تعلیم و تربیت به معنای آمادگی

تعریف تعلیم و تربیت

توقعات مربی و تکالیفی که او برای بچه معین می کند بدون توجه به وضع فعلی بچه تعیین می شود. چنانچه گفته شد این میزانها مربوط به گذشته و حال سالمندان هستند و معلوم نیست که در آینده نیز برای بچه ها که خود سالمندان آن موقع را تشکیل می دهند با اعتبار باشند.
سه‌شنبه، 10 ارديبهشت 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تعریف تعلیم و تربیت
عده‌ای تعلیم و تربیت را آمادگی می دانند. آمادگی برای تحصیل حقوق و اخذ مسؤولیت در دوره سالمندی مورد توجه ایشان است. به نظر این عده بچه در حال حاضر به عنوان یک عضو جامعه که حقوق و امتیازات خاصی دارد مورد توجه نیست بلکه آماده کردن او برای زندگی آینده مورد نظر است. چنانچه جان دیوئی می گوید بچه ها به منزله داوطلبانی هستند که نام آنها در «لیست» یا صورت اسامی بندگان ذکر شده است. اینک اشکالاتی را که جان دیوئی نسبت به این نظریه ابراز داشته است به اختصار ذکر می کنیم.
 
چنانچه میدانیم بچه ها در زمان حاضر زندگی می کنند، احتیاجات وخواستها و نهایت ایشان با آنچه مربوط به سالمندان است فرق دارد. همین احتیاجات و خمس تنها محرکهای مؤثری در رشد و یادگیری بچه ها هستند. بنابراین وقتی فقط آمادی بچه را برای آینده مد نظر قرار دهیم قهرا نمی توانیم از محرکهای فعلی ست ده کنیم. آینده از هر جهت برای بچه مبهم و غیرقابل پیش بینی است. در اینجا توجه به این نکته ضروری است که حتی آینده بچه با توجه به جنبه های اجتماعی، تحقین، بی، سیاسی، علمی و سایر مسائل زندگی برای خود مربی نیز مبهم می باشد. بنا براین چگونه می توان وضع حاضر بچه را مورد غفلت قرار داد و او را برای  نامعلوم آماده کرد. اشکال دیگر مسامحه و تردید رائی است که در مورد تربیت بچه جهت آینده پیدا می شود، زیرا فاصله آینده تا زمان حاضر خیلی زیاد است و نباید زیاد برای رسیدن به آن عجله نمود. از طرفی فرصتهای متعددی که جهت به تشکیل شخصیت بچه در زمان حاضر وجود دارد مانع از این میشود که متن و علی او را مورد غفلت قرار داده و به آینده او نگاه کنیم. اشکال سوم این است که مربی می خواهد اعمال بچه را روی میزانها با استانداردهایی که مربوط به گذشته و برای دیگران وضع شده است مورد سنجش قرار دهد و به میزانهایی که برای بچه اهمیت دارد توجه نمی کند. منظور این است که توقعات مربی و تکالیفی که او برای بچه معین می کند بدون توجه به وضع فعلی بچه تعیین می شود. چنانچه گفته شد این میزانها مربوط به گذشته و حال سالمندان هستند و معلوم نیست که در آینده نیز برای بچه ها که خود سالمندان آن موقع را تشکیل می دهند با اعتبار باشند. اشکال آخر جان دیوئی نسبت به این نظریه این است که عدم توجه به احتیاجات و خواستهای بچه مسأله بزرگی برای مربیان ایجاد می کند و آن مسأله این است که چگونه می توان توجه بچه ها را به آینده جلب کرد. در اینجاست که مربیان مجبور می شوند از وسایلی که موجب مسرت خاطر یا ناراحتی بچه هستند استفاده نمایند یعنی با تشویقهای بی رویه یا تهدید های بی معنی بچه ها به برنامه های تعلیماتی که به اصطلاح آنها را برای آینده تربیت می کنند متوجه سازند و ایشان را در واقع تحمیق نمایند.
 
