نگاهی به زندگی فیض کاشانی

ملا محمدمحسن داماد بزرگ ملاصدرای شیرازی بوده است. در فقه و اصول و فلسفه و کلام و حدیث و تفسیر قرآن و شعر و ادب توانا و در تمامی این‌ها و رشته‌های دیگر آثاری از خود به یادگار گذارده است.
پنجشنبه، 2 آبان 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نگاهی به زندگی فیض کاشانی

فیض کاشانی

محمد بن مرتضی کاشانی ملقب به مولانا محسن فیض (درگذشت: ۱۰۹۰) از جملهء فقیهان و دانشوران دوران صفوی است.

او در کاشان زاده شد و پس از پایان مقدمات علوم و دانش‌های زمان خویش به شیراز رفت و به حلقهء شاگردان علامهء عالیقدر ملاصدرا پیوست و سرانجام دختر وی را ازدواج نمود.

تبحر مولانا محسن فیض در تمامی علوم دینی بویژه تفسیر، حدیث، فقه، عرفان، فلسفه و ادبیات عرب و عجم بحدی است که اگر در تمامی دوران سلطنت صفویه بی نظیر نباشد مسلما کم نظیر خواهد بود. همچنین آگاهی و احاطهء او در اصول و فروغ و معقول و منقول بپایه‌ای رسید که محسود برخی از بزرگان و صاحب منصبان دانش زمان خویش منجمله شیخ احمد احسایی واقع شد.

خاندان فیض عموماً از علما و دانشمندان صاحب نام و ذیشرف کاشان بودند، بویژه جدش شاه محمود، پدرش شاه مرتضی و برادرانش مولی محمد معروف به نورالدین و مولی عبدالغفور و فرزندان آنها محمد هادی بن نورالدین و محمد مومن عبدالغفور و فرزند خود فیض مولی محمد ملقب بعلم الهدی همگی دارای مقام عالی و منصب صاحب جاهی بودند که تالیفات و تصنیفات نفیسی داشته اند.

مولانا فیض کاشانی پس از اتمام تحصیلات و فراگرفتن مبانی علوم در قم بمنظور تحصیل نزد سید هاشم بحرانی به شیراز رفت و به فراگرفتن علوم نقلی پرداخت همچنین بمنظور کسب فیض و استفادهء بیشتر در زمرهء دانش‌آموزان ملا صدرا درآمد و به فراگرفتن فلسفه و علم معقول پرداخت و نیز از محضر علمایی چون شیخ سلیمان ماحوزی، ملا محمد طاهر قمی مولی صالح مازندرانی، شیخ بهایی و مولی خلیل قزوینی و شیخ محمد فرزند صاحب معالم خوشه چینی کرد و سر انجام با کسب اجازهء روایت از این بزرگواران صاحب کسوت شد.
 

شاگردان فیض

فیض در طول زندگی خود شاگردان متعددی داشته که گروهی از آنان، خود از علما و دانشمندان بزرگ محسوب می‌شوند و از آن دست می‌توان مولی ابوالحسن شریف فتونی عاملی اصفهانی مولف تفسیر مرات الانوار و علامه مجلسی صاحب بحارالانوار و سید نعمت الله جزایری مولف انوارالنعمانیه را نامبرد که از او اجازه روایت داشته اند.
 

آثار فیض

آثار فیض گنجینه ایست که کتابخانهء ادب فارسی و علوم اسلامی را تا حد قابل توجهی بارور کرده است و بنا به قول محدث جزایری و صاحب قصص العلما آثار فیض تا حدود بیشتر از دوصد جلد برآورد گردیده است.

اهم تالیفات فیض عبارت‌اند از: ابواب الجنان، تفسیر صافی، تفسیر اصفی، کتاب وافی (در شرح کافی)، شافی، مفا تیح، محجته البیضا(در رسالهء اسرارالصلوه، علم الیقین در اصول دین، تشریح (در هییت) سفینته النجاه، شرح صحیفهء سجادیه، ترجمته الصلوه (بفارسی) ترجمهء طهارت (بفارسی) ترجمهء عقاید (بفارسی)، فهرست علوم و دیوان اشعار.

تعداد اشعار فیض به سیزده هزار بیت بالغ می‌شود.

نگاهی به اشعار فیض مرتبه واستادی مولانا محسن فیض کاشانی در علوم دینی و کلام و فلسفه به پایه ایست که اشعار او را تحت الشعاع قرار داده و در جامعهء ادب بیشتر ازاو به‌عنوان دانشمند و فیلسوف و فقیه و مولف نامبرده می‌شود تا شاعر و سخن پرداز، اگر چه مقام شعر در پهنهء ادب فارسی تا آنجاست که پس از کلام خدا به گفتار بزرگانی چون حافظ و مولوی و سعدی و نظامی توسل می‌‌جوییم و گفتار این بزرگان را چون وحی منزل و حکمی ابدی و لایزال در سر لوحهء دفتر زندگانی جایگزین میکنیم. بهمین لحاظ توجه خاص مولانا محسن کاشانی به اشعار این بزرگان بویژه حافظ و مولانا تا حدی است که آشکارا می‌توان بر سلطنت و غلبهء افکار این بزرگواران بر شعر فیض وقوف یافت.

از خلال اشعار فیض چنین بر می‌آید که میان او با شاعران هم عصرش بویژه کسانیکه در کاشان روزگار میگذراندند و احتمالاً مجامع و محافل شعر خوانی و عرصه هنرنمایی داشته‌اند رابطه دوستانه و علقه همکاری و همفکری نبوده، زیرا جای جای به شاعران و سخنوران زمان حمله می‌کند و گفتار و اقوال آنان را بی مغز و لاطائل قلمداد می نماید.

