تغییرات اجتماعی و مدرسه

جامعه یا گروههای مختلف اجتماعی از طریق تأمین پول، مقررات استخدامی، تعیین برنامه ها و تهیه وسائل تعلیماتی در وضع مدرسه مؤثر می باشند. همچنین آداب و رسوم، عقاید متداول، وضع اقتصادی، نظام سیاسی و سوابق تاریخی جامعه فعالیتهای تربیتی را بصورتی خاص در می آورند.
پنجشنبه، 12 ارديبهشت 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تغییرات اجتماعی و مدرسه
یکی از مسائل اساسی نقش مدرسه در مقابل تحولات اجتماعی است. پاره ای از مربیان معتقد به پیروی مدرسه از جامعه می باشند. به نظر آنها مدرسه باید تغییرات را بپذیرد و وضع خود را از لحاظ برنامه، هدف، روش آموزش و سازمان با تحولات اجتماعی تطبیق دهد. این دسته برای مدرسه نقشی در تحولات اجتماعی قائل نیستند. در مقابل این دسته گروه دیگری قرار دارند که درباره نقش مدرسه و تأثیر آن در تحولات جمعی مبالغه می کنند. به نظر این گروه جامعه باید از مدرسه پیروی کند و مدرسه باید منشا تحولات و تغییرات اجتماعی باشد.
 
جامعه یا گروههای مختلف اجتماعی از طریق تأمین پول، مقررات استخدامی، تعیین برنامه ها و تهیه وسائل تعلیماتی در وضع مدرسه مؤثر می باشند. همچنین آداب و رسوم، عقاید متداول، وضع اقتصادی، نظام سیاسی و سوابق تاریخی جامعه فعالیتهای تربیتی را بصورتی خاص در می آورند.
 
از طرف دیگر مدرسه به عنوان مرکز تربیتی جامعه در جنبه های مختلف زندگی جمعی و در رشد شخصیت اجتماعی شاگردان تأثیر فراوان دارد. چنانچه در پیش گفته شد معرفی میراث فرهنگی، ارزشیابی این میراث و گسترش آن کار مدرسه است. آماده کردن شاگردان برای برخورد به جریانهای اجتماعی و کسب مهارتهای لازم جهت شرکت در زندگی جمعی بوسیله مدرسه صورت می گیرد. تعلیم و تربیت به عنوان تجدید نظر در تجربیات و تشکیل مجدد آنها در مورد جامعه نیز بکار می رود حیات جمعی نیز در هر مرحله یا دوره با مشکلات و احتیاجات تازه روبرو می شود. تجربیات گذشته جمع برای برخورد بوضع تازه کافی نیست. بنا براین باید جامعه نیز در تجربیات خود یعنی در آداب و رسوم، میزانهای اخلاقی، اجرای مراسم دینی، عقاید عمومی و نظامهای اقتصادی و سیاسی خویشتن تجدید نظر بعمل آورد و با استفاده از روشهای علمی برای تجدید ساختمان حیات اجتماعی اقدام کند. قضاوت صحیح یعنی تصمیم منطقی باید در تمام شئون جامعه نافذ باشد تا زندگی جمعی ما ادامه پیدا کند و در هر زمینه پیشرفت نماید.
 
هدفهای تربیتی
مسأله هدفها، نقش آنها در کارهای روزمره مؤسسات تربیتی، انتخاب هدفهای اساسی و توجه به منابع هدفهای تربیتی نیز مستلزم بررسی عمیق و اساسی است. در این کتاب ما نمی خواهیم هدفهای مواد درسی را مورد بحث قرار دهیم. خوانندگان برای مطالعه این امر می توانند به فصل چهارم کتاب جامعه و تعلیم و تربیت (چاپ ششم)، تألیف نگارنده مراجعه فرمایند. به منظور روشن شدن ذهن خوانندگان به ذکر چند نکته اساسی درباره هدفها در این قسمت مبادرت می کنیم.
 
در تعیین هدفها دو منبع اساسی، فرد و جامعه را باید در نظر گرفت. درزمینه فردی، رشد فرد و احتیاجات او در هر دوره و مشکلاتی که فرد در هر مرحله با آنها روبروست باید در نظر مربیان باشد. از لحاظ اجتماعی، فلسفه اجتماعی جامعه، میراث فرهنگی اجتماع، جریانهای جمعی احتیاجات اساسی جامعه، پایه و اساس اجتماعی هدفهای تربیتی را تشکیل میدهند. غیر از این دو منبع، تحقیقات علمی در زمینه رفتار انسانی چه از لحاظ فردی و چه از نقطه نظر اجتماعی باید مورد نظر مربیان باشد. علاوه بر آنچه دانشمندان در رشته های مختلف علوم انسانی بدست آورده اند، نتایج پژوهشهای علمی در ریاضیات و علوم طبیعی نیز در تدوین هدفهای تربیتی باید درنظر گرفته شوند.
 جامعه یا گروههای مختلف اجتماعی از طریق تأمین پول، مقررات استخدامی، تعیین برنامه ها و تهیه وسائل تعلیماتی در وضع مدرسه مؤثر می باشند. همچنین آداب و رسوم، عقاید متداول، وضع اقتصادی، نظام سیاسی و سوابق تاریخی جامعه فعالیتهای تربیتی را بصورتی خاص در می آورند.
هدفهای تربیتی باید موجبات رشد افراد را فراهم سازند. آنچه که رشد فرد را محدود می سازد نباید به عنوان هدف انتخاب گردد. حل چند مسأله، تشکیل چند عادت، فرا گرفتن چند شعر یا بخاطر سپردن چند اصل و قانون نباید به عنوان هدف اساسی تعلیم و تربیت تلقی شود. در مقابل این هدفها، پرورش رشد عقلانی یا تقویت طرز تفکر منطقی، فراگیری چگونگی تشکیل عادات متناسب در هر موقعیت، رشد قوه بیان و آشنایی به پژوهشهای علمی و نحوه تشکیل اصول ممکن است به عنوان هدفهای اساسی تربیتی تلقی شود. هدفهای تربیتی باید تمام جنبه های شخصیت فرد را در بر گیرند. محدود کردن هدفها به جنبه عقلانی، آن هم به صورت حفظ و بخاطر سپردن مطالب برخلاف اصول تعلیم و تربیت است. در جریان تربیت کل شخصیت فرد باید مورد توجه باشد، و جنبه های اجتماعی و عاطفی همراه با زمینه عقلانی و تقویت طرز فکر منطقی رشد کنند. هدفهای تربیتی باید قابل فهم باشند. هدفهای مبهم و پیچیده نمی تواند در کارهای تربیتی معلم را راهنمایی کنند. هدفهای تربیتی باید اجراشدنی باشند. هدفهای تربیتی باید با فلسفه اجتماعی جامعه مخصوصا با آرمانهای دموکراتیک و ارزشهای انسانی توافق داشته باشند. نکته دیگری که در مورد هدفها باید در نظر داشت قابلیت انعطاف آنهاست. هدفها باید با تحولات و تغییرات اجتماعی همگام باشند.
 
