شهید محسن حیدری - مجموعه مستند سوره های سرخ

شهید محسن حیدری - مجموعه مستند سوره های سرخ
شهید محسن حیدری

زندگی نامه مدافع حرم حضرت زینب (سلام الله علیها) شهید محسن حیدری
فرزند حسنعلی، متولد سال ۱۳۶۳ در محله هرستان خمینی شهر، تحصیلاتش در دوحوزه نظامی و دانشگاهی بود، به تازگی در دوره کارشناسی ارشد پذیرفته شده بود و قصد ادامه تحصیل داشت
شهید والامقام در سن یازده سالگی ازنعمت وجود پدر محروم شد، ازهمان سنین کودکی با ورود به پایگاه بسیج اباعبدا… الحسین(ع) هرستان، قدم به عرصه فعالیت های فرهنگی، قرآنی گذاشت.او مربی و حافظ و قاری قرآن بود، وتا بود یار مخلص، خوش خلق و مهربان دوستان و دغدغه مند انقلاب و بسیج بود.
سالهای گذشته مدتی بود هرسال خردادماه – درقالب دوِ امدادی – از اصفهان تامرقد امام خمینی(ره) را با پای پیاده سفر می کرد؛ ایام نوروزِچندسالِ گذشته را هم، خادم راهیان نور در مناطق عملیاتی جنوب بود.
او که حقیقتا یک مجاهد فرهنگی و اهل جهاد اکبر بود اینبار لباس رزم بر تن کرد و رفت مدافع حرم شد، جانباز شد، شهید شد، شاهد و زنده شد …
وقتی خبر شهادتش رسید باورش سخت بود.
دو روز بعد پیکرش روی دستان سیل جمعیت مردم مسیری طولانی را طی کرد و در گلزار شهدای زادگاهش آرام گرفت.
روحمان با یادش شاد!
هر جا که هستی و هر شهیدی که می بینی، نام ببر و به فرزندانت بگو که چهره او را بخاطر بسپارند تا عَلَمِ خمینی(ره) بر زمین نماند.

نحوه شهادت شهید محسن حیدری
صبح 28 مرداد 92 محسن برای دیده بانی جلو رفته بود. نیرو‌های خودی متوجه تحرکات دشمن شدند. محسن پشت بیسیم گفت "دارند دورمان می‌زنند شروع کنید دور منطقه ای که ما هستیم را بزنید". حالا توپخانه خودی دور تا دور تپه را می‌زد. مسئول آتشبار نگران نیروهای خودی بود و از محسن می‌خواست حواسش را بیشتر جمع کند. محسن در جواب پشت بی سیم گفت: "دوربینم را زدند، جایم بد است". قرار شد جایش را عوض کند تا بتوانند اجرای آتش کنند. کنار خاکریز بود که با اصابت ترکش خمپاره از ناحیه پا مجروح شد. در آن شرایط که خیلی ها دنبال جان پناه می‌گردند محسن باز به دنبال انجام وظیفه اش بود، به هوای پانسمان پایش لنگان لنگان به سنگر بهداری رفت ولی وقتی وضعیت دیگر مجروحان را دید به مسئول بهداری گفت "من خوبم به دیگران برس" و برگشت
حالا تانک‌های زرهی خودی هم به منطقه رسیده بودند و می‌خواستند تک دشمن را جواب دهند. محسن که دوربینش را زده بودند کنار یکی از تانک ها جلو می‌رفت تا دیدبانی کند. مسئول آتش بار بی سیم زد، محسن جواب داد "دارند ما را می‌زنند... من کنار تانک هستم". داشت گرای محل خودش را می‌داد که در این حین تیربار روی تانکی که محسن کنار آن قرار داشت مورد اصابت قرار گرفت. محسن در بی سیم گفت:" دارند ما را می‌زنند ... زدنمون ... یا حسین ..." و دیگر صدای محسن شنیده نشد. حالا محسن است و کارنامه ای سبز و مهر سرخ قبولی در امتحان بزرگی که به مادرش گفته بود.

وصيت نامه
بسم الله الرحمن الرحيم «طلبة شهيد : محسن حيدري» اين وصيت نامه‌هائي‌که اين عزيزان(شهدا) مي‌نويسند مطالعه کنيد پنجاه سال عبادت کرده ايد . امام خميني خدمت پدر و مادر، برادران و خواهران و ديگر دوستان و خويشان و آشنايان، سلام عليکم پس از عرض سلام ، چند مطلبي را لازم ديدم به عرض شما برسانم و بيشتر اين عرايض را با پدرم دارم . پدر عزيزم، اولاً از جانب من، خودت، و مادر مهربان را براي من جلب رضايت کن. پدر گرامي‌ام! برادرم را و ديگر خويشان و دوستان، از جمله شيخ نصر الله صالحي و خلاصه تمامي افرادي که من حتي يک سلام به آنها کرده‌ام، را از دست من راضي کن و اگر ممکن بود حتماً در بهار سال آينده به قسمت عشاير نشين آخروه - جائي که سال گذشته بودم- رفته و اولاً از آنها براي من طلب بخشش کن به خصوص از امير قلي ثانياً‌ خبر شهادت مرا به آنها بده تا متوجه شوند، من بدقولي نکردم و شايد در روحيات آنها اثر گذارد و اما اصل مطلب در مورد انسان در خلقتش و دين و ايمان و آفرينشش، دو چيز بيشتر نيست و آن اينکه يا بايد اصلا ً خدا را منکر شود و يا اگر گفت (الف)، تا آخر پيش رود وتمامي دستورات ريز و درشت اسلام را عمل کند و گرنه هلاک خواهد شد . و اي پدرم من از شما خواهش مي کنم ، اول خودت ، بعد مادر و برادران و خواهرانم را با نصيحت و ارشاد به دستورات خدا و اسلام و شناخت اصول دين و جزئيات اسلام به آنها عمل کنيد و فقط همين که دستورات خداوند از حضرت آدم(عليه‌السلام) تا به حال هنوز کاملا اجرا نشده و.... اما مطلبي که خواهش مي‌کنم از ديگر کارها، بيشتر به آن اهميت دهيد اين است که...
باز هم خدا را، خدا را، خدارا، در کارهايتان در نظر بگيريد. در کار خير انجام ندادن، غرور ندارد و از بين بردن کار خير بوسيله رياء، احمقانه است. اميدوارم شما اين مطالب را بفهميد . پدرم پرداخت حق الناس را حتماً انجام بده .
عَلَمِ خمینی(ره) بر زمین نمی ماند …..! مگر ما مرده ایم ؟؟؟!
شهید آوینی -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.