این بار ایستاده در برابر آب
به گزارش راسخون به نقل از روزنامه خراسان؛ سال 1397 جشنواره شعر فجر را در خوزستان شروع کردیم؛ در گتوند و از مزار قیصر امین پور. وقتی با دبیران دوره‌های گذشته و رفقای شاعر دیگر راهی خوزستان شدیم، مسئولان سد کرخه که دستی هم در ادبیات داشتند میزبان سفر کوتاه ما شدند. البته سابقه آشنایی من با این سد و خوزستان بیشتر بود. حدود 30 سال پیش، اواخر جنگ، اولین آشنایی را با خوزستان پیدا کردم، وقتی بابا در کسوت یک نظامی به پایگاه بهبهان منتقل شد. این اولین تجربه خارج از تهران زندگی کردن من بود در هفت سالگی. طبیعت متفاوت بهبهان ما را مجذوب و مدهوش کرده بود و البته ظرفیت های بیشتر برای بازی و کودکی. از آن 30 سال پیش تا حالا بارها رفته ام خوزستان مثل یک وطن. خبر سیل لرستان که آمد می دانستم آب در لرستانِ کوهستانی نمی‌ماند. آب فطرتی دارد به سمت دریا و دریا انتهای جلگه خوزستان است.تماس گرفتم با بچه‌های سد و مدیر ارشاد خوزستان. جویای احوال شدم. در صحبت هر دو نکته ای وجود داشت که انگیزه رفتنم شد برای نوشتن این گزارش. هر دو از شایعات عصبانی بودند. می‌گفتند سیلاب و مشکلاتش یک طرف، شایعات طرف دیگر. می‌گفتند آن قدر که انرژی ما و مردم صرف شنیدن و نگران شدن و رد شایعه می‌شود، صرف سیلاب نمی شود. پرسیدم مثلا چی؟ و شنیدم مثلا شکسته شدن سدها. تا قبل از این احساس نمی کردم کار درخوری از من بربیاید، اما فکر کردم یک گزارش از سدهای کرخه و دز بتواند سهمی پیدا کند در آرام کردن بازار شایعات و راه افتادم. با خودم قرار گذاشتم نروم پایین دست. شلوغی پایین دست رفقای زیادی را به سمت خود کشانده. می‌مانم بالا و از سدها بازدید می‌کنم. ثقل این گزارش پایداری سدهاست و نقش آن ها در جلوگیری از فاجعه ای که می‌توانسته اتفاق بیفتد. این مجال و این کلمات رسالت مستندنگاری درباره سیل و عواقبش در پایین دست را به رفقای دیگری می‌سپارد که الان در کنار مردم تا زانو در آب هستند.
 

کرخه اهلی نیست

رودخانه چرداول از ایلام و رودخانه کشکان از لرستان که به هم دست می‌دهند، پیکره اصلی رود کرخه شکل می‌گیرد. کمی پایین تر رودخانه زال هم به آن ها می‌پیوندد و آب این سه با هم وارد سد کرخه می‌شود. یادمان نرفته که رودخانه کشکان به تنهایی در زمان سیلاب چه بلایی بر سر پلدختر آورد. کرخه رودخانه عجیبی است. قبل از احداث سد در کم آب ترین زمان خودش به دبی 40 مترمکعب در ثانیه می‌رسید که با توجه به برداشت زمین های کشاورزی عملا می‌شد آن را خشک حساب کرد. در عوض در زمان سیلاب بیشترین دبی آبی که کرخه تجربه کرده 8400 مترمکعب در ثانیه است. یعنی حدود 200 برابرِ کم آب ترین موقع. معلوم است که بستر رودخانه باید همیشه برای بیشترین دبی آمادگی داشته باشد و این یعنی زمین های بسیاری باید یله و رها باقی می‌ماند برای کمتر از 10 روز در طول سال. مهم تر این که اصلی ترین آبی که در این رودخانه جاری می‌شد به عنوان سیل باید به دشت آزادگان و در نهایت هور می‌رفت و به کار کشاورزی نمی‌آمد. رودی با این نوسانِ دبی معلوم است که اهلی نیست. اما با یک رودخانه وحشی چه باید کرد؟

مطالعه سد روی کرخه سه بار در دهه‌های 1320، 1340 و 1350 (تقریبا همزمان با سد دز) انجام شده بود. اصلی ترین دلیل این مطالعات هم مهار سیلاب هایی بود که زندگی مردم پایین دست را ناپایدار کرده بود. مردمی که مجبور بودند همیشه یک قایق هم جزو وسایل نقلیه داشته باشند. بالاخره با تمام شدن جنگ ایران و عراق این فرصت فراهم و با مطالعه و جانمایی خود ایرانی‌ها عملیات سدکرخه شروع شد. سدی که تبدیل به بزرگ ترین سد خاکی خاورمیانه شد و به خاطر شیب کم منطقه، طول دریاچه اش به کیلومترها رسید. بعد از راه افتادن سد دیگر سیل در پایین دست کم کم فراموش شد. الان جوان ها دیگر سیلی یادشان نمی‌آید و خانواده‌ها قایقی در گوشه حیاط خانه شان نگهداری نمی کنند.هر سال آخر زمستان و اول بهار موعد سیلاب های کرخه است. سیلاب هایی که قبلا می رفت و حالا می‌ماند که کرخه در بهار و تابستان خشک نباشد و رام باشد. سیلاب ها هم معمولا دوبار اتفاق می‌افتاد، یک بار به دلیل باران های آخر زمستان و یک بار به دلیل آب شدن برف در کوه ها. پیش‌بینی‌ها البته استمرار بارش را نشان می‌داد و این که سیلاب ها امسال سه بار شد. یک بار در زمستان 97، یک بار در فروردین 98 و آن چه در پیش است در اردیبهشت.استمرار بارندگی در 65 سال گذشته بی سابقه بود. سد کرخه که تراز نرمالش 209 متر است، تا تراز 225 پر شد در حالی که حداکثر ارتفاع ممکن آبگیری سد 226 متر است. چون مخزن سد رو به پر شدن بود، خروجی دریچه‌های سرریز به مدت سه روز روی دبی 2500 مترمکعب در ثانیه تنظیم شد؛ تقریبا مساوی دبی ورودی سد. همه مشکلات پایین دست با همین دبیِ ناچارِ سه روزه پیش آمده و این یعنی اگر سدکرخه نبود کل خوزستان از 5 تا 13 فروردین از بین می‌رفت، از شوش تا خرمشهر.

 

سد خاکی و شکستن؟

یک نفر از نگهبانان مجموعه سد تلفنی به یکی از آشنایانش درباره شکستن سد اظهار نظری می‌کند، آن آشنا این مکالمه را ضبط  و بعد در فضای مجازی پخش می‌کند. کم کم یک کلاغ چهل کلاغ می‌شود. این فایل صوتی به عنوان اظهار نظر مدیرعامل تغییر می‌کند. همین باعث می‌شود که شایعه ای درست بشود به عنوان شکستن سد! نکته جالب این است که نقض خبر در خود خبر مستتر است. سد خاکی اصولا نمی شکند. این سدهای بتنی هستند که موضوع شکستن درباره شان می‌تواند مصداق داشته باشد. سد کرخه یک هسته رسی دارد و در هر دو طرف پوشش سنگ، در پشت سد هم یک دیوار بتنی برشی برای استحکام. همه سدهای خاکی از کناره‌ها تراوش هایی دارند که طبیعی است و اگر این تراوش ها با خودش ریزدانه نداشته باشد، جای نگرانی نیست. تنها چیزی که می‌تواند سد کرخه را از بین ببرد اورتاپ است، یک چیزی توی مایه‌های جریان پیدا کردن آب از روی سد که این هم تقریبا غیرممکن است چون شش دریچه روی سد هستند که می‌توانند تا دبی 18000 مترمکعب بر ثانیه آب خارج کنند. ضمن این که حتی اگر دریچه‌ها بسته بماند بعد از تراز 226 متر آب از روی دریچه‌ها سرازیر می‌شود در حالی که خط راس سد 10متر بالاتر از تراز 226 است.

از محمد یزدانی مدیر سد پرسیدم: چه چیزی می‌تواند سد کرخه را خراب کند؟ او گفت: زلزله‌ای در حد 8 ریشتر، تازه آن هم وقتی سد پر آب باشد.البته زلزله 8 ریشتری دیگر حیاتی باقی نمی گذارد که بخواهیم نگران از بین رفتن سد و سیل اش باشیم.پرسیدم: سد را چند وقت یک بار پایش می‌کنید؟ نگاه عاقل اندر سفیهی کرد و گفت: هر لحظه. حدود دوهزار نوع ابزار دقیق اتوماتیک یا نیمه اتوماتیک در جاهای مختلف سد اطلاعات مختلف تراوش ها، لرزش، فشار و ... را رصد می‌کنند.

