Last Tango in Paris (آخرین تانگو در پاریس)

پنجشنبه، 30 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
Last Tango in Paris (آخرین تانگو در پاریس)
کارگردان : Bernardo Bertolucci نویسنده : Bernardo Bertolucci, بازیگران: Maria Michi،Maria Schneider،Marlon Brando خلاصه فیلم : پائول (مارلون براندو) پس از خودکشی همسرش که به او خیانت کرده است با دختر جوانی به نام جین (ماریا اشنایدر) آشنا میشود .پائول با این اقدام قصد انتقام گرفتن از جنس مونث را دارد ولی این فیلم تنها در ظاهر و سطح این نظریه دست و پا میزند و هیچگاه نمیتواند به عمق برسد و چه بسا با صحنه های بیش از حد خود حتی به لوث کردن مساله نیز میرسد. با اینحال این فیلم دارای نکات و صحنه های مثبتی هم هست مانند صحنه گفتگوی پائول با جسد همسرش و یا صحنه ای که جین را تا آپارتمان مادرش دنبال میکند که به خوبی جنون را به نمایش گذارده است. صحنه رویارویی او با جسد همسرش که خودکشی کرده است و براندو با غضب و اندوه بسیار به سوگواری او می پردازد. او می گوید ” شاید قادر به فهم جهان شوم اما هیچ وقت حقیقت درباره تو را درک نمی کنم.” براندو او را با اسم هایی زننده صدا می زند و سپس هق هق گریه را سر می دهد. او در حالی که مشغول به پاک کردن آرایشی که بعد از مرگ بر صورت او انجام شده است، است می گوید (”نگاش کن، درست مثل مجسمه ای از مادرت می مونی، هیچ وقت آرایش نکردی، هیچ وقت مژه مصنوعی نذاشتی!.”). براندو نمی فهمد که چرا او خودش را کشته است، چرا او را ترک کرد، چرا هیچ وقت او را از ته دل دوست نداشت، چرا براندو برای او بیشتر شبیه یک مهمان در هتلش بود نه یک شوهر در کنارش. قسمت های مختلفی در فیلم نمایش داده میشوند که همگی بیانگر راز پل هستند اما این عمل کاملا به صورت سربسته اتفاق می افتد . در جاییکه خدمتکار هتلی که همسر پل خودکشی کرده مشغول تمیز کردن شیشه ها و وان پر از خون است و همچنین در حال صحبت کردن با پل است ، میگوید : اونها گفتن میدونی رئیست (پل) آدم عصبانی هست.میدونستی بوکسور بوده .بعد رفته سراغ هنرپیشگی .و بعد یک شورشی در جنوب آمریکا . و بعد نوازنده شده و یک خبرنگار در ژاپن و... در واقع خدمتکار به سادگی بیوگرافی کاملی از پل ارائه میدهد . کسی که نقش های مختلفی را در زندگی اش امتحان کرده اما... یکی از فوق العاده ترین صحنه های نمادین فیلم جاییست که پل به خدمتکار میگوید شیر آب را ببند اما خدمتکار اصرار دارد شیر آب باز بماند . حتی بعد از آنکه پل خودش شیر آب را می بندد خدمتکار دوباره آنرا پس از رفتن پل باز میکند و به صدای آب گوش میدهد. فهم این قسمت را میتوان در گرو نماد آب که پاکی است دانست . یا در جایی که پل با عصبانیت دست خدمتکار را میگیرد و خدمتکار به سرعت میگوید بله میدانم دو برش بر روی دستش و یکی بر روی گلویش زده است. در این صحنه که خدمتکار قبول میکند دروغ بگوید میبینیم که برتولچی صحنه را فوق العاده چیده است . خدمتکار باز هم پشت شیشه ی مشجر پنهان شده است. واقع خدمتکار متوجه شده که پل همسرش را کشته است و پل او را قانع کرده است که سخنی از این موضوع به میان نیاورد . یا حتی در صحبت های پل با مرده ی همسرش در اتاق تزیین شده با گل که او را دروغگو معرفی میکند و تنفر خودش را با فریاد بر سر جسد همسرش اعلام میکند . منبع : نقد فارسی /987/


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.