چک

شنبه، 21 ارديبهشت 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چک
کارگردان: کاظم راست‌گفتار تهیه‌کننده: کاظم راست‌گفتار نویسنده : کاظم راست‌گفتار بازیگران : فرهاد آئیش، همایون ارشادی،شاهرخ استخری، مژگان بیات، حسن شکوهی، نفیسه روشن، فرخ نعمتی،مریم سعادت، جمشید مشایخی، سپند امیرسلیمانی، عباس محبوب، علی کاظمی ژانر: کمدی مدت: ۹۰ دقیقه به قلم : علی رضا پور صباغ کاظم راست‌گفتار، آرش معیریان، قدرت صلح‌میرزایی،... و فیلمسازانی از این دست در سینمای ایران همواره متهم به ساخت فیلم‌های سطحی و مبتذل هستند و عمده آثارشان عنوان فیلمفارسی را یدک می‌‌کشد. فارغ از همه این دسته‌بندی‌ها و عناوین مختلفی که به آثار فیلمسازان طیف بدنه سینما اطلاق می‌‌شود، اگر کمی با انصاف درباره آخرین ساخته راست‌گفتار قضاوت کنیم، چک نسبت به دیگر آثار این فیلمساز اثر سر و شکل‌دارتری است و یک نکته را نباید فراموش کرد که سینمای بدنه ایران برخلاف سینمای جشنواره‌ای هنوز در مسیر درستی حرکت نمی‌کند. آثار سینمای بدنه عمدتا می‌‌تواند تاثیرگذاری بیشتری بر قاطبه مردم داشته باشد و فکر می‌‌کنم آثار جشنواره کارکرد سینمای بدنه را نداشته باشد. «چک» آخرین ساخته راست‌گفتار را باید در حدود همان سینمای بدنه تحلیل و بررسی کرد یعنی سنگ محک فیلم باید ساخته‌های قبلی این کارگردان از جمله «پسر تهرونی»، «عروس خوش‌قدم» و «داماد خوش‌قدم» باشد و در همان چارچوب‌های تعیین شده فیلمساز در آثار قبلی‌اش، فیلم را بررسی کرد. «چک» نسبت به دیگر آثار این کارگردان چند سر و گردن به لحاظ محتوایی بالاتر است اما عیوب اصلی فیلم در چینش داستانی و یک مشکل فرمی بزرگ– عدم رعایت راکورد زمانی- گریبان اثر را رها نمی‌کند. راست‌گفتار در مقام نویسنده و کارگردان یک موقعیت ویژه ناب و بکر خلق می‌‌کند اما این موقعیت مرزهای یک کمدی اجتماعی موفق را طی نمی‌کند و فیلم از نیمه تبدیل به اثری کرخت، هجو و در نیمه‌هزل می‌‌شود و خالق این اثر قاعده‌های کلاسیک و مدرن را برای رسیدن به مرزهای کمدی یا طنز در نظر نمی‌گیرد. عدم رعایت راکورد زمانی در فیلم نخستین مشکل عمده فیلم «چک» عدم رعایت راکورد زمانی در فیلم است. داستان فیلم در یکی از بامدادان پاییزی آغاز می‌‌شود و کارگردان سعی کرده حال و هوای شهر را با موقعیت زمانی یک صبح پاییزی ممزوج کند و منطبق بر داده‌های فیلم، اصل روایت از بامدادان آغاز می‌‌شود. «گوهر» (مژگان بیات) راننده‌ای که به مسافرکشی در شهر مشغول است فرد مسنی را به نام «بهرامی» (جمشید مشایخی) سوار ماشین می‌‌کند اما تا آخرین مسافر را سوار کند، تقریبا هوا تاریک شده و غروب از راه رسیده است، در صورتی که وقتی بهرامی سوار می‌‌شود کاملا مشخص است ساعت از 12 ظهر نگذشته و با سرهم‌بندی کارگردان پس از سوار شدن آخرین مسافر، ظهر را به غروب پیوند می‌‌زند، مشخص است تمام اتفاقات محوری از جمله گرفتن چک 40 میلیونی باید در شب اتفاق بیفتد و منطق