نظر «دیوئی»:
جان دیوئی در کتاب دموکراسی و تعلیم و تربیت فصلی را اختصاص به هدفها در تعلیم و تربیت داده است. در این فصل ابتدا «دیوئی» نقش هدفها را مشخص می سازد. به نظر او هدف فعالیت منظم را دربردارد. این نظم به صورت جریانی پیشرو ظاهر می گردد. هدف از جهتی یعنی پیش بینی آنچه رخ می دهد یا احتمال تحقق دارد. پیش بینی امر مورد نظر در انتخاب وسیله تحقق آن تأثیر دارد. علاوه بر این، نحوه استفاده از وسایل و ترتیب آنها را مشخص می سازد و ما را در  انتخاب راه آزاد می گذارد.
 
میزانهای انتخاب هدف از نظر «جان دیوئی» عبارتند از:
1- رابطه هدف با شرایط موجود در موقعیت: به نظر «جان دیوئی» هدف باید نتیجه و حاصل شرایط موجود باشد. به عبارت دیگر مشاهده و بررسی شرایط با احتیاجات و مشکلات موجود در تعیین هدف تأثیر فراوان دارد. روی این زمینه هدف نباید از خارج تحصیل شود.
2- هدف باید قابل انعطاف باشد: در جریان فعالیت و کوشش برای نیل به هدف ممکن است مشکلات یا احتیاجات تغییر کنند بنابراین، این هدف نیز باید قابل تغییر باشد.
3- هدف باید محدود کننده نباشد. به عبارت دیگر آنچه به عنوان هدف در نظر گرفته می شود باید فعالیت فرد را آزاد سازد.
 
پاره ای از هدفهای دینی و معنوی و همچنین هدفهای اخلاقی که هم برای حیات بشر ضروری هستند، و هم جنبه هدایتی دارند و عقل هم ارزش آنها را تأیید می کند در مراحلی از رشد از خارج از حوزه حیات و تجربه فرد برای او مطرح می شوند . نظر «او.کونور»: و «اکونور» استاد فلسفه دانشگاه «لیورپول» انگلستان برای تعلیم و تربیت پنج هدف پیشنهاد می کند:
- ایجاد حداقل مهارتهای لازم در زنان و مردان به منظور احراز موقعیت در جامعه و کسب موقعیت بیشتر.
- آمادگی حرفه ای در افراد به منظور تأمین زندگی. و ایجاد علاقه و ذوق در افراد برای کسب معرفت.
- تقویت روح انتقادی در افراد - معرفی امور اخلاقی و فرهنگی و ایجاد حس قدردانی نسبت به اینگونه اموره .
 
همانطور که در پیش گفته شد «دو کونور» مهارتها و کسب معرفت را مهم تلقی می کند. در هدفهای بالا آنچه واقعا جنبه تربیتی دارد تقویت روح انتقادی است، امور دیگر را افراد می توانند خارج از مدرسه یا در مؤسسات دیگر کسب کنند. نکته دیگر اینکه در هدفهای بالا فرق میان تعلیم و تربیت و عادت دادن روشن نیست.
 
نظر اولیچ
Ulich استاد دانشگاه «هاروارد» در کتاب فلسفه تعلیم و تربیت پنج  فونکسیون یا جنبه برای تعلیم و تربیت تعیین می کند:
- کفایت در یادگیری.
- افق یا دید گسترش یافته به منظور مؤلف محدود نساختن فکر فرد به امور شخصی و توجه دادن وی به دیگران و ارزشهای انسانی است.
- عادت دادن افراد در استفاده کامل از منابع انسانی.
- مسأله واقعیت مربوط ساختن مدرسه به زندگی عادی و آنچه از محیط مدرسه خارج است.
- توجه به دیگر مؤسسات تربیتی.
 
«اولیچ» تا حدی ارزشهای انسانی را جزو جنبه های مهم تعلیم و تربیت محسوب می دارد، اما فونکسیونها یا وظایف تربیتی را به طور مبهم، کلی و ناقص بیان می دارد. در اینجا نیز چنانچه ملاحظه می شود تعلیم و تربیت و عادت دادن از هم متمایز نشده اند.
 
منبع: اصول و فلسفه تعلیم و تربیت، علی شریعتمداری، چاپ پنجاه و سوم، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1391


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.