فارس: يك كارمند سابق بنياد شهيد انقلاب اسلامي از ضرب و شتم قرار گرفتن خود توسط اطرافيان كروبي به علت انتقاد از ريخت و پاشها و وضعيت بد حضور زنان در زمان رياست كروبي در اين بنياد خبر داد.
غلامحسين جلاليان در گفتوگو با خبرنگار اجتماعي فارس «توانا» به تشريح فضاي فعاليت و كار بنياد شهيد انقلاب اسلامي در دوران رياست كروبي پرداخت و ضمن انتقاد از برخورد كروبي با كارمندان و خانوادههاي شهدا اظهار داشت: 39 ساله بودم كه توسط يكي از دوستانم به نام آقاي ملكي كه در آن زمان با بنياد شهيد انقلاب اسلامي ارتباط داشت، با اين نهاد آشنا شدم؛ من كه در آن هنگام شوق خدمت به خانوادههاي شهدا را داشتم از وي خواستم تا زمينه خدمتم را در به خانوادههاي شهدا فراهم كند.
وي افزود: اواخر سال 59 بود كه به بنياد شهيد انقلاب اسلامي معرفي شده و بدون هيچ مصاحبه و مشكلي وارد اين بنياد شدم و در قسمت واحد فرهنگي بنياد شهيد انقلاب اسلامي به خطاطي مشغول شدم.
جلاليان با بيان اينكه در آن زمان فردي به نام مرتضي محمودي همزمان نماينده مردم قصر شيرين در مجلس و سرپرست واحد فرهنگي بنياد شهيد انقلاب اسلامي بود، ادامه داد: محمودي اقدامات نامناسب و غيرقانوني در بنياد شهيد انقلاب اسلامي انجام ميداد و بارها بنده سر مسائل مختلف به وي تذكر دادم ولي او تنها عصباني ميشد.
وي با بيان اينكه در دوران رياست كروبي در بنياد شهيد انقلاب اسلامي، زنان با وضعيت جلف و آرايش غليظ و ظاهري بسيار زننده وارد اين بنياد ميشدند، گفت: بنده هر گاه اين موضوع را تذكر ميدادم محمودي از بنده ناراحت ميشد و ادعا ميكرد اينجا مسئول دارد.
وي ادامه داد: بالاخره بعد از 6 ماه از فعاليت بنده در واحد فرهنگي بنياد شهيد انقلاب اسلامي يك روز صبح كه خواستم وارد بنياد شهيد شوم، انتظامات از ورودم جلوگيري كرد و با نامهاي كه از طرف محمودي داشت، تأكيد كردند كه از آنها خواسته است من را به داخل بنياد شهيد راه ندهند.
جلاليان تصريح كرد: بعد از چند روزي به بنياد شهيد رفتم اما نتيجهاي نداد و در نهايت با سماجت و پيگيري بنده، كروبي تصميم گرفت جلسهاي با حضور بنده و محمودي بگذارد كه اين كار نيز عملي نشد و بعدا معلوم شد وي تنها براي فروكش كردن ناراحتي بنده موضوع جلسه را مطرح كرده بود.
وي با بيان اينكه روزها سپري شد و هيچ جلسهاي از سوي كروبي برگزار نشد، اظهار داشت: بالاخره بعد از 7 ماه شخصي به نام "رادار " معاون كروبي شد؛ بنده نيز به وي مراجعه كردم و بعد از جلساتي قرار شد به عنوان خطاط فرهنگي در ساختمان اصلي بنياد شهيد انقلاب اسلامي و در جايي كه كروبي بود، فعاليت فرهنگي داشته باشم.
وي افزود: اواخر سال 59 بود كه به بنياد شهيد انقلاب اسلامي معرفي شده و بدون هيچ مصاحبه و مشكلي وارد اين بنياد شدم و در قسمت واحد فرهنگي بنياد شهيد انقلاب اسلامي به خطاطي مشغول شدم.
جلاليان با بيان اينكه در آن زمان فردي به نام مرتضي محمودي همزمان نماينده مردم قصر شيرين در مجلس و سرپرست واحد فرهنگي بنياد شهيد انقلاب اسلامي بود، ادامه داد: محمودي اقدامات نامناسب و غيرقانوني در بنياد شهيد انقلاب اسلامي انجام ميداد و بارها بنده سر مسائل مختلف به وي تذكر دادم ولي او تنها عصباني ميشد.
