تفسیر شعر: دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است
در این مقاله راسخون به شرح و تفسیر غزل حافظ (دعای صبح و آه شب کلید گنج مقصود است) می پردازیم با ما همراه باشید.
دوشنبه، 10 بهمن 1401
فال حافظ
فال حافظ با دیوان حافظ در بین ایرانیان یک رسم عمومی است. دیوان شعر خواجه شمس الدین حافظ شیرازی از پر طرفدارترین کتبی است که در خانه هر ایرانی...
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
رسيد مژده که ايام غم نخواهد ماند
رسيد مژده که ايام غم نخواهد ماند چنان نماند چنين نيز هم نخواهد ماند من ار چه در نظر يار خاکسار شدم رقيب نيز چنين...
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
هر که شد محرم دل در حرم يار بماند
هر که شد محرم دل در حرم يار بماند وان که اين کار ندانست در انکار بماند اگر از پرده برون شد دل من عيب مکن شکر ايزد که نه در...
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
نه هر که چهره برافروخت دلبري داند
نه هر که چهره برافروخت دلبري داند نه هر که آينه سازد سکندري داند نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست کلاه داري و آيين سروري داند
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
سحرم دولت بيدار به بالين آمد
سحرم دولت بيدار به بالين آمد گفت برخيز که آن خسرو شيرين آمد قدحي درکش و سرخوش به تماشا بخرام تا ببيني که نگارت به چه...
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
گر مي فروش حاجت رندان روا کند
ايزد گنه ببخشد و دفع بلا کند گر مي فروش حاجت رندان روا کند غيرت نياورد که جهان پربلا کند ساقي به جام عدل بده باده تا گدا
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
نياز نيم شبي دفع صد بلا بکند دلا بسوز که سوز تو کارها بکند که يک کرشمه تلافي صد جفا بکند عتاب يار پري چهره عاشقانه بکش
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
مرا به رندي و عشق آن فضول عيب کند
که اعتراض بر اسرار علم غيب کند مرا به رندي و عشق آن فضول عيب کند که هر که بي‌هنر افتد نظر به عيب کند کمال سر محبت ببين نه نقص گناه
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
بعد از اين دست من و دامن آن سرو بلند
که به بالاي چمان از بن و بيخم برکند بعد از اين دست من و دامن آن سرو بلند که به رقص آوردم آتش رويت چو سپند حاجت مطرب و مي نيست تو برقع بگشا...
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
حسب حالي ننوشتي و شد ايامي چند
محرمي کو که فرستم به تو پيغامي چند حسب حالي ننوشتي و شد ايامي چند هم مگر پيش نهد لطف شما گامي چند ما بدان مقصد عالي نتوانيم رسيد
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند
واندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند باده از جام تجلي صفاتم دادند بيخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
دوش ديدم که ملايک در ميخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پيمانه زدند دوش ديدم که ملايک در ميخانه زدند با من راه نشين باده مستانه زدند ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
نقدها را بود آيا که عياري گيرند
تا همه صومعه داران پي کاري گيرند نقدها را بود آيا که عياري گيرند بگذارند و خم طره ياري گيرند مصلحت ديد من آن است که ياران همه کار
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
صبا به تهنيت پير مي فروش آمد
صبا به تهنيت پير مي فروش آمد که موسم طرب و عيش و ناز و نوش آمد هوا مسيح نفس گشت و باد نافه گشاي درخت سبز شد و مرغ در...
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
اي پسته تو خنده زده بر حديث قند
مشتاقم از براي خدا يک شکر بخند اي پسته تو خنده زده بر حديث قند زين قصه بگذرم که سخن مي‌شود بلند طوبي ز قامت تو نيارد که دم زند
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
به وفاي تو که بر تربت حافظ بگذر
کز جهان مي‌شد و در آرزوي روي تو بود به وفاي تو که بر تربت حافظ بگذر تا دل شب سخن از سلسله موي تو بود دوش در حلقه ما قصه گيسوي تو بود
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
ياد باد آن که سر کوي توام منزل بود
ديده را روشني از خاک درت حاصل بود ياد باد آن که سر کوي توام منزل بود بر زبان بود مرا آن چه تو را در دل بود راست چون سوسن و گل از اثر صحبت...
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود
گر تو بيداد کني شرط مروت نبود خستگان را چو طلب باشد و قوت نبود آن چه در مذهب ارباب طريقت نبود ما جفا از تو نديديم و تو خود نپسندي
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
قتل اين خسته به شمشير تو تقدير نبود
ور نه هيچ از دل بي‌رحم تو تقصير نبود قتل اين خسته به شمشير تو تقدير نبود هيچ لايقترم از حلقه زنجير نبود من ديوانه چو زلف تو رها مي‌کردم
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389