویسنده، 1350)؛ «قصاص» (كارگردان، 1350)؛ «مهدى مشكى و شلوارك داغ» (كارگردان، 1351)؛ «استوار و پاسبان» (كارگردان، 1351)؛ «كاكل زرى» (كارگردان، 1351)؛ «مردان خلیج» (كارگردان، 1351)؛ «قربون هر چى خوشگله» (كارگردان، نویسنده، 1352)؛ «دختران بلا مردان ناقلا» (كارگردان، 1353)؛ «دروغگوى كوچولو» (كارگردان، 1353)؛ «پاشنه طلا» (كارگردان، 1354)؛ «حسرت » (كارگردان، 1354)؛ «راز» (كارگردان، نویسنده، 1355)؛ «كلام حق» (كارگردان، 1356)؛ «زنگ اول» (كارگردان، 1364).
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.