وي با بيان اينكه در دوران رياست كروبي در بنياد شهيد انقلاب اسلامي، زنان با وضعيت جلف و آرايش غليظ و ظاهري بسيار زننده وارد اين بنياد ميشدند، گفت: بنده هر گاه اين موضوع را تذكر ميدادم محمودي از بنده ناراحت ميشد و ادعا ميكرد اينجا مسئول دارد.
وي ادامه داد: بالاخره بعد از 6 ماه از فعاليت بنده در واحد فرهنگي بنياد شهيد انقلاب اسلامي يك روز صبح كه خواستم وارد بنياد شهيد شوم، انتظامات از ورودم جلوگيري كرد و با نامهاي كه از طرف محمودي داشت، تأكيد كردند كه از آنها خواسته است من را به داخل بنياد شهيد راه ندهند.
جلاليان تصريح كرد: بعد از چند روزي به بنياد شهيد رفتم اما نتيجهاي نداد و در نهايت با سماجت و پيگيري بنده، كروبي تصميم گرفت جلسهاي با حضور بنده و محمودي بگذارد كه اين كار نيز عملي نشد و بعدا معلوم شد وي تنها براي فروكش كردن ناراحتي بنده موضوع جلسه را مطرح كرده بود.
وي با بيان اينكه روزها سپري شد و هيچ جلسهاي از سوي كروبي برگزار نشد، اظهار داشت: بالاخره بعد از 7 ماه شخصي به نام "رادار " معاون كروبي شد؛ بنده نيز به وي مراجعه كردم و بعد از جلساتي قرار شد به عنوان خطاط فرهنگي در ساختمان اصلي بنياد شهيد انقلاب اسلامي و در جايي كه كروبي بود، فعاليت فرهنگي داشته باشم.
*ورود زنان با وضعيت نامناسب در بنياد شهيد
وي با اشاره به اينكه در آن جا نيز مشكلات زنان بيشتر از محل قبلي بنياد شهيد بود، تصريح كرد: بنده بنا بر اعتقادات و مسئوليتي كه در برابر شهدا و خانوادههاي شهدا داشتم مسائل را عنوان ميكردم و اينجا بود كه تازه ماجراي من و كروبي حالت جدي گرفت.
جلاليان گفت: كروبي روزي من را خواست و بنده نيز ماجرا و مشكلات مراجعه كنندگان خانم كه با وضعيت نامناسب به داخل بنياد شهيد ميآيند را به وي انتقال دادم و از حاجآقا پرسيدم به نظر شما اين رفتار من بد است يا خوب، حاجآقا سكوت كرد و جوابي نداد.
جلاليان گفت: كروبي روزي من را خواست و بنده نيز ماجرا و مشكلات مراجعه كنندگان خانم كه با وضعيت نامناسب به داخل بنياد شهيد ميآيند را به وي انتقال دادم و از حاجآقا پرسيدم به نظر شما اين رفتار من بد است يا خوب، حاجآقا سكوت كرد و جوابي نداد.
*تجملات و هزينههاي گزاف در بنياد شهيد
وي اضافه كرد: بنياد شهيد در آن دوران تصميم گرفت با حضور كروبي جلسهاي را با واحد فرهنگي سراسر كشور به مدت 3 روز در يكي از كاخهاي نياوران برگزار كند اما چه هزينهها و چه تجملاتي در آن زمان و از چه طريقي تأمين شد، بماند؛ بايد مسئولان آن موقع جواب دهند.
جلاليان تصريح كرد: بعد از مراسم در شب اول بنده به حضور كروبي رفتم و از نوع پذيرايي و هزينههاي گزاف گله كردم و وي نيز مجدداًسكوت كرد و سري تكان داد.
كارمندسابق بنياد شهيد در دوران رياست كروبي با بيان اينكه 3 شب مراسم تمام شد و روز چهارم كه بنده خواستم وارد بنياد شهيد شوم مجدداً از ورودم جلوگيري شد و گفتند شما اخراجيد.
وي افزود: همان روز سريع به دفتر معاون كروبي «رادار» رفتم و او گفت دستور حاجآقاست و بنده نيز از آن بيخبرم.
جلاليان با اشاره به اينكه همان ساعت به منزل رفتم و 3 فرزندانم را به جلوي درب بنياد شهيد آوردم و تا بعدازظهر آنجا بست نشستم به طوري كه كروبي از پنجره اتاقش مرا مي ديد.
وي گفت: بعد از ساعت 5 بعداز ظهر يكي از انتظامات بنياد شهيد نزدم آمد و گفت «حاجآقا شما را ميخواهد ببيند برويد داخل»، من وارد ساختمان شدم و هنگامي كه خواستم از پلهها به اتاق كروبي بروم گفتند حاجآقا زير زمين است تعجب كردم زير زمين!
كارمند سابق بنياد شهيد دوران رياست كروبي با اشاره به اينكه بنده به زيرزمين رفتم و هنگامي كه وارد شدم با مشتها و لگدهايي روبهرو شدم، ادامه داد: مشت و لگدهايي بود كه به صورت و پهلويم ميخورد، حال عجيبي داشتم و 3 نفر از دوستان و نزديكان كروبي داخل زيرزمين مرا تا حد مرگ كتك زدند و سپس مرا به داخل مستراح انداختند.
وي افزود: چند ساعت بعد بدن مجروح و زخم خورده مرا، آن 3 نفر توسط ماشين ضدگلوله كروبي و آژيركشان به سمت كميته مركزي ميدان بهارستان بردند و در آنجا نيز با يك برنامه از پيش تعيين شده ابتدا بنده را ترسانده و سپس رها كردند.
جلاليان ادامه داد: روز بعد به همراه چند تن از خانوادههاي شهدا با يك مينيبوس به سمت جماران براي ديدار با حضرت امام خميني (ره) و شكايت از كروبي رفتيم كه در آنجا نيز موفق به ديدار حضرت امام خميني (ره) نشديم ولي اعتراض خود را به بيت امام (ره) اعلام كرديم.
در ادامه اين گفتگو غلامحسين جلاليان 68 ساله در حالي كه چشمهايش را اشك گرفته بود، افزود: تازه متوجه شدم زيرزمين و زنداني يعني چه؛ اميدواريم روزي برسد كروبي جزاي اعمالش را ببيند
جلاليان تصريح كرد: بعد از مراسم در شب اول بنده به حضور كروبي رفتم و از نوع پذيرايي و هزينههاي گزاف گله كردم و وي نيز مجدداًسكوت كرد و سري تكان داد.
كارمندسابق بنياد شهيد در دوران رياست كروبي با بيان اينكه 3 شب مراسم تمام شد و روز چهارم كه بنده خواستم وارد بنياد شهيد شوم مجدداً از ورودم جلوگيري شد و گفتند شما اخراجيد.
وي افزود: همان روز سريع به دفتر معاون كروبي «رادار» رفتم و او گفت دستور حاجآقاست و بنده نيز از آن بيخبرم.
جلاليان با اشاره به اينكه همان ساعت به منزل رفتم و 3 فرزندانم را به جلوي درب بنياد شهيد آوردم و تا بعدازظهر آنجا بست نشستم به طوري كه كروبي از پنجره اتاقش مرا مي ديد.
وي گفت: بعد از ساعت 5 بعداز ظهر يكي از انتظامات بنياد شهيد نزدم آمد و گفت «حاجآقا شما را ميخواهد ببيند برويد داخل»، من وارد ساختمان شدم و هنگامي كه خواستم از پلهها به اتاق كروبي بروم گفتند حاجآقا زير زمين است تعجب كردم زير زمين!
كارمند سابق بنياد شهيد دوران رياست كروبي با اشاره به اينكه بنده به زيرزمين رفتم و هنگامي كه وارد شدم با مشتها و لگدهايي روبهرو شدم، ادامه داد: مشت و لگدهايي بود كه به صورت و پهلويم ميخورد، حال عجيبي داشتم و 3 نفر از دوستان و نزديكان كروبي داخل زيرزمين مرا تا حد مرگ كتك زدند و سپس مرا به داخل مستراح انداختند.
وي افزود: چند ساعت بعد بدن مجروح و زخم خورده مرا، آن 3 نفر توسط ماشين ضدگلوله كروبي و آژيركشان به سمت كميته مركزي ميدان بهارستان بردند و در آنجا نيز با يك برنامه از پيش تعيين شده ابتدا بنده را ترسانده و سپس رها كردند.
جلاليان ادامه داد: روز بعد به همراه چند تن از خانوادههاي شهدا با يك مينيبوس به سمت جماران براي ديدار با حضرت امام خميني (ره) و شكايت از كروبي رفتيم كه در آنجا نيز موفق به ديدار حضرت امام خميني (ره) نشديم ولي اعتراض خود را به بيت امام (ره) اعلام كرديم.
در ادامه اين گفتگو غلامحسين جلاليان 68 ساله در حالي كه چشمهايش را اشك گرفته بود، افزود: تازه متوجه شدم زيرزمين و زنداني يعني چه؛ اميدواريم روزي برسد كروبي جزاي اعمالش را ببيند
/1001/