يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

فتح الله حیدری

فتح الله حیدری
شهید فتح الله حیدری : فرمانده گردان دریایی علی ابن ابی طالب(ع)لشگر25 کربلا(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) شب چهار شنبه چهارم مهرماه 1343 در خانواده ای مذهبی در روستای "سرخکلاء"درمنطقه ی" دشت سر" در شهرستان "آمل "به دنيا آمد. پدرش کشاورز و مادرش خانه دار بود. او پس از پشت سر گذاشتن دوران طفوليت در مهرماه سال 1351 به مدرسه رفت و دوران ابتدايی را در دبستان امير کبير روستای محل سکونت گذراند. به تحصيل بسيار علاقه مند بود و با همکلاسي هايش درسها را مرور می کرد. دوچرخه سواری و فوتبال از بازيهای مورد علاقه او بود. فتح اللّه همانند ساير بچه های روستا از همان سنين کودکی در کار کشاورزی به خانواده کمک می کرد و گاهی در کوره پزخانه در خشت زدن به ياری پدر می رفت. تکليف خود را معمولاً در مدرسه انجام می داد و چون زمين کشاورزی به مدرسه نزديک بود به آنجا می رفت و مشغول به کار می شد. بعد از اتمام دوران راهنمايي و شروع جنگ تحميلی فعاليتهای خود را معطوف به امور فرهنگی وسياسی کرد. در نتيجه به خاطر فعاليتهای گسترده از ادامه تحصيل بازماند. در چهاردهم آذر ماه 1360 برای گذراندن آموزش نظامی به همراه بسيجيان ديگر به پادگان آموزشی منجيل اعزام شد. پس از اتمام دوره آموزش يک ماهه در 15 دی ماه به جبهه های غرب کشور اعزام گرديد و تا 25 اسفند ماه 1360 به عنوان تک تيرانداز در مريوان بود. با پايان يافتن اولين تجربه در جبهه های جنگ به زادگاهش بازگشت اما چند ماهی نگذشته بود که در 11 خرداد 1361 به منطقه جنگی جنوب رفت و با لشکر 25 کربلا در عمليات رمضان (22 مرداد 1361) شرکت کر. در اين مرحله قريب به سه ماه در جبهه ها حضور داشت. در دهم آبان 1361 برای گذراندن آموزش امدادگری به هلال احمر رفت و بعد از يک دوره آموزش يک ماهه در 11 آذر 1361 از سوی هلال احمر به عنوان امدادگر به جبهه اعزام شد. در عمليات والفجر مقدماتی (18 بهمن 61) شرکت کرد و تا سوم اسفند 1361 در جبهه حضور داشت. فتح اللّه در 22 آذر 1362 به عضويت رسمی سپاه پاسداران در آمد. در اسفند 1363 در عمليات والفجر 6 شرکت کرد. در 13 فروردين 1363 با خانم "مريم محمدی" ازدواج کرد و چند روز بعد از ازدواج عازم جبهه شد و از آن طريق به پادگان امام حسين (ع) تهران برای آموزش فرماندهی اعزام گرديد. چند ماهی مشغول فراگيری آموزش تخصصی فرماندهی بود و بعد از اتمام دوره آموزشی در پادگان شهيد "بيگلو" اهواز به عنوان مسئول آموزش نظامی منصوب شد. مدتی هم جانشينی فرمانده گروهان يگان دريايی لشکر25کربلا را به عهده داشت. در مدت حضور در جبهه چندين بار بر اثر اصابت ترکش مجروح شد و تعدادی ترکش در بدنش باقی مانده بود ولی حاضر به عمل جراحی نمی شد ومی گفت : «حالا وقتش نيست.» از جمله در 23 مرداد 1363 در پاسگاه زيد بر اثر موج گرفتگی و اصابت ترکش به دست و گردن مجروح و در بيمارستان بستری شد. کميسيون پزشکی با توجه به جراحت دستها، گردن، صورت، پيشانی