 

براری سی روز تنگه

20 فروردین بود. رفت و آمدهای مختلف در مجموعه سد در کنار تمام کارها جانی برای بچه‌های سد نگذاشته بود.یزدانی پشت بی سیم به یکی از مهندسانش فشار می‌آورد که تراز سد را بگوید. بیرون باد و باران بود. یزدانی مهندس را پشت بی سیم صدا می‌زد و جوابی نمی شنید. کم کم داشت برافروخته می‌شد. چند دقیقه بعد جوانی لاغر و قد بلند وارد اتاق شد. یزدانی نگاهی به بی سیم کرد و نگاهی به جوان. گفت: چرا جواب نمی دی؟ جوان گفت: مهندس تو که بهتر از ما می‌دونی وقتی باد و باران می‌شه خطای خواندن تراز می‌رسه به 5 سانتی متر. شما الان تراز با خطای 5 سانتی متر به دردت نمی خوره، می‌خوره؟ یزدانی گفت: با خطای یک سانت هم به دردم نمی خوره. جوان گفت: پس باید یک ساعت به من وقت بدی که تراز خطی را دربیارم و از اختلاف زاویه خط ها خطا را بکشم بیرون. یزدانی می‌دانست جوان چه می‌گوید. نفسی بیرون داد. جوان خودش را روی مبل رها کرد. منتظر تعارف یزدانی نشد. از شیرینی‌های روی میز یک بزرگش را برداشت و چپاند توی دهانش. یزدانی گفت: آمار ساعتی ندادیم به مرکز. جوان با دهان پر جواب داد: دو ساعت دیگه مال هر دو ساعت را می دهم. چشم های جوان قرمز بود. وقتی رفت یزدانی به من گفت: 24 ساعت بدون خواب پایین توی نیروگاه بوده و 24 روز بدون مرخصی.گفتم: این همه استرس برای چیه؟ گفت: دستور العمل ها می‌گن از بعد از تراز 210 توی هر یک متر باید مدتی تراز را ثابت نگه داریم و رفتار سازه سد را از روی همان ابزار دقیق ثبت کنیم. ولی ما آوردیمش تا بیش از 224. گفتم: خب چرا به مسئولان بالادست این موضوع را منتقل نمی کنید که دریچه‌ها را بازتر کنید و سطح آب را پایین بیاورید؟ گفت: اولا ما همه اطلاعات را ساعت به ساعت می‌دهیم. ثانیا دستور میزان تخلیه از سازمان می‌آید. ثالثا من این جا هستم تا مسئولیت قبول کنم که مردم کمتر تحت فشار باشند. ما لرها می‌گوییم: براری سی روز تنگه، برادری برای روزهای سخته.دبی خروجی بعد از سه روز 25 درصد کم شد تا مشکلات مردم کمتر شود.با این که مدیران سد می‌توانستند با رهاسازی آب از دریچه‌ها ارتفاع آب را کم کنند ولی به خاطر مشکلات آب گرفتگی که مردم در پایین دست داشتند، کار سخت تر را انتخاب کردند.
 

آب چطور به اهواز رسید

در زمان جنگ، عراق مدتی با ما جنگِ آب کرد. آب رودخانه دجله را پمپ می‌کردند توی دشت‌های شرق خوزستان و نیروهای ما را زمین گیر می‌کردند. این طوری هر آن چه رزمنده‌های ایرانی به سختی به دست می‌آوردند، به راحتی پس می‌گرفتند. ایران نمی‌توانست این حربه را علیه عراق به کار بگیرد چون رودخانه‌های ما از مرز فاصله داشت. به همین دلیل کانالی از کارون کشیدند به کرخه و آب را پمپ می‌کردند به کرخه کم آب تا بتوانند در نزدیکی مرز همین حربه را علیه عراق به کار بگیرند. آن کانال به نام کانال سلمان بعد از جنگ باقی ماند. روی کانال البته سدی بسته بود . این سد در روزهای 19 یا 20 فروردین شکست یا شکسته شد. آن ها که مهندس بودند می‌گفتند بوی خرابکاری را حس می‌کنند. به هرحال با شکسته شدن مسیر کانال سلمان، آب از کرخه به سمت کارون روان شد. این دبی در محاسبات وجود نداشت و کارها را خراب کرد. آب در ورودی اهواز به خیابان آمد و نگرانی زیاد شد. البته دریادار سیاری و ارتشی‌ها مسئولیت بستن کانال سلمان را به عهده گرفتند.همه می‌دانند برای این که امکان امداد به مردم گرفتار در سیلاب برقرار بماند، اهواز خودش نباید درگیر آب گرفتگی شود.
 

سد‌های بزرگ و محیط زیست

یک عده از این آدم های شکم سیر که هیچ وقت مسئله و درد مردم را حضوری و میدانی درک نکرده اند، وقتی حدود سه دهه پیش ساخت شبکه‌های سد روی آب های خوزستان و بالادست شروع شد، فریاد واطبیعتا سر دادند. البته سدها در اکوسیستم منطقه تاثیر داشتند و دارند ولی یادمان باشد اکوسیستم و سلامتش باید در خدمت سلامت و زندگی مردم باشد. سدها علاوه بر مهار سیلاب های بهاره که همیشه هدر می رفت و زندگی مردم را هم مختل می‌کرد، الان باعث جریان پیدا کردن منطقی آب در طول سال شده. خشکسالی پایین دست بدون سدها در کمیت و کیفیت بسیار عظیم تر از این می‌توانست باشد که الان تجربه شده.یک عده هم با ضرب و تقسیم عدد و رقم های مربوط به هزینه سدها سعی داشتند نشان بدهند تصمیم گران قیمتی دارد اجرا می‌شود. این ها هدف شان سیاسی بود و می‌خواستند مسئولان تصمیم گیر در این موضوع را زیر سوال ببرند.اما امروز اگر تمام منافع سدی مثل کرخه را فراموش و فقط و فقط بازدارندگی اش از ویرانی سیل فروردین 98 در خوزستان را با هزینه‌های ساخته شدنش مقایسه کنیم، می‌بینیم سد سراسر سود بوده. سدی که اگر نبود تمام خوزستان (حداقل غرب آن) در همین فروردین از بین می‌رفت. امروز مردم و مسئولان درگیر آب گرفتگی پایین دست هستند ولی شاید چند وقت بعد که فرصتی دست داد توجه کنند به این مسئله که قهرمان نجات بخش زیست و محیط زیست و طبیعت و مردم در سیل 98 سد کرخه بود.
 

این جلگه شیب ندارد

شنیدم که مسئولان آموزش و پرورش از امکان تعطیلی مدارس در خوزستان خبر دادند. به سه نکته باید توجه کرد. اول این که حتی اگر مدارس تعطیل شدند باید برای بچه‌ها کاری کرد. حضور بیش از حد بچه‌ها در خانواده در شرایطی که خانه و اعصاب پدر و مادرها آسیب دیده شاید صلاح نباشد. بچه‌ها به اقتضای سن شان بچگی می‌کنند و از عمق فاجعه خبر ندارند و این شاید باعث تنش در خانواده‌ها شود. نکته دوم این که اصولا سال تحصیلی همیشه در خوزستان به خاطر گرما زودتر از استان های دیگر تمام می‌شد. ما وقتی در بهبهان زندگی می‌کردیم یک ماه زودتر تعطیلات تابستانی را جشن می‌گرفتیم و برای همین به بچه‌های فامیل و دوستان مان در تهران پز می‌دادیم. در واقع عملی شدن چنین تصمیمی فقط از دست دادن 5 تا 7 هفته تحصیلی است که قابل جبران است.نکته سوم این که از این تصمیم گریزی نیست. تراز سد کرخه در بالاترین سطح خودش به 226 متر می‌رسد. تراز دریا هم صفر است. فاصله سد کرخه تا انتهای مسیرش حداقل 200 کیلومتر است. یعنی آبی که از بالادست با آن شتاب می‌آید، با شیب متوسط یک هزارم باید از جلگه عبور کند. این یعنی زمان حرکت آب زیاد است و سرعتش کم. اصولا تغییر دبی آب خروجی سدکرخه چند روز بعد در پایین دست تاثیر می‌گذارد.اگر یادمان باشد دریاچه سد کاملا پر است و هنوز دو بارندگی جدی در گراف های بارش در پیش است، یعنی متاسفانه آب گرفتگی در خوزستان به این سرعت برطرف نمی شود. شاید 30 روز، شاید 50 روز... سال تحصیلی که هیچ، سال زراعی و سال مالی و سال اداری و ... هم در خوزستان مختل شده.
 

