این نگاه دولتی در ارشاد در مقوله ممیزی، آنقدری که به بچه مسلمانها و معتقدها حساس است متاسفانه به آنطرفیها نیست. ما میبینیم جریان روشنفکری اثری را با چه فضاحتی چاپ میکنند و با ادبیاتی پرخاشگرانه و طلبکارانه چیزهایی را از انقلاب طلب میکنند و به انقلاب تهمت میزنند؛ حالا آنها از چه ممیزیای رد شدند را نمیدانیم اما آقای سید مهدی شجاعی وقتی میخواهد قصه یا رمانی در مورد امام زمان بنویسد دچار ممیزی میشود!
به گزارش راسخون به نقل از فردانیوز :ام گلعلی بابایی، بیشتر از آنکه با ادبیات داستانی گره بخورد با ادبیات دفاع مقدس و پژوهش در این زمینه آشنا است؛ با این حال او یکی از نویسندگانی است که آثارش مخاطبان بسیاری داشته است. با گلعلی بابایی در خصوص چالشهای پیش روی ادبیات متعهد، ممیزی کتاب و تاثیر آن بر تولید محتوا در جریان ادبیات متعهد به گفتگو نشستیم. بابایی نوینده کتاب تحسین شده «همپای صاعقه» است. کتابی که مقام معظم رهبری در تقریظشان بر این کتاب تاکید کردند که این اثر میتواند منبع غنی برای فیلمنامه و داستان باشد و توصیه کردند کتاب با تیراژ بالا دراختیار جامعه قرار گیرد.
به عنوان سوال اول و برای شروع بحث به نظر شما مهمترین چالش امروز ادبیات متعهد چیست؟
به نظرم در ادبیات متعهد چالشی وجود ندارد؛ اگر چالشی هم در این پروسه به نظر میآید، چالشی است که میان ما و روشنفکران وجود دارد. چرا که کسی که عنوان هنرمند یا نویسنده متعهد را به دوش میکشد قطعا تعهد آن را دارد که قلمش را در اختیار آرمان انقلاب دهد. چنین فردی سعی میکند وظیفهای که نسبت به انقلاب دارد را انجام دهد؛ لذا با این تعریف، بنده فکر نمیکنم از سوی نویسندگان جریان ادبیات متعهد چالشی وجود داشته باشد. مهمترین چالش ما، نویسندگان روشنفکر، شبه روشنفکر یا روشنفکرنما ـیا هرچیز دیگری که به آنها گفته میشودـ هستند؛ متاسفانه این افراد با تاریخ انقلاب و تاریخ دفاع مقدس هم قهرند و نمیخواهند به این مفاهیم روی خوش نشان دهند. به نظر من بیشترین چالش با این افراد است، این افراد همانقدر که به انقلاب کوبا و انقلاب چین و دیگر انقلابهای صورت گرفته در جهان اهمیت میدهند برای انقلاب اسلامی ارزش قائل نیستند؛ همانقدر که برای چگوارا ارزش قائلند همانقدر هم برای شهید همت و شهید باکری ارزش قائل نیستند، هرچند ما ارزش قائل شدن آنها را برای خودمان ارزش نمیدانیم اما اگر بخواهیم مقایسه کنیم متاسفانه متوجه میشویم هدفگزاری آنها به نحوی است که نسبت به انقلابهای دیگری که در جهان صورت گرفته بیشتر احساس نزدیکی میکنند تا انقلابی که در کشور خودشان به وقوع پیوسته است.
چند روز پیش از آقای جلیلی مطلبی شنیدم که بسیار جالب بود. ایشان گفته بود همین آقای شاملو که ادعای روشنفکری و ملیگرائی میکند یک خط شعر درباره انقلاب یا درباره رزمندگان ما نگفته است. خب، این نشان میدهد که این افراد با تنگنظری به انقلاب نگاه میکنند. بنابر این مهمترین چالش با همین نگاه روشنفکری است.
تردیدی وجود ندارد که نگاه جریان روشنفکری به مقوله آرمانهای انقلاب اسلامی مغرضانه است، اما به هر روی از موانعی که روند تولید محتوا در جریان هنر و ادبیات متعهد را با چالش مواجه میکند هم نمیتوان گذر کرد. به عنوان مثال سید مهدی شجاعی که از نویسندگان متعهد کشورمان هستند مدتها پیش در جلسه بررسی کارنامه ادبیشان انتقادات صریح و جدیای را نسبت به جریان ممیزی در کشور مطرح کردند. این مسائل به نظر شما در روند تولید محتوا تاثیرگزار نیست؟
اگر بخواهیم دستهبندی شده نگاه کنیم، آقای شجاعی قطعا در دسته نویسندگان متعهد و وفادار به انقلاب گنجانیده میشود. سید مهدی شجاعی جزو آن دسته از نویسندگانی است که آثارش مورد تایید حضرت آقا است و حتی در مسائل شخصی هم آقا به ایشان نظر دارد؛ متاسفانه این نگاه دولتی در ارشاد در مقوله ممیزی، آنقدری که به بچه مسلمانها و معتقدها حساس است متاسفانه به آنطرفیها نیست. ما میبینیم جریان روشنفکری اثری را با چه فضاحتی چاپ میکنند و با ادبیاتی پرخاشگرانه و طلبکارانه چیزهایی را از انقلاب طلب میکنند و به انقلاب تهمت میزنند؛ حالا آنها از چه ممیزیئی رد شدند را نمیدانیم اما آقای سید مهدی شجاعی وقتی میخواهد قصه یا رمانی در مورد امام زمان بنویسد دچار ممیزی میشود. حتی شنیده بودم چیزی در مورد یکی از شعرهای حافظ نوشته بودند و به او گفته بودند به جای «پیاله» از «نوشیدنی» استفاده کنید.
تنگ نظریهایی از این دست که به اصل کار لطمه میزند. قرار نیست که ما از هر چیزی تعریف کنیم و به همه چیز «احسنت» بگوییم و مشکلاتی که وجود دارد را نادیده بگیریم؛ به هر روی ما در خیلی چیزها مشکل داریم و ادبیات و هنر هم جایگاهی است برای نشان دادن این معضلات، چنان که ما بسیاری از معضلاتمان را میتوانیم در قالب هنر به مسئولین انتقال دهیم؛ لذا این تنگ نظریهایی که نسبت به امثال سید مهدی شجاعی وجود دارد اگر نسبت به جریان روشنفکری هم وجود داشته باشد وضعیت ما اینگونه نخواهد بود.
شما نگاه کنید؛ کتاب خاطرات سران رژیم پهلوی هنوز دارد چاپ میشود. این کتابها در بازار کتابفروشیهای انقلاب که هنوز هم نسبت به کتابهای انقلاب عبوس هستند و به کتابهای انقلاب روی خوش نشان نمیدهند به فروش میرسد؛ یک روز خاطرات فرح، یک روز خاطرات هویدا، یک روز خاطرات علم و... همه این کتابها هم تحریف انقلاب است. این کتابها انقلاب را وارونه نشان میدهند و نسبت به رژیم پهلوی مظلوم نمایی میکنند. طبیعی است که این کتابها بر جامعه تاثیر میگذارد. حالا این کتابها از چه کانالهایی گذشتهاند؟ نمیدانم.
فکر میکنید این پروسه و چرخه معیوب در شبکه نشر چقدر میتواند بر اصل ادبیات انقلاب تاثیر بگذارد؟
حتما تاثیر این گونه کتابها بر روند تولید محتوا در جریان ادبیات متعهد تاثیر منفیای است. وقتی با امثال سید مهدی شجاعی و دیگر دوستان دست به قلم وفادار به آرمانهای انقلاب در جریان ممیزی و نشر کتاب این گونه برخورد میشود طبیعی است که سعی میکنند دیگر وارد این وادی نشوند و اگر این کسی وارد این وادی نشود جایگاه خالی میماند. البته این مساله را باید متوجه نویسندگان جوان هم دانست. وقتی نویسنده جوانی که کاری با هزار مشقت و سختی و با عشق و علاقه و البته در سایه احساس ادای دین نسبت به انقلاب و شهدا نوشته است، در هزارتوی این ممیزیها گیر کند مسلما روحیه شادابی خود را از دست میدهد و سعی میکند به نگاری آثاری گرایش پیدا کند که زیاد مشمول این ممیزیها نشود. ما نسبت به جریان ادبیات انقلاب باید به نویسندهها روی خوشتری نشان دهیم و حتی نویسندگان را تشویق کنیم و چاپ اول آثارشان را هم ارشاد از آنها بخرد. از نویسندگان جوان در حوزه ادبیات متعهد باید حمایت شود تا آنها وارد این حوزه شوند. در جایی که ما احساس خلاء میکنیم، جریان روشنفکری دارد سرمایه گزاری میکند و این خلاء را با دیدگاههای منفی خود پر میکند. به نظر من باید بر روی این مسائل توسط دولت سرمایهگزاری شود؛ از دولت آقای احمدینژاد هم که ادعا میکند دولت مکتبی و انقلابی است انتظار میرود این فاصلهها از بین رود و این دیدی که در دولتهای پیش از این - مخصوصا دولت دوم خرداد- وجود داشت و راه برای جریان روشنفکری باز بود از بین رود؛ چرا که در آن مقطع هرکسی هر اثری خواست منتشر کرد و البته در سالهای بعد آثار مخرب آن را هم دیدیم. حداقل توقع ما از دولتی که عنوان مکتبی را به دوش میکشد این است که به ادبیات مکتبی توجه ویژهای داشته باشد.
نهایتا توقع ما از وزیر ارشاد و آقای دری که هر دو از رزمندگان هستند این است که این فضا برای جریان ادبیات متعهد بازتر شود.
با توجه به این وضعیت افق جریان ادبیات انقلاب اسلامی را چگونه میبینید؟
کار اصلی من پژوهش و تاریخ است؛ اما به نظر من هنوز جای اثر دندانگیری در حوزه ادبیات داستانی انقلاب اسلامی خالی است. البته به شرطی که حمایتهای دولتی وجود داشته باشد جای امیدواری وجود دارد که اثری منتشر شود که واقعا ارزش ادبیات داستانی انقلاب را به نمایش بگذارد. البته ما دستمایه بسیار خوبی هم داریم. برای مثال خاطراتی که از دولتمردان ما در زمان انقلاب چاپ شده است بسیار ارزشمند است. به عنوان مثال، همین کتاب خاطرات عزت شاهی دفتری وسیع است برای نگارش رمانی بسیار خوب. به نظرم باید رمان نویسان ما از این کتاب استفاده کنند، چرا که تاریخ انقلاب ما در آن نهفته است. این کتاب از سال 42 تا پیروزی انقلاب را روایت میکند و شما از رهگذار این کتاب با شخصیتهای انقلاب آشنا میشوید؛ چنانکه در این کتاب هر گونه شخصیتی از جمله قهرمان، ضد قهرمان و... وجود دارد و این کتاب اصل انقلاب را تعریف کرده است./7432