خدای بزرگ را شاهد میگیرم در طول این 40 سالی که در راس کار بودم، جز حقوق و پاداش و کارانه و یارانه و وام بلاعوض و خانه سازمانی و ماشین دولتی و ارز مسافرتی و سفر خارجی هیچ استفادهای از بیت المال نکردهام. همه موارد پیشین هم در راستای منفعت امت و مصلحت نظام بوده است....
مردم ایران سلام !
راسخون : ازعنفوان جوانیام در دهه پنجاه تا اواخر پیریام در انتهای دهه نود با تمام توان به شما خدمت کردم. همیشه بالاترین منصبها را در دست داشتم ، چرا که وظیفه ملی و تکلیف شرعی ایجاب میکرد این مناصب سنگین و پرمسئولیت را شخصاً به عهده بگیرم و به احدی واگذار نکنم، زیرا فشار کاری روی من تقریبا به اندازه ده کارگر معدن بود. چرا که در ده شرکت دولتی ، خصوصی و خصولتی هیئت مدیره بودم. صبحانه را در دفتر یکی از شرکت ها میخوردم و ناهار را در وزارت خانه. شام را هم معمولا به صورت جلسه کاری در توچال میخوردیم.
باور کنید آزار دهنده است وقتی هر روز محل غذا خوردنت را تغییر میدهی . سیستم گوارش انسان هنگ میکند و غذا به درستی هضم نمیشود . ولی بنده که خود را رزمندهی عرصهی اقتصادی میدانستم به عشق کشورم همه این سختیها و سرد و گرم شدن معده را تحمل کردم و هیچ یک از مناصبم را در طول این 40 سال تحویل ندادم. چرا که مطمئن نبودم کسی بتواند به خوبی من از پس این تکلیف اللهی برآید. رسانه ها اما با من بد کردند. هر روز تهمت و توهین و ناسزا و سیاهنمایی علیه بنده منتشر میکردند. یک روز به پسرم که در لاس وگاس امریکا زندگی میکند میتاختند و روز دیگر به دختر برلین نشینم هتاکی میکردند. غافل از آن که پسر مجاهد من در لاس وگاس مشغول فعالیتهای فرهنگی است. او در آنجا دفتر سینمایی تاسیس کرده ، به بانوان جوان امریکایی هنر تدریس میکند.
دختر بی پناهم در آلمان هم موسسه خیریه دارد و حتی گاهی من برایش پول میفرستم. مثلا همین چند ماه پیش، برایش 300 میلیارد تومان فرستادم که توانست با آن 10 قرص نان تهیه کند و به فقراء بدهد. الحمدلله!
خدای بزرگ را شاهد میگیرم در طول این 40 سالی که در راس کار بودم، جز حقوق و پاداش و کارانه و یارانه و وام بلاعوض و خانه سازمانی و ماشین دولتی و ارز مسافرتی و سفر خارجی هیچ استفادهای از بیت المال نکردهام. همه موارد پیشین هم در راستای منفعت امت و مصلحت نظام بوده است. خدای حکیم شاهد و ناظر است جز سه آپارتمان در شمال تهران و پنج ویلا در بابلسر و دو شرکت در کیش و یک باغ پانصد هکتاری در لواسان و یک حساب بانکی برای یارانه ماهانه هیچ چیز نداشته و ندارم.
به من تهمت میزنند کالا با ارز دولتی وارد کرده و به قیمت آزاد فروختهام. اینها مشتی بیسوادند که هیچ چیز از اصول تجارت نمیفهمند. روزی که من 100 میلیون دلار جهانگیری گرفتم تا یخچال وارد کنم، قیمت ارز آزاد، 8 هزار تومان بود. اما روزی که وارد کردم، ارز آزاد 12 هزار تومان شده بود و طبیعی است که قیمت بالا می رود. گویا روزنامه نگاران گمان کردهاند منِ وارد کننده باید ضرر کنم.
به پاکدامنی پسرم که در لاس وگاس سخت از عفتش مراقبت میکند قسم میخورم در طول این سالها تمام درآمدم را در بانکهای کانادا ذخیره کرده و ریالی از آن را در بانکهای ایرانی سرمایه گذاری نکردهام. چرا؟ چون سیستم بانکی ایران را مبتلا به ربا میدانم و ربا حرام است و جنگ با خدا!
ای رسانههای مغرض و روزنامهنگاران قلم فروش! چه کسی را به فساد مالی متهم میکنید؟ کسی را که در طول این 40 سال همواره موقع ورود به دستشویی ابتدا پای چپش را پیش گذاشته و موقع خروج پای راستش را؟ خدا مرا ببخشد که یک بار اشتباه کردم. هر وقت در توالت یاد آن خطای راهبردی میافتم سخت میگریم و خود را برای این ترک مستحب و انجام مکروه، لعنت میکنم.
پس بیایید با هم مهربان باشیم و به هم تهمت نزنیم. صراحتا میگویم تمام کسانی که به بنده اتهام مالی زدند را میبخشم. چرا که پاکدستی من روشن است و خورشید هم هیچگاه پشت ابر نمیماند. اما به خدا قسم نمیگذرم از تقصیر کسانی که پسرم را این مجسمه پاکدامنی را به بیعفتی متهم کردند. در دنیای دیگر، یقهشان را خواهم گرفت.
