نقد فیلمPremium Rush (پاداش سرعت)

سه‌شنبه، 28 خرداد 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقد فیلمPremium Rush (پاداش سرعت)
کارگردان : David Koepp بازیگران: Joseph Gordon-Levitt, Michael Shannon , Dania Ramirez دوست داشتنی ترین مرد فیلم های مستقل و محبوب ترین بازیگر کریستوفر نولان، یعنی جوزف گوردون لویت در فیلم جذاب و ماجراجویانه «پاداش سرعت» تبدیل به یک قهرمان دوچرخه سوار شده است. طبق برآورد نیویورک تایمز در هفته گذشته مشخص شد که 66 درصد از شهروندان شهر نیویورک، لزوم استفاده از خطوط ویژه دوچرخه در خیابان های شلوغ را تایید می کنند، اما ویلی ( با بازی جوزف گوردون لویت) این گونه نیست. او در ماموریت خشن خود برای شکستن رکورد رساندن بسته از فرستنده به گیرنده، با ترافیک های قفل شده در معابر منهتن مثل مسابقات اتومبیلرانی خصوصی خودش برخورد می کند. او از مسیر دوچرخه هیچ استفاده ای نمی کند و ترجیح می دهد تا از پیاده روهای شلوغ یا در مسیر خلاف جهت در خیابان یا از روی سقف و کاپوت ماشین های پارک شده عبور کند. ویلی که تحصیل در رشته حقوق دانشگاه کلمبیا را نیمه کاره رها کرده است، از رعایت قوانین رانندگی جاده هم سرپیچی می کند. او حریص سرعت است:« فکرش را بکن که خیابان برادوی را با سرعت 50 کیلومتر بدون حتی یک ترمز بروی... چی بهتر از این؟» در دنیای واقعی، عابران شهر نیویورک، احتمالاً برای متوقف کردن یک دوچرخه سوار بی ملاحظه مثل ویلی و سپردنش به دست عدالت، اعتراض و اجتماع می کنند. با در نظر گرفتن تمام تصادفات یا برخوردهای ویلی با تاکسی ها می شد نام فیلم را «تاکسی تصادفی» هم گذاشت. زمان اتفاقات فیلم در یک روز کاری و موقع پیک ترافیک رخ می دهد که با در نظر گرفتن این موضوع، به نظرم فشردگی و ازدیاد ماشین ها، آن قدری که باید باشد، نیست. فیلم در خیابان های شهر چنان آزادانه ساخته شده که به نظرم در پایان باید می نوشت: «با قدر دانی و عذر خواهی از شهر نیویورک». اما دیوید کپ کارگردان «پاداش سرعت» احتمالاً می گوید که ایجاد خسارت یکی از قوانین نانوشته در ساخت فیلم های اکشن است. افراد و مردمی که در محیط یک تعقیب و گریز با ماشین حضور دارند، در نگاه اول فقط اسباب بازی هایی هستند که باید از صحنه کنار روند. کپ و همکار نویسنده اش جان کمپس( که هر دو در سال 2008 هم در فیلم شهر ارواح با هم همکاری کرده بودند)، از فیلم های قدیمی گروه های موتور سوار قانون شکن تقلید کرده اند؛ مثل فیلم های «وحشی» و «فرشتگان وحشی» که فقط تعداد آن گروه ها را به یک نفر که مرد سرسختی است، تقلیل داد ه اند و به جای موتور هم یک دوچرخه به او داده اند. در سال 1954 هم در تقلید مسخره ای که از کتاب کمیک وحشی انجام شده بود، دارو دسته مارلون براندو دقیقاً همین کار ها را می کنند. هرتماشاچی ممکن است بگوید که «دیوانگان موتور سیکلت حالا تبدیل به دیوانگان دوچرخه شده اند.» ویلی به همان اندازه که یک قهرمان است یک دیوانه دوچرخه هم هست. ماموریت امروز او چیست؟ گرفتن یک بسته از یک دانشجوی دانشگاه کلمبیا و تحویل دادن آن به یک مغازه در محله چینی ها در عرض یک ساعت و نیم. هر نیویورکی تایید می کند که این کار ساده ای است. در خیابان 116،سوار متروی خط یک به سمت جنوب می شوی که درست در خارج از پردیس اصلی دانشگاه است و تا خیابان شماره 42 می روی و بعد خط را عوض می کنی و سوار خط R یا Q می شوی و در خیابان کانال پیاده می شوی. بعد پیاده یا با دوچرخه شش بلوک به سمت شرق می روی و بعد دو بلوک هم به سمت جنوب که مقصد شماست.