و سر و گوشها که در اثر اصابت ترکش و موج انفجار پديد آمده، در صد جانبازی او را 30 در صد تعيين کرد. فتح اللّه بعد از بيست و يک ماه حضور مستمر در جبهه های جنگ در 22 مرداد 1364 به سپاه آمل منتقل گرديد و مدتی مسئوليت ستاد ناحيه 6 خيبر و مسئول دفتر حفاظت سپاه رادر آمل به عهده داشت. در سال 1364 فرزندش متولد شد و نام او را حسين نهادند. او به همراه همسر و فرزندش در خانه پدری زندگی می کردند. به پدر و مادرش خيلی احترام می گذاشت و می کوشيد خواسته هايشان را در حد مقدورات بر آورده کند. در فعاليتهای اجتماعی و مراسم مذهبی فعالانه شرکت می جست از جمله در سازمانی بسيج محله نقش به سزايی داشت. همه را ترغيب به حضور در جبهه می کرد حتی به عمويش می گفت : « مسجد و حسينيه می سازی اما بدانکه ثوابش به اندازه يک روز حضور نيست چون اسلام درخطر است همه ما بايد در جبهه حضور داشته باشيم.» در کنار حضور جبهه در کلاسهای ايثارگری شرکت جست و تحصيلات خود را ادامه داد. اهل مسجد و نماز شب بود. دوستانش می گويند : بعضی وقت ها شب به بيرون سنگر می رفت بعدها فهميدم که در دل شب به نماز و راز و نياز می ايستد. به همه سلام می کرد اگر چه از او کوچکتربودند حتی وقتی برادر کوچکش وارد اطاقش می شد به احترام از جای خود بر می خاست. فتح اللّه بعد از سيزده ماه خدمت در سپاه آمل در 13 شهريور 1365 به جبهه اعزام شد و در يگان دريايی لشکر 25 کربلا مشغول به کار گرديد. بعد از مدتی به عنوان فرمانده گردان علی ابن ابی طالب (يگان دريايی) منصوب شد و در عمليات کربلای 2 شرکت کرد و به خاطر شايستگيهايی که از خود نشان داد توسط مرتضی قربانی فرمانده لشکر 25 کربلا در طراحی عملياتهای کربلای 4 و 5 شرکت داده شد. فتح اللّه در طول زندگی مشترک خود با همسرش بيشتر اوقات را در جبهه گذارند. قبل از عمليات کربلای 5 به مرخصی آمد و به همسرش گفت : «مريم خدا خواست که حداقل بار ديگر بيايم شما را ببينم. چون امام زمان (عج) را در خواب ديدم و گفت : بروخانه که آخرين ديدار تو خواهد بود. مريم من از تو راضی هستم اميدوارم که خدا هم از تو راضی باشد.» فتح اللّه حيدری در عمليات کربلای 5 شرکت جست و در ساعت 9 صبح روز جمعه رهم 1365 به هنگام عزيمت برای شناسايی خطوط دشمن در عمق 1500 متری داخل خاک عراق مورد اصابت گلوله مستقيم تانک قرار گرفت و به شهادت رسيد. به فرزندش علاقه بسيار داشت. هنگامی که در جبهه بودم، ديدم که عکس فرزندش را داخل جيبش گذاشته است وقتی که شهيد شد عکس همچنان در جيبش بود. حيدری فرمانده گردان علی ابن ابی طالب (يگان دريايی) با بيش تر از سی و شش ماه حضور مستمر در مناطق جنگی و با سی درصد جانبازی در منطقه عملياتی کربلای 5 مفقودالاثر گرديد. سرانجام پيکر او در تاريخ 7 مرداد 1374 توسط گروه تفحص کشف و از طريق پلاک هويت شناسايی شد. در 8 مرداد 1374 در شهرستان آمل تشييع گرديد. در زادگاهش روستای" سرخکلا" به خاک سپرده شد. فتح اللّه به هنگام شهادت پسری يک ساله داشت.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.