لبه تاریکی (Edge of Darkness)

سه‌شنبه، 16 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
لبه تاریکی (Edge of Darkness)

کارگردان: مارتين کمپبل (Martin Campbell)

بازيگران: مل گيبسون (توماس کريون)، ري وينستون (جد برگ)، دني هيوستن (جک بنت)، بوجانا نوواکوويچ (اما)، دنيس اوهارا (مور). 127 دقيقه. درجه نمايشي: مل گيبسون که پس از بازي در فيلم نشانه ها براي مدت هشت سال از بازي در فيلم ها خودداري کرده بود، با فيلم لبه تاريکي بار ديگر به جلوي دوربين سينما بازگشته است؛ با چهره اي کماکان آشنا براي ما اما با چروک هاي بيشتر، اندکي نگران تر و البته جالب تر. اين بازيگر پنجاه و چهارساله با وجودي که طي سال هاي اخير به ساختن نوعي فيلم هاي خشن جنون آميز دست زده و در اين مسير تا لبه تعصب و فناتيسم نيز پيش رفته، اما هنوز قادر است به راحتي آب خوردن در نقش يک قهرمان اکشن دوست داشتني ظاهر شود.
فيلم جديد مل گيبسون در مقام بازيگر، لبه تاريکي، نسخه سينمايي دو ساعته فشرده شده يک ميني سريال تلويزيوني شش ساعته است که در سال 1985 (به کارگرداني تروي کندي مارتين) از تلويزيون بريتانيا پخش شد. قصه ميني سريال در يورک شاير انگلستان مي گذشت و نقش اصلي آن را باب پک ايفا مي کرد؛ بازيگري که حالا در قيد حيات نيست. اما قصه فيلم در شهر بوستون آمريکا سپري مي شود و مل گيبسون نقش يک پليس جنايي به اسم توماس کريون را بازي مي کند. کريون از دار دنيا فقط يک دختر دارد؛ دختر بزرگي به اسم اِما (بوجانا نوواکوويچ). اين دختر در يک شرکت بزرگ اتمي نيمه مخفي به اسم «نورث مور» به عنوان پژوهشگر کار مي کند. يکي از روزها اِما به خانه مي آيد. ديري نمي گذرد که ضربه اي به در خانه مي خورد. توماس و اِما هر دو به اتفاق هم در را باز مي کنند. آدم مسلحي در برابر آن ها ظاهر مي شود و در حالي که فرياد مي زند «کريون!» در مقابل چشمان حيرت زده توماس دختر وي را با شليک گلوله از پا درمي آورد. قاتل مي گريزد. همه شواهد و قراين حکايت از اين دارد که هدف از جنايت خودِ توماس بوده و دختر وي اشتباهاً به قتل رسيده است اما توماس بعد از اين که لوازم دخترش را بررسي مي کند و يک تپانچه در بين اين وسايل پيدا مي کند، نظرش عوض مي شود. اين اسلحه نشانه اي است از اين که دختر توماس درگير پاره اي موضوعات حساس بوده است. تحقيقات بعدي توماس، وي را به مقر شرکت «نورث مور» و رئيس مخوف آن، جک بنت (دني هيوستن)مي رساند. در ادامه ماجرا سرو کله يک مأمور ويژه (ري وينستون)، که معلوم نيست براي چه نهاد يا سازماني کار مي کند، در باغچه خانه کريون ظاهر مي شود و ...
ترکيب و تعامل وينستون و گيبسون، عمده جذابيت هاي فيلم را فراهم مي کند. مابقي فيلم هم چيزي جز جلوه هاي ويژه کامپيوتري و هيجان سازي هاي معمول فيلم هاي اکشن / تريلر نيست. گيبسون همان قهرمان اکشني را عرضه مي کند که ما از او انتظارش را داريم. همه آن هايي که در پي مصرف اکشنِ فست فود هستند مي توانند خوراک مورد علاقه خود را در اين فيلم بيابند. همان داستان قديمي است: يک پليس که تنها دخترش را از دست داده و حالا درصدد انتقام است و چيزي براي از دست دادن ندارد و مابقي قضايا.
مارتين کمپيل (سازنده فيلم جيمز باندي کازينو رويال)، کارگردان فيلم لبه تاريکي، به دليل محدوديت هاي زماني مجبور بوده که سکانس هاي پدر و دختري فيلم را – برخلاف سريال تلويزيوني- به اختصاص برگزار کند تا وقت بيشتري را صرفِ صحنه هاي اکشن فيلم کند. حذف اين سکانس ها به فيلم لطمه زده است. با اين وجود مهارت و استادي کمپبل آن قدر هست که بتواند کشتي فيلم را سالم به بندر برساند. نکته مهم ديگر بازي عالي ري وينستون بريتانيايي است که در بسياري از صحنه هاي مشترک با مل گيبسون موفق شده صحنه را از او بربايد. و علاوه بر اين، ديالوگ هاي خوب و دوپهلوي ويليام موناهان، ارزش و اعتبار ويژه اي به فيلم داده است؛ بي دليل نبود که موناهان چند سال پيش به خاطر نوشتن فيلمنامه مرحوم (The Departed) جايزه اسکار گرفت.
منبع: نشريه دنياي تصوير شماره 190



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما