امام موسی صدر متهم است!
تفکرات آقا موسی را در کجا می‌توان یافت؟ در نظرات دیگران یا طرفداران یا دوستان یا دشمنان؟ یا در گفتارها رفتارها و آثار؟ او را در هیچ کدام از اینها حتی سخنانش و حتی در کتاب‌هایش نباید جستجو کرد.
 
آقا موسی را باید در «مسیر فکری و هدفش» پیدا کرد، مسیری برای رسیدن به هدفی مشخص و هدفی که کاملا مقدس است. آنها که در لفافه می‌گویند و معتقدند که آقاموسی زاویه قابل توجهی با تفکرات فقهی و سیاسی شیعی و حتی جمهوری اسلامی ایران  و انقلابی‌ها و مجاهدان و مبارزان فعلی دارد، خودشان با آقاموسی زاویه ناجوانمردانه و نامنصفانه ای دارند. زیرا فکر می کنند باید به روش آقاموسی عمل کنیم تا مشکلات کشورمان حل شود فکر می کنند آزادی های مختلف تنها راه توسعه و پیشرفت است، تنها راه اتمام اختلاف ها و تفاوت نظرها در عمل و رفتار؛
 

معرفی توسط طرفداران

توجه کنید؛ امام موسی صدر در بیان طرفداران دو آتشه و داغش مردی است که «فکری آزاد داشت، با همه کنار می‌آمد، به جنسیت و دین کسی توجهی نمی‌کرد، در کلیسا و کنیسه و مسجد سخنرانی می‌کرد، با یهود و نصارا و مسیحیان ارتباط نزدیکی داشت، مهربان بود، اسلام رحمانی را معتقد بود و آن را تبلیغ می‌کرد، نمی‌خواهند بیاید، طرز فکرش طرفدار و پیرو ندارد و اصلا الان اگر برگردد تکفیر می‌شود! و دقیقا به خاطر همین فکرها دوستش ندارند.» این نوع از طرفداران خط فکری او را نفهمیدند و فقط ظاهر او را دیدند و قبول دارند. به کسانی که مدام از او می‌گوید و مثلا به دنبال بازگشت او هستند دقت کنید؛ حقیقت امام موسی را در همین ظواهر معرفی می‌کنند اما از خط اصلی او که مبارزه و جهاد بود چیز خاصی ندارند، ان شاءالله که ما ندیده باشیم! با ذره‌بین باید در معرفی‌هایشان دنبال سخنان سید در مورد رژیم صهیونیستی گشت، با همین ذره‌بین هم از نظرات خود آنها در مورد اسرائیل و جنایاتش نمی‌توان چیزی پیدا کرد.طرفدارانی که تک بعدی جلو می‌روند.


آنها از موضع گیری آشکار در مورد این رژیم خودداری می‌کنند، در مورد روز قدس چیز خاصی ندارند، شاید احتیاط می‌کنند. شاید مسئولیتش را بر عهده دیگران قرار داده‌اند. شاید بگویند خب کتابش را بخوانید و غیره... اما اینها بهانه است برای پوشاندن فهم غلطشان از آقا موسی. آیا دنیایی که به دنبالش هستند و آقاموسی را به آن نسبت می‌دهند توانست مردمانش را نجات دهد؟ برای جواب به منطقه نگاه کنید. آیا لبنان متصف به این صفات نیست؟ خب چه شد؟ اعتراضات یکی دو سال اخیر برای چه بود؟ چرا در آن بی گناهانی کشته شدند؟ اصلا لبنان چرا؛ عراق و سوریه. آیا در عراق و سوریه آزادی فکر نیست؟ آزادی تن نیست؟ آزادی ادیان نیست؟ مگر در این کشورهای یهودی و مسیحی و مسلمان و حتی تکفیری در کنار هم سال‌ها با صلح و دوستی زندگی نمی‌کردند؟ خب آخرش چه شد؟ آیا آنچه می گویید می تواند راه نجات ما باشد، توانست این کشورها را نجات دهد؟ در عراق و سوریه خانه های فساد و مغازه های فروش مشروبات الکلی آزادانه فعالیت می کنند و هیچ کسی هم به آن اعتراضی نمی کند، تازه در شهر مذهبی کربلا هم در مراسم افتتاحیه مسابقات رقص آزادانه زنان اتفاق افتاد که در لبنان چنین چیزی محقق نشد. آیا این آزادی ها توانست عراق را نجات دهد؟ اگر بگویید آزادی بیان بدون ضابطه و قاعده، خب باز هم این کشورها در این مورد دست برتر را دارند. آیا اکنون پیشرفت کردند؟ و هیچ مشکلی ندارند؟!
 
