خطرناک‌ترین و فساد انگیزترین قوه انسانی
انسان‌ها قوایی دارند خدادای که گاهی می‌توانند آن‌را کنترل کنند و گاهی نمی‌توانند. گاهی با انسانیت آنها سازگار است و گاهی آنها را از انسانیت ساقط می‌کند. گاهی با آنها را رشد می‌کند و گاهی در نازل‌ترین درجات قرارش می‌دهد. متفکرین زیادی هم در طول تاریخ آمده‌اند تا نحوه کنترل یا سرکوب و یا رها کردن این قوا و تمایلات را تبیین کنند.

دین اسلام البته به کنترل و هدایت این قوا در مسیر درست توصیه کرده است. برخی از این قوا یا تمایلات حد و مرز مشخصی ندارد و اگر انسان نتواند مسیر درستی را پیش بگیرد تا همان جایگاه اسفل سافلین و پایین‌تر قرار می‌گیرد. اشتهای سیری ناپذیر برخی از انسان‌ها به این تمایلات باعث حیرت می‌شود تا جایی‌که تاریخ نمی‌تواند وسعت خرابی‌های آن را با خود حمل کند و به آیندگان برساند. «قدرت طلبی» قوایی است که همه شهوات را در خود جای داده و در رتبه بر تمامشان برتری دارد. تمایل به ریاست و صدارت و تسلط بر دیگر انسان‌ها هیچ‌ حد یقفی ندارد تا جایی‌که انسان‌ها را به فکر جاودانه شدن برای تامین این خواسته می‌اندازد.

در حالی‌که همین قدرت طلبی و قدرت دوستی برای برخی انسان‌ها به اندازه آب بینی بزی ارزش و قیمت ندارد. فراعنه از هزاران سال قبل برای بقا در قدرت به هر کاری دست می‌زدند و نمی‌توانستند دندان طمع خود را از این طعام لذیذ بردارند. در واقع خود انسان‌ها هنوز نفهمیدند که قدرت چه قوه‌ای است که کمتر انسانی در تاریخ پیدا شده که این قوه را کنترل کند یا بی‌ارزش بداند. انسان‌ها در شناخت قوه درونی خود وامانده‌اند و شاید هیچ‌گاه نتوانند علت آن را دریابند. انسان‌ها می‌خواهند از دیگر هم‌نوعان خود برتر و بالاتر باشند و با استفاده از قدرت‌شان هر محدودیتی را کنار بزنند و به لذتی دائم و ماندگار برسند.

امام صادق(ع) می‌فرمایند: «همانا بدترین شما آن‌کس است که دوست دارد سروری یافته و مردم را به دنبال خویش بکشاند، چنین کسی یا باید دروغ گو باشد و یا ضعیف النفس.»(سفینة البحار، ج1، ص492) اما خداوند مرگ را به‌عنوان بزرگترین چالش قدرت طلبان و برتری‌جویان قرار داده است. مسئله‌ای که هیچ راه‌حلی ندارد، دردی که هیچ داروی نمی‌پذیرد و ایستگاهی که هیچ بنی‌بشری نمی‌تواند از توقف در آن فرار کند. شاید اگر جناب سعدی کمی در قوای انسانی تأمل می‌کرد قدرت طلبی را بر دنیا دوستی ارحج می‌دانست و به مناسبت قدرت دوستی می‌گفت: «گفت چشم تنگ دنیا (قدرت) دوست را ؛ یا قناعت پر کند یا خاک گور»؛

خداوند سرای آخرت را مخصوص کسانی می‌داند که در دنیا به‌دنبال برتری جویی نبودند. این معنای وسیع‌تر از قدرت طلبی است. زیرا بسیاری از انسان‌ها در طول عمر خود به‌هیچ عنوان در مسند قدرت یا صدارت قرار نمی‌گیرند. اما در موضع برتری‌جویی در همان حد خود بیشتر دیده می‌شوند. خداوند در قرآن می‌فرماید: «این سراى آخرت را (تنها) براى کسانى قرار میدهیم که اراده برتریجویى در زمین و فساد ندارند و عاقبت نیک براى پرهیزگاران است» (قصص83). علامه طباطبایی منظور از گردن فرازی را استعلاء و استکبار ورزیدن بر بندگان خدا و فسادانگیزی را درخواست گناهان و نافرمانی خدا می‌داند. (المیزان، ج16، ص119). آنچه که در مورد فساد‌انگیز بودن قدرت‌طلبی می‌تواند در نظر گرفت بیشتر از شهوات دیگر است. انسان قدرت‌طلب در اولین قدم یه نفاق روی می‌آورد و به امراض روحی بی‌شماری دچار می‌شود. نسبت به همه حتی نزدیک‌ترین افراد به خود بدبین می‌شود.

آفات قدرت‌طلبی از دچار شدن به تکبر، غرور، بی‌تکلیفی، بدگمانی، ستایش خواهی، خود رأیی، بی‌عقلی، انحصار‌طلبی شروع می‌شود تا ترس و اضطراب، سنگدلی و توهم؛ به عبارتی هیچ شهوتی این‌قدر آفت ندارد و دامنه مصائب آن این‌قدر وسیع نیست. امیرالمؤمنین علی(ع) قدرت دوستی را نه عقل، بلکه جهل دانسته و اشکال طلحه و زبیر را همین مورد می‌دانند. در‌حالی‌که قدرت‌طلبان فکر می‌کنند عاقل هستند.

همچنین می‌فرمایند: «آفة ‏العلماء حب‏ الریاسة؛ آفت علما دوست داشتن ریاست ‏است‏.» (غررالکم، ج‏3، ص103) که نشان می‌دهد علم و عقل تفاوت زیادی با یکدیگر دارند. نمونه این امراض در قدرت‌طلبان گذشته به‌وفور دیده شد. هارون به فرزندش مأمون گفت: «ملک نازاست، اگر تو هم روزی با من در تعارض شوی، چشمت را درمی آورم.» عبدالملک مروان و منصور دوانیقی وقتی به قدرت رسیدند متحدان دیروز خود را کشتند ومأمون برادر خود امین را کشت. در قدرت‌طلبان معاصر افرادی مانند صدام حسین و... همین رفتارها دیده شد. اما بدترین نوع قدرت‌طلبی که در میان مومنین هم وجود دارد این است که کسی به‌‌ نام خدا، اهل بیت(ع) و دین به نیرومند کردن این قوه بپردازد.

امام باقر(ع) خطاب به ربیع می‌فرمایند: «واى بر تو اى ابا ربیع، ریاست مجو و گرگ مباش که به ‌نام ما مردم را بخورى که خدا فقیرت کند.» (الوافی، ج،۵ ص۸۴۵) همچنین امام سجاد(ع) فرمودند: «از ریاست ‏طلبى، از طریق پیوند دادن خودت با ما برحذر باش که خداوند تو را فرو خواهد گذاشت، برحذر باش از این‌که به‌وسیله (وابسته کردن خود به ما) بخواهى نان بخورى که ‏در این‌صورت خدا فقرت را زیاد خواهد کرد.» (رجال کشى، ص124)؛

نسخه چاپی