نگاه توزیعی به قدرت

قدرت امتیازی نیست که بتوان از آن برخوردار شد؛ همچنین امری نیست که بتوان آن را تصاحب کرد، یا قراردادی که معامله ای انجام دهد یا فتحی که قلمروی را تسخیر کند.
شنبه، 27 مهر 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاه توزیعی به قدرت
«نگاه توزیعی به قدرت»یکی از تجربه‌های مطالعات تاریخی فوکو، قدرت را در معنای دیگری نسبت به راست گرایان، چپ گرایان و حتی هگل و فروید - به کار می گیرد؛ از نظر فوکو، قدرت امری نیست که اعمال آن صرفا از بالا به پایین باشد بلکه می توان آن را نیرویی دانست که در سراسر جامعه منتشر شده است. قدرت امتیازی نیست که بتوان از آن برخوردار شد؛ همچنین امری نیست که بتوان آن را تصاحب کرد، یا قراردادی که معامله ای انجام دهد یا فتحی که قلمروی را تسخیر کند. از نظر وی، «قدرت، اعمال می شود و نه تصاحب، و این قدرت، «امتیاز» کسب شده یا حفظ شده طبقه حاکم نیست، بلکه اثر و نتیجه کلی موقعیت های استراتژیک این طبقه است» (فوکو، ۱۹۷۹، ص ۳۹). این اثر، موقعیت افراد تحت سلطه را آشکار یا تثبیت می کند.
 
باید در نظر داشت که این قدرت بر افرادی که فاقد آنند، صرفا به منزله اجبار یا ممنوعیت اعمال نمی شود، بلکه آنها را محاصره می کند، از خلال آنها می گذرد و بر آنها تکیه مینماید. در مقابل، آنها نیز در مبارزه بر علیه قدرت، به چنگال هایی که قدرت بر آنها انداخته است، تکیه می کنند. بنابراین روابط قدرت، تنها در میان شهروندان یا در مرز طبقات نیست بلکه تا اعماق جامعه پیش میرود. اما این روابط در عین برخورداری از پیوستگی، تشابه یا همتایی ندارند؛ همچنین روابط تک معنایی نیستند و نقطه های بیشمار رویارویی را با ویژگیهای متفاوت تبیین می کنند. بنابراین واژگونی این «خرده قدرت»ها، از قانون همه یا هیچ پیروی نمی کند. از این رو، فروریختن یک خرده قدرت می تواند با استحکام خرده قدرت دیگر همراه باشد.
 
همین موضع فوکو درباره قدرت منتشر است که وی را بر آن می دارد تا بر مبنای اسناد تاریخی فوکو،( ۱۹۷۳)، بیمارستان های عمومی رانه صرفا مؤسسه‌هایی پزشکی، بلکه سازمان‌هایی شبه قضایی بداند که در کنار سایر نهادهای قدرتی موجود، به تصمیم گیری، قضاوت و اجرای حکم می پرداختند. در واقع، در این مثال، قدرت قضایی تنها در شخص قاضی تجمع نمی کند بلکه در بیمارستانها و در میان پزشکان و پرستاران توزیع شده است.
 
انگاره پویا از قدرت: یکی دیگر از مفهوم جدید فوکو از قدرت، معطوف به پویایی آن است. از منظر فوکو، روابط معطوف به قدرت بیش پویا هستند(باقری، سجادیه و توسلی، ۱۳۸۹). در رویکرد تبارشناختی، به جای تحلیل درونی قدرت، آن را از روی برخوردها و معارضه ها باز می شناسیم. شاید یکی از دلایل این نوع بررسی موضوع از طریق موضع مخالف، پرهیز از افتادن در دام جلوه های فریبنده قدرت سلسله مراتبی ایستا و مواجه شدن با نقاط پویای بروز و ظهور آن و تلاش برای عریان ساختن آن در همه نقاط باشد.
 
در نظر گرفتن قدرت در هندسه‌ای غیرکانونی و تعبیر آن در مقام نیروهای نابرابر سیال، سبب می شود تا انگارهای پویا در باب قدرت تکوین یابد و در هرلحظه، مناسبات میان این نیروها، وضعیت نهایی قدرت را تعیین نمایند؛ وضعیتی که قطعا پایدار نخواهد بود و با تغییر مناسبات یا نیروها، تغییر خواهد کرد. فوکو(ترجمه سرخوش و جهاندیده، ۱۳۸۶، ص ۱۰۸)، در توصیف این انگاره بیان می کند: نباید شرط امکان قدرت را ... در وجود اولیه نقطهای مرکزی و در کانون یگانه حاکمیت جستجو کنیم؛ ... بلکه باید آن را در بنیان متغیر مناسبات نیرو جستجو نماییم، مناسباتی که به دلیل نابرابریهایشان، وضعیت های قدرت را به وجود می آورند، البته وضعیت هایی همواره موضعی و ناپایدار» مسأله دیگری که نظر فوکو را از نظرات دیگر متمایز می سازد، توجه وی به آشکال اعمال قدرت در جامعه است. این اشکال مختلف، برآمده از پویایی روابط قدرت و تغییر گراف آنهاست. بر همین مبناست که تمایز لیبرالی دانش و قدرت و نیز تمایز مارکسیستی علم و ایدئولوژی برای فوکو رنگ میبازد و پیوند میان قدرت و دانش به صورتی پررنگ مطرح می شود. فوکو (ترجمه سرخوش و جهاندیده، ۱۳۸۶، ص ۱۱۰)، خود، در این باره می نویسد: « قدرت از پایین می آید؛ یعنی در مبداء روابط قدرت، تقابلی دوتایی و فراگیر به منزله چارچوبی عمومی)، میان حاکمان و اتباع وجود ندارد، به عبارتی نوعی از دوگانگی که از بالا تا پایین و تا اعماق کالبد جامعه، بر بزرگترین گروهها تا کوچکترین شان تأثیر می گذارد. بلکه باید چنین فرض کرد که مناسبات متکثر نیرو که در ابزارهای تولید، خانواده ها، گروههای محدود و نهادها شکل می گیرند و بازی می کنند، پایه ای برای اثرهای گسترده آن تقسیم بندی هستند که کل کالبد اجتماعی را در می نوردند»
 
از سوی دیگر، تبارشناسی با انکار استمرار، سوژه را نیز به عنوان پدید آورنده تاریخ و حامل این استمرار انکار می کند. این نوع تحلیل به جای جستجوی سوژه در تاریخ، به دنبال آن است که نشان دهد چگونه سوژه در درون ترکیب‌های دانش قدرت تاریخی ساخته می شود و تکوین می یابد. هدف فوکو یک بررسی پدیدار شاختی سوژه به عنوان مبنای سازنده دانش نیست. به اعتقاد فوکو حتی سوژه تاریخمند وجود گرایان نیز همچنان قلب تاریخ را تحت اشغال خویش در می آورد و همچنان مرجع همه اتفاقات واقع شده در تاریخ به شمار می آید. در تبارشناسی فوکویی، می توان بدون ارجاع به سوژه، اعم از سوژه استعلایی کانتی و یا سوژه تاریخی، به مطالعه ساختار دانش، گفتمانها و حوزه‌های مضمونی پرداخت.
 
منبع: تبارشناسی و تعلیم و تربیت، نرگس سجادیه، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ اول، تهران، 1394


مقالات مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.