سد محترم دز

چهارشنبه راه افتادم سمت سد دز. شهرستان اندیمشک با توجه به این که دو سد بزرگ دز و کرخه را در حوزه خودش می‌بیند بسیار شهر استراتژیکی در موضوع آب و برق است. اصولا حدود یک سوم آب های سطحی کشور در خوزستان است. من در کتاب جای پای جلال در فصل خوزستانش به این موضوع اشاره کردم که با این آب می‌شود خوزستان قلب اقتصاد ایران باشد اما با کشاورزی و نه نفتی که روزی تمام می‌شود و اشتغال زایی اش هم به اندازه کشاورزی نیست.راننده خسته و کلافه بود. می‌گفت یک ماه است بی وقفه دارد می‌راند.
 شیفت هایشان طولانی شده. شاکی بود از حرف های عوامانه ای که درباره سدها دهان به دهان می‌شد. مثل یک مسئول روابط عمومی داشت خدمات سد را توضیح می‌داد. مسیر سد دز سرسبز و زیبا بود. هنوز گل های بهاری سرحال بودند، به لطف بارندگی‌های زیاد والا این موقع وقت زرد شدن سبزه‌های این اطراف است. مجموعه سد دز بازدیدها و رفت و آمدها را محدود کرده بود. اما هماهنگی‌های قبلی من را رساند به مهندس رئوفی نسب مدیرعامل سد. حرف های مهندس با حرف های یزدانی در سد کرخه یکی بود. اصولا مهندس ها حرف هایشان به ریاضیات و عدد و رقم مربوط می‌شود که قابل ارزیابی است.سد دز دبی خروجی 3350 مترمکعب را هم در سال 98 تجربه کرده بود و حالا داشت تقریبا نصف آن را خارج می‌کرد. در سد دز آرامش بیشتری بود. نزدیک به 60 سال از عمر و تجربه سد می‌گذشت و سیلاب های زیادی را دیده بود. البته رئوفی نسب هم از متفاوت بودن سیلاب 98 گفت و این که برای اولین بار این سیلاب در سه پیک آمد؛ یک پیک بیشتر.

اهمیت سد و رودخانه دز در این است که خروجی آن به کارونی می‌ریزد که از مرکز استان می‌گذرد. بدون مقدمه از مدیر سد پرسیدم: حال سد چطور است؟

گفت: خوب مثل همیشه. ما فقط نگران دبی خروجی هستیم که روی حال مردم پایین دست اثر دارد ولی خود سد از این روزها زیاد دیده. گفتم: می‌توانید یک ضمانت ملموس بدهید؟

گفت: ضمانت این که خانواده خودم در پایین دست زندگی می‌کنند. اگر برای سد مشکلی پیش بیاید اول خانواده و فامیل خودم دچار مشکل می‌شوند. من پایداری سد دز را بدون زلزله 8 ریشتری تضمین می‌کنم.یاد حرف یزدانی افتادم که درست همین را گفته بود.

موبایل مهندس زنگ خورد: «ما که دریچه‌های سد را سر خود باز و بسته نمی کنیم... شما باید با مسئول آب و برق خوزستان هماهنگ کنید... تازه آن ها هم با وزارتخانه و شورای تامین هماهنگ می‌کنند... من در خدمتم...»سری تکان داد و گفت: نماینده مجلس بود. می‌گفت چند ساعت آب را ببندید تا ما یک سیل بند را ترمیم کنیم. فکر می‌کند شیر آب باغچه است. نمی فهمد دبی ورودی و سیلاب بعدی یعنی چه. فکر می‌کند ما دوست داریم مردم در آب باشند.انتخابات مجلس در پیش است و نماینده‌ها تلاش می‌کنند خودی نشان بدهند. این را در آق قلا هم دیده بودم.گفتم: توی این همه خبر بد یک چیز خوب بگویید مهندس.گفت: دو تا شانس خوب داشتیم که باید توجه کرد. یکی این که شانس آوردیم در خود خوزستان بارندگی نشد. همه این سیل ها و آب ها برای بارندگی‌های بالا دست است. شانس بعدی این بود که حوزه آبریز کارون مثل حوزه دز و کرخه سیلابی نشد. اگر حوزه کارون همزمان سیلابی می‌شد هیچ کس نمی توانست به داد مردم برسد.با رئوفی نسب خداحافظی کردم و آمدم سد و نیروگاه را دیدم. سد دز کمی ارتفاع آب را کم کرده بود تا برای سیلاب بعدی جا داشته باشد. سرریز هم آب را کف آلود بیرون می‌داد. تمام محوطه پشت سد را چیزی شبیه مه گرفته بود؛ قطرات ریز آب که در فضا پخش بود. بچه‌های نیروگاه شوخ طبعانه مشغول کارشان بودند. سد دز برعکس سد کرخه در فضایی تنگ ساخته شده و کاملا بتنی است. دیواره آن 20 متر داخل کوه فرو رفته و به آن دوخته شده است. ارتفاعی حدود 200 متر دارد و ابهتی وصف نشدنی.کارمندان سد دز ساعت 13 تعطیل می‌شدند و غیر از آن ها که شیفت می‌ماندند بقیه می‌رفتند خانه شان. ناهار مجموعه هم پخته می‌شد و می‌رفت برای سیل زده ها.با این که سد دز در همین چند روز دبی 10500 مترمکعب در ثانیه را برای ورودی تجربه کرده بود و چهار بار آب را تا پیک سد پر و بعد خالی تر کرده بود ولی آرامش داشت. بالای سد پرستوها چرخ می‌زدند و ماهی‌ها در دریاچه اش قیقاج می‌رفتند. درست مثل قورباغه‌های سد کرخه که از غروب تا نصفه شب اپرای قور قورشان به راه بود.

 

رودخانه، خانه رود

در سیلاب سال 95 سد دز دبی خروجی اش را به 4650 متر مکعب بر ثانیه رساند ولی هیچ مشکلی در پایین دست پیش نیامد. کمی پایین تر در بام دژ و شعیبیه مخزن های طبیعی وجود دارد به حجم تقریبی خود سد دز. این مخازن وقتی دز سیلابی می‌شد به شکل طبیعی آبگیری می‌شد و سیلاب را در خودش فرو می‌کشید. تازگی در ورودی این دو منطقه سیل بندهایی ساخته شده که بیش از این که سیل بند باشند سیل ساز هستند. از مدار خارج شدن این دو مخزن باعث شده دبی 3000 هم برای پایین دست خطر آفرین باشد. حرص آدمی تمامی ندارد. جنگل های بام دژ و شعیبیه زمین کشاورزی شده و حالا بهترین زمان است که سود و ضرر دست اندازی به حریم رودخانه را جمع جبری کنیم. رودخانه خانه رود است. جمله ای که این روزها زیاد می‌شنویم. تعدی به خانه رود بی جواب نمی‌ماند چون آب با کسی شوخی ندارد. فرقی هم بین لر و کرد و ترکمن و عرب نمی‌گذارد. فرقی بین شیعه و سنی نمی گذارد. فرقی بین فقیر و غنی نمی‌گذارد. فرقی بین مسئول و مردم نمی گذارد. آب به فطرت و طبیعتش رفتار می‌کند و به این فطرت باید احترام گذاشت حداقل برای حفظ احترام خودمان.
 

این تجربه تکرار خواهد شد...

در خوزستان همه چیز طبع خونگرمی دارد؛ مردم، آفتاب، مرز، حتی رودخانه ها. زود می‌جوشند و زود آرام می‌گیرند. این بار اما تداوم باران در بالادست جوش و خروش را بالا برده. باید صبوری کرد. بعد از فروکش هم باید تدبیر کرد. بخشی از تجلی این تدبیر همین سدها بودند. برای بقیه مشکلات هم باید دوراندیش بود. مثلا باید مردم را در بیمه کردن زندگی شان در برابر حوادث طبیعی تشویق کرد، شاید حتی اجبار. تجربه اجباری شدن بیمه خودروها را قبلا داشته ایم. این بار اولی نیست که درگیر سیل می‌شویم، بار آخر هم نخواهد بود. این تجربه تکرار خواهد شد.
 
نویسنده : مهدی قزلی
نسخه چاپی