اکشن/درام/وسترن
[به توپ بستن مجلس آمريکا و باقي قضايا...]
کارگردان: جيمي هيوارد. بازيگران : جاش برولين(جونا هکس)،جان مالگوويچ(کوئنتين ترنبال)،مگان فاکس(ليلا)، مايکل فاسبندر(برک )آيدن کوئين(رئيس جمهوري آمريکا).81دقيقه . درجه نمايشي:13-PG.
جونا هکس فيلم وسترني است که بر مبناي يک رمان مصور پرفروش ساخته و عرضه شده است. جايي در ابتداي فيلم، جونا هکس(جاش برولين)، جايزه بگير قرن نوزدهمي که فيلم نام خود را از او گرفته، مي گويد:«اين داستان من است».اما مسئله اينجاست که در اينجا داستان چندان زيادي در کار نيست. البته، يک قهرمان انتقامجو داريم و همين طور يک زن ويژه با قلبي از طلا(مگان فاکس)،يک لات ايرلندي بي قابليت (مايکل فاسبندر)ويک آدم رذل عجيب و غريب(جان مالکوويچ)که مي خواهد تمدن بشري را نابود کند. آه، داشت يادم مي رفت. کلي هم انفجار و آتش داريم و حداقل هفت صحنه ي اوج فيلم که در ميان شعله هاي آتش رخ مي دهد اما وجود اين ها، به رغم تمام جذابيت هايي که ممکن است داشته باشند، به معناي وجود يک داستان نيست.
در واقع، ما در اين فيلم با يک شبه داستان روبرو هستيم که بهانه هاي لازم براي جلوه گري آتش افروزي ها و ديگر صحنه هاي اکشن را به فيلمساز مي دهد. جوناهکس، مردي است که تنها به عشق گرفتن انتقام از دشمن اصلي اش زنده است. دشمن وي، آدم رذل نابکاري است به نام کوئنتين ترنبال(جان مالکوويچ).از قرار معلوم ترنبال کاري کرده که خانواده ي هکس در برابر چشمان وي در آتش بسوزند . ترنبال همچنين با آهن داغ انگي بر صورت هکس گذاشته تا هيچ وقت يادش نرود که هر که با ترنبال در افتاد، ور افتاد!داستان فيلم در يک شهر مرزي وسترن به اسم «استانک کريک» مي گذرد.اين شهر يک خيابان اصلي دارد به انضمام يک فقره بار و اتاقي در بالاي بار که متعلق به ليلا(مگان فاکس)است . هکس و ليلا، بنا به دلايلي که در فيلم خيلي خوب توضيح داده نشده ، دلباخته ي هم مي شوند. در ادامه ي ماجرا کاشف به عمل مي آيد که ترنبال قصد دارد ساختمان مجلس آمريکا را با يک فقره توپ بسيار پرقدرت نابود کند و خيال جهانيان را از شر حکومت آمريکا براي هميشه راحت کند. ترنبال که قبلاً در يک اقدام دست گرمي و محض تمرين، يک شهر کوچک را با همين توپ نابود کرده بود، حالا راهي واشنگتن است تا ساختمان مجلس را با خاک يکسان کند. رئيس جمهوري امريکا، اولسيس گرانت (آيدان کوئين)مي داند که اين تو بميري از آن تو بميري ها نيست! رئيس جمهور، طبق معمول، پس از مشاوره با مشاوران اش به اين نتيجه مي رسد که تنها يک نفر در اين کره ي خاکي وجود دارد که مي تواند جلوي ترنبال را بگيرد و مانع از شليک توپ پرقدرت وي به طرف ساختمان مجلس شود. ممکن است بپرسيد چرا ترنبال از بين اين همه ساختمان گير داده به ساختمان مجلس؟پاسخ اين است که اصولاً لذتي که در به توپ بست مجلس هست قابل قياس با هيچ لذت ديگري در جهان نيست! فکر کنم اولين بار لياخف روسي بود که با به توپ بستن مجلس خودمان کم و کيف اين لذت عظمي را کشف کرد. در دوران اخير، بوريس يلتسين، خلف به حق ژنرال لياخف، با به توپ بستن مجلس روسيه در اوايل دهه ي 90، بارديگر لذت مذکور را زير دندان هايش مزمزه کرد. پس به اين ترتيب ملاحظه مي فرمائيد که انگيزه هاي ترنبال براي به توپ بستن مجلس کشورش از حيث انگيزه هاي رواني و فلسفي کاملاً موجه است، به ويژه آنکه ايپکور فيلسوف يونان باستان هم گفته است :«هدف از زندگي، لذت بردن يا همان کيف کردن است».باري، جونا هکس مأموريت رئيس جمهوري آمريکا را مي پذيرد و با توجه به کينه هاي شخصي اي که به ترنبال دارد، تلاش خود را براي يافتن وي و خنثي کردن توپ کذايي اش آغاز مي کند. هکس براي يافتن ترنبال، از قدرت ماوراء الطبيعه ي خود استفاده مي کند و با گپ زدن با مردگان، آدرس ترنبال را از آنها مي پرسد. عاقبت هکس موفق به خنثي کردن توطئه ي ترنبال مي شود. در پايان فيلم، جونا هکس به دفتر بيضي رئيس جمهوري آمريکا در کاخ سفيد فراخوانده مي شود و نشان لياقت دريافت مي کند.
جونا هکس از حيث بصري ملغمه اي است از انواع افراط کاري ها و اغراق گري ها: تدوين سريع، رنگ هاي زننده و نورهاي تند و خيره کننده . شايد بهترين بخش فيلم، همان بخش آغازين آن باشد که زمينه هاي داستاني فيلم به صورت کما بيش کارتوني با يک انرژي کوبشي که خاص نقاشي هاي کاميک بوکي است بيان مي شود. آدم با ديدن اين صحنه ها به اين فکر مي افتد که اگر جونا هکس به صورت انيميشن يا ترکيبي از حرکت زنده و انيميشن ساخته مي شد، نتيجه بسيار مقبول تر و مطبوع تر بود؛ به ويژه آنکه جيمي هيوارد، کارگردان جونا هکس، خودش يک انيماتور است . ولي جداي از اين موضوع، جونا هکس براي بهتر شدن به يک داستان درست و حسابي و چند تا کاراکتر سه بعدي نياز داشت که متأسفانه از آن دريغ شده است.
منبع: دنياي تصوير 194
