مونیخ (Munic)

شنبه، 21 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مونیخ (Munic)
کارگردان: استیون اسپیلبرگ نویسنده: تونی کوشنر، اریک روت بازیگران: اریک بانا دنیل کریگ کیارن هینز ماتیو کاسویچ هنس زیتچلر آیلت زوریر منتقد: امیر علی قنبریان فیلم مونیخ روایت گر حادثه خونین و تلخ ترور 11 ورزشکاار اسرائیلی در المپیک مونیخ 1972 به دست یک گروه تروریستی موسوم به سپتامبر سیاه؛ و به دنبال ان انتقام سازمان جاسوسی اسرائیل(موساد) می باشد. این فیلم به جرات از معدود کارهای هنری می باشد که بی پرده و بی صراحت به نقد سیاستهای اسرائیل در مقابل فلسطین پرداخته است.شاید یکی از دلایل جنجال برانگیز بودن این فیلم این است که ساخته یک کارگردان یهودی است. در صحنه ابتدایی فیلم هنگامی که گلدا مایر نخست وزیر اسرائیل همراه با افسران و ژنرالهای خود در حال صحبت درباره حادثه مونیخ می باشد جملات بسیار تامل برانگیزی را مطرح می کند. هر کشوری روش خود را برای اثبات خود دارد. صلح را در این لحظه فراموش کنید. ما باید قدرت خود را اثبات کنیم. این جملات مخاطب را درون یک پازل به هم ریخته سیاسی قرار می دهد و این نکته را که اسرائیل برای حل بحرانهای خود از خشونت استفاده می کند را متذکر می شود.(گویی این صحنه دلیل محکمی بود برای اثبات سخن خانم ناتالی پورتمن؛ که گفت: سیاست در کشور من یعنی خشونت و تروریست). در ادامه فیلم هنگامی که اونر تیم عملیاتی خود را تشکیل می دهد و برای ترور 11 نفر از کسانی که به قول افرین مسئول حادثه مونیخ بودند دست به اقدام میزند مخاطب وارد چالشهای احساسی از طرف بازیگران می شود برای مثال اونر شخصیتی بسیار رئوف دارد او همیشه رویای این که روزی یک اشپز بشود را در سر خود می پرورانده اما امروز او یک قاتل است.(شاید به همین دلیل است که پدر لوئی به او می گوید ما دستان یک قصاب را داریم.) مثل اینکه سیاستهای اسرائیل حتی رویای شهروندان خود را کنترل می کند. یکی دیگر از شخصیتهای جالب این فیلم؛ رابرت است او قبلا در ارتش اسباب بازیهایی که شامل بمب بوده است را می ساخته است( اسباب بازیهایی که امروزه باعث مرگ کودکان فلسطینی می شود) اما خود او نیز بر خلاف انچه انجام می دهد روحی ارام دارد و در طول فیلم در دو صحنه بسیار احساسی(صحنه اول: هنگامی که به پیانو زدن دختر بچه نگاه می کند؛ صحنه دوم:هنگامی که در ایستگاه قطار از اونر خداحافظی می کند) به مخاطب اثبات می کند که قربانی سیاستهای کثیف اسرائیل شده است وشاید اگر به خاطر این گونه سیاستها نبود می توانست برای کودکان اسباب بازیهای بی خطر درست کند. همانطور که گفته شد فیلم مونیخ مانند یک پازل است در این فیلم سوالهای زیادی بی جواب می ماند مثلا این که چرا گروه سپتامبر سیاه از سوی سازمان سیاه حمایت می شده است؟! ایا سازمان سیاه همان سازمانی نیست که باعث به قدرت رسیدن موساد در بین سازمانهای جاسوسی شد؟ ایا واقعا سازمان سیاه نمی دانست گروه سپتامبر سیاه برای چه مقاصدی ار انها سلاح می خواهند؟ و یا زنی که هانس را در تخت خواب به قتل رساند از چه سازمانی حمایت می شد؟ و یا چرا سازمان سیاه در عملیات اونر مشکل به وجود می اورد؟ و یا خود اونر در امریکا تحت تعقیب بود؟ این سوالها و بسیاری از سوالهای دیگر مخاطب را در انتهای فیلم رها می کند گویا این وظیفه به عهده مخاطب است که جواب سوالهای خود را پیدا کند. فیلم مونیخ قصه دردها و خیانتها است قصه تلخی که حقیقت واقعی پشت پرده سیاستهای سازمانهای جاسوسی را بیان می کند. سیاستهایی که از افراد سوء استفاده کرده و بعد انها را مانند اشغالی به دور انداخته گویا این افراد مانند مواد غذایی تاریخ مصرف دارند. افرادی که فکر می کردند برای ملت و کشور خود مایه افتخار هستند اما از سوی دولت خود به انها خیانت می شود. اما حقیقت بسیار تلخ این فیلم که در سکانس اخر خود را نمایان می کند افراد بی گناهی بودند که به دست اونر وتیم عملیاتی او کشته شدند( هیچ کدام از افراد کشته شده ارتباطی با مونیخ نداشتند) و از ان تلخ تر عذاب وجدان و ترسی بود که اونر باید در تمام طول عمر خود به دنبال بکشد. منبع: کافه نقد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.