مشروطه انگلیسی و روشنفکران ما
مرگ ملکه انگلیس بهانه مناسبی است تا تاثیر مدل حکومتی آن کشور بر نخبگان ایران به همراه تناقضات و تضادهای آن، یکبار دیگر برجسته شود. دخالتهای انگلستان یک بحث، تاثیرپذیری آشکار نخبگان سیاسی ایران از مدل سیاسی این کشور بحث دیگری است.به این سهگانه توجه کنید: 1- انقلاب مشروطه ایران صددرصد متاثر از انگلیس انجام شد و علاوه بر متواتربودن این روایت، شیخ ابراهیم زنجانی از سردمداران رادیکال مشروطه 3بار در کتاب «سرگذشت زندگی من» به همکاری و کمک انگلستان در مشروطه اشاره میکند.
2- بعد از انقلاب اسلامی و خصوصا بعد از خرداد1376 یکی از مدلهای طراحیشده برای عبور از جمهوری اسلامی، مدل مشروطهخواهی بود که درمقابل مدل جمهوریخواهی امثال سروش و اکبر گنجی قرار گرفت. مشروطهخواهان اصلاحطلب رسما اعلام کردند اگر ولایت فقیه را نمیخواهید، حذف کنید، بسان انگلستان تشریفاتی کنید و در اینباره کتابها و مقالات نوشتند.
3- آنچه در این میان تناقض است، بحث وراثت در آن مدل است که در بین روشنفکران ما از اهمیت منفی برخوردار نیست، اما در خود ایران به سایه وراثت نیز شلیک میشود. حال به صحنه انگلیس برگردید. دیروز یکی از روشنفکران ما نوشته است که بسیاری از کاربران برای فوت ملکه به او تسلیت گفتهاند و ملکه را مادر وی خطاب کردهاند و در پایان این اظهارنظر نوشته است: «خودمانیم، چند نفر در طول 70سال حکومت مادرم از وی آزردهخاطر بودند؟» این جمله نقطه عزیمت سؤالات مهمی است.
اول اینکه آیا منظور این است که در 70سال اخیر کسی از انگلیس آزار و اذیت ندیده است؟ سؤال دومی که طرح میشود، اینکه در انگلیس حاکمیت دوگانه است که بخشی از آن آزاردهنده و بخشی از آن بیآزار است؟ اما سؤال سوم که بسیار مهمتر است، اینکه قطعا انگلیس در 2قرن اخیر منشأ جنایت و استثمار و استعمار بوده است و نزدیکترین آن به ما کودتای 28مرداد1332 است.
حال آنان که بارها جمهوری اسلامی را به 2 بخش انتصابی و انتخابی تقسیم کردهاند، میتوانند پاسخ بدهند که جنایات انگلیس در حق مردم ایران و جهان محصول بخش انتخابی و دمکراسی انگلیس است و ملکه از این مبرا بوده است؟ اگر بله، باید پاسخ دهند اگر جنایات انگلیس محصول دمکراسی است نه ملکه، پس مدل مشروطهخواهی شما به چه میانجامد؟ مگر نه این است که به قول حزب مشارکت میخواهید از «یکهسالاری به مردمسالاری» برسید؟ آیا چهره تاریک انگلیس در بین مردم ایران و بسیاری از نقاط جهان محصول دمکراسی آن است یا سلطنت مشروطه؟ به هرکدام تن دهید، باید دهها تناقض دیگر را نیز پاسخ دهید.
انگلیس این هنر را داشته است که ملکه را تشریفاتی بفروشد. در این صورت فلسفه وجودی و مشروعیت او از چیست؟ فقط حیف و میل میلیونها پوند در سال و تمام؟ ملکه یا پادشاه انگلیس اختیارات عجیب و غریبی دارد که بهدلیل عدم استفاده از بیشتر آنها چنین جلوه کرده وگرنه بالقوه اختیارات قطعی است. برکناری یا تنفیذ نخستوزیر، انحلال پارلمان، فرمانده کل قوا، رهبری نهاد دین (کلیسای اصلی) همه با ملکه است. اشراف بر چند کشور دیگر نیز در ذهن نخبگان ما بیاهمیت است.
در سال1975 ملکه انگلستان از طریق نمایندهاش در استرالیا نخستوزیر این کشور را عزل کرد و این اختیارات همچنان باقی است. آیا نخستوزیر بدون تنفیذ او مشروعیت بالفعل مییابد؟ حتما خیر. حال خود این ملکه مشروعیتش را از کجا آورده است؟ از وراثت، اما برای روشنفکران جذاب است زیرا دکور بیرونی را قشنگ طراحی کردهاند و بهظاهر مردم حکومت میکنند.
آیا حاضرند اختیارات ملکه به نخستوزیر منتقل شود؟ خیر. هنر تولید جذابیت از مدل سیاسی برای روشنفکران شرق واقعا ستودنی است و میتوانند گنجشک را جای قناری به تحصیلکردگان ما بفروشند و ما نیز مبلغ همان گنجشک رنگشده باشیم.
آنچه باید منتظر بود، بازگشت چهره مردانه به سلطنت در انگلیس پس از 70سال است. باید ببینیم مردان انگلیس که پرچمدار جذابکردن زنان برای لذت مردان در طول 2قرن اخیر بودهاند، چه تصویری از انگلیس جدید میسازند./عبدالله گنجی
بزرگترین معمار روزگار ما درگذشت
1- همان ابتدای سخن به کسانی که گمان می کنند در انگلستان فاقد قانون اساسی، نهاد سلطنت تشریفاتی است توصیه می کنم به روند وقایع برگزیت دقت کنند و ببینند ملکه چطور پارلمان را هوا کرد و نظرش را به کرسی نشاند.2- ملکه الیزابت که لعنت خدا بر او باد در دوره ای عنان قدرت انگلستان را در دست داشت که نقشه عمده کشورهای جهان در حال تغییر بوده و هست. به جز اروپای مرکزی، امریکای لاتین و خط مرزی چین و روسیه، تقریبا تمام خطوط مرزی کشورهای عالم توسط انگلیس ها ترسیم شده است.
3- در سنت مرزکشی انگلیسی، خطوط طوری تعیین می شوند که همواره از میان یک پهنه زبانی، قومی، مذهبی و یا یک منظومه اکولوژیک بگذرند. یعنی اگر منابعی آبی دشتی زراعی را سیراب می کنند بین سرچشمه و دشت باید مرز کشیده شود و یا آنکه گویشوران یک قوم در دو سوی مرز دو پاره شوند.
4- نتیجه این تمهید اقلیت های همواره ناخرسند در حاشیه همیشگی مرزهاست. فقط مرزهای ایران را نگاه نکنید یا هند یا عثمانی تکه تکه شده در میان اعراب و شاهکاری مثل اسراییل، این طنز خودش را بیشتر در خطوط صاف و زاویه های نود درجه کشورهای افریقایی نشان می دهد. جایی که بیشترین اسلحه در مقیاس جنگ های قبایلی فروش می رود.
5- نتیجه این رویکرد، شکل نگرفتن قدرتهای بزرگ بدون پاشنه آشیل است. انگلیس جهان معاصر را طوری طراحی کرد که هیچ امپراطوری جدیدی خارج از برنامه ریزی لندن شکل نگیرد و خبری از سوپرایز نباشد. کاهش توانش تمدنی ملت ها با ایجاد کشورهای ناقص الخلقه؛
6- گمان می کنید چرا بوشهر با اهمیت را گروگان گرفت تا شاه قاجار از هرات بگذرد؟ هر خطی ماموریتی دارد و باید شکافی را تعریف کند. چه بر سر کردها آورد؟ بلوچ ها؟ و عرب ها؟ مساله تجزیه طلبی نیست. مساله ظرافتی است که در خلق مشکل و مساله های حل نشدنی وجود دارد. از بحران آب تا بحران های مذهبی. یک طنابکشی خونالود همیشگی بین همه همسایه ها! تفرقه بنداز و حکومت کن!
7- این یک خوانش کلان است و بحث درباره تک مصداق های جزیی همانقدر بی نتیجه است که همه کاره دانستن مطلق انگلستان یا ملکه اش در همه امور.../محسن اکبر زاده
630 سریال و فیلم با حضور ملکه الیزابت!
فیلمهای زیادی تا بهحال درباره خانواده سلطنتی انگلستان در سینمای این کشور و سینمای آمریکا ساخته شده که بهطور مشخص ملکه الیزابت اول، پادشاه هنریششم و شش همسرش و ملکه الیزابتدوم، پرتکرارترین آنها بودهاند که در این فیلمها بهنمایش درآمدهاند. البته اعضای دیگر خانواده سلطنتی هم مشمول این قاعده شدهاند. زندگی شاه جورجسوم در سالهای آخر عمرش که نقل میشود به جنون دچار شده بود، در فیلم «جنون شاه جورج» یا لکنتزبان جