کاش قدر لحظات زندگي را مي دانستم !
يوسف صيادي بعد از ساعت خوش و پس از 17 سال مجدداً نوروز امسال در مرد 2000 چهره با مهران مديري کار کرد . خودش مي گويد براي کارهاي بعدي با مديري قراري نگذاشتيم ، شايد ...
گفتگوي ما را با اين هنرمند طناز مي خوانيد .
*چه طور شد عاشق بازيگري شديد ؟
کليشه ايست اما دوران راهنمايي يک گروه تئاتري تو مدرسه داشت تشکيل مي شد که ما هم به زور خودمان را جا داديم .
*فکر مي کنم ، به زور جا دادن از آن زمان شروع نمي شود آن موقع انسان به تنهايي انتخابگر است ...
چرا بود . چون آن موقع گروه تئاتر مدرسه بسته شده بود و معلم تربيتي ما گفت کسي را نمي توانيم بگيريم .
*چرا ؟
چون يک تعداد محدودي مي خواستند و ديگه عضو نمي پذيرفتند .
*پس شما راه طولاني طي کرديد ؟
آنها يک نمايشنامه کار مي کردند و من هم مي رفتم پشت درشون فالگوش مي ايستادم . يک بار شنيدم که به صداي رودخانه مي خواهند من هم شب بدو رفتم توالت و شير آب رو باز کردم و با نوار کاست صدايش رو ضبط کردم و بردم مدرسه تا شنيدم معلم تربيتي مي گه کي صداي رودخونه آورده من در و باز کردم و گفتم من و بعد وقتي فهميد من چقدر علاقه مندم منو وارد گروه کرد و در آنجا اول چاي مي دادم جارو مي کشيدم . بعد يک نقش کوچک گرفتم و خودم بهش پروبال دادم اين شد اولين کار بازي من .
*ولي شما رشته ي گرافيک رو ادامه داديد ؟
بله اون مال راهنمايي بود که گفتم ولي بعد در سينماي جوان کار کردم به عنوان عکاس و فيلمبردار و خبرنگار فعاليت داشتم سال 67 ـ 66 سه ، چهار تا کار سوپر هشت ساختم و تا سال 77 که وارد تلويزيون شدم .
*رشته ي گرافيک چه ارتباطي با کارتون داشت آيا توانست کمکي به شما بکند ؟
بله چون ما در آن زمان مدرسه ي مستقل بازيگري مثل الان نداشتيم تنها مدرسه ي هنري مالک اشتر بود که ما اونجا کنکور هم داديم به همراه بچه هايي مثل رضا شفيعي جم ، امير غفارمنش ، ارژنگ اميرفضلي ، مرحوم داوود اسدي و ... که با هم کلي کار کرديم . آنجا دو رشته بود گرافيک و معماري که ما گرافيک را انتخاب کرديم عکاسي داشت نقاشي داشت و اين طور کارمون رو که زياد بي ارتباط هم نبود شروع کرديم .
*شما به نسبت اين بازيگراني که نام بردين کم کارتر بودين آيا علتش نبودن فيلمنامه خوب يا اينکه کار ديگه اي داشتيد ؟
من يه دو سالي از بازيگري به خاطر ساخت فيلم اولم دور بودم و جذب پشت صحنه شدم تا با کارگرداني بيشتر آشنا بشوم تو فيلم اتانازي رحمان رضايي طراح صحنه بودم جاي ديگه دستياري کردم تا اينکه مجوز فيلم اولم رو بگيرم درگير فيلمنامه اش شدم و يه مدتي آگاهانه از بازيگري به اين دليل فاصله گرفتم .بعد از اينکه فيلمم ساخته شد به نام بختک که مرحوم خسروشکيبايي هم در اون بازي کردن سال 77 تا 78 دوباره کارم رو شروع کردم .
*يعني شما آگاهانه مي خواستيد کارگرداني رو دنبال کنيد ؟
بله . چون من اول کارم رو با ساخت فيلم هاي کوتاه ويدئويي شروع کردم .
*پس همه اين پشت دوربين قرار گرفتن ها براي کسب تجربه بود ؟
دقيقاً براي کسب تجربه در کارگرداني چون آن موقع در بازيگري هم کار مي کردم مثل ساعت خوش و ... و تک و توک برنامه ي تلويزيوني کار مي کردم چند تا سريال ساختم به نام سومين نگاه . يه بام و دو هوا و دريچه ، تا در کارگرداني کسب تجربه کنم .
*شما همزمان علاقه به بازيگري رو داشتيد ؟
بله . تا به پارسال که دوباره بازيگري را شروع کردم و از اوايل امسال هم تصميم گرفتم دومين فليمم را بسازم .
*مردم تصويري که از شما دارند بيشتر در کارهاي تلويزيوني هست با توجه به اينکه طنز در تلويزيون ما قوي تر تا سينما ، شما خودتون دوست داشتين در سينما کار کنيد .
بله . دوست داشتم و اين اتفاق اخيراً در چند تا کار سينمايي افتاد صندلي خالي که در جشنواره ي امسال بود دلداده و زندگي شيرين و يه فيلم که هنوز اکران نشده پسر تهروني با آقايان حيايي و شريفي نيا بازي کردم در بختک که کار خودم است ، بازيگري کردم .
*همه ي اينها طنز هستند ؟
بله همه طنز هستند .
*به نظر شما کارهاي خوبي هستند ؟ فکر مي کنيد مورد توجه مخاطب قرار گيرد؟
بله دلداده که اکران شد کاري بود که مردم باهاش ارتباط برقرار کردن کار پسر تهروني هم دوست دارم اکران بشه ببينم چه طور شده صندلي خالي را هم تو جشنواره ديدم کار خوبي بود .
*دوست داريد بيشتر در تلويزيون حضور داشته باشيد ؟
بله تلويزيون به دليل مخاطب بيشتري که داره و ارتباط بيشتري که با مردم داره رو بيشتر دوست دارم ولي سينما هم دوست دارم .
*دل چسب ترين نقش را در کدام فيلم ايفا کرده ايد ؟
در تلويزيون ساعت خوش در سينما هم پسر تهروني
*درباره ي کار اخيرتون مرد دوهزار چهره براي ما بگوييد چه طور وارد اين کار شديد ؟
من بعد از 17 ـ 16 سال دوباره فرصت پيش آمد که با آقاي مديري کار کنم به من پيشنهاد دادند و منم که تو اين چند سال کارهاي آقاي مديري رو دنبال مي کردم با کمال ميل قبول کردم .
*دوست داشتيد در اين سريال نقش ديگري ايفا مي کرديد ؟
نه نقش ها رو خود کارگردان به ما مي دهد و انتخاب مي کند .
*يعني از کليت کار اطلاعي نداشتيد ؟
اصلاً اطلاعي نداشتم و فقط نقشي که براي ما بود توسط عوامل به ما داده مي شد .
*فضاي کار آقاي مديري رو دوست داشتيد فکر مي کنيد باز شرايط همکاري پيش آيد .
ممکنه .
*يعني هيچ قراري براي کارهاي بعدي نگذاشتيد .
کارهاي بعدي که با توجه به شرايط خاص خودش پيش مياد و هيچ گونه قول و قراري از قبل نيست ولي چون فکر مي کنم آقاي مديري کارشون رو بلدند و يک چهره ي طناز شاخص در تلويزيون هستند .
*مهم تر از همه اينکه مردم قبولشون دارند .
بله و اين که مردم دوستشون دارند .
*در بين هم دوره اي هاي خودتون يا پيشکسوت ترها تا حالا شده از کسي در بازي هايتان الهام ، بگيريد ؟
الهام ! نه نشده ولي اينکه چون ما بازيگري هاي تيپ سازي هستيم ، شده از تيپ سازي کسي خوشم آمده باشه ولي نقش هاي خودم از درون خودم به وجود آمده .
*توي خانواده ي شما شرايط براي ورود به بازيگري چه طور بود حمايت تان مي کردند يا اينکه شما مستقلاً گفتيد من مي خواهم بازيگر شوم .
آنها مشکلي نداشتند و من هم کاري رو که دوست داشتم انجام مي دادم .
*ازدواج کرديد ؟
بله
*همسرتان همکار خودتان هستند ؟
نه ايشان روان شناس هستند .
*فرزند چه طور ؟
بله دو تا فرزند دارم يکي پنج ساله به نام بهار و يکي پنج ماهه به نام پندار .
*آنها در مورد حرفه ي شما چه نظري دارند ؟
پنج ماهه ام که همش مي خنده و اون يکي هم نظرش بد نيست منو تو سينما مي بينه مي گه بابا اين تويي ها .
*يوسف صيادي اگه بخواهد به چيزي اعتراف کند چه مي گويد ؟
( مدتي مکث و فکر مي کند ) سوال سختيه ، اينکه قدر لحظات زندگي رو بيشتر بدونه .
*يعني ندانسته ؟
چرا دونسته ولي هر چي بيشتر بدونه بازم کمه شايد اسمش رو اعتراف نشه گذاشت .
*شايد اشتباه ؟
اشتباه ( فکر مي کند ) هر کسي بالاخره در زندگي اش يه اشتباهي مي کنه بالطبع من هم کردم ولي سعي مي کنم از آنها درس بگيرم تا اينکه آن قدر درباره شون فکر کنم که بيشتر توشون بمونم .
*از چه چيزي بيشتر تو اين سال ها اعتراض داشتيد حتي تا جايي که مي خواستيد بازيگري رو ترک کنيد ؟
( مدتي مکث مي کند ) ديده شدن از سوي مردم و ناديده گرفته شدن از سوي مسئولين بعضي از مسئولين بارها شده منو مي ديدند و به من مي گفتند چرا کار نمي کني چرا نيستي ولي وقتي مي خواستم حضورم رو در جامعه ثابت کنم و کار کنم شرايط پيش نمي آمد که بگم من مي خواهم کار کنم ولي نمي شه .
*يعني فکر مي کنيد تصميم هاي مسئولين روي نظر مردم تاثير دارند .
بله . الان زماني شده که نظر مسئولين همسوتر هست با ما ولي اون موقع بود که ما مي خواستيم کار کنيم ولي نمي شد و مثلاً طرح من از طرف مسئولين تصويب نمي شد .
*مربوط به ساعت خوش که نمي شد ؟
نه . نه بعد از آن و در واقع زماني که من کمتر کار مي کردم بيشتر کارگرداني مي کردم و اينکه مي ديدم که مردم مي گويند چرا نيستي و من به دليل ( تاکيد مي کند ) شرايطي و اختياراتي که آن موقع در تلويزيون حاکم بود و معتقدم الان نيست نمي توانستم کار کنم .
*زيباترين جمله ي کوتاهي که اخيراً شنيده ايد چيست ؟
مکث مي کند ...
يا کتابي که خوانده ايد ؟
کتاب که تو اين سال ها خيلي سعي مي کردم بخونم ولي نمي شده مثلاً آخرين کتابي که خواندم دو سال پيش بوده .
*فکر مي کنيد دليلش چيست ؟
نمي دونم شايد دليلش کارهاي ديگه که درگيرش مي شم مثل فيلم نامه باشه يا کارهاي ديگه ام باشه با اينکه مي دونم خيلي کمک مي کنه ولي خب ...
*اگه قرار بود کاري هنري نکنيد چه کار مي کرديد ؟
دوباره کار هنري مي کردم .
*مثلاً چي ؟
نويسندگي ، کارگرداني .
*اينها کارهايي هستند که شما انجام مي دهيد ؟
يه کاري که به هنر ربط داشته باشد چون معتقدم اين کار عشقه و اگر دنبال اين کار عشق نباشه آدم اصلاً به سرانجام نمي رسه و نمي تونه دنبال کنه ولي اگر عشق باشد از هر راهي دوباره به آن مي رسد . اگر عشق پشتش باشد .
*از ميان بازيگران طنز ايران و جهان کار چه کسي را از همه بيشتر دوست داريد ؟
کار چاپلين و وودي الن و باستر کيتون رو دوست دارم به عنوان فيلم ساز اجاره نشين هاي آقاي مهرجويي رو دوست دارم بعضي از کارهاي آقاي مديري مثل مرد هزار چهره بازي آقاي اکبر عبدي ، حميد جبلي ، فاطمه معتمدآريا ، گروهي بود به نام محله ي بروبيا اون گروه رو خيلي دوست داشتم .
*به عنوان حرف آخر و اگر سوالي بود که دوست داشتين من بپرسم و نپرسيدم ؟
ممنونم از شما و همکارانتون اميدوارم شرايطي پيش بياد که جوون هايي که استعداد دارند بتونند کار کنند و بعد اين که هر کسي به هر آرزويي که تو دلشه نزديک و نزديک تر بشه .
نسخه چاپی