بعثت خون-ماجرای گفتوگوی حضرت امام حسین علیه السلام و عمر سعد در کربلا از زبان رهبر معظم انقلاب (تصویری 1363/07/20)
بعثت خون ۱۴۳۶
به مناسبت فرارسیدن محرم الحرام و ایام عزاداری شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام و یاران ایشان، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در ادامه مسیر چهار سال گذشته، مجموعهی تصویری «بعثت خون» را منتشر میکند. در بعثت خون امسال، ۱۰ قطعه فیلم از بیانات حضرت آیتالله خامنهای در شرح ماجرای عاشورا و روضهخوانی ایشان دربارهی مصائب حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در اختیار کاربران قرار میگیرد.
پایگاه اطلاع رسانی راسخون در راستای نشر معارف اهلبیت علیهم السلام و همچنین نشر آثار رهبر معظم انقلاب به بازپخش این آثار اقدام نموده است باشد که مورد قبول حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار گیرد.
متن بیانات حضرت آیتالله خامنهای که در این فیلم میبینید | نماز جمعه تهران ۱۳۶۳/۷/۲۰
در آن هنگامى که حضرت به کربلا رسیده بودند و عمربنسعد در روز چهارم محرم ظاهراً وارد کربلا شد. یک مدتى، چند روزى بین امام حسین و عمر سعد هى گفتگو مىشد. چند بار عمر سعد بلند شد، آمد توى خیمهى امام حسین، نشستند با هم صحبت کردند. در یکى از این صحبتها، خطاب به عمر سعد جملهى حضرت، جملهى طلبگارانه است، به عمر سعد مىگوید، حالا اینجا ببینید شما تصور وضع را بکنید، امام حسین یک کسى است که قیام کرده و حالا آمده توى این بیابان به حسب ظاهر گیر افتاده و محاصره شده، ظاهر قضیه این بود دیگر. حضرت با یک مشت زن و بچه با پنجاه، شصت نفر، چهل، پنجاه نفر آن روز شاید هنوز هفتاد نفر هم نبودند. با چهل، پنجاه نفر مرد، جوان، پیر، همه جورى توى این بیابان ماندند، اطرافشان هم چند هزار مرد مسلحى که پول گرفتند آمدند اینجا آدم بکشند؛ حیوانهاى وحشى، همان عُسلانالفلوات که خود حضرت در مکه فرمودند همانند گرگهاى درندهى گرسنهى صحرائى؛ شمشیرها دستشان، نیزهها دستشان و دهانهاى بازشان را منتظر طعمههاى امیرعبیدالله قرار دادند. یک عده اینجورى امام حسین را محاصره کردهاند. خب، ظاهر قضیه این است که حسینبنعلى اینجا گیر افتاده دیگر، در یک چنین وضعى شما ببینید لحن یک آدم چگونه خواهد بود. حالا هم فرماندهى همان لشکرى که علىالظاهر پیروز هست آمده توى خیمهى امام حسین، صحبتى که بین اینها خواهد گذشت چگونه است؟ قاعدتاً این صحبت این خواهد بود که او ملامت کند، آقا چرا آمدى؟ حضرت هم بگویند دیگر حالا شده یک کارى بکنیم، فلان. مىبینیم درست به عکس است. وقتى مىآید توى خیمهى امام حسین، امام حسین سؤال مىکنند یابنسعد! تو چرا حاضر نیستى که با ما حرکت کنى، قیام کنى؟ او مىگوید که من بچههایم در آن جایند و گیر مىافتند. حضرت مىگویند برو پس نجنگ با ما، از فرمان عبیدالله سر باز بزن. مىگوید نمىتوانم، مىترسم، به من حمله مىکنند، مالم را مىگیرند. یعنى حضرت او را در موضع انفعال قرار مىدهد. به او اعتراض مىکند و او در صدد عذرخواهى از امام حسین برمىآید. یک چنین روحیهى قوى و محکمى. -
به مناسبت فرارسیدن محرم الحرام و ایام عزاداری شهادت حضرت اباعبدالله الحسین علیهالسلام و یاران ایشان، پایگاه اطلاعرسانی KHAMENEI.IR در ادامه مسیر چهار سال گذشته، مجموعهی تصویری «بعثت خون» را منتشر میکند. در بعثت خون امسال، ۱۰ قطعه فیلم از بیانات حضرت آیتالله خامنهای در شرح ماجرای عاشورا و روضهخوانی ایشان دربارهی مصائب حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در اختیار کاربران قرار میگیرد.
