نقد فیلم اثر پروانه‌ای - Butterfly Effect

شنبه، 2 شهريور 1392
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقد فیلم اثر پروانه‌ای - Butterfly Effect
کارگردان: Eric Bress, J. Mackye Gruber بازیگران: Ashton Kutcher, Amy Smart, Melora Walters ایون که در یک کلینیک بیماری‌های روانی بستری است، پس از فرار از اتاق خود، به اتاق رئیس کلینیک وارد می‌شود و یادداشتی را درباره تلاشش برای بازگشت به گذشته و نجات کیلی می‌نویسد. فیلم به 13 سال پیش بازمی‌گردد. ایون 7 ساله نقاشی ترسناکی کشیده .......... ((اثر پروانه‌ای)) فیلمی پیچیده و لبریز از داستان‌های کوتاه و درهم‌آمیخته‌ای است که درکش برای بیشتر تماشاگران دشوار است. در واقع، در نگاه اول اغلب تماشاگران چنین فیلمی را آشفته و سردرگم خواهند یافت و پیش از آن که در چالش با دگرگونی‌های پی‌درپی فیلم و شخصیت‌هایش به نتیجه‌ای روشن دست یابند، از تعمق در آن خودداری خواهند کرد. بدیهی است نیل به چنین نتیجه‌ای را می‌توان به نوعی شکست فیلم قلمداد کرد، اما اگر به این نتیجه برسیم که این آشفتگی ظاهری با ساختار فیلم همخوانی و هم‌سویی دارد، آنگاه داوری در باره آن را نیازمند تاملی بیشتر خواهیم یافت. سفر در تونل زمان و بازگشت به گذشته، دستمایه‌ی تازه‌ای برای یک فیلم سینمایی نیست. فیلم‌های بسیاری را با همین مضمون دیده‌ایم؛ از سری ((بازگشت به آینده‌)) گرفته ((تا ماشین زمان)). اما در ((اثر پروانه‌ای)) بر خلاف فیلم‌های مزبور که نگاهی فانتزی و البته ماجراجویانه به سفر در زمان دارند، انگیزه‌ی ایون برای بازگشت به گذشته، فقط نجات خود و دوستانش است. انگیزه‌ای که عملا نتایجی مغایر با مقصود ایون را به بار می‌آورد. آنچه ایون از طریق دفترهای خاطراتش انجام می‌دهد، آرزوی دیرینه‌ی هر انسانی است: بازگشت به گذشته و اصلاح خطاها و گناه‌ها. اما تجربه‌های تلخ ایون، ما را بسوی نومیدی از اصلاح گذشته سوق می‌دهد. شاید گفته‌ی جیسون، پدر ایون، جان کلام باشد که به پسرش می‌گوید: هیچ راهی برای یافتن تصمیم و عمل درست در گذشته وجود ندارد. تو نمی‌توانی نقش خدا را ایفا کنی! ((اثر پروانه‌ای)) بر پایه‌ی توانایی شگفت‌انگیز ایون در بازی با زمان شکل گرفته است. بدین گونه که با هر سفر زمانی ایون به گذشته و دستکاری یکی از رویدادهای آن، داستان‌های متفاوت و رخدادهای گوناگونی پدید می‌آید. گاهی یک اشتباه او کیلی را به کام مرگ می‌فرستد و گاهی خود او را به معلولی بی‌دست‌وپا بدل می‌کند. آن چه در ورای ظاهر این رویدادها به چشم می‌خورد، نوعی تقدیرستیزی عاری از شعارهای فلسفی است. ایون نمی‌خواهد نتایج اعمال گذشته‌ی خود را به عنوان سرنوشتی محتوم بپذیرد. از همین روست که بارها می‌کوشد این تقدیر را دگرگون کند. البته همانگونه که ژان‌پل سارتر در باره تقدیرستیزی می‌گوید: سرنوشت ما در دست ماست، با وجود این هیچ‌یک از ما نمی‌توانیم چندان که باید از تقدیر خود دور شویم؛ ایون نیز هیچ‌گاه نمی‌تواند از تقدیر خود که جدایی از کیلی است بگریزد و سرانجام در واپسین سفرش به گذشته، فقط کیلی را از زندگی خود خارج می‌سازد تا از لطمات احتمالی مصون بماند. ((اثر پروانه‌ای)) از این جنبه با فیلم ((تقدیر نهایی 2)) شباهت‌هایی دارد. فیلمی که اریک برس و مکی گروبر در ساخت آن نیز با یکدیگر همکاری داشته‌اند. در ((تقدیر نهایی 2)) کیمبرلی