انسان در شرایط بحرانی، می‌تواند 3 دقیقه بدون هوا، 3 ساعت بدون سرپناه، 3 روز بدون آب و 3 هفته بدون غذا زنده بماند. بدن ما ماشین باورنکردنی است که برای کار کردن به برآورده شدن نیازهای اولیه نیاز دارد.

نیازهای اولیه یکی از رویکردهای مهم برای اندازه‌گیری فقر مطلق در کشورهای درحال‌توسعه است. این مفهوم؛ تلاشی برای تعریف حداقل منابع لازم و مطلوب برای رفاه فیزیکی درازمدت، معمولاً ازنظر کالاهای مصرفی است. خط فقر به‌عنوان مقدار درآمد موردنیاز برای برآوردن نیازهای اولیه تعریف می‌شود. رویکرد "نیازهای اولیه" توسط کنفرانس اشتغال جهانی (WEP) سازمان بین‌المللی کار در سال 1976 معرفی شد. شاید نقطه عطف WEP، کنفرانس اشتغال جهانی 1976 بود که برآوردن نیازهای اولیه انسان را به‌عنوان هدف اصلی سیاست توسعه ملی و بین‌المللی ارائه کرد. رویکرد نیازهای اولیه برای توسعه، توسط دولت‌ها و کارگران و کارفرمایان سازمان‌ها از سراسر جهان تأییدشده است. نیازهای اولیه بر برنامه‌ها و سیاست‌های آژانس‌های بزرگ توسعه چندجانبه و دوجانبه تأثیر گذاشته و پیشروی رویکرد توسعه انسانی بوده است.

فهرست سنتی "نیازهای اولیه " فوری عبارت است از غذا (شامل آب)، پناهگاه و لباس. بسیاری از لیست‌های مدرن بر حداقل سطح مصرف "نیازهای اولیه" نه‌فقط غذا، آب، لباس و پناهگاه، بلکه بهداشت، آموزش، مراقبت‌های بهداشتی و اینترنت تأکید می‌کنند. آژانس‌های مختلف نیز لیست‌های مختلفی ارائه می‌کنند.

رویکرد نیازهای اولیه به‌صورت مصرف‌گرا توصیف‌شده است، و این تصور را نشان می‌دهد که "حذف فقر بسیار آسان است". آمارتیا سن روی توانایی‌ها به‌جای مصرف تمرکز کرد.

در گفتمان توسعه، مدل نیازهای اولیه روی اندازه‌گیری آنچه به‌عنوان یک سطح قابل‌ملاحظه فقر در نظر گرفته شده است؛ تمرکز دارد. برنامه‌های توسعه که به دنبال رویکرد نیازهای اولیه هستند، در فعالیت‌های اقتصادی تولیدی که به جامعه کمک می‌کند تا جایگاه خود را در آینده کسب کند، سرمایه‌گذاری نمی‌کنند؛ بلکه روی این مسئله تمرکز دارند که به جامعه اجازه دهند به میزانی مصرف کند تا بتواند از خط فقر عبور کند و نیازهای اولیه خود را تأمین کنند. این برنامه‌ها بیشتر روی معیشت تمرکز می‌کنند تا عدالت. بااین‌وجود، در مفهوم "معیار"، نیازهای اساسی یا رویکرد مطلق مهم است. نشست جهانی 1995 در مورد توسعه اجتماعی در کپنهاگ، به‌عنوان یکی از اعلامیه‌های اصلی آن بود که تمام کشورهای جهان باید ابعاد فقر مطلق و نسبی را توسعه دهند و سیاست‌های ملی را در راستای "ریشه‌کن کردن فقر مطلق با تاریخ تعیین‌شده توسط هر کشوری درزمینه ملی خود ارائه کنند.

هوا

اکسیژن یکی از ضروری‌ترین نیازهای اولیه انسان است. بدن ما نیاز به دریافت ثابت اکسیژن دارد تا به‌درستی عمل کند. بدون دسترسی به اکسیژن، انسان دچار یک وضعیت به نام هیپوکسی مغزی می‌شود که بر مغز تأثیر می‌گذارد. زندگی کمتر از 5 دقیقه بدون هوا می‌تواند باعث آسیب مغزی شود و پس از 15 دقیقه آسیب مغزی می‌تواند آن‌قدر شدید باشد که اکثر افراد بهبود نمی‌یابند. این بزرگ‌ترین نیاز اولیه بدن است.

