مکانیک (The Mechanic)

چهارشنبه، 24 اسفند 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مکانیک (The Mechanic)

کارگردان: سايمون وست

The Mechanic
اکشن/درام/ هيجاني
مکانيک
بازيگران: جيسون استاتهام (آرتور بيشاپ)، بن فوستر(استيو مکنا)، توني گلدوين (دين)، دانلد ساترلند (هري مکنا)، جف چيس (برک)، ميني آندن (سارا). 93دقيقه. درجه نمايشي: R
يک قاتل حرفه اي با قلبي از طلا
سينماي امروز هاليوود کاري  کرده که تماشاگران سرو صداي زياد و حرکت هاي پر جوش و خروش روي پرده را معادل با «سرگرمي» تلقي کنند. البته هاليوود با چنان مهارتي اين کار را انجام داده و مي دهد که ما معمولاً چنين «سرگرم شدگي» نابه هنجاري را يک چيز طبيعي تلقي مي کنيم.
مکانيک به نوعي بازسازي فيلمي است به همين نام که در سال 1972 با بازيگري چارلز برانسون در نقش اصلي و به کارگرداني مايکل وينر ساخته و عرضه شد؛ فيلمي که در زمان خودش نقدهاي بسيار خوبي گرفت. بازسازي سايمون وست، بازسازي گل و گشادي از فيلم 39 سال پيش است. سازندگان فيلم براي به روز کردن داستان و نيز براي اين که فيلم بيش از پيش تماشاگر پسند باشد عناصري را در آن تغيير داده اند. اين تغييرات عمدتاً در پايان بندي فيلم قابل مشاهده است. در مجموع مکانيک 2011 از حيث ارايه ي صحنه هاي اکشن و سطح انرژي حرکتي اش از مکانيک 1972 سرتر است. اما آنچه فيلم مايکل وينر را در مقامي بالاتر از فيلم سايمون وست قرار مي دهد، سطوح روانشناختي فيلم است. جداي از اين، سکته هاي موجود در خط داستاني مکانيک 2011 ويژگي ديگري است که آن را پائين تر از برادر بزرگ اش قرار مي دهد. مکانيک براي آنهايي که از تماشاي تريلرهاي هاليوودي لذت مي برند، خوراک سبک مناسبي است، هر چند که پايان بندي ناموزون و توخالي اش مايه ي نوميدي کساني مي شود که از مفاهيم کنايي و تعريضي فيلم نخست لذت برده بودند.
آرتور بيشاپ (جيسون استاتهام) يک قاتل حرفه اي است که تخصص و خدمات منحصر به فرد خود را در اختيار يک «کمپاني» گذاشته؛ کمپاني اي که گروهي از تبهکاران سطح بالا آن را اداره مي کنند. بيشاپ يک حرفه اي کمال گراست که دوست دارد براي کشتن قربانيان اش سناريوهاي ظريف و پيچيده طراحي کند. او کشتن خشک و خالي را دوست ندارد و در عوض عاشق کشتن هاي ظريف و پيچيده است. هري مکنا (دانلد ساترلند)، استاد بيشاپ، مدتي است که از چشم مقامات بالاي کمپاني افتاده است. نهايتاً يکي از مقامات ارشد کمپاني (توني گلدوين) به بيشاپ دستور مي دهد که هري را به خاطر اين که اطلاعات فوق محرمانه ي کمپاني را لو داده، بکشد. بيشاپ اين مأموريت را در نهايت خونسردي اما با تأسف شخصي انجام مي دهد. بيشاپ در گورستان با استيو (بن فوستر)، پسر هري، مواجه مي شود و از روي هوس تصميم مي گيرد اين پسر جوان را زير بال و پر خود بگيرد. به زودي معلوم مي شود که استيو شاگرد باهوش و با استعدادي است و ديري نمي گذرد که استيو به عنوان دستيار بيشاپ در مأموريت هاي آدمکشي او شرکت مي کند و اين در حالي است که اين شراکت کاري مورد تأييد کمپاني نيست.
