ماجراي/کمدي/ فانتزي
سفرهاي گاليور
GULLIVER' S TRAVELS
کارگردان: رابرت لترمن. بازيگران: جک بلک (لموئل گاليور)، اميلي بلانت(شاهدخت مري)، آماندا پيت(دارسي سيلورمن)، کريس اودوود (ژنرال ادوارد)، جيسون سيگال (هوراشيو)، بيلي کانلي(پادشاه تئودور). 85 دقيقه. درجه نمايشي :PG.
«در جهان هيچ چيز ثباتي ندارد جز بي ثباتي» جاناتا سويفت، نويسنده ي سفرهاي گاليور
اگر جاناتا سويفت(1745-1667) ، نويسنده ي ايرلندي کتاب سفرهاي گاليور، از قبر بيرون مي آمد و به تماشاي فيلم سفرهاي گاليور مي رفت، قطعاً از شرکت فيلمسازي فاکس قرن بيستم در خواست مي کرد که نام اش از تيتراژِ اين فيلم ضعيف و بي ارتباط با کتاب برداشته شود.
تفاوت ميان فيلم و کتاب بسيار زياد است.کتاب سفرهاي گاليور که در سال 1736 چاپ و منتشر شد، شاهکاري است که منتقدان آن را با آثارِ هجايي رابله مقياس کرده اند. سويفت مانند همه ي نويسندگان بزرگ هجو پرداز ، با هدف جذب گسترده ي خوانندگان، انديشه ي خود را در قالب اساطير مردمي نزديک به داستان هاي تخيلي کودکان تصوير کرد. سفرهاي گاليور سويفت اثري بود عليه کلاسيسم مورد ستايش نخبگانِ محافظ کار؛ اثري از ارزش هاي کاذب در علم و هنر و پوزيتويسمِ انگليسي را به هجو کشيد، مشتِ سياستمداران دروغ پرداز را باز کرد و از بحران هاي پيش روي جهان خبر داد.
متأسفانه سينما، به رغم تلاش هاي نسبتاً پر تعدادش ، هنوز نتوانسته اثري درخور و شايسته ي کتاب سفرهاي گاليور ارائه کند. از شانسِ بدِ جاناتان سويفت، تقريباً همه ي فيلم هايي که از روي کتاب وي ساخته شده آثار ضعيف يا حداکثر متوسطي بوده اند: سفرهاي گاليور(ديو فيلچر، 1939)، سفرهاي گاليور(پيتر هانت، 1977) ، سفرهاي گاليور(چالز استوريج، 1996)، سفرهاي گاليور به آن سوي ماه(يوشيو کارودا، 1996)، و حالا سفرهاي گاليور(رابرت لترمن، 2010).
به احتمال زياد تازه ترين فيلمِ سفرهاي گاليور بدترين و ضعيف ترين فيلم در فهرست کوتاه فيلم هاي گاليوري است. در اين فيلم، جز ايده ي کلي و اسامي کاراکترها و لوکيشن ها هيچ اثري از منبع اصلي نيست. تمام مضاميني که جاناتان سويفت در کتاب خود راجع به حکومت مذهب و طبيعت انساني مطرح کرده بود، در نسخه ي سينمايي حذف شده است.
لموئل گاليورِ کتاب که يک جراح انگليسي بود در فيلم تبديل شده است به کارمند نامه رسان يک روزنامه نيويورکي که نقشِ آن را جک بلک بازي مي کند. گاليور پنهاني علاقمند به دارسي سيلورمن (آمانداپيت)، دبير بخشِ سفر روزنامه است. گاليور براي جلب دوستي دارسي قبول مي کند که سفري به «مثلث برمودا» در آب هاي پر تلاطم اقيانوس اطلس بکند و «يافته هاي جديد» درباره ي اين نقطه مرموز جغرافيايي را مورد بررسي قرار بدهد. گاليور در حاليک که سوار بر يک قايق است خود را به «مثلث برمودا» مي رساند و سپس در اينجا گم و گور مي شود و نهايتاً سر از سرزمين لي لي پوت ها در مي آورد؛ سرزميني که اهالي آن «آدم کوچولوهايي» به اندازه ي شش بند انگشت هستند. لي لي پوت ها در ابتدا اين غول بي شاخ و دم را، که خسته و بي حال در ساحل افتاده، طناب پيچي کرده و به شهر خود برده و وي را زنداني مي کنند. اما ديري نمي گذرد که گاليور موفق به جلب محبت خانواده ي سلطنتيِ لي لي پوت ها -شامل پادشاه تئودور(بيلي کانلي)، ملکه ايزابل(کارترين تيت) و شاهدخت مري(اميلي بلانت)- مي شود. پادشاه، گاليور را به سِمتِ حامي کشور لي لي پوت ها منصوب مي کند، اما رقيب لي لي پوتي گاليور، ژنرال ادوارد(کريس اودوود) از اين قضيه ناراضي است. در ادامه ماجرا، گاليور موفق مي شود ناوگان هاي کشور بلفوسکو را که دشمن لي لي پوت هاست، به راحتي نابود کند. مقام گاليور با اين کار ارتقاي بيشتري مي يابد اما ژنرال ادوارد دست به کار مي شود تا گاليور را از چشم پادشاه بيندازد و...
فيلمسازان براي «مدرن» کردن فيلم شان تا توانسته اند ارجاعاتِ گوناگوني به جنگ هاي ستاره اي و تايتانيک در داخل فيلم تعبيه کرده اند. در فصل پاياني ، گاليور به جنگ يک ترانسفورمر مي رود؛ چيزي که جاناتا سويفت و ژول ورن هرگز نمي توانستند فکرش را هم بکنند. حالا اين ها چندان مهم نبود نبود اگر فيلم بامزه از کار درمي آمد. ارزش سرگرم کنندگي فيلم بسيار پائين است. جک بلک افتضاح است و طبق معمولِ خودش نمي تواند چيزي بيشتر از جک بلک باشد. تنها امتياز فيلم، جلوه هاي ويژه ي آن است که البته در يک فيلم گاليور اين وجه واجد اهميت است. بايد اذعان کرد که صحنه هاي مربوط به گاليور غول پيکر در کنارِ لي لي پوت هاي شش بند انگشتي خيلي طبيعي از کار درآمده است. اما با اين حال، از نظر طرفدارانِ جاناتان سويفت و کتاب جاوداني وي، و همين طور از نظر طرفداران سينماي خوب، تازه ترين فيلم سفرهاي گاليور يک فاجعه است.
منبع: مجله دنياي تصوير، شماره ي 200
