يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

علی اصغر زندوکیلی

علی اصغر زندوکیلی
على‏اصغر زندوكیلى، به سال 1320 در اذگل شمیران كه در آن زمان از هر طرف پر از گل و چمن و ریاحین و درخت بود و آن را احاطه كرده بودند دیده به جهان گشود. پدر و برادر بزرگتر وى كه خود اهل موسیقى بودند و با آن آشنایى تام داشتند هر روز و بیشتر اوقات وى را مورد تشویق قرار مى‏دادند تا به موسیقى روى آورد و از صداى خدادادى خود بهره گیرد و به محفل دوستانه و شاعرانه‏اى كه در منزل بیشتر وقت‏ها توسط ادبا، عرفا و شاعران و موسیقیدانان تشكیل مى‏شد گرمى بخشد. زندوكیلى در این باره مى‏گوید، به قول شاعر: كودكان شاد و بى‏خبر باشند فارغ از رنج و شور و شر باشند. «دوران كودكى را در منزل در محیطى پر از احساس كه حاكى از موسیقى و شعر و شاعرى بود و در خارج منزل و اطراف كه باغات فراوان با درختان تنومند و باغچه‏هاى پر از گل بود آشنا و پروش یافتم، در آن عالم رویا پر از شادى و زیبایى و بى‏خبرى، از هر صداى دل‏انگیزى حالم تغییر مى‏كرد و از خود بى‏خود مى‏شدم و لذت مى‏بردم مخصوصا وقتى پدر و برادر بزرگم كه هر دو موسیقیدان و صداى دلنوازى داشتند مى‏خواندند مرا به آسمان‏ها و كهكشان‏هاى الهام و شادى و ذوق مى‏بردند. من از علم موسیقى و نغمه جانبخش هر دو استفاده‏ها كردم و لطف خداوند هم شامل حالم شد تا با سیروس لطیفى كه از شاگردان ممتاز مرحوم استاد نورعلى خان برومند آشنا شدم و ترانه‏هاى قدیمى و ردیف‏هاى موسیقى ایرانى را به خوبى آموختم و او مرا تشویق و ترغیب بسیار كرد و مرتب مى‏گفت كه تو استعداد فوق‏العاده‏اى در فراگیرى موسیقى دارى و اگر كوشش نمایى در این راه موفق خواهى شد به شرط آنكه موسیقى كه اقیانوسى است بى‏كرانه، آنقدر بروى تا به بى‏نهایت برسى: «در ره منزل لیلى كه خطرهاست به جان شرط اول قدم اینست كه مجنون باشى» خوشبختانه با همین شور و حال برخوردى با استاد احمد عبادى دست داد و افتخار آشنایى با این استاد مسلم موسیقى سنتى پیدا كردم كه باید یادآور شوم شخصیت هنرى این استاد را از شعر شیخ مصلح الدین سعدى شیرازى آورد كه: «صبر بسیار بیاید پدر پیر فلك را تا دگر مادر گیتى چو تو فرزند بزاید» از پیر هنر موسیقى ایران جناب استاد احمد عبادى، بسیار آموختم و پس از چندى به خدمت استاد معلم موسیقى اصیل در سبك اصفهانى، زنده‏یاد ادیب خوانسارى رسیدم و بیشتر ردیف‏ها و گوشه‏هاى موسیقى ایران را از آن بزرگ مرد موسیقى و آواز فرا گرفتم. مدتى بعد، بخت یارى كرد و در محضر شادروان استاد سلیمان امیر قاسمى رفتم و سالیان دراز، در خدمت ایشان بودم و كسب فیض نمودم و اغلب یادم هست كه شعر خواجه شیراز حافظ را به سبك و سیاق و شیوه استاد زمزمه مى‏كردم: «گر بود عمر به میخانه روم بار دگر به جز از خدمت رندان نكنم كار دگر» و نشیب و فرازها و بم و زیرهاى او را در خلوت و جلوت زمزمه و مى‏خواندم و این اثر را در سایر شاگردان استاد مثل: اكبر جقه، صدیف، امیرعسگرى، اخلاقى، سامانى‏پور و هادى فرزانه مشاهده مى‏كردم. در بهشت معنوى خانه استاد امیر قاسمى به گلستان شاداب و سرسبزى چون استاد سعدى هرمزى برخورد كردم كه نمى‏دانم چه بگویم از این مرد بزرگ «سه‏تار»: «قطره چه دارد مقابل دریا ذره چه گوید برابر خورشید» زنده‏یاد سعید هرمزى، هم استاد موسیقى، هم مظهر اخلاق و محبت، انسانیت، صفا، وفا و تواضع بود كه باید گفت هرچه خوبان همه داشتند او به تنهایى داشت و همه این اوصاف و سجایا در وى جمع بود و من به قدرى مفتون و مجذوب این استاد بزرگ و فرزانه بودم كه اغلب این یك بیت شعر را در حضورش مى‏خواندم: «از همه بگذشتى و در ملك وجود كس زبان تو ندانست و درونت نشناخت» به هر حال، نواختن سه‏تار را نزد ایشان آموختم و همزمان با دوستى و آشنایى با استادان: احمد عبادى، سلیمان امیرقاسمى، ادیب خوانسارى و سیروس لطیفى، با مرحوم حسن یكرنگى كه از شاگردان ممتاز و متعالى شادروان اقبال‏آذر بود آشنا شدم و پس از مدتى كه به منزل این مرد درویش و وارسته آمد و شد كردم، دوستى و جذبه‏یى عمیق بین ما پیدا شد و این دوستى و برادرى طورى گردید كه هر زمان كه شروع به خواندن مى‏كردم بى‏اختیار این شعر را مى‏خواندم: «در آغار محبت دست و پا گم كرده‏اى اى دل نمى‏دانم كجا خواهد كشید آخر سرانجامد» اغلب با هم خوانندگى و نغمه‏گرى داشتیم، فراموش نمى‏كنم هر وقت مى‏خواستم «یكرنگى» بخواند، این شعر را مى‏خواندم: «دنبال بلبل اگر با منت سر یاریست كه ما دو عاشق زاریم و كار ما زاریست» در خلال این مدت از نوارهاى هنرمند بزرگ و فقید آواز ایران سید حسین طاهرزاده بسیار استفاده كردم اولین نوار من برگ سبز شماره 200 بود كه در سال 1342 همراه با سه‏تار استاد عبادى از رادیو پخش گردید و حدود پانزده ساعت نوارم در گوشه‏ها و ردیف‏هاى گوناگون موسیقى سنتى ایران تكثیر و در بازار پخش گردیده و چندین آواز همراه با سازهاى هنرمندان ارزشمندى چون: حسن كسائى، فرهنگ شریف، منصور صارمى، مهندس همایون‏خرم، امیرناصر افتتاح اجرا كرده‏ام و اخیرا آلبوم جدیدى با آهنگ و تنظیم هنرمند ارجمند و والا حسین یوسف‏زمانى كه روى اشعار سعدى گذارده اجرا نموده‏ام. باید یادآور شوم كه در سیستم گذشته، در رادیو، روابط بر ضوابط مسلط بود كه با روحیه و افكار من مغایرت داشت و مرا با باندبازى‏هاى آن روزگار سر و كله نبود لذا به‏جاى آنكه با كارشكنى‏هاى آنان مبارزه كنم از آن محیط كناره گرفتم و براى اقناع و آرامش روح حساس خود كه از نوجوانى جذب شاعرانى چون: مولوى، حافظ و باباطار و تنى چند از این بزرگان بودم، به محافل عرفا و انجمن‏هاى ادبى و شعر و شاعرى پناه بردم كه خوشبختانه با استقبال روبرو شدم دلگرم گردیدم و انجمن‏هاى ادبى را رها نكردم» درباره هنر خوانندگى و نوازندگى على‏اصغر زندوكیلى شعراى متعددى اشعارى سروده‏اند كه از آن میان شعر زیبایى را كه شاعر گرامى سید جلال‏الدین میرآفتابى (افتخارالشعرا) سروده‏اند انتخاب كه از نظر گرامى‏تان مى‏گذرد: «نوایت كه بر جان شیدا نشیند چو آواى عرشى به دلها نشیند بود چون نسیم خوش صبحگاهان كه بر پرنیان موج دریا نشیند به هر نغمه شورآفرینى، چو باران كه در كام لب تشنه صحرا نشیند تو هر آسمانى سرودى كه خوانى فراتر ز بزم ثریا نشیند سزد «باربد» را كه خاموش ماند به بزم تو كانجا «نكیسا» نشیند نشیند به بزم سرور تو جانم چو مجنون كه با یاد لیلا نشیند تو استاد «زندوكیلى» هنرور به جایت تواند كس آیا نشیند؟ ز آواى تو جان من گشت خرم چو شبنم كه بر روى گل‏ها نشیند تو روشنگر جان صاحبدلانى چو شمعى كه در شام یلدا نشیند نوا، از «سه‏تارى» تو از پرده دل چو برخاست بر جان شیدا نشیند بس این «افتخارم» كه در محفل ما نه صاحبدلى جز تو آنجا نشیند» متأسفانه بر اثر سكته قلبى به تاریخ 71/2/9، این هنرمند درویش و والا رخت از جهان فانى بربست و قلب دوستان خود و هنر موسیقى سنتى ایران را دغدار ساخت، خداوند روح وى را غریق رحمت خویش فرماید.


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.