پایگاه اطلاع رسانی راسخون در راستای نشر معارف اهلبیت علیهم السلام و همچنین نشر آثار رهبر معظم انقلاب به بازپخش این آثار اقدام نموده است باشد که مورد قبول حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف قرار گیرد.
متن بیانات حضرت آیتالله خامنهای که در این فیلم میبینید | نماز جمعه تهران ۱۳۶۳/۷/۲۰
در آن هنگامى که حضرت به کربلا رسیده بودند و عمربنسعد در روز چهارم محرم ظاهراً وارد کربلا شد. یک مدتى، چند روزى بین امام حسین و عمر سعد هى گفتگو مىشد. چند بار عمر سعد بلند شد، آمد توى خیمهى امام حسین، نشستند با هم صحبت کردند. در یکى از این صحبتها، خطاب به عمر سعد جملهى حضرت، جملهى طلبگارانه است، به عمر سعد مىگوید، حالا اینجا ببینید شما تصور وضع را بکنید، امام حسین یک کسى است که قیام کرده و حالا آمده توى این بیابان به حسب ظاهر گیر افتاده و محاصره شده، ظاهر قضیه این بود دیگر. حضرت با یک مشت زن و بچه با پنجاه، شصت نفر، چهل، پنجاه نفر آن روز شاید هنوز هفتاد نفر هم نبودند. با چهل، پنجاه نفر مرد، جوان، پیر، همه جورى توى این بیابان ماندند، اطرافشان هم چند هزار مرد مسلحى که پول گرفتند آمدند اینجا آدم بکشند؛ حیوانهاى وحشى، همان عُسلانالفلوات که خود حضرت در مکه فرمودند همانند گرگهاى درندهى گرسنهى صحرائى؛ شمشیرها دستشان، نیزهها دستشان و دهانهاى بازشان را منتظر طعمههاى امیرعبیدالله قرار دادند. یک عده اینجورى امام حسین را محاصره کردهاند. خب، ظاهر قضیه این است که حسینبنعلى اینجا گیر افتاده دیگر، در یک چنین وضعى شما ببینید لحن یک آدم چگونه خواهد بود. حالا هم فرماندهى همان لشکرى که علىالظاهر پیروز هست آمده توى خیمهى امام حسین، صحبتى که بین اینها خواهد گذشت چگونه است؟ قاعدتاً این صحبت این خواهد بود که او ملامت کند، آقا چرا آمدى؟ حضرت هم بگویند دیگر حالا شده یک کارى بکنیم، فلان. مىبینیم درست به عکس است. وقتى مىآید توى خیمهى امام حسین، امام حسین سؤال مىکنند یابنسعد! تو چرا حاضر نیستى که با ما حرکت کنى، قیام کنى؟ او مىگوید که من بچههایم در آن جایند و گیر مىافتند. حضرت مىگویند برو پس نجنگ با ما، از فرمان عبیدالله سر باز بزن. مىگوید نمىتوانم، مىترسم، به من حمله مىکنند، مالم را مىگیرند. یعنى حضرت او را در موضع انفعال قرار مىدهد. به او اعتراض مىکند و او در صدد عذرخواهى از امام حسین برمىآید. یک چنین روحیهى قوى و محکمى. -
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.