چقدر زندهای؟ (کلیپ تصویری)
گفتگوی متفاوت آیت الله بهجت با نوجوان دبیرستانی
متن:
آن نوجوان به من میگفت من خادم آقای بهجت شدم داوطلبانه میرفتم تو روضهها چایی میدادم دبیرستان بودم. یک چند روز رفتم مشهد زیارت برگشتم، برای دوباره یک کاری رفتم خدمتشان، گفتم آقا من مشهد بودم، فرمودند خب وارد حرم شدی امام رضا را دیدی؟ گفتم نه، امام رضا را که ندیدم، من زیارت. بعد فرمودند که خواب امام رضا را هم ندیدی تو این مدتی که مشهد بودی؟ گفتم نه. فرمودند که شما اصلاً تا حالا امام رضا را ندیدی این همه رفتی مشهد؟ گفتم نه. فرمود عجب! پس مشهدی نشدی هنوز.
چرا بچهها انتظار ندارید هر شب حسینِ فاطمه را ملاقات کنید؟ از ما گذشته، ما آدم نمیشویم. شما چی؟ یا اباعبدالله ما وضعمان خیلی خراب است آمدیم، ولی میخواهیم این دفعه را با انتظارات خیلی بالا شروع کنیم. یعنی این دهۀ محرم صدای تو را نشنویم؟
دین میگوید حیاتت ارزش دارد، حیاتت را فربه کن. خیلی زنده باش! خیلی از حیات بهره ببر. خدا ناراحت میشود از بندهای که از حیاتش خیلی بهره نمیبرد. دو تا حیات داریم تو قرآن رسماً. تو میدانی چشم قلبت باز بشود چی میشود؟ گوش روحت باز بشود چی میشود؟ دستت یداللّهی بشود چه اتفاقی میافتد؟ قدمت قدم خدا باشد چهکار میکنی رو کرات آسمانها؟ تو میدانی فهمت میتواند به کجا برسد؟! «فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً». دین به انسان میگوید ببین، تو باید خیلی زده باشی! حیات این نیست که تو داری. الآن شبیه جمادات داری زندگی میکنی، یک کمی از حیوانات هم زدی بالا، یک کمی. «فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً».
علامۀ طباطبایی میفرماید معنای حیات طیبه این نیست که همین حیاتی که دارد پاکیزهاش میکنم. میفرماید «فَلَنُحْیینَّهُ!» یک حیات دیگر بهش میدهم! اصلاً آن حیات با این حیات فرق میکند! یک بار دیگر به دنیا میآید! از رحم مادر طبیعت خارج میشود! دست و بالش باز میشود! نافش را از طبیعت مادر میبُرند! راه میرود، حرف میزند، میشنود، میبیند، غذا میخورد، رشد میکند!
دین میگوید حیاتت ارزش دارد، حیاتت را فربه کن. خیلی زنده باش! خیلی از حیات بهره ببر. خدا ناراحت میشود از بندهای که از حیاتش خیلی بهره نمیبرد.
خب من میخواهم پای این آیه یک کمی مناجات کنم با خدا. اول آیات قرآن دیدید میفرماید: «صُمٌ بُکمٌ عُمیٌ»، کور هستند، کر هستند، لال هستند. بله خب کور نیستیم الحمدلله. چون گفتید مؤمن بشود، تقوا داشته باشد، «اولئکَ هُمُ المُفلِحون»، اینها رستگار میشوند، بقیه «صُمٌ بُکمٌ عُمیٌ». خب من حالا «صُمٌ بُکمٌ عُمیٌ» نیستم الحمدلله. چقدر چشمم باز است؟ چشمم میبیند چقدر میبیند؟ چقدر گوشم میشوند؟ چقدر زندهام؟ چقدر؟ چقدر حس میکنم امام حسین دارد نزدیک کربلا میشود؟ چقدر قلب مقدّس امام زمان را حس میکنم؟ آن قلب خیلی نزدیک من است.
ایشان میتوانند از ما بپرسند تو چطور حسّ من را درک نکردی؟ آمد گفت گاهی آقا امام صادق دلم میگیرد، گاهی هم خوشحال میشوم نمیفهمم برای چیه؟ فرمود ما اهلبیت ما امام تو وقتی دلمان میگیرد تو دلت میگیرد دیگر. وقتی که ما شاد میشویم تو شاد میشوی دیگر. دو تا حیات داریم تو قرآن رسماً. میفرماید «فَلَنُحْیینَّهُ!» یک حیات دیگر بهش میدهم! اصلاً آن حیات با این حیات فرق میکند! یک بار دیگر به دنیا میآید! خیلی زنده باش! -
متن:
آن نوجوان به من میگفت من خادم آقای بهجت شدم داوطلبانه میرفتم تو روضهها چایی میدادم دبیرستان بودم. یک چند روز رفتم مشهد زیارت برگشتم، برای دوباره یک کاری رفتم خدمتشان، گفتم آقا من مشهد بودم، فرمودند خب وارد حرم شدی امام رضا را دیدی؟ گفتم نه، امام رضا را که ندیدم، من زیارت. بعد فرمودند که خواب امام رضا را هم ندیدی تو این مدتی که مشهد بودی؟ گفتم نه. فرمودند که شما اصلاً تا حالا امام رضا را ندیدی این همه رفتی مشهد؟ گفتم نه. فرمود عجب! پس مشهدی نشدی هنوز.
چرا بچهها انتظار ندارید هر شب حسینِ فاطمه را ملاقات کنید؟ از ما گذشته، ما آدم نمیشویم. شما چی؟ یا اباعبدالله ما وضعمان خیلی خراب است آمدیم، ولی میخواهیم این دفعه را با انتظارات خیلی بالا شروع کنیم. یعنی این دهۀ محرم صدای تو را نشنویم؟
دین میگوید حیاتت ارزش دارد، حیاتت را فربه کن. خیلی زنده باش! خیلی از حیات بهره ببر. خدا ناراحت میشود از بندهای که از حیاتش خیلی بهره نمیبرد. دو تا حیات داریم تو قرآن رسماً. تو میدانی چشم قلبت باز بشود چی میشود؟ گوش روحت باز بشود چی میشود؟ دستت یداللّهی بشود چه اتفاقی میافتد؟ قدمت قدم خدا باشد چهکار میکنی رو کرات آسمانها؟ تو میدانی فهمت میتواند به کجا برسد؟! «فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً». دین به انسان میگوید ببین، تو باید خیلی زده باشی! حیات این نیست که تو داری. الآن شبیه جمادات داری زندگی میکنی، یک کمی از حیوانات هم زدی بالا، یک کمی. «فَلَنُحْیینَّهُ حَیاةً طَیبَةً».
علامۀ طباطبایی میفرماید معنای حیات طیبه این نیست که همین حیاتی که دارد پاکیزهاش میکنم. میفرماید «فَلَنُحْیینَّهُ!» یک حیات دیگر بهش میدهم! اصلاً آن حیات با این حیات فرق میکند! یک بار دیگر به دنیا میآید! از رحم مادر طبیعت خارج میشود! دست و بالش باز میشود! نافش را از طبیعت مادر میبُرند! راه میرود، حرف میزند، میشنود، میبیند، غذا میخورد، رشد میکند!
دین میگوید حیاتت ارزش دارد، حیاتت را فربه کن. خیلی زنده باش! خیلی از حیات بهره ببر. خدا ناراحت میشود از بندهای که از حیاتش خیلی بهره نمیبرد.
خب من میخواهم پای این آیه یک کمی مناجات کنم با خدا. اول آیات قرآن دیدید میفرماید: «صُمٌ بُکمٌ عُمیٌ»، کور هستند، کر هستند، لال هستند. بله خب کور نیستیم الحمدلله. چون گفتید مؤمن بشود، تقوا داشته باشد، «اولئکَ هُمُ المُفلِحون»، اینها رستگار میشوند، بقیه «صُمٌ بُکمٌ عُمیٌ». خب من حالا «صُمٌ بُکمٌ عُمیٌ» نیستم الحمدلله. چقدر چشمم باز است؟ چشمم میبیند چقدر میبیند؟ چقدر گوشم میشوند؟ چقدر زندهام؟ چقدر؟ چقدر حس میکنم امام حسین دارد نزدیک کربلا میشود؟ چقدر قلب مقدّس امام زمان را حس میکنم؟ آن قلب خیلی نزدیک من است.
ایشان میتوانند از ما بپرسند تو چطور حسّ من را درک نکردی؟ آمد گفت گاهی آقا امام صادق دلم میگیرد، گاهی هم خوشحال میشوم نمیفهمم برای چیه؟ فرمود ما اهلبیت ما امام تو وقتی دلمان میگیرد تو دلت میگیرد دیگر. وقتی که ما شاد میشویم تو شاد میشوی دیگر. دو تا حیات داریم تو قرآن رسماً. میفرماید «فَلَنُحْیینَّهُ!» یک حیات دیگر بهش میدهم! اصلاً آن حیات با این حیات فرق میکند! یک بار دیگر به دنیا میآید! خیلی زنده باش! -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.