حقيقت زشت(THE UGLY TRUTH)

کمدي رمانتيک
[«زنان چند قرن است که نقش آيينه هايي خوشايند و جادويي را براي مردان بازي کرده اند و آنها را دو برابر اندازه ي طبيعي شان نشان داده اند.» ويرجينيا وولف]
کارگردان: رابرت لوکتيک. بازيگران : کاترين هيگل (ابي ريچتر)، مايک چدوي (جرارد باتلر)، اريک وينتر (کالين)، بري ترنر (جوي)، شريل هينز (جورجيا). 95 دقيقه. درجه ي نمايشي: R.
حقيقت زشت فيلم بد و ضعيفي است که حداقل ذهن تماشاگر را متوجه مقوله اي مي کند که ژاک لاکان ازآن به عنوان «ظاهرسازي» نام مي برد.لاکان از اين اصطلاح براي تشريح نقش زنان در بازتاباندن اقتدار مردانه و مشروعيت بخشي به وجود شخص مذکر استفاده کرد. فيلسوف ديگري به اين اشاره دارد که زن روشنفکر/ شاغل (که نمونه اش را در همين فيلم حقيقت زشت مي بينيم) به منظور پنهان کردن عقلانيت بنا به فرض «مردانه»ي خود موظف است رفتاري «زنانه» و اغواگرانه در پيش بگيرد. و به تعبيري ديگر اينجوري مي شود که «زنانگي به يک ماسک مبدل مي شود که مي توان آن را گذاشت يا برداشت.»
سينماي هاليوود همواره زنانگي را به صورت يک سوژه ي تماشا مطرح مي کند و به اين ترتيب براي تماشاگر مونث حق تصوري عيني از خود داشتن را قائل نمي شود؛ و يک نمونه ي بارزش همين فيلم حقيقت زشت؛ فيلمي که از حيث رويکردش نسبت به مقوله ي زن و جنسيت به راستي منحط و عقب مانده است . اين فيلم يکي ديگر از همان کمدي رمانتيک هايي است که زن شاغل را همچون زن سنگدلي جلوه مي دهد که سر و وضع شيک و جذابي دارد و از نظر حرفه اي کاملاً موفق است اما فقط يک چيز کم دارد و آن يک شوهر خوش تيپ کاردرست است. و عجبا که اين فيلم « فالوسنتريک» (نرينه محور) را سه تا فيلمنامه نويس زن نوشته اند. ظاهراً همه ي اعضاي « انجمن فيلمنامه نويسان آمريکا» يک پيمان مخفي را امضا کرده اند که تا ابدالاباد چنين کاراکترهاي مونث غيرانساني اي را تکرار و بازيافت کنند.
اما اگر نخواهيم به قضيه خيلي لاکاني نگاه کنيم ! انصافاً کاترين هيگل و جرارد باتلر حضور جذابي در کمدي رمانتيک حقيقت زشت دارند، منتها حيف که کمدي فيلم در کمند دو چيز گرفتار شده است: پيش بيني پذير بودن تام و تمام قصه و هرزه گويي هاي بي حد و حصر کاراکترهاي فيلم.
کاترين هيگل در فيلم حقيقت زشت نقش زن جذابي به اسم اَبي را بازي مي کند که شغل و حرفه اش تهيه کنندگي يک برنامه ي تلويزيوني است. تازگي ها اين برنامه که مجريان اش يک زن و شوهر هستند، محبوبيت خود را از دست داده و مدير شبکه از اين بابت ناراضي است. اَبي براي رفع اين مشکل ، و تحت فشار مدير شبکه ، تصميم مي گيرد مايک چدوي ( جرارد باتلر) را که در يک شبکه ي تلويزيوني کابلي برنامه ي موفقي را اداره مي کند، به برنامه ي خود بياورد. اين اتفاق مي افتد و مايک شروع مي کند به طرح نظرات افراطي خود درباره ي روابط زن و مرد. به اين ترتيب مشکل عدم محبوبيت برنامه حل مي شود؛ البته موقتاً . ابي با اين که زن جذابي است اما از آنجايي که زن کمال طلبي است هنوز موفقيتي در امر ازدواج پيدا نکرده است. البته تازگي ها دکتر جوان خوش تيپي (اريک وينتر) همسايه ي ابي شده است و ابي دوست دارد که اين مرد را شوهرخودش بکند اما فوت و فن اين کار را بلد نيست. از اينجا به بعد قصه ي فيلم يک جورايي « سيرانو دوبر ژراکي » مي شود و مايک به مربي ابي در امر شوهريابي مبدل مي شود. حتي کار به آنجا مي رسد که مايک از طريق ميکروفن و گوشي داخل گوش به ابي فرمان مي دهد که چطوري با دکتر برخورد کند اما اين قضيه لو مي رود و ...
کاترين هيگل بازيگر خوبي است و با اينکه تهيه کننده ي حقيقت زشت هم هست اما نبايد او را مقصر اعلام کرد. عيب ازفيلمنامه اي است که نگاه اش نسبت به زنان يا مقوله ي نبرد جنس ها مال حداقل 150 سال پيش است. فيلم هايي از نوع حقيقت زشت داعيه ي طرح مسايلي چون جنسيت، عشق و زندگي را دارند اما رويکرد آنها نسبت به مقولات فوق به شدت کودکانه، احمقانه، ابلهانه، عقب مانده، ارتجاعي، کليشه اي، فرمولي و مردسالارانه است.
منبع:دنياي تصوير،شماره 186.

نسخه چاپی