کورمن، دختری 19 ساله است که تمامی جزئیات یک سانحه‌ی رانندگی مرگبار را پیش از وقوع آن – همانند یک کابوس – تجربه می‌کند. کیمبرلی خود و دوستانش را به همراه عده‌ای دیگر از ورود به بزرگراهی که در آن سانحه رخ می‌دهد، بازمی‌دارد و به این ترتیب، آنان را از مرگ نجات می‌بخشد. اما همانگونه که در تقدیر نهایی 1 مرگ نجات یافتگان را تعقیب می‌کندو به قتل می‌رساند، در این فیلم نیز کیمبرلی و دوستانش دائما در خطر رویارویی با مرگی هستند که آنها را تعقیب می‌کند. در پایان فیلم فقط کیمبرلی و دوست پلیسش زنده می‌مانند. کیمبرلی نیز همانند ایون در اثر پروانه‌ای، در سیر وقایع، دست می‌برد، بی آن که بتواند نتایج این دستکاری و تغییر را پیش‌بینی کند. نقطه مشترک اصلی اثر پروانه‌ای و تقدیر نهایی 2 در چالش قهرمانان آنها با تقدیر است، اما تفاوت آنها در این است که در تقدیر نهایی 2 ، مرگ به عنوان قهرمان نامرئی فیلم، محور همه رویدادها قرار گرفته و پیش‌بینی‌های کیمبرلی برای شکست‌دادن او تنش و تعلیق را در فیلم پدید می‌آورد. در حالی که در اثر پروانه‌ای،‌ایون به مثابه‌ی انسانی که می‌خواهد سرنوشت خود و دوستان خود را رقم بزند، در مرکز ماجراها قرار گرفته و به فیلم وجهه‌ای انسانی‌تر بخشیده است. تلاش او برای رقم‌زدن آینده‌ای مطلوب برای خود و دوستانش به ویژه در داستان یا بخشی جلوه می‌کند که او در اثر انفجار دینامیت، دستهایش را از دست داده و برای انجام هر کاری به دوستانش وابسته است. ایون این بار به جای آن که به گذشته بازگردد و خود را از وضعیت اسفبارش نجات دهد، دست به خودکشی می‌زند. در واقع، او می‌کوشد دستکم خوشبختی را به دوستان خود هبه کند و خود را در این راه قربانی سازد. نکته‌ی دیگری که می‌تواند هر نویسنده یا فیلمسازی را مجذوب اثر پروانه‌ای کند، امکانی است که در داستان این فیلم ابداع شده است. قهرمان داستان با هر سفرش به گذشته، فرصتی پدید می‌آورد که در آن شخصیت‌ها، رویدادهایی جدید را در داستانی جدید تجربه می‌کنند. بدین ترتیب، به جای آن که یک داستان را ببینیم با چندین داستان روبرو می‌شویم که همگی منطقی و باورپذیر به نظر می‌رسند. داستان‌هایی که از یک جا شروع می‌شوند، اما پایان‌هایی کاملا متفاوت دارند. چیزی شبیه به برخی سوالات امتحانی درس انشاء که در آنها فقط جمله‌ای از یک داستان را می‌نویسند و از دانش‌آموز می‌خواهند بقیه داستان را به میل خود بنویسد. بازی آشتون کوچر بازیگر نقش اول اثر پروانه‌ای نیز در نوع خود منحصر به فرد است. او در هر یک از داستان های فیلم، در موقعیتی متفاوت قرار می‌گیرد و باید در عین آگاهی از گذشته و آینده‌ی پیشین خود، نقش خود را در شرایطی دیگر ایفا کند: از یک دانشجوی موفق و جذاب دانشگاه گرفته تا یک معلول مایوس از زندگی. اثر پروانه‌ای با تمام جذابیت‌هایش به دلیل تکرر سفر به گذشته و حال و تفاوت‌های جزئی اما دقیقی که فیلمنامه‌نویسان آن برای هر یک از داستان‌های در هم‌تنیده‌ی فیلم قایل شده‌اند، معمایی سینمایی است. معمایی که بسیاری از تماشاگران را پیش از آن که جذب کند، به حل خود می‌کشاند. بنابراین طبیعی است که تماشاگرانی که حوصله‌ی حل چنین معمایی را ندارند، پس از دیدن سکانس‌های آغازین، از تماشای باقی آن خودداری کنند. منبع:filmhafteh.blogfa


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.