در اینجا باید متوجه بود که نظر جان دیوئی این نیست که بچه را نباید برای آینده تربیت کرد بلکه چون او به تعلیم و تربیت به عنوان یک جریان رشد کننده نگاه می کند برای او آینده به اندازه زمان حاضر اهمیت دارد. زیرا پایه زمان حاضر در گذشته بچه قرار دارد و تربیت این بچه در زمان حاضر از آینده وی جدا نیست و برای اینکه طفل در آینده بهتر بتواند با مسائل مربوط به زندگی مواجه شود باید احتیاجات فعلی او تأمین شده و استعدادهای او کاملا رشد نماید تا در آینده که خود نتیجه همین زمان حاضر است بهتر بتواند زندگی کند. بنابراین منظور جان دیوئی این است که توجه به آینده لازم و ضروری است ولی این امر مستلزم این نیست که وضع فعلی بچه را از نظر محو کنیم و احتیاجات، استعدادها، رغبت و تمایلات فعلی او را به هیچ فرض کنیم و فقط به پرورش او برای آینده نامعلوم اقدام نما ییم.
 
تعلیم و تربیت به عنوان آشکار کردن استعدادها
 بعضی از مربیان، تعلیم و تربیت را عبارت از آشکار کردن یا به تعبیر دیگر فعلیت دادن استعداد ها وقوای پنهانی فرد میدانند. در این نظریه رشد درنظر گرفته شده است، ولی نه به عنوان یک جریان دائمی بلکه به عنوان یک امر محدود که به طرف هدفی معین و تام و کامل توجه دارد. این نظریه از جهتی شبیه به نظریه آمادگی است. در بررسی تعلیم و تربیت به عنوان آمادگی دیدیم که مربی فرد را به تکالیف و وظایفی که برای آینده او لازم است آشنا می سازد. در زمینه آشکار کردن قوای پنهانی نیز مربی متوجه ایده آل با هدف ثابت و غیرقابل تغییر می باشد. در اینجا نیز استعداد های فعلی بچه مورد توجه نیست بلکه غرض آشکارساختن قوای نهانی اوست. مسأله این است که این استعداد های نهانی چه هستند. آیا آنچه در رفتا رفرد ظاهر می شود جلوه ای از قوای پنهانی اوست یا اینکه در این مورد مربیان باید بنشینند و قوای باطنی را تعیین کنند و آنها را بصورتی خاص بیان نمایند؟ در حقیقت این مربیان هستند که هدفهایی به عنوان استعدادهای نهفته طفل تعیین می کنند و آنها را در جریان تربیتی به بچه ها تحمیل می نمایند. این هدفها ثابت و کامل و قابل تعمیم هستند، یعنی می توان همه جا از آنها استفاده نمود. این هدفها تنها ایدآل نیستند بلکه همه جا قابل اجرا و اعمال می باشند. آنها به طور ضمنی، بالقوه یا در وضع پیچیده ای حاضر می باشند. رشد و تربیت با توجه به این نظریه یعنی خروج و ظهور آنچه پنهان است، یعنی قوا و استعدادهای نهفته در فرد. افراد استعداد های مختلف دارند اما بحث از استعداد های معین و بیان آنها به صورت هدفهای محدود، هدفهایی که در حد وسیع مخلوق ذهن سالمندان هستند پایه اساسی ندارد.
 هدف تعلیم و تربیت تشکیل قوای ذهنی از راه تمرین است. این نظریه چنانچه جان دیوئی می گوید از یک طرف جنبه رئالیستی دارد زیرا مبنی بر این است که ماده معلومات انسان از خارج وارد ذهن می شود.تعلیم و تربیت و تشکیل یا پرورش قوای ذهنی به نظر پاره ای از مربیان، تعلیم و تربیت یعنی پرورش قوای ذهنی مثل قوة ادراک، حافظه، یادآوری، تداعی معانی، دقت، اراده، تخیل و تعقل، به نظر این دسته هدف تعلیم و تربیت ایجاد قوای مخصوص جهت انجام امور است. هدف تعلیمات مدرسه نیز پیدایش و رشد همین قوای ذهنی است. این نظریه را بعضی به عنوان دیسیپلین رسمی Formal
. Descipline تعریف کرده اند. در اینجا منظور از دیسیپلین دو چیز است. اول نتیجه قوه ای که تحت تربیت قرار گرفته است دوم روشی که در تربیت این قوه بکار رفته است که معمولا این روش، روش تمرین می باشد.
 