فهرست مدرن نیازهای اولیه

این فهرست حاصل نزدیک به 75 سال تحقیق روانشناسی، علوم اعصاب و جامعه‌شناسی است و فراتر از چیزی است که ماسلو در لیست خود ذکر کرد.
· غذا - بدن نیاز به کالری و انواع مواد مغذی از قبیل پروتئین، چربی و کربوهیدرات برای رشد، عملکرد و بازسازی دارد. بدون غذا، بدن شروع به آتروفی و لاغری می‌کند.
· آب - هیدراتاسیون وسیع اجازه می‌دهد تا فرایندهای بدن صورت گیرند. بدون آب بدن نمی‌تواند غذا را فرآوری کند یا مواد دفعی را از بین ببرد.
· پناهگاه- ما نیاز به حفاظت از اشعه ی خورشید، دماهای سرد، باد و باران داریم. بدون پناهگاه، پوست و اندام انسان در دماهای شدید آسیب می‌بیند.
· خواب - 6-9 ساعت خواب در هر 24 ساعت اجازه می‌دهد تا مغز بتواند اطلاعات جدید را پردازش کند و با اطلاعات عاطفی مقابله کند. بدون خواب کافی، نمی‌توانیم چیزهای جدید یاد بگیریم یا درد عاطفی گذشته را فراموش کنیم.
· دیگران - بزرگ‌سالان نیاز به ارتباط (فیزیکی یا عاطفی) با سایر انسان‌ها برای آزاد کردن هورمون‌های خاص مانند اکسیتوسین دارند. تماس با انسان بسیار مهم است، وقتی‌که ما جوان هستیم، مغز ما بدون تماس به‌درستی توسعه نمی‌یابد. ارتباط منظم با دیگران به ما اجازه می‌دهد تا حس رفاه داشته باشیم که با آن می‌توانیم از خود مراقبت کنیم.
· نوآوری و تازگی- نوآوری و تازگی فرصتی برای یادگیری و توانایی شکست فراهم می‌کند که باعث آزاد شدن دوپامین در مغز می‌شود. بدون نوآوری و تازگی منظم، انگیزه کاهش می‌یابد و حس خوب سلامتی از دست می‌رود.

این 6 نیاز، زمانی که برآورده شوند، امکان توسعه اعتمادبه‌نفس، امنیت، احساس تعلق، واقعیت دادن را فراهم می‌کند، و دیگر عبارات رضایت که ماسلو شرح داد را برآورده می‌کند. لیست ملاسو از آنچه در افراد موفق و شاد دیده بود ریشه می‌گیرد. او اولین کسی بود که روی انسان‌های راضی مطالعه کرد. پیش از کار ماسلو، روانشناسی روی افرادی که به ازنظر ذهنی بیمار توصیف‌شده بودند، متمرکز بود.

در جهان امروزی مربیگری، درمان، و رشد فردی عادی است. انتظار می‌رود روانشناسی از همه مردم در دستیابی به اهداف خود حمایت کند. این لیست جدید نیازهای مدرن نیازهای اولیه استدلال می‌کند که اگر این 6 نیاز اولیه به‌صورت روزانه برآورده شوند، یک فرد باانگیزه، رفاه و استقامت فیزیکی به دنبال تمرینات جسمانی، تحریک احساسی و بیان خلاق در صورت نیاز در طول زندگی خواهد بود.

متأسفانه، وقتی‌که مردم برای مدت طولانی بدون برآورده شدن این 6 نیاز اولیه زندگی می‌کنند، برای آن‌ها دشوار است که این نیازها را رعایت کنند. کسی که خواب کافی نداشته باشد، اصرار دارد که بتوانند بدون آن کار کند.

کسی که بدون ارتباط عمیق با دیگران رشد کرده است، اصرار دارد که در تنهایی زندگی کند. کسانی که روال روتین زندگی‌شان با این لیست متفاوت است، زمانی که این نیازهای اساسی به آن‌ها ارائه شود نسبت به تغییرات مقاومت خواهند کرد.

گویا انسان یک فرایند حفاظتی طبیعی دارد که وقتی یکی از این 6 موردنیاز اولیه وجود نداشته باشند، فعال می‌شود. ما باورهایی را توسعه می‌دهیم که برایمان خاص هستیم، به نحوی توانایی بیشتری نسبت به دیگران داریم، زیرا می‌توانیم بدون وجود نیازهای اولیه‌مان مدت طولانی زندگی کنیم. حقیقت این است که ما اغلب این را انکار می‌کنیم. هر فردی که بر روی این سیاره زندگی می‌کند به‌طور مرتب به غذا، آب، پناهگاه، خواب، دیگران و تازگی، به بهترین وجه خود نیاز دارد.

منبع: https://www.forbes.com