ما در مکانيک با آدمکشي روبرو هستيم که «قلبي از طلا» دارد. بيشاپ آدم مودب و بافرهنگي است که ظاهراً فقط آنهايي را مي کشد که حق شان است؛ کساني مثل خدايگان قاچاق اسلحه، روساي باندهاي قاچاق مواد مخدر و غيره. به سختي مي توان براي قربانيان بيشاپ و استيو غم و غصه خورد. و شايد به همين دليل باشد که پايان بندي فيلم نامتناسب به نظر مي رسد.
جيسون استاتهام مدت هاست که به يک تيپ سينمايي تبديل شده است. تصور اين که استاتهام در نقشي بيرون از حوزه ي محدود تخصصي اش بازي کند، بسيار دشوار است. بيشاپ فاصله ي چندان زيادي با ديگر کاراکترهاي سينمايي استاتهام ندارد. بن فوستر بازي خوبي در نقش دستيار بيشاپ ارائه کرده. البته شيمي چندان زيادي بين استاتهام و بيشاپ وجود ندارد اما به رغم رابطه ي استاد/ شاگردي اين دو، فيلم مکانيک از آن نوع فيلم هايي نيست که به رابطه هاي دوستانه ي عميق و تنگاتنگ نياز داشته باشد.
پايان بندي فيلم، مزخرف و بي ربط است. تغييراتي که سازندگان فيلم در داستان داده اند، عوض کردن پايان بندي فيلم اصلي را اجتناب ناپذير کرده و اين لطمه ي بزرگي به فيلم زده است. پايان بندي ها فقط پايان بندي نيستند بلکه سرنوشت غائي فيلم ها را تعيين مي کنند و به همه ي صحنه هاي قبلي خود معنا و مفهوم مي دهند. پايان بندي فيلم 1972 بهترين قسمت آن بود و پايان بندي فيلم 2011 بدترين قسمت آن است.
سايمون وست کارگردان قابل و توانايي در عرصه ي اکشن/ تريلرهاست. اين سينماگر هاليوودي، فيلم پر فروش مهاجم مقبره را در کارنامه ي حرفه اي خود دارد. قابليت هاي حرفه اي وست، تأثير خود را در شيوه اي که فيلم مکانيک جمع و جور شده نشان مي دهد. فيلم همچون يک ماشين حسابي روغن کاري شده به نظر مي رسد که سکانس هاي اکشن خود را بي هيچ وقفه و تعللي و پشت سر هم ارايه مي کند. فيلم به اين ترتيب هيچ فرصتي به تماشاگر نمي دهد تا درباره ي اين موضوع فکر کند که آيا انتقام انگيزه ي موثقي براي کشتن آدم هاست يا نه. هيچکدام از صحنه هاي اکشن فيلم ويژگي استثنايي يا منحصر به فردي ندارد. ابداع و الهامي در ساخت اين صحنه ها به چشم نمي خورد، اما بايد اذعان کرد که هر صحنه ي اکشن فيلم به نحو مناسبي طراحي و اجرا شده به طوري که تماشاگر هرگز از ديدن اين صحنه ها دچار ملال و خستگي نمي شود. حتي آدم هايي هم که فيلم هاي اکشن زياد ديده اند با علاقه صحنه هاي اکشن مکانيک را دنبال خواهند کرد. چنين به نظر مي رسد که مکانيک عمدتاً براي هنرنمايي يا جلوه گري جيسون استاتهام طراحي و ساخته شده است و بايد گفت که فيلم از صحنه ي اول تا صحنه ي آخر در راستاي همين هدف است. فيلم مي توانست به چيزي بيشتر از فيلم فعلي تبديل شود اما فيلمسازان علاقه اي به ساختن يک پروژه ي چالش پذير غير قراردادي با مخاطبان محدود نداشته اند و در عوض ترجيح داده اند فيلم قراردادي اي را عرضه کنند که مخاطب عام به تماشايش برود. سازندگان فيلم به اين  هدف خود دست يافته اند.
منبع: نشريه فرهنگي هنري دنياي تصوير شماره 201
 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.