سرباز امت و خادم ملت، مونترال کانادا
به قلم : علی بهاری
مردم ایران سلام !
راسخون : ازعنفوان جوانیام در دهه پنجاه تا اواخر پیریام در انتهای دهه نود با تمام توان به شما خدمت کردم. همیشه بالاترین منصبها را در دست داشتم ، چرا که وظیفه ملی و تکلیف شرعی ایجاب میکرد این مناصب سنگین و پرمسئولیت را شخصاً به عهده بگیرم و به احدی واگذار نکنم، زیرا فشار کاری روی من تقریبا به اندازه ده کارگر معدن بود. چرا که در ده شرکت دولتی ، خصوصی و خصولتی هیئت مدیره بودم. صبحانه را در دفتر یکی از شرکت ها میخوردم و ناهار را در وزارت خانه. شام را هم معمولا به صورت جلسه کاری در توچال میخوردیم.
باور کنید آزار دهنده است وقتی هر روز محل غذا خوردنت را تغییر میدهی . سیستم گوارش انسان هنگ میکند و غذا به درستی هضم نمیشود . ولی بنده که خود را رزمندهی عرصهی اقتصادی میدانستم به عشق کشورم همه این سختیها و سرد و گرم شدن معده را تحمل کردم و هیچ یک از مناصبم را در طول این 40 سال تحویل ندادم. چرا که مطمئن نبودم کسی بتواند به خوبی من از پس این تکلیف اللهی برآید. رسانه ها اما با من بد کردند. هر روز تهمت و توهین و ناسزا و سیاهنمایی علیه بنده منتشر میکردند. یک روز به پسرم که در لاس وگاس امریکا زندگی میکند میتاختند و روز دیگر به دختر برلین نشینم هتاکی میکردند. غافل از آن که پسر مجاهد من در لاس وگاس مشغول فعالیتهای فرهنگی است. او در آنجا دفتر سینمایی تاسیس کرده ، به بانوان جوان امریکایی هنر تدریس میکند.
دختر بی پناهم در آلمان هم موسسه خیریه دارد و حتی گاهی من برایش پول میفرستم. مثلا همین چند ماه پیش، برایش 300 میلیارد تومان فرستادم که توانست با آن 10 قرص نان تهیه کند و به فقراء بدهد. الحمدلله!
خدای بزرگ را شاهد میگیرم در طول این 40 سالی که در راس کار بودم، جز حقوق و پاداش و کارانه و یارانه و وام بلاعوض و خانه سازمانی و ماشین دولتی و ارز مسافرتی و سفر خارجی هیچ استفادهای از بیت المال نکردهام. همه موارد پیشین هم در راستای منفعت امت و مصلحت نظام بوده است. خدای حکیم شاهد و ناظر است جز سه آپارتمان در شمال تهران و پنج ویلا در بابلسر و دو شرکت در کیش و یک باغ پانصد هکتاری در لواسان و یک حساب بانکی برای یارانه ماهانه هیچ چیز نداشته و ندارم.
به من تهمت میزنند کالا با ارز دولتی وارد کرده و به قیمت آزاد فروختهام. اینها مشتی بیسوادند که هیچ چیز از اصول تجارت نمیفهمند. روزی که من 100 میلیون دلار جهانگیری گرفتم تا یخچال وارد کنم، قیمت ارز آزاد، 8 هزار تومان بود. اما روزی که وارد کردم، ارز آزاد 12 هزار تومان شده بود و طبیعی است که قیمت بالا می رود. گویا روزنامه نگاران گمان کردهاند منِ وارد کننده باید ضرر کنم.
به پاکدامنی پسرم که در لاس وگاس سخت از عفتش مراقبت میکند قسم میخورم در طول این سالها تمام درآمدم را در بانکهای کانادا ذخیره کرده و ریالی از آن را در بانکهای ایرانی سرمایه گذاری نکردهام. چرا؟ چون سیستم بانکی ایران را مبتلا به ربا میدانم و ربا حرام است و جنگ با خدا!
ای رسانههای مغرض و روزنامهنگاران قلم فروش! چه کسی را به فساد مالی متهم میکنید؟ کسی را که در طول این 40 سال همواره موقع ورود به دستشویی ابتدا پای چپش را پیش گذاشته و موقع خروج پای راستش را؟ خدا مرا ببخشد که یک بار اشتباه کردم. هر وقت در توالت یاد آن خطای راهبردی میافتم سخت میگریم و خود را برای این ترک مستحب و انجام مکروه، لعنت میکنم.
پس بیایید با هم مهربان باشیم و به هم تهمت نزنیم. صراحتا میگویم تمام کسانی که به بنده اتهام مالی زدند را میبخشم. چرا که پاکدستی من روشن است و خورشید هم هیچگاه پشت ابر نمیماند. اما به خدا قسم نمیگذرم از تقصیر کسانی که پسرم را این مجسمه پاکدامنی را به بیعفتی متهم کردند. در دنیای دیگر، یقهشان را خواهم گرفت.
سرباز امت و خادم ملت، مونترال کانادا
به قلم : علی بهاری
مطلب مرتبط :
فرار مدیرعامل بانک ملی به کانادا؟
بزرگترین اختلاس بانکی و روزه سکوت مدیران