داستان نیز چنین می‌‌طلبد که داستان تقریبا حوالی غروب آغاز و بعد از آن همه رویداد و گرفتن چک از بهرامی در پایان روز اتفاق افتد اما کارگردان با آغاز فیلمش از یک صبح پاییزی و با نشان دادن خودروی گوهر این تلقی را در مخاطب به وجود می‌‌آورد که داستان از نیمه روز آغاز شده و بامدادان را نشان داده و آن را به شب پیوند می‌‌زند. گنگ بودن شخصیت گوهر در همان بگو و مگوهای ابتدایی که درون خودرو اتفاق می‌‌افتد، گوهر اذعان می‌‌کند با 2 بچه و شوهر معتادش مجبور به رانندگی است اما زمانی که شخصیت‌های داستان در خانه «جوادی» گرد هم می‌آیند، گوهر رو به همسر جوادی می‌‌گوید مدت‌هاست شوهرش فوت کرده و مجبور است مسافرکشی کند، یعنی ظرافت‌های شخصیت‌پردازی در دیالوگ‌های فیلم لحاظ نشده و فیلمساز به این نکات پراهمیت و ظریف توجهی ندارد. برشمردن همین 2 اشکال اساسی در ساخت فیلم نشان می‌‌دهد عدم دقت کافی در فیلمنامه و ساختار باز هم گریبان کاظم راست‌گفتار را رها نکرده است. اگر دیگر آثار فیلمساز را در نظر نگیریم و «چک» را برجسته‌ترین اثر این کارگردان برشماریم و البته با نقد نخواهیم برای مخاطب سلیقه‌سازی کنیم، بدون تردید باید گفت داستانی که آغازی متوسط و چشمگیر دارد از نیمه هیچ هارمونی دراماتیکی در خرده‌روایت‌هایش ندارد، دقیقا از زمانی که کل اعضای گروه وارد خانه جوادی می‌‌شوند لحن (TONE) و هارمونی قصه کاملا از دست می‌‌رود. این چند نفر با خانواده جوادی مجبورند یک روز را در کنار یکدیگر بگذارند و طبق قاعده‌های مهم دراماتیک با توجه به گونه فیلم، کشمکش(Conflict) می‌‌تواند عامل پیش‌برنده داستان و ایجاد موقعیت‌های کمدی گوناگون باشد اگر پدیدآورنده فیلم «چک» می‌‌خواست فیلم خوبی بسازد باید به نوع این جدال‌ها و کشمکش‌ها بیشتر می‌‌اندیشید. خانواده جوادی روز دوم همراه «تیمسار» (همایون ارشادی)، «گوهر» (مژگان بیات)، «ولی» (حسن شکوهی) و «میثم» (شاهرخ استخری) به علاوه خانواده جوادی و همسرش باید یک روز را کنار یکدیگر بگذرانند. جوادی صبحگاهان اعلام می‌‌کند طبق سنت هر جمعه می‌‌خواهد به نماز جمعه برود و شرکای دیگرش مجبور می‌‌شوند با جوادی همراه شوند، این وسط منطق رفتن گوهر توجیه‌ناپذیر است چرا که او چگونه می‌‌تواند وارد قسمت مردانه نمازگزاران شود و از حامل چک مراقبت کند، در ضمن در همان ابتدا قبل از ورود به نماز جمعه خود این شخصیت هم اشاره می‌‌کند که به قسمت بانوان می‌‌رود و اصلا منطقی در رفتن گوهر دیده نمی‌شود. البته این نکته آنچنان گل‌درشت نیست اما بی‌دقتی حاصل از ساختار را بیشتر از پیش عیان می‌‌کند. بعد از نماز جمعه تماشاگر باز هم به دنبال کشمکش‌های درونی مثل دعواهای خانوادگی، سوءتفاهم و منفعت‌طلبی مالی است تا اساس درام پیش برود اما بازهم این اتفاق نمی‌افتد و این خانواده در مرحله دوم داستانی بدون هیچ منطقی به پارک می‌‌روند. تمام این گروه طبق داده‌های دراماتیک یک پاپاسی در جیب ندارند؛ گوهر