آمريکايي(THE AMERICAN)

سه‌شنبه، 10 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آمريکايي(THE AMERICAN)

درام / هيجاني کارگردان: آنتون کوربين، بازيگران: جورج کلوني (جيک / ادوارد)، جان ليسن (پاول)، پائولو بوناچلي (پدر بندتو)، تکلا ريوتن (ماتيلد)، ويولانته پلاسيدو (کلارا)، فيليپو تيمي (فابيو). 103 دقيقه. درجه نمايشي: R. «من زير سيار? کيوان به دنيا آمده ام سياره اي که دورش را ديرتر از همه به پايان مي رساند؛ سياره اي مدار انحرافي و تأخيرها...». والتر بنيامين آمريکايي آنتون کوربين، با بازيگري جورج کلوني، بررسي جاندار و بي عيب و نقصي است از تنهايي و عزلت يک مردم در يک مأموريت شغلي در دوردست. از اين حيث، آمريکايي شباهت زيادي دارد به فيلم موفق قبلي کلوني، پا در هوا. باز هم يک مرد تنهاي شيفت? کار ناگهان در معرض يک رابط? عشقي قرار مي گيرد تا دنياي به ظاهر محکم و نفوذناپذير وي شکاف هاي عميق بردارد. شخصيتي که جورج کلوني در فيلم آمريکايي ايفا مي کند ما را به ياد کاراکتري مي اندازد که آلن دلون در فيلم ساموراييِ ژان پي ير ملويل بازي کرده بود: شخصيتي محکم، مقاوم، نفوذناپذير و استاد در حرف? خود. آمريکايي به قول راجر ايبرت فيلم جذاب و گيرايي است که تمرکز يک درام ژاپني را دارد. کلوني در اين فيلم نقش مردم ميانسالي به اسم جيک، شايد هم ادوارد، را بازي مي کند. شغل جيک ابداع سلاح هاي خاص و سفارشي براي استفاده در قتل هاي خاص است. او براي پاول (جان ليسن) کار مي کند. در واقع، مي توان گفت که جيک «در خدمت » پاول است، زيرا او بي هيچ اما و اگري دستورات پاول را اجرا مي کند و کاملاً به وي وفادار است. پاول مأموريت تازه اي به جيک محول کرده است. او بايد به ايتاليا برود و در آن جا با زنِ آدمکشي به اسم ماتيلد (تکلا ريوتن) ديدار کند. جيک به ايتاليا مي رود و در يک مکان عمومي با ماتيلد ديدار مي کند و سفارش ساخت سلاح ويژه اي را که ماتيلد خواهان اش است دريافت مي کند. جيک بايد مدتي در ايتاليا بماند تا سلاح مورد نظر او را بسازد. او به همين دليل تصميم مي گيرد اتاقي در يک دهکده اجاره کند. جيک در ضمن بايد حواس اش خيلي جمع باشد براي اين که ما از سکانس تکان دهند? آغاز فيلم پي برده ايم که عده اي دربه در به دنبال يافتن و نفله کردن او هستند. جيک با کشيش چاق دهکده، پدر بندتو (پادولو بوناچلي) آشنا مي شود و از طريق وي با يک مکانيک محلي آشنا مي شود. جيک به داخل مغاز? مکانيک مي رود و لوازم و قطعات لازم براي ساخت سلاح را – که ظاهراً يک صدا خفه کن است – خريداري مي کند. جيک همچنين با زن ويژه اي به اسم کلارا (ويولانته پلاسيدو) آشنا مي شود و رابط? صميمانه اي ميان آن ها شکل مي گيرد. جيک تنها زندگي مي کند، در کافه هاي روستا قهوه مي نوشد و تدريجاً سلاح سفارشي اش را مي سازد. گفت و گوهاي تلفني او با پاول کوتاه و بسيار تر و فرز است. جيک به زودي پي مي برد که تعقيب کنندگان اش به او نزديک شده اند و ... کمتر فيلمي ديده ايم که اين چنين با دقت رياضي وار ساخته شده باشد؛ درست مثل همان سلاحي که جيک به دقت و ماهرانه در حال ساختن اش است. نه يک کلوزآپ اضافي، نه يک زوم ناگهاني و نه يک کات شوک آور. همه چيز به آرامي، به دقت و کاملاً حساب شده پيش مي رود؛ مثل يک بمب ساعتي که در لحظ? مقرر منفجر مي شود. کارگردان فيلم، آنتون کوربين، يک هلندي است که کار قبلي اش، کنترل (محصول سال 2007) دربار? يان کرتيس، خوانند? يک گروه معروف موسيقي بود که در 23 سالگي خودکشي کرد. کوربين جداي از اين فيلم، انبوهي از موزيک ها و ويدئوها را براي خوانندگان سرشناس موسيقي پاپ ساخته است. او در فيلم آمريکايي موق به خلق تصويري تغزلي از يک روستاي ايتاليايي مي شود. ديالوگ هاي فيلم اندک يا به اصطلاح مختصر و مفيد است. و بازي ها به شدت کنترل شده و حساب شده است.کلوني در بهترين فرم بازيگري خودش جلوه مي کند. او بعضي وقت ها به نظر مي رسد که دارد يک تک? بسيار کوچک آدامس را مي جود يا شايد هم دارد با زبان اش بازي مي کند. نقطه ضعف کاراکتري که او بازي مي کند فقط يک چيز است: عشق. او در کار و شغل خود هرگز به هيچ کسي اعتماد نکرده و همين رمز زنده ماندن اش بوده اما حالا ناگهان به اين زن ايتاليايي دل باخته و خطر از همين جا به سراغ اش مي آيد. آمريکايي عناصر يک فيلم تريلر (هيجاني) را دارد اما يک فيلم تريلر به شمار نمي رود. هر کسي که با توقع تماشاي صحنه هاي اکشنِ متوالي به ديدن اين فيلم برود قطعاً نوميد خواهد شد. فراموش نکنيد که اين فيلم دربار? مرد افسرده اي است که در يک دهکد? آرام ايتاليايي چشم انتظار وقوع چيزي است و به آرامي قهوه اش را مي نوشد. طرح داستاني آمريکايي، ما را به ياد داستان هاي ميني ماليستي کارور مي اندازد؛ هرچند که فيلمنامه از روي داستاني به قلم مارتين بوث اقتباس شده است. فيلمبرداري خوب مارتين رو نهايت استفاده را از نورپردازي و زواياي دوربيني حساب شده براي برجسته کردن يا پنهان کردن تراژديِ مرکزي فيلم برده است. احساساتِ سرکوب شد? جيک و چشمان غمگين او تقريباً در هر صحن? فيلم هر چيز ديگري را تحت الشعاع خود قرار مي دهد. آمريکايي يک فيلم ديدني است. منبع: نشريه دنياي تصوير شماره 196



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.