در حالی که سید موسی یک جهادگر و یک مبارز بود و علنا با اسرائیل دشمنی می‌کرد، دوستی او دوستی به خاطر خدا بود و دشمنی‌اش دشمنی به خاطر خدا، همه را جمع می‌کرد تا انسان و مسلمان باشند، حتی اگر مسیحی و یهودی باشند. اما معتقدان و متعصبانش فقط همراهی او با پدر روحانی کلیسا و آخوند کنیسه نشان می‌دهند، او را صاحب شهر آزادی مانند لبنان می‌دانند که همه در او آزادند و در صلح به سر می‌برند. آزادی دین، آزادی حجاب، آزادی عقیده و... آنها دنبال اسلامی که در ساحلش زنان برهنه شنا کنند و در مسجدش مردان روضه بخوانند می‌گردند. شاید به همین دلیل باشد که تفکر سازش طلب در ایران خود را از امام موسی صدر می دانند و او را از خود و اقوام او هم احساس می کنند با این طیف خاص تجانس بیشتری دارند. این نشان دهنده یک تحریف بزرگ است. آنها که دیگران را به تحریف آقاموسی متهم می کنند خود اولین تحریف گران هستند.
 
خلاصه اینکه برخی جریان ها آقا موسی را گرفتار خواسته هایشان کردند و گرفتار کمبودهایی که در زندگی سیاسی احساس اش می‌کنند. ظاهرا او را می‌خواهند که آزادی تن بیاورد نه آزادی تفکر و نه حتی آزادگی. می خواهند با او برخی طیف ها را و حتی انقلابی ها را بکوبند زیر سئوال ببرند، محکوم کنند می‌خواهند با او نقد کنند، طرد کنند تسلط پیدا کنند، به قدرت برسند و همان کارهایی را بکنند که مخالفش بودند، کسی دلسوز آقاموسی نیست.
 

اتهام اصلی

اینها آقاموسی را متهم می‌کنند به صلح و سازش و دوستی بی ضابطه به آغوش باز برای هر کس و ناکسی؛ اینها آقا موسی را نفهمیدند که فکر می‌کنند ایران باید مانند لبنان باشد، لبنان مانند مکزیک باشد، مکزیک مانند توکیو باشد و همه باید مثل هم باشند متهم می‌کنند. متهم می کنند به تلفیق لاس‌وگاس و قم. متهم می کنند به سازشگری، متهم می کنند به نفهمیدن شرایط و اقتضائات در صورتی که آقاموسی اینطور نبود. خط آقاموسی با امام و انقلاب یکی بود. البته انقلابیهایی هم هستند از سیدموسی فقط دشمنی‌اش را فهمیدند. او را محدود به مبارزات کردند و از او جذب کردن را اصلا یاد نگرفتند.
 
اما آیا در مقابل کسانی هستند که در مسیر آقاموسی باشند و فهم درستی از او داشته باشند؟ مانند آقاموسی در این مسیر برای یک هدف مشخص به وجوه مشترک خود با دیگران توجه کنند؟ ظاهرا هر کسی خودش را در او جستجو می‌کند و از او خودش را می‌خواهد تا خودش را با او بسازد. در شناخت امام موسی صدر عده‌ای بایدهایی به وجود آورده‌اند که با اجبار همراه است و اصلا اقتضائات و شرایط و مقدمات و مؤخرات و ملاحظات را نمی‌شناسد. این خود تحریف آقاموسی است که ما را از مسیر او دور می کند.
 
آنها هم دنبال بایدند، بایدی که می‌گوید برای نجات از مشکلات فقط فلان راه درست است. فقط فلان فرد شایسته است و فقط فلان فکر لازم است! امام موسی را باید وسیع دید، فکر او را باید بلند دید، از محدود کردن او و منحرف کردنش باید دور شد. او را باید در خودش دید، در مسیرش، در هدفش... او هم دوستی داشت هم دشمنی، دوستی با انسان ها و دشمنی با ضدانسان ها، امام موسی صدر اسرائل را شر مطلق می دانست و برای دفع او تلاش می کرد. دوستان آقاموسی کسانی هستند که دوستی و دشمنی شان برای خداست و یک جانبه نگری نمی کنند. دوستان آقاموسی دوستان خدا هستند و یاوران دین خدا؛
نسخه چاپی