چه کسانی مرجعیت شیعه را مبتذل کردند؟
به تازگی «محسن کدیور» یکی از خارج‌نشینان جریان اصلاحات که با بروز فتنه 88 از کشور گریخت و به مقصد اروپا عزیمت کرد، از کتاب جدید خود با نام «دوران معاضدت و معاونت» [در ادامه پروژه «ابتذال مرجعیت شیعه» که در سال 1394 منتشر شده بود]، رونمایی کرد. او در ابتدا با ادراک‌سازی در خصوص به ابتذال کشیده شدن موضوع «مرجعیت» در «تاریخ انقلاب اسلامی» سعی کرده تا هویت «حسینعلی منتظری» را وارونه و سپس با تحریف تاریخ، مسئله مباشرت برخی چهره‌های سیاسی در انتخاب رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای را در بستری فراقانونی یا غیرقانونی القا نماید؛ این در حالی است که کدیور به‌شدت معتقد به اعمال نظرهای غیرقانونی در روزهای ابتدایی پس از رحلت امام خمینی(ره) شده و با گذار از آنچه که «اسناد تاریخی» به نسل‌های بعدی رسانده، خود را در مقام آگاه کل قرار داده است؛ البته که «محسن کدیور» چه از منظر حوزوی و چه دانشگاهی کوچک‌ترین وزنی در اثرگذاری حوزه دین و اندیشه در سال‌های ادعا شده نداشته است. در یادداشت زیر بنا داریم با درک ادعاهای مطرح شده از سوی او در برخی قسمت‌های کتاب «دوران معاضدت و معاونت» و یا کتاب «ابتذال مرجعیت شیعه» به چرایی ادراک‌سازی اخیر کدیور بپردازیم.
 

کدیور از کدام منتظری سخن می‌گوید؟

منتظری بازنمایی شده در متون کدیور دارای «فر ایزدی» بوده که شاید کمتر مجتهدی قدرت رسیدن به قله عظیم وی را دارد! و در دو اثر یاد شده از او تجلیل می‌کند و معتقد است نهاد قدرت و یا به زعم وی «هسته قدرت» او را از حضور در مرتبه «ولی‌فقیه» عزل کرده است. اما در جای جای کتاب «ابتذال مرجعیت شیعه»، محسن کدیور به موضوع وجاهت فقهی و علمی مرجعیت تقلید اشاره داشته اما هیچ‌گاه به‌موضوع عدم مرجعیت دینی شخص مرحوم منتظری اشاره‌ای نداشته، آیا ایشان در خاطر ندارند که آیت‌الله منتظری تا زمان عزل از قائم مقامی رهبری هیچ‌گاه در جای‌گاه مرجعیت جائزالتقلید قرار نگرفته است؟ پس چگونه در دو اثر منتشر شده خود در تلاش بوده تا شرط مذکور را جزء مهمترین شروط و حسین‌علی منتظری را جزء محق‌ترین افراد معرفی کند؟ این در حالی است که از اوایل پائیز 1361، تنها به‌اصرار امامان جمعه‌ و برخی ائمه جماعات انقلابی، آن‌هم در برخی از شهرهای ایران خواستار انتشار آرای فقهی و رساله‌ عملیه‌ آیت‌الله منتظری جهت «ارجاع احتیاطات واجب امام خمینی(ره)» به او شدند. آیا این رتبه برای آقای کدیور مصداق مرجعیت اعلم یا مرجعیت جائر التقلیدی است که او در برابر مرجعیت حضرت آیت‌الله العظمی خامنه‌ای قرار داده؟
 
اساساً عدول عملی آقای منتظری از نظریه‌ فقهی خود درباره‌ اختیارات رهبری در واقع، چیزی بیش از یک موضع‏گیری سیاسی نیست گرچه ایشان به تدریج در فقهی کردن آن بکوشند. در دوران قائم مقامی خود که رهبری خویش را مسجّل دیده و امتناع برخی از فقها، در تن دادن به رهبری ایشان پس از امام(ره) را آشکارا مشاهده می‏کردند، در حین بحث فقهی به مسئله‌ی نفسانیت‌ها، حسادت‌ها و اطاعت ‏ناپذیری‏های سایر مدعیان، توجه داده و چنان‌چه می‏بینیم ایشان نه تنها تخلف از دستورات ولی فقیه را جایز نمی‏دانستند بلکه حتی «مزاحمت» را حرام دانسته و سپس می‏افزایند که حتی اگر این یا آن فقیه، شخص رهبر را واجد شرایط رهبری ندانند باز هم تضعیف رهبر و مخالفت علنی با او جایز نیست.(1) زیرا در غیر این‌صورت، مشاجره‌های اجتماعی باعث اختلال نظام و تضییع مصالح مهم‌تر اجتماعی می‏شود. سپس می‏افزاید که این فرض، فرض استثنایی نیست بلکه چه بسا رایج نیز باشد یعنی همواره ممکن است فقهایی باشند که صلاحیت‌های شخص رهبر را ندانسته و بی‌اطلاع باشند و لذا او را قبول نداشته باشند اما آنان حق صف‏بندی علیه او را که منتخب خبرگان است ندارند.
 
چرا محسن کدیور به عدول منتظری از صراط عدالت و نهی نظر فقهی خود در تاریخ 13رجب اشاره نمی‌کند؟ به راستی کدام منتظری مطلوب نظر آقای کدیور است؟ منتظری که بی‌پروا بر روی نگاه فقهی خود خط بطان می‌کشد؟ آیا التزام جامعه به رعایت حدود شرعی و حاکمیتی و اقتدای آن به فردی چون منتظری که حتی در مواضع خود استقامت نداشته و هر از گاه در بزنگاه‌های سیاسی چرخش‌های استراتژیک از خود نشان داده عقلانی است؟!
 

آیا آقای کدیور در جریان هستند که مرحوم منتظری معتقد بوده

«اسلام فقط دنبال آخرت نیست و تنها به مباحث عبادی و فردی در خانه و مسجد نپرداخته بلکه به سیاست، اجتماع و اقتصاد مرتبط است. به جمیع حاجات انسان توجه دارد و آن تز استعماری است. این تصور از اسلام را رسانه‏های شوم اجنبی و عمّال استعمار نشر می‏دهند و وارد افکار عمومی مسلمانان و علما کرده‏اند. اسلام از دوران وضع، طفولیت و شیرخواری تا مرگ درباره‌ معارف، اخلاق و تکالیف عملی، حساسیت نشان داده است و راجع به علایق اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، روابط حکومت با مردم، حقوق مدنی و جزایی روابط بین‏الملل و... حکم دارد و مقررات شرعی وضع کرده است».
 
اگر کدیور منتظری را با دیدگاه فوق قبول دارد پس چرا در صفحه توییتری خودشان نوشته‌اند که: «منتظری در مقایسه با امام خمینی در سیاست داخلی، حقوق عمومی و آزادی‌ها تفکری نسبتاً لیبرال داشته و همواره از حقوق مردم، آزادی‌های مشروع، سعه‌صدر، و تکثّر آراء دفاع کرده است.»(2) به راستی کدیور از کدام منتظری در تأیید ادعاهای خود سخن می‌گوید؟
 

ادعاهای مطرح شده کدیور، تحریفی و غیرعلمی

کدیور در کتاب خود مدعی شده است که منتظری به درستی در سخنرانی 23آبان 1396 دو اشکال عمیق فقهی خود را مطرح کرده است: «یکی لزوم شرط اعلمیت مقام رهبری و دیگری فقدان شرایط مرجعیت در شخص رهبر.»(3) این در حالی است که سه روز بعد از وفات آیت الله اراکی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم در اعلامیه‌ی مورخ ۱۱آذر ۱۳۷۳ به امضای دبیر وقت جامعه مرحوم آیت الله فاضل لنکرانی هفت نفر را به ترتیب عنوان افراد واجد شرائط مرجعیت اعلام کرد: آقایان: 1. محمد فاضل لنکرانی، ۲. محمد تقی بهجت، ۳. سیدعلی خامنه ای (مقام معظم رهبری)، ۴. حسین وحید خراسانی، ۵. جواد تبریزی، ۶. سید موسی شبیری زنجانی، ۷. ناصر مکارم شیرازی. جامعه روحانیت مبارز تهران نیز به ترتیب سه نفر را مرجع جایزالتقلید معرفی کرد: ۱. سید علی خامنه ای(مقام معظم رهبری)،  ۲. محمد فاضل لنکرانی، 3. جواد تبریزی. مجمع جهانی اهل بیت هم گزینش حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای را به عنوان مرجع طایفه شیعه مورد تأیید قرار داد. همچنین مصوبات جامعه مدرسین و جامعه روحانیت مبارز تهران و دیگر تشکل‌های دینی مؤید موضوع «اجماع» در انتخاب مرجعیت عام می‌شود.
 
