يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

عبدالله جوادی آملی

عبدالله جوادی آملی
استاد فرزانه و حكیم متأله، حضرت آیت‏اللَّه جوادى آملى در سال 1312 (ه.ش) در خانواده‏اى روحانى در شهرستان آمل متولد شدند. پدر ایشان از علما، وعاظ و زهاد مشهور آمل بودند. پس از گذران تحصیلات دوران ابتدایى در سال 1324 (ه.ش) شوق پدر و فرزند به دروس دینى موجب شد تا ایشان در حوزه‏ى علمیه آمل مشغول تحصیل شوند. وى در مدت پنج سال نزد اساتید مبرز و متقى كه بعضاً شاگرد مرحوم آخوند خراسانى بودند تا حدى سطوح عالیه‏ى مقدمات، فقه، اصول و حدیث را فراگرفتند. سپس در سال 1330 (ه.ش) از آمل به تهران هجرت نموده و با راهنمایى پدر بزرگوارشان به حضور آیت‏اللَّه شیخ محمدتقى آملى (ره) كه از اعاظم عصر بود، رسیدند و از آن طریق به مدرسى مروى راهنمایى گردیدند و سطوح عالیه و معقول را در آن محضر شریف فراگرفتند. این سیر علمى تا سال 1335 (ه.ش) ادامه یافت و در آن دوره، كتابهاى منظومه، اشارات و بعضى از اسفار را نزد اساتید مبرزى همچون آیت‏اللَّه شعرانى (ره) و آیت‏اللَّه الهى قمشه‏اى (ره) فراگرفتند و نیز مقدارى از خارج فقه و اصول را نزد استاد والامقام، آیت‏اللَّه شیخ محمدتقى آملى (ره) تلمذ كردند و در سال 1335 (ه.ش) به دلیل جامعیت حوزه‏ى علمیه قم، وارد قم، شهر كریمه‏ى اهل‏بیت، حضرت معصومه (سلام‏اللَّه‏علیها) شدند و در آنجا از محضر آیت‏اللَّه العظمى السید محمدحسین البروجردى بهره بردند و نیز از درس فقه فقیه نامدار، آیت‏اللَّه محقق داماد (ره) به مدت سیزده سال، و از محضر استاد، امام خمینى (ره) یك دوره‏ى اصول به مدت هفت سال را درك كردند. همچنین ایشان به حضور استاد مسلم، علامه طباطبایى (ره) رسیدند و مباحث تكمیلى اسفار، خارج حكمت متعالیه عرفان اسلامى و مباحث عالیه‏ى تفسیر حدیث و قرآن را در جلسات خصوصى از محضر آن استاد گرانقدر فراگرفتند. ایشان از اوان حضور در تهران و نیز پس از هجرت به قم و تاكنون كه حدود چهل سال مى‏باشد، انواع دروس معقول و منقول را تدریس كرده‏اند؛ به گونه‏اى كه اكنون از بزرگترین رهبران فكرى جهان اسلام، در ابعاد مختلف اسلامى به شمار مى‏آیند و شاگردان فراوانى در علوم مختلف اسلامى براى عالم اسلام تربیت نموده‏اند. از توفیقات الهى ایشان، مداومت با معارف الهى خصوصاً قرآن مجید است كه انواع حقایق دینى را از طریق تفسیر قرآن در جهان اسلام منتشر كرده‏اند. آیت الله جوادی آملی و وقف : واقف بزرگوار، حکيم متأله و انديشمند گرانقدر استاد آيت‏اللّه‏ جوادي آملي است که نامشان ما را از هرگونه تعريف و توصيفي در ابعاد شخصيتي ايشان بي‏نياز مي‏کند و چهره معنوي و علمي ايشان در قلمرو فرهنگ و معارف اسلامي