چنانچه جان دیوئی اظهار می دارد نماینده این طرز فکر در شکل قدیمی آن جان لاک بوده است. از یکطرف دنیای خارج مواد یا محتوی معلومات ما را از طریق حواس که فقط حالت پذیرندگی دارند به ما معرفی می کند. از طرف دیگر ذهن ما از یکعده قوای معین مانند قوه دقت ، مشاهده ، حفظ، مقایسه ، تجزیه و ترکیب تشکیل شده است. معلومات وقتی حاصل میشود که ذهن بتواند اشیائی را که در طبیعت متحد یا مجزا هستند ترکیب کند یا مجزا نماید. مسأله مهم برای تعلیم و تربیت اجرای تمرین در مورد قوای ذهنی است تا این قوا به صورت عادات راسخ و ثابت در آیند و بتوانند به طور ماشینی خود بخود فعالیت نمایند. چنانچه لاک معتقد بود برای قوه تفکر بهترین اسر تمرین مسائل ریاضی است و این امر از نظر او بتمام معنی یک اصل کلی تلقی می شود. نظر لاک با نظریه متداول عصر خود او که ذهن و ماده یا فرد و دنیا را در مقابل هم قرار می داد تطبیق می نمود. ماده موضوع معلومات را تشکیل میدهد و ذهن بوسیله قوای خود از راه تمرین ماده یا موضوع معلومات را به شکل خاصی در می آورد. هدف تعلیم و تربیت تشکیل قوای ذهنی از راه تمرین است. این نظریه چنانچه جان دیوئی می گوید از یک طرف جنبه رئالیستی دارد زیرا مبنی بر این است که ماده معلومات انسان از خارج وارد ذهن می شود. از طرف دیگر جنبه ایدآلیستی دارد زیرا تشکیل قوای ذهنی را مهم میداند. همینطور می توان گفت این نظریه جنبه عینی دارد زیرا می گوید که فرد نمی تواند تصوری خود بخود در ذهن خویش بوجود آورد و از جهت دیگر جنبه فردی پیدا می کند زیرا هدف تعلیم و تربیت را کامل کردن قوایی که فرد از ابتدا دارا بوده است می داند و در هر صورت کار معلم را آسان می سازد زیرا معتقد است از راه تمرین می توان تعلیمات لازم را به بچه ها آموخت. اشکالاتی که جان دیوئی به این نظریه گرفته است به اختصار عبارتنداز:
 1- وجود قوائی مثل قوۂ حافظه، دقت، تداعی معانی، تفکر و غیره از نظر علمی قابل تردید است. تنها می توان گفت یک سلسله اعمال غریزی یا گرایشهای فطری که اساس آنها مربوط به روابط اصلی نورنها در اعصاب مرکزی است در فرد وجود دارد. عکس العملهایی که نوزاد در مقابل صدا یا نور از خود ظاهر می سازد از این قبیل هستند. تعداد این گرایشها نامحدود است. این گرایشها اغلب به صورت عکس العملهایی که فاقد جنبه عقلانی هستند ظاهر می گردد . فعالیتهای عقلانی و تمایز آنها از یکدیگر وجود قدرت ذهنی یا عقلانی انسان را ثابت می کند.
 
۲- این فعالیتهای کششی اصلی طوری نیستند که بتوان آنها را در سایه تمرین کامل نمود بلکه دارای دو جنبه هستند. جنبه انتخاب دارند، یعنی بتدریج عکس العملهای مناسب را برای سازش با جریانی بوجود می آورند. جنبه دوم آنها هماهنگی بین آنهاست. یعنی بتدریج عکس العملها و فعالیتهای کششی در مقابل مؤثرات خارجی هماهنگ می شوند.
 
۳- هرچه این فعالیتها اختصاصی تر باشد یعنی در مقابل امر خاصی صورت پذیرند خاصیت تعمیم و انتقال آنها به موارد دیگر کمتر است. پیروان نظریۂ دیسیپلین رسمی تصور می کردند که تمرین در املاء کلمات، قوای دقت، مشاهده و حافظه را تقویت می کند و تقویت این قوا قابل انتقال به موارد دیگر است در صورتی که این جریان در مورد اعمال غریزی یا فعالیتهای کششی صادق نیست.

4- طرفداران این عقیده فکر را از عمل فکر یا دقت را از عمل دقت کردن جدا میدانند.
 
5- مشا هده، قضاوت، تخیل، اینها نتیجه تأثیر متقابل اعضای حسی و امر مورد مشاهده هستند و همانطور که امر مورد مشاهده ممکن است متنوع باشد مشاهده که نتیجه تأثیر متقابل عضو حسی و آن امر می باشد نیز متنوع خواهد بود. این قوا نتیجه تأثیر متقابل فرد و محیط نیستند بلکه در اثر برخورد فرد با محیط رشد می کنند.
 
منبع: اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، علی شریعتمداری، چاپ پنجاه و سوم، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1391


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.