با این وجود محسن کدیور در صفحات 18 و 19 کتاب خود با چشم‌پوشی از مسائل مطرح شده در بیانات روز 5 آذر 1376 رهبر معظم انقلاب(4)  سعی کرده نوع برخورد ایشان با اظهارات تند منتظری را به نوعی «قهری» بازنمایی کنند. این در حالی است که حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای در آن روز به صراحت تأکید داشته که : «دانشگاه ما بیدار است، بزرگان ما بیدارند. کسانی که توطئه می‌کنند، ملت ایران را بد شناخته‌اند! در این توطئه‌ای که اخیرا نشانه‌های آن را مشاهده کردید - که من مایل نیستم در جزئیات این گونه چیزها وارد شوم - دلم نمی‌خواهد از کسانی اسم بیاورم؛ اما اصل قضیه را ملت ایران، باید درست توجّه کند و اعماق توطئه را بداند».
 
از آقای کدیور باید پرسید هم‌راستایی و دفاع نامشروع مرحوم منتظری از اقدامات خلاف شرع و قانون اعضای بیت خود در قبال مردم و اعمال خلاف قانون و سرخود باند «مهدی هاشمی» نیز در چارچوب عدالتی می‌گنجد که کدیور آن را به مرحوم منتظری نسبت داده‌اند؟!
 

سخن آخر

اما در نهایت محسن کدیور در معرفی کتاب «معاضدت و معاونت» بدون درنظر گرفتن مسئله «قیام برای تشکیل حکومت اسلامی» این نکته را در نظر نگرفته است که قیام برای تشکیل حکومت اسلامی بر فقهای عادل واجب کفایی است و در صورت موفقیت یکی از فقها، سایرین باید از او پیروی کنند و اگر تشکیل حکومت بدون اجتماع و همکاری دیگران ممکن نباشد، باید متحد شده و با هم اقدام نمایند. و در صورت عدم موفقیت از منصب خود ساقط نشده و معذور هستند و هر کدامشان حق ولایت بر امور مسلمین را دارند. حال چگونه است که آقای کدیور برای اعتبارزدایی از وجاهت رهبری حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای از قاعده‌ای اصولی و مبنایی «در ولایت فقیه» چشم‌پوشی کرده است؟ پاسخ مشخص است، ایشان برای ایجاد اعتباربخشی سیاسی و تشکیک در استعفای مرحوم منتظری و دیگر اغراض کینه‌ورزانه خود میان «تأیید ولایت فقیه با تمام ملزومات تعریفی امام(ره) و آقای منتظری» و رد کلیت «ولایت فقیه» در مانده‌اند؛ اگر ایشان قائل به مصداق اول باشد پس دیگر نمی‌تواند بخش‌هایی از نظریه ولایت‌فقیه را با توجه به اغراض سیاسی خود گلچین کنند و اگر معتقد به مصداق دوم باشند حتی نباید در جایگاه نقد مرجعیت و مسئله ولایت قرار بگیرند، زیرا اساساً اعتقادی به اصل «ولایت فقیه» ندارند.
 
پینوشت:
(1) سخنرانی 23 آبان 1376 [13 رجب 1418]
(2) ولایت فقیه، جلد1، مقدمه، ص12
(3) ابتذال مرجعیت شیعه، محسن کدیور، ویرایش چهارم، اردیبهشت 1394، ناشر: وب‌سایت محسن کدیور، ص17
(4) بیانات مقام معظم رهبرى در جمع بسیجیان به مناسبت هفته بسیج
نسخه چاپی