درخشان‏تر از آن است که اين قلم را توان تصوير باشد. ديدگاهها، مقاصد و منويات واقف محترم که در قالب عبارات بليغ و مشرب عميق عرفاني در وقف‏نامه مطرح شده است قابل توجه و تعمق است. بويژه توجه دادن خواننده گرامي به اين نکته مفيد و لازم به نظر مي‏رسد که در اين وقف‏نامه يکبار ديگر آيين و سنت نيکوي وقف‏نامه‏نويسي که به عنوان يک سند فقهي، حقوقي و تاريخي همواره در گذشته مورد توجه واقع مي‏شده است مدّنظر قرار گرفته و علاوه بر آن به ظرايف وقف و اهميت آن در شريعت نبوي (ص) و نيات واقف و خصوصيات عين موقوفه و تکليف آينده و ساير موارد فقهي و حقوقي آن به سبکي آموزنده اشاره شده است؛ اموري که متأسفانه در وقف‏نامه‏هاي جديد يا متروک مانده و يا به صورت ناقص بدان پرداخته مي‏شود. در هر صورت اصل وقف‏نامه خود مشکي است عطرافشان و از بيان عطار بي‏نياز. سردبير وقف ‏نامه حضرت آيت الله‏ جوادي آملي بسم اللّه‏ الرّحمن الرّحيم و ايّاه نستعين الحمدللّه‏ الّذي يأخذ الصدقات و يُربيها و صَلّي‏اللّه‏ُ علي رسولهِ الّذي يُطهّر نفوسَ المتصدّقين و يُزَکّيها بها، و علي اهل بيته الذين استنّوا بسنته (ص) فيها، واللعن علي اعدائهم الّذين نَبَذوُها وراء ظهورها. بعد از ثنا و تحيّت چنين گويد، عبد محض خدايي که حق مطلق و هستي صرف است: هيچ موجود امکاني مالک چيزي نبوده. ذاتا، وصفا و فعلاً بلکه اثرا، فاني در ذات، صفت، فعل و اثرخداوند مي‏باشد، اسناد هر گونه هستي به غير خداوند مجاز است؛ و اگر اسناد شأني از شؤون هستي به غير خدا صحيحا بررسي شود، سبک مجاز از مجاز مي‏باشد؛ زيرا وقتي اسناد اصل هستي به غير خدا، مجاز بود، اسناد شأني از شؤون آن به غير خدا، مجاز مضاعف خواهد بود. اين مطلب عميق توحيدي، در دنيا براي موحّدان راستين، چونان رسول گرامي (ص) حلّ شد، قل لااملک لنفسي نفعا ولا ضرّا،... ليس لک من الامر شي‏ءٌ...، و براي ديگران در معاد، روشن مي‏گردد، يوم لاتملک نفس لنفسٍ شيئا. زيرا، قيامت، ظرف ظهور چنين حقيقت توحيدي است، نه وعائي براي حدوث آن. البته، در دنيا براي حفظ نظام انساني، بسياري از امور، به غير خدا اسناد مالکانه داده مي‏شود، و بر همين اساس، اشخاصي مالک، و اشيائي مملوک، و عقود و ايقاعاتي، ممضي، و عهودي ايفاء مي‏گردد. انسان مؤمن که به خداوند هستي ايمان آورد و با او بيعت نمود، يعني جان، مال و همه شؤون مجازي خود را به خداوند بيع کرد، بعد از آن هرگونه تصرّفي را در ذات، وصف، فعل و اثر خود، مسبوق به اذن خدا قرار داده و تصرّف در شأني از شؤون هستي خويش را بدون اذن او غاصبانه مي‏داند، و از خود چيزي ندارد، تا آن را مورد معامله قرار دهد، و اگر چنين کرد، حتما به عنوان امتثال فرمان مالک حقيقي خواهد بود. لذا اينجانب