شهید علی محمودوند
در مقابل مشکلات سر تعظیم فرود نمی آورد.توی عملیاتها مثل شیر می غرید. هیچ وقت ندیدم که او بترسد.با توجه به مجروحیتش در همه عملیاتها شرکت می کرد.دنبال این نبود که به کسی حرفی بزند و دیگری اطاعت کند. دنبال این بود که کار انجام دهد و تکلیفش را انجام دهد. و تا آخرجنگ حضور داشت . درسال 1367عقد ازدواج بست.سال 1371 تجربیات دست نیافتنی جنگ را در کوله باری از امید با خود به تفحص برد وباز خاک نشین رملهای فکه شد و همزبان رازهای نهفته در دل گنجینه های مدفون. دست تقدیر رقم خورد و علی آقا شد مسئول گروه تفحص. همچنان روزهای سپری شده از دروازه شهادت می گذشت و علی آقا در معبری تنگ در جستجوی روزنه ای بود و شهادت واژه ای بود که از خاطرش نرفته بود. و بلاخره سرباز گمنام تفحص در عصر22بهمن ماه1379 با سجده ای خونین بر خاکهای فکه بوسه زد و از همانجا زائر شهر شهادت و همنشین شهدای قطعه 27 گردید
-
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.