مسافرکش است و از مسافرانش پولی دریافت نکرده است، تیمسار هم چون پولی برایش باقی نمانده قبل از سوار شدن به خودروی گوهر کتاب‌هایش را فروخته است، میثم یک دانشجو است که برای رسیدن به سهمش بیتاب است، جوادی هم که در خانه تخم‌مرغ رنگ شده‌ می‌‌پزد و در مقابل آنها قرار می‌‌دهد و کله پاچه‌ای که در قالب صبحانه به میهمانانش عرضه کرده را به صورت نسیه تهیه کرده است، چطور شده که ناگهان این جمعیت در ظهر جمعه وضع مالی‌شان ارتقا پیدا کرده و برای کل این جمعیت جوجه‌کباب تهیه می‌‌کنند و به یک سفر گردشی شلوغ می‌‌روند، در صورتی که اگر سازنده با آثار وایلدر به صورت دقیق‌تری آشنا می‌‌بود، می‌‌دانست تم فقر عامل پیش‌برنده داستان است و می‌تواند از نداری این گروه که گردهم آمده‌اند خرده‌روایت‌های سر و شکل‌دارتری خلق کند. فیلمی که در آغاز با قواعد مشخص کمدی اجتماعی آغاز می‌‌شود از نیمه به بعد در دام هزل و هجو می‌‌افتد. تقریبا میهمانی با جوجه‌کباب در پارک با آن تاکیدات مشخص کارگردان به نوعی دست به هجو فیلم «مهمان مامان» زده است و افتادن «عرفان» (فرزند جوادی) در استخر پارک به نوعی هجو «درباره الی...» است اما فیلمساز به هیچ‌وجه قواعد هجو آثار یادشده را نمی‌داند و دقیقا از نیمه فیلم زمانی که جوادی همراه شرکایش به پارک می‌‌روند، ریتم و نفس داستان بند می‌‌آید. اگر کارگردان قواعد هجو را دقیق‌تر می‌‌دانست و سازنده کمی با آثار مل بروکس در هجو دیگر آثار سینمایی آشنا بود، می‌‌دانست می‌‌تواند از این موقعیت هجو که خود خالقش بوده به شیوه بهتری استفاده کند. تقریبا 2 پرده داستانی که هجو «مهمان مامان» و «درباره الی...» به شکل کاملا کم‌رمق و مضحکی صورت می‌‌پذیرد طبیعی است با توجه به ‌آنچه گفته شد نیمه دوم فیلم نه کمدی است نه هجو، نه هزل و نداشتن لحن منطقی از عمده مشکلات فیلم «چک» است. در واقع فیلمی که تقریبا با آغاز متعادل و دلچسبی آغاز می‌‌شود در نیمه دوم شکل ساختاری‌اش متلاشی می‌‌شود و کلیت درام فاقد زنجیره ماجرایی است و هجو 2 فیلم یادشده به هیچ جهت همسویی با داستان اصلی ندارد. در واقع آنچه گم می‌‌شود مسیر نمایشی مستحکمی است که ناهمگونی خرده‌روایت‌ها بزرگ‌ترین صدمه را به آن می‌‌زند، ضمن اینکه قابلیت‌های نمایشی در نیمه دوم فیلم کاملا تنزل می‌‌کند. ماجرا، شخصیت‌ها و داستان‌های جنبی همسان و همگون می‌‌توانست فیلمنامه را از چنین آشفتگی‌ای رهایی بخشد. آنچه در ادامه بیان می‌‌کنم یک قاعده کلی تثبیت شده برای ساختن آثار کمدی است. یک روایت کمدی در فیلمی همچون «چک» انتقال خطی رویدادها به موقعیت‌های نمایشی بعدی و همسو کردن روایت‌های جنبی با داستان اصلی است اما خالق این اثر بیشتر تمایل دارد با همان سطحی‌نگری برجسته‌ای که گریبانش را رها نمی‌کند نیمه دوم داستان را به رقص و طرب در پارک و رابطه نیم‌بند دختر جوادی با میثم معطوف ‌‌کند. منبع: کافه نقد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.