عبداللّه‏ واعظ جوادي معروف به جوادي آملي، نه به عنوان مالک و وليّ، و نه به عنوان خليفه مالک يا وکيل و نائب او، بلکه به عنوان عبد آبق که به مولاي شفيق و رفيق خود برگشت، درباره خانه ملکي و متصرّفي شهر قم، عهد و قراري با مولاي غيب و شهودم بستم که ذيلاً بعد از فصول دهگانه، مشروح مي‏شود. 1ـ مهم‏ترين هدف بعثت، تزکيه نفوس و تعليم کتاب آسماني و حکمت است، نمونه‏هاي وافري از هر دو رشته علمي و عملي در قرآن مجيد بيان شد، يکي از بارزترين مصداق تزکيه همانا تأديه صدقه مي‏باشد، و کاملترين مصداق صدقه، وقف است که اصل آن ثابت و فرع آن با دوام اصل مزبور، جاري خواهد بود، و هيچ صدقه‏اي چون وقف، چنين مزيّت جاودانه را واجد نيست. اطلاق صدقه بر وقف، حبس، سکني، عمري، رقبي، و نيز بر زکات مال و زکات فطر و نظائر آن براي آن است که امور مزبور، نشانه صداقت ايمان و صدق متصدّق و واقف مي‏باشد. 2ـ فضيلت صدقه که وقف مصداق بارز آن است، در اين است که خداوند شخصا او را مي‏پذيرد، و دريافت مي‏نمايد چنانکه فرمود: اَلَم يَعلَموُا اَنّ اللّه‏َ هُوَ يَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ وَ يَأخُذُ الصَّدَقاتِ، بنابراين دريافت رسول اکرم (ص)، مَظهر اَخذ خدا خواهد بود، و جمع بين آيه مزبور و آيه خُذ مِن اَموالِهِم صَدَقةً تُطهّرهُم وَ تُزکّيهِم بها، آن خواهد شد که، و ما اَخَذتَ اِذ اَخَذتَ، ولکنّ اللّه‏َ اَخَذَ. 3ـ چون صدقه که، وقف، فرد کامل آن مي‏باشد، مُطَهّر نَفس از اوساخ، و مُزَکّي روح از ادناس و اقذار است، اميد آن خواهد بود که چنين روح طاهر از دَرَن و رَين، تواناي ادراک صحيح وحي الهي باشد، زيرا، سروش غيب را جز طاهران طائر باغ ملکوت و طائران طاهر از دَنَس مُلک، مسّ نمي‏کنند،... لايمسّه الا المطهّرون. 4ـ از آن‏جهت که صدقه و وقف، که مصداق بارز آن است، بسيار ظريف و شفّاف مي‏باشد، با اندک غبار گردِ منّت و اذيّت، غبارين و متوسخ شده، و شايسته صعود به بارگاهي که جز، کلم طيّب، چيزي به اوج عروج آن بار نمي‏يابد، اليه يصعد الکلم الطيّب، نخواهد بود، لذا نداي قرآن مجيد چنين است: يا ايّها الّذين آمنوا لاتبطلوا صَدَقاتِکم بالمنّ و الاَذَي. 5 ـ چون صدقه جاري همانند سنّت ساري از آثار سودمند مي‏باشد، و تا برقرار است، روح صاحب آن در دارالقرار قريرالعين خواهد بود، و خداوند، قادم را چون غابر مي‏نگارد، نَکتُبُ ماقَدَّموا و آثارَهم، و جزء اَعمال برّ متوفي محسوب مي‏گردد، اجر جزيل آن در قرآن و سنّت اهل بيت عصمت و طهارت عليهم‏السلام کاملاً بيان شد،... والمتصدّقين والمتصدّقات... اَعَدّ اللّه‏ُ لَهُم مَغفِرَةً وَ اَجرا عَظيماـ... يُضاعَف لَهُم و لَهُم اَجرُ کَريم ـ ليس يتبع الرجل بعد موته من الاجر، الاّ ثلاث خصال: صدقة اجراها في حياته، فهي تجري بعد موته، و سنّة هدي سنَّها، فهي يعمل بها بعد موته، او ولد صالح يدعو له ـ و چون معيار در ثواب، همان اثر صالح است، ذکر امور سه‏گانه در اين حديث يا امور شش‏گانه در حديث ديگر، از باب تمثيل است، نه تعيين، لذا علم صائب، فرزند صالح، سنّت صحيح، وقف جاري، سيرت ساري و مانند آن مايه روح و ريحانِ روح رائح الي اللّه‏ خواهد بود. 6 ـ چون اثر نافع صدقه که وقف مصداق روشن آن مي‏باشد، همانند ديگر واقعيت‏هاي ديني، هنگام احتضار ظاهر مي‏شود، محرومان از چنين فيض فوزآوري، درخواست ارتجاع به دنيا را بجاي تسريع رجوع الي اللّه‏، و رجعت به وطن اصلي، مطرح مي‏کنند، و به شيوه نکوهيده اَتَستَبدِلوُن الَّذي هُوَ اَدني بِالَّذي هُوَ خَيرُ، انّا للّه‏ِ وَ انّا اِلَيهِ راجِعوُنَ را، به، رَبِّ ارجِعوُنِ...، مبدّل ساخته، و تمنّي کاذب را به جاي رجاي صادق، در سقيفه خيال و قياس و گمان و وهم نشانده، آنگاه چنين مي‏گويند:... فَاَصَّدَّقَ وَ اَکُن مِنَ الصّالِحينَ ـ و به منظور پرهيز از چنين استبدال ناپسند، صاحب ولايت کبري، حضرت علي بن ابي‏طالب اميرالمؤمنين، عليه افضل صلوات المصلّين فرمود: الصَّدقةُ والحبسُ ذخيرتان فدعوهما ليومهما. 7ـ از آن جهت که اهل بيت طهارت و عصمت صلوات‏اللّه‏ عليهم اجمعين، قرآن ناطق‏اند، و در تمام حسنات، امامت امّت را به عهده دارند، و قبل از ديگران به وحي الهي مؤمن و به حِکَم آن معتقد، و به احکام آن عامل‏اند، لذا رسول گرامي (ص) و اهل بيت معصوم (ع) آن حضرت (ص) اقدام به وقف کرده‏اند، درباره پيامبر گرامي (ص) چنين آمده است: تصدّق رسول‏اللّه‏ (ص) باموالٍ جَعَلَها وقفا، وَ کانَ يُنفِق مِنها عَلي اَضيافِهِ، وَ اَوقَفَها عَلي فاطِمةَ عَليهَاالسلام... ـ و درباره حضرت اميرالمؤمنين، عليه‏السلام، آمده است: کان عبدا للّه‏، قد اَوجَبَ اللّه‏ُ له الجنة، عمد الي ماله فَجَعَله صدقةً مبتولةً تجري بعده للفقراء و قال: اللّهم انما جعلت هذا لتَصرِفَ النارَ عن وجهي و لتصرفَ وجهي عن النار، و حضرت صدّيقه کبري، فاطمه زهرا صلوات‏اللّه‏ عليها، اموالي را وقف فرموده و توليت آن را به حضرت اميرالمؤمنين (ع)، آنگاه به امام مجتبي حسن بن علي عليهماالسلام، سپس به سيّد شهدا حضرت حسين بن علي عليهماالسلام، روحي لمضجعه الشريف الفداء و بعد از آن حضرت به فرزند بزرگ‏تر که علوي و فاطمي باشد، نه علوي محض، سپرد، و همچنين از سائر معصومين عليهم‏السلام رسيده است که مال خود را به عنوان وقف، صدقه جاري قرار داده‏اند، حتي درباره حضرت سيد شهدا (ع) رسيده است که نواحي قبر شريف خود را از اهل نينوي و غاضريّه به شصت هزار درهم ابتياع فرمود، و آن را بر ايشان تصدق نمود. 8 ـ چون اصحاب متعهد