مراسم هفتم یادبود شهید دکتر محمود حیدری مدافع حرم و سلامت
به گزارش روابط عمومی راسخون مراسم هفتمین روز عروج پرافتخار دکتر محمود حیدری شهید مدافع حرم و مدافع سلامت در زادگاهش اصفهان برگزار می گردد.

در متن اطلاعیه ای که توسط خانواده این شهید والامقام منتشر شده آمده است:
بسم رب الشهدا و الصدیقین
با نهایت تاسف و تاثر، مراسم یادبود عروج ملکوتی مجاهد با اخلاص، جانباز و یادگار هشت سال دفاع مقدس، مدافع حرم اهل بیت علیهم السلام و شهید مدافع حرم شهید دکتر محمود حیدری و یادبود برادر شهید ایشان شهید رضا حیدری به اطلاع کلیه دوستان و آشنایان محترم می رساند:

مراسم روز جمعه 1400/3/7  از ساعت 16 الی 18 در مسجد جواد الائمه واقع در اصفهان، خیابان هشت بهشت شرقی، کوی سعدی، کوی طالقانی، جنب منزل پدری شهید برگزار خواهد شد.

حضور شما سروران گرامی موجب دلگرمی کانون داغدار می باشد.

روح بلند این مجاهد خستگی ناپذیر پس از عمری مجاهدت و حضور در جبهه های نظامی، علمی و فرهنگی با توفیق همرزمی با سردار شهید حاج قاسم سلیمانی سرانجام 4 خردادماه 1400 در بهشت زهرا تهران آرام گرفت.
 

شهید دکتر محمود حیدری برادر شهید گرانقدر شهید رضا حیدری از شهدای پر افتخار هشت سال دفاع مقدس است.

گفتنی است شهیدان حیدری، برادر جناب آقای حیدر حیدری همکار خوب سرویس چند رسانه ای راسخون می باشد، که از طرف کاربران و دست اندکاران پرتال فرهنگی راسخون به این عزیز تسلیت عرض می کنیم و آرزوی علو درجات شهید والامقام و قبولی دعای خیر این مجاهد نستوه در حق دوستان، همکاران و آشنایان را داریم.
 
مراسم هفتم یادبود شهید دکتر محمود حیدری مدافع حرم و سلامت
 

آشنایی با جانباز شهید مدافع حرم و سلامت شهید دکتر محمود حیدری

ایشان در هفتمین روز از فروردین ماه سال 1349 در شهر اهواز در آغوش خانواده ای متدین چشم به جهان گشود.

از همان عنفوان کودکی با توجه اینکه به کسب علم علاقه فراوانی داشت در طول تحصیل از دانش آموزان ممتاز در کل سال های تحصیل بود.

در سال های شروع انقلاب اسلامی و به همراه برادر شهیدش، شهید رضا حیدری تحت تعلیم معارف اسلامی در مسجد محل و با تشویق پدرش که خود مشغول خدمت در ارتش بود پرداخت. پدر ایشان با اینکه خود در ارتش خدمت می کرد علقه فراوانی به حضرت امام خمینی(رحمه الله) و نیز تعالیم اسلامی داشت به‌تبع آن فرزندانش را نیز به این سمت و سوی سوق می داد که درآن سال ها با کمک به گروه های انقلاب در پیشبرد پیروزی انقلاب اسلامی به صورت پنهانی فعالیت می کردند.

با شروع جنگ تحمیلی در حالی که 10 بهار عمر ایشان بیشتر نگذشته بود و پدر و بردار ایشان درجبهه در حال رزم بر علیه دشمن بعثی بودند ایشان هم با کسب اجازه از مادرشان و با شرط اینکه از درس خوادن دور نشوند مشغول به آموزش نظامی و تسلیحات، ابتدا در خانه تحت تعلیم پدر و سپس در مسجد حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) پرداختند و سپس به عنوان فعالیت شهری در بسیج و کمیته در مساجد و پایگاه های شهری مشغول به خدمت بودند.

به گفته مادرش: در روزهای اول با توجه به جثه کوچکی که داشت وقتی سلاح ژ 3 را به دوش می انداخت از قد و خودش نیز بلندتر بود ولیکن عزم و ایمان ایشان در خدمت به انقلاب و جنگیدن با دشمن متجاوز، ایشان را قوی و قوی‌تر نمود.

به گفته خودش و نیز تصدیق همرزمانش: قبل از اینکه به صورت رسمی به جبهه اعزام شوم، با توجه به اینکه شهر اهواز نزدیک‌ترین پایگاه به خطوط جبهه بود ما تقریبا هر شب در مساجد و پایگاه های شهری مشغول امور تدارکاتی و لجستیکی برای جیهه بودیم، در زمان هایی که احتمال حمله بود و نیاز به نیرو در منطقه پیش می‌آمد، به هر وسیله ممکن خودمان را چه با ادوات نظامی چه با موتور به منطقه درگیری می رساندیم و مشغول رزم می شدیم و بعد چند روز به شهر بازمی‌گشتیم. این دوران، دورانی بود هیچ کدام از ما حکم ماموریت و حتی پلاک شناسایی هم نداشتیم.

با اعزام همرزمانش و شهادت تعدادی از دوستان و همکلاسی هایش در جبهه شوق حضور در جبهه ها ایشان را فرا گرفت بود و اینکه خبرها به پدر و مادرش هم می رسید که ایشان پنهانی در منطقه مشغول رزم است.

همزمان با شهادت برادرش در خرداد 1364 و  نیز شهادت پسر دایی ایشان شهید خسرو رنجبر در سال 1365 نگاه ها ی پدر که خود در جبهه حضور داشت و نیز چشمان نگران مادر که هر لحظه امکان این را می داد که فرزند دیگرش نیز خود را به خیل عظیم سربازان شاهد خمینی کبیر برساند به سوی ایشان معطوف گردید و این خود باعث شد که ایشان به صورت پنهانی و در قالب نیروهای کمک رسانی در عملیات ها به همراه دوستانش خود را به خط مقدم می رساند و مشغول رزم می شد.

به گفته مادرش:  یکی از روزها که محمود می خواست به مدرسه برود به او گفتم ظهر که از مدرسه می‌ آیی به مسجد نرو! مقداری خرید منزل دارم که باید انجام دهی و لیست اقلام خرید را به او دادم، اما ساعت هایی از ظهر گذشته بود که دیدم کتاب‌هایش و همچنین خرید های سفرش هم را به دست دوست و همکلاسی اش داده بود و خود بدون خبر اعزام شده بود، من از همان صبح که به او سفارش دادم و چهره اش را دیدم متوجه شدم که دیگر جلو رفتنش را نمی توان گرفت.

از سال 1365 تا پایان جنگ تحمیلی ایشان جبهه های غرب، جنوب غرب و شلمچه و جزیره مجنون در قالب بسیج و تحت فرماندهی گردان جعفر طیار، با عنوان تک تیرانداز و دیدبان اطلاعات عملیات مشغول به رزم بود.

در آن ایام چندین بار در اثر اصابت ترکش و نیز بمباران های شیمیایی دشمن بعثی قرار گرفت و دچار مجروحیت شد.

که به گفته خودش و همرزمانش: در یکی از عملیات ها که مورد اصابت ترکش و مجروحیت قرار می گیرد و بیهوش می شود او را به بیمارستان صحرایی سیدالشهدا در شهر فاو می برند که وقتی به هوش می آید و خود را روی تخت بیمارستان می بیند پرونده اش را از روی میز مقابل تخت برمی‌دارد و از بیمارستان فرار کرده و به منطقه می رود.

می گفت: ما نرفته بودیم که عمودی برگردیم، رفته بودیم افقی شویم، برای سابقه و پرونده نرفته بودیم و می خندید....

بعد از پایان جنگ تحمیلی با اینکه در هنرستان تحصیلات خود را در درشته اتومکانیک به پایان رسانیده بود ولی با توجه به هوش سرشارش شروع به درس خواندن کرد و با تغییر رشته در رشته پزشکی با رتبه عالی به دانشگاه ورود پیدا کرد.

در طول تحصیل و ازدواجش و با توجه به اینکه همسرش نیز هم رشه او بود، از هر خدمتی بدون تکلف به محرومین در منطقه خوزستان دست بردار نبودند. که به اذعان همشهریانش او هرجا کاری به سختی پیش می رفت خورد را می رساند و در خدمت رسانی به محرومین فروگذار نبود.

پس از پایان تحصیلات در بیمارستان های شهر اهواز به همراه همسرش مشغول به طبابت و خدمت رسانی بودند و نیز همزمان در برحه هایی با عنوان معاونت هلال احمر مشغول به خدمت شدند ولی به قول خودشان مرد پشت میز نشینی نبود و کار عملیاتی را بیشتر می پسندید.

پس به همراه همرزمان قدیمش با همکاری با ارگان ها و یا حتی به صورت انفرادی، مسائل و مشکلات شهری و استان مشغول خدمت بود.

با شروع تحولات در خاورمیانه (علی الخصوص عراق و سوریه) با اصرار خودش و به عنوان پزشک به سوریه اعزام شد که گفته همرزمانش بیشتر ساعات و روزهای حضورش در سوریه مشغول رزم و فعالیت های رزمی بوده و در مواقعی که نیاز بود در خط مقدم مشغول طبابت می شد.
 
 
 
به گفته خودشان: من نیروی پزشکی رزمی هستم...

در سوریه چندین با مورد تفقد سردار رشید اسلام شهید بزرگوار حاج قاسم سلیمانی قرار گرفت و ایشان را ملقب به ابوجواد نمودند.

در طول اعزام هایش به سوریه، چندین بار دچار جراحت قرار گرفت که خود گواه بر فعالیت رزمی ایشان است.

در طول سال های اخیر و در قسمت های مختلف سیاسی اجتماعی و فرهنگی خود را به میدان می رساند و هیچ‌گاه از خطر نمی هراسید.

در سال های اخیر در ستاد مدیرت بحران و اورژانس تهران مشغول به خدمت بود و همزمان در تیم پزشکی مقام معظم رهبری خدمت رسانی می کرد.

با شیوع بیماری منحوس کرونا یکی از اولین افراد بود که به ستاد مقابله با کرونا پیوست و خود نیز دور بار به این بیماری مبتلا شد. در تاریخ 2 خرداد 1400 پس از اقامه نماز مغرب و عشاء در محل کارش ستاد مدیرت اورژانس تهران و با توجه جراحات وارده در طول سالیان تلاش در راه خدمت دچار ایست قلبی تنفسی گردید و گویی اشتیاقش به رسیدن به همرزمان شهیدش او را از زمان جدا کرد و پرواز کنان به سوی معبودش شتافت.
 
پرتال فرهنگی و اطلاع رسانی راسخون با کمال تاثر شهادت دکتر محمود حیدری را به همکار محترم جناب آقای حیدر حیدری و خانواده گرامی ایشان تسلیت عرض نموده، برای آن شهید والامقام علو درجات و برای بازماندگان صبر جمیل و اجر جزیل از درگاه الهی مسألت می نماید.
 
مراسم هفتم یادبود شهید دکتر محمود حیدری مدافع حرم و سلامت
نسخه چاپی