خیابان دویرس، شماره 147. زمان تخمینی: 30 دقیقه. تنها اتفاق غیر مترقبه می تواند این باشد که شماره 147 در آن خیابان وجود نداشته و شماره ها فقط تا 30 ادامه پیدا کرده باشد. اما باید دائم به خودتان یادآور شوید که «پاداش سرعت»، یک فیلم است! یعنی که جایی است که در آن جغرافیا، منطق و قوانین خیابان همه باید در خدمت نیاز داستان قرار گیرند. دانشجوی کلمبیا با نام نیما! ( با بازی جامی چانگ) هم اتاقی دوست دختر و همکار پیغام رسان دوچرخه سوار با نام ونسا( با بازی دانیا رامیرز عضلانی) است. او یک پاکت را به ویلی می دهد و حالا این پاکت هر چه که هست، توجه یک مامور قانون را به خود جلب کرده. مردی که خودش را به طور مشکوکی با عنوان فارست جی آکرمن معرفی می کند، اما در واقع او بابی ماندی (با بازی مایکل شنون)، یک کارآگاه درب و داغان و شکست خورده در پلیس نیویورک است. ویلی قبول نمی کند که پاکت را تحویل ماندی دهد و پا به فرار می گذارد. و این گونه است که یک تعقیب و گریز، معادل 90 دقیقه زمان باقیمانده فیلم اتفاق می افتد که گاهی هم با یک سری فلاش بک قطع می شود تا توضیح دهد که کی به کی و چی به چی است. ماندی در یکی از معدود رویارویی های چهره به چهره خود با ویلی متوجه می شود که روی دوچرخه اش نوشته شده است: وال. ای. یکی از کاراکترهای کارتونی برادران وارنر. در واقع این نقشی است که ماندی خود را برایش ثبت نام کرده است و خود او شکاری را انتخاب کرده که یک دونده فراری در جاده است. مدتی طول می کشد تا این مامور پلیس متوجه این جریان شود که اگر یک نفر با ماشین به دنبال یک نفر دیگر با دوچرخه در یکی از شلوغ ترین شهر های آمریکا باشد، چه کسی موفق تر است . کدام یک شانس تحرک بیشتری دارد؟ و کدام یک دسترسی راحت تری به مکان های مخفی دارد؟ باز هم یکی از محلی های نیویورک ممکن است توصیه کند که ویلی در مسیر خط ویژه دوچرخه که در کنار رودخانه هادسون است، حرکت کند. و اگر ماندی به عنوان فردی که می خواهد صلح و آرامش شهر را بر هم زند به ویلی در آن مسیر حمله می کرد، ویلی می توانست در گوش عابران فریاد بزد: «این دیوانه می خواهد مرا بکشد.» اما این کار هر چقدر منطقی به نظر برسد برای داستان یک فیلم خیلی ساده انگارانه است چرا که فیلم می خواهد پارکور روی چرخ های دوچرخه را نشان دهد. این همان «مسابقه سرعت» است البته بدون قوانین و ماشین های آن. طرح داستان شباهت هایی با رمان «سرعت نهایی» نوشته جو کیرک در سال 1999 دارد که اتفاقات آن در سانفرانسیسکو روی می داد و فرد پیغام رسان در آن از اسکیت استفاده می کرد و بسته های مرموزی را در محله های شلوغ چینی تحویل می داد و نویسنده آن کتاب، فیلم «پاداش سرعت» را به تخلف از قوانین کپی رایت متهم کرده است. اجازه می دهیم که در این مورد حقوقدانان تصمیم بگیرند و فقط به تمام کسانی که ممکن است بعد از تماشای فیلم با سوالاتی مواجه شوند به خصوص اهالی منهتن بگویم که این فیلم یک اثر شلوغ و زنده با درجه کیفی B است که منطق و حرکاتش نباید به قدری که من آن را جدی گرفتم، مهم در نظر گرفته شود. فیلم لحظات خوب و فاخری هم دارد مثل صحنه ای که در آن ویلی در یک چهار راه، مسیری را انتخاب می کند که از همه کم خطرتر باشد: «مسیر سوم همیشه امن ترین است.» و بعد... معلوم می شود که اینگونه نیست! ویلی شاید مرد دیوانه ای باشد اما به همان اندازه هم دلپذیر و خوشایند است چون که گوردون لویت، بازیگر خردسال (در فیلم سنگ سوم از خورشید) که حالا بزرگ شده و به محبوب ترین بازیگر کریستوفر نولان تبدیل شده است، نقش او را بازی می کند. (او در فیلم های تلقین و شوالیه تاریکی برمی خیزد ایفای نقش کرده است). جوزف مرد خنده روی تمامی پوستر های فیلم های مستقل است. گوردون لویت در فیلم جدیدش، آن قدر جذاب است که من به نارضایتیم از کاراکتر او شک کردم. او تقریباً من را قانع کرد که اگر این فیلم، یک «پاداش سرعت» نیست، حتماً یک «پیروزی اقتصادی» است. منبع: نقد فارسی


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.