یک هزار واژه : A Thousand Words

جمعه، 24 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
یک هزار واژه : A Thousand Words
کارگردان : Brian Robbins بازیگران : Eddie Murphy...Jack McCall Kerry Washington...Caroline McCall Emanuel Ragsdale...Tyler McCal مطمئن هستم بسیاری از شماها سردرد های شدید را تجربه کرده اید، سردردهایی که دلیل آن می تواند عوامل زیادی از جمله بدخوابی ، فشار عصبی ناگهانی و... باشد. خوشبختانه برای این موارد قرص ها و آرام بخشهای زیادی ( از انواع استامینیفون هایی که بسیار هم در ایران محبوب هستند بگیرید تا دیازپامو و بقیه !) به بازار عرضه شده که به نسبت شدت سردرد شما می تواند مشکلتان را حل کند. اما در برخی موارد حتی این قرص های قوی هم نمی توانند موجب برطرف شدن سردرد شما شوند و آن زمانی است که به تماشای فیلمهایی نظیر « یک هزار واژه » بنشینید! جدیدترین فیلم « ادی مورفی » چیزی بیشتر از یک فاجعه هنری به حساب می آید که تمام قواعد سینمای کمدی را زیر سوال برده است! ادی مورفی در « یک هزار واژه » در نقش مردی به نام جک مک کال حضور دارد. شغل جک این است که کتابهای نویسندگان تازه کار را به ناشرها معرفی کند ( این شغل که معادل درست و حسابی در ایران ندارد، به این شکل هست که شما یک کتاب می نویسید و چون نمی دانید چگونه باید کتابتان را به ناشرها دهید تا آن را منتشر کنند، دست به دامن یک نماینده می شوید تا آثارتان را به ناشرها و احیاناً تهیه کنندگان سینما برای ساخت یک اقتباس از روی کتابتان، تحویل دهد. این شغل در ایالات متحده بسیار پردرآمد هست و کلی هم اعتبار اجتماعی دارد! ) و باید گفت که در این کار هم بسیار ماهر است. جک برای بستن قراردادهای مختلف چنان پر حرفی می کند که هیچکس نمی تواند در مقابل او مقاومت کند و در نهایت هم نویسندگان نگون بخت مجبور می شوند تا به بستن قرارداد با وی تن دهند! جک در آخرین فعالیت کاری اش با یک فرد روحانی ( کلیف کورتیس ) ملاقات می کند و مطابق معمول با انواع و اقسام دروغ ها و پرحرفی ها محل ملاقات را ترک می کند اما زمانی که به خانه اش باز می گردد متوجه می شود که درخت بزرگی ناگهان در حیاط خانه اش سبز شده که هزار برگ سبز دارد. جک بزودی متوجه می شود که با گفتن هر کلمه ای که از دهانش خارج می شود یک برگ از این درخت بر زمین می افتد و اگر هم برگهای این درخت به اتمام برسد، مرگ به سراغش خواهد آمد... « یک هزار واژه » در 30 دقیقه ابتدایی مانند دیگر فیلمهای ادی مورفی سرشار از دیالوگ های سریع و بی پرده است که شنیدن آنها از دهان ادی مورفی همیشه دارای جذابیت بوده است. تا اینجای کار فیلم مشکلی برای تماشاگرش ایجاد نمی کند چراکه مورفی سالهاست که به بازی در چنین نقشهایی ( مردان پر حرف ) عادت کرده و تماشاگران هم بدشان نمی آید که او را اینچنین بر پرده سینماها ببینند. اما مشکل دقیقاً از جایی آغاز می شود که جک متوجه می شود با گفتن هر واژه، یک برگ از درخت بر روی زمین می افتد و اگر هم همه برگهایش بر زمین جاری شود مرگ او حتمی خواهد بود! از این قسمت به بعد ما شاهد شخصیت های کودنی هستیم که کوچکترین خردی در هیچکدام از آنها به چشم نمی خورد. نکته عجیب درباره رفتار شخصیت های فیلم « یک هزار واژه » این است که هیچ عکس العمل منطقی در قبال رفتارهای جک از خودشان نشان نمی دهند. ما در 30 دقیقه ابتدایی فیلم شاهد هستیم که مردم شهر انسانهای با شعوری هستند که بد را از خوب تشخیص می دهند و با پر حرفی جک آشنا هستند، همسرِ جک ( با بازی کری واشینگتن ) که به دلیل مشغله های کاری جک رابطه خوبی با او ندارد ، زنی باهوش است. اما زمانی که جک تصمیم می گیرد تا دیگر صحبت نکند و با ایما و اشاره با اطرافیانش ارتباط برقرار کند، داستان به ورطه سقوط می افتد و شخصیت های داستان هم که گویی شعور خود را از دست داده اند، هیچ تغییر جدیدی در رفتار جک نمی بینند و تنها زمانی که جک برای فهماندن منظورش به ملق و جفتک زدن رو می آورد ، از او سوال می کنند : « جک، حالت خوبه!؟ ». این بی تفاوتی آشکار شخصیت ها به رفتارهای احمقانه جک، توهینی آشکار به شعور مخاطب است! بازی ادی مورفی اصلی ترین دلیل نفرت و یا علاقه شما به « یک هزار واژه » است. مورفی در دقایق ابتدایی فیلم دقیقاً همان مورفی سالهای گذشته یعنی مردی پر حرف است که حتی یک لحظه هم خیال ساکت شدن را ندارد اما در نیمه دوم فیلم، دهان او بسته می شود و هرآنچه که ما از او در تصویر می بینیم مجموعه ایی از شیرین کاریهای فیزیکی است که اغلب آنها نه تنها تماشاگر را به خنده نمی اندازد بلکه اسباب عصبانیت او را نیز فراهم می کند! تماشای مورفی در حالی که انواع و اقسام جست و خیزهای احمقانه را انجام می دهد واقعاً عذاب آور است. دیگر کاراکترهای فیلم که تقریباً همگی آنها در حاشیه قرار دارند هم کمکی به خارج شدن « یک هزار واژه » از منجلاب نمی کنند. کری واشینگتن بازیگر با استعدادی است و مشاهده سوابق کاری او به ما می گوید که می توان روی او حساب باز کرد اما او هم در نقش کارولین چیزی بیشتر از یک شخصیت معمولی که هیچ نقشی به جز پر کردن زمان فیلم ندارد ، نیست. کلارک دوک هم در نقش دستیار مورفی اضافه هست! در مجموع باید بگویم که « یک هزار واژه » از منظر سینمایی فاجعه است. اگر جزو کسانی هستید که سینما را با دقت دنبال می کنید و معتقد هستید که ارزش هنر چیزی بیشتر از یک لوده بازی است، لطفاً حتی از کنار « یک هزار واژه » هم رد نشوید چراکه موجب بروز بیماری های روحی شدید در شما خواهد شد! اما اگر جزو تماشاگرانی هستید که عاشق دیدن مردی بر پرده سینما هستید که به سبک فیلمهای تلویزیونی آلمانی انواع رفتار و حرکت احمقانه را از خودش به نمایش می گذارد، باید بگویم که « یک هزار واژه » می تواند شما را سرگرم کند. منبع:سایت MovieMag.IR


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.