مولانا فیض با زهاد و عابدان ریایی نیز ستیزه دارد و در کمتر شعر این گوینده به کنایه و اشارتی در این زمینه بر نمی‌خوریم. مولانا فیض بیشتر در آثار خود به سه مرحلهء در زندگانی خود که مربوط به اعتقادات او بوده، اشاره نموده است. علم، عقل و عشق .

وفات فیض به سال 1090 هجری قمری اتفاق افتاده و مدفن او در کاشان در مقبرهء بنام کرامت یا کرامات واقع است.
 

شوق مهدی

این فیلسوف بزرگ الهی و فقیه نامی ، اشعار زیادی در باب موضوع انتظار و دلدادگی به ساحت مقدس امام زمان (عج ) و در مدح مهدی موعود ، حضرت حجت بن الحسن العسکری (ع ) دارد که در کتابهای مختلف از جمله « شوق مهدی » آمده است .

این دانشمند بلندآوازه در خلال ابیات خود می گوید که دعوی شاعری نداشته ولی با وصف این ، شش دیوان شعر از خود به یادگار گذاشته که فقط دیوان غزلیات فیض کاشانی مشتمل بر 500 صفحه است .

دیوان قصائد و مراتی ، شوق العشق ، شوق الجمال ، سلسبیل و تسنیم و شوق المهدی از جمله کتب اشعار اوست . وی این اشعار را از سر ذوق سروده نه به عنوان یک شاعر ولی از آنچنان استحکامی برخوردار است که نه تنها برای اهل دل بلکه برای اهل شعر و ادب ، محل غور و بررسی است .

وی در یکی از سروده هایش در باره شوق وصال حضرت مهدی علیه السلام از سر دل می گوید :
 
به هر گلی اگرم ناله و نوائی هست
به جان تو اگرم جز تومدعائی هست

مگو مگو زکجاآمدی ، کجا رفتی
ببین ببین که بجز سایه توجائی هست

مگو مگو به جهان آشنا که راداری
ببین ببین به جهان جز تو آشنائی هست

مرا به غیرهوای تو و رضای تو نیست
هوای دیگر اگرهست و مدعائی هست

هوا بسر نرسانم ، به مدعا نرسم
چه مدعا ، چه هوا ، جز تو روی و رائی هست

زخاک درگه تو روم به جای دگر
کجاروم بجز این آستانه جائی هست

مقابل گل رویت نشینم و نالم
چو عندلیب که در گلشنش نوائی هست

وصال دوست چو خواهی بساز باغم دوست
چو گنج باشد ناچار اژدهائی هست

اگر جهان همه بیگانه شد ز « فیض » چه باک !
چو التفات نهان تو آشنائی هست .
 
و همچنین می سراید:

گفتم  : که روی خوبت ، از من چرا نهان است
گفتا : تو خود حجابی ، ورنه رخم عیان است !

گفتم : که از که پرسم ، جانانشان کویت
گفتا : نشان چه پرسی ، آن کوی بی نشان است !

گفتم : مراغم تو ، خوشتر زشادمانی
گفتا : که در ره ما ، غم نیز شادمان است !

گفتم که سوخت جانم ، از آتش نهانم
گفت آنکه سوخت او را ، کی ناله یا فغان است !

گفتم : فراق تا کی گفتا که تا توهستی !
گفتم : نفس همین است گفتا سخن همان است !

گفتم : که حاجتی هست ، گفتا بخواه از ما!
گفتم : غمم بیفزا ، گفتاکه رایگان است !

گفتم : زفیض بپذیر ، این نیم جان که دارد
گفتا : نگاه دارش ، غمخانه تو جان است !
 
و می فرماید:

خوشا آن سر که سودای تو دارد
خوشا آن دل که غوغای تو دارد

ملک غیرت برد ، افلاک حسرت
جنونی را که شیدای تو دارد

دلم در سر تمنای وصالت
سرم در دل تماشای تو دارد

فرود آید بجز وصل تو هیهات
سر شوریده سودای تو دارد

دلم کی بازماند ، چون به پرواز
هوای قاف عنقای تو دارد

چو مرغی می تپم بر حاصل هجر
که جانم عشق دریای تو دارد

دل و جان را کنم ماوای آن کو
دل و جان بهرماوای تو دارد

نهم در پای آن شوریده سر ، کو
سر شوریده در پای تو دارد

فدایت چون کنم ، بپذیر جانا
چرا کین سرتمنای تو دارد

چگونه تن زند از گفتگویت
چو در سر فیض هیهای تو دارد
 
حکیم و عارف بزرگ قرن یازدهم هجری، «ملّا محسن فیض کاشانی» که تعداد ابیات او را شش تا هفت هزار بیت نوشته اند، این گونه فریاد رس را می خواند:
 
        ای تو ما را راحت جان الغیاث              دردها را جمله درمان الغیاث

        قائم آل پیامبر (ص) دستگیر               بی توأم افتان و خیزان الغیاث

        کار شرع از دست شد بیرون خرام            تازه کن آئین ایمان الغیاث

        عالمی گردید مالامال شرّ                   از جفا و جور و طغیان الغیاث

        خون ما خوردند این دجّالیان                 مهدی و هادی دوران الغیاث
 

منبع: مرکز مطالعات شیعه


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.