اهل بيت طهارت و عصمت، هماره، به آن ذوات مقدّس اتّساء داشته‏اند، لذا هر صحابي متمکن، اقدام به وقف مي‏نمود، چه اينکه از جابر روايت شده لم يکن من الصحابة ذو مقدرةٍ الاّ وقف وقفا. 9 ـ همان‏طوري که وقف، فضيلت فراوان دارد، هدم آن به فروختن، هبه کردن، ارث بردن و مانند آن، رذيلت وافري را به همراه دارد که حضرت اميرالمؤمنين عليه‏السلام درباره وقف چشمه يَنبُع چنين فرمود:... هي صدقة، بتةً بتلاً، في حجيج بيت‏اللّه‏ و عابري سبيلٍ، لاتُباع و لاتوهب و لاتورث فمن باعها او وهبها فعليه لعنة اللّه‏ والملائکة والناس اجمعين، لايقبل اللّه‏ منه صرفا و لا عدلاً. 10 ـ شرح صدر، سعه نظر، جامعيت اسلام و همگاني و هميشگي بودن آن، ايجاب مي‏نمايد که جهاني بينديشد، و سراسر گيتي را مشمول لطف خود قرار دهد چنانکه رسول گراميِ چنين ديني، رحمة للعالمين معرفي شد. لذا وقف بر جامعه بشري، اعم از مسلم و کافر، ذمّي و حربي مادامي که اعانت بر عصيان و تعاون بر اثم نباشد، جايز است و آيه مبارک و کريم، لاينهاکم اللّه‏ عن الّذين لم يقاتلوکم في الدّين و لم يخرجوکم من ديارکم ان تبرّوهم و تقسطوا اليهـم انّ اللّه‏ يحبّ المقسطين، گـواه آن مي‏باشد. اکنون که خطوط کلّي صدقه جاري، طي ده فصل بيان شد، به اصل مطلب مي‏پردازم، و آن اينکه وقف صحيح شرعي ـ جامع همه شرايط واقف، موقوف‏عليه، موقوف و وقف ـ نمودم خانه ابتياعي، ملکي و متصرفي خودم را که واقع است در: قم، خيابان ارم (آية‏اللّه‏ نجفي مرعشي) پشت مسجد آية‏اللّه‏ گلپايگاني، جنب مدرسه علميه سعادت (جنوب و جنوب شرقي) براي مدرّسان، محقّقان، مؤلّفان، پژوهشگران علوم و معارف الهي مانند تفسير، فلسفه الهي، کلام، فقه، اصول و سائر دانش‏هاي ديني، الي ان يرث‏اللّه‏ الارض و من عليها. توليت آن مادامت‏الحيوة، در اختيارم مي‏باشد، و بعد از توّفي و ادراک لقاء اللّه‏، به فرزندم جناب حاج شيخ مرتضي واعظ جوادي است، چنانکه توليت مدرسه علميه سعادت را که در اختيارم است و تعيين متولّي بعد از من نيز به اختيارم مي‏باشد، بعد از وفاتم، در اختيار مشاراليه خواهد بود، و توليت مدرسه و خانه وقفي بعد از عمر طولاني نامبرده، به فرزند روحاني از خاندان اينجانب مي‏باشد، و اگر خداي نخواسته، از اين خاندان، کسي روحاني نشد، به فرزند بزرگ اين خاندان خواهد بود. تمام کتاب‏ها و سائر لوازم کتابخانه و تلفن، در اختيار مرکز تحقيقاتي اسراء است. ايجاب و قبول، اقباض و قبض، حاصل، و صيغه وقف به طور جامع همه مطالب لازم اعم از مرقوم و غير آن جاري شد، ربّنا تقبل منّا و خذه منّا و طهّرنا به والحمدللّه‏ ربّ العالمين، الّذي يرث الارض و من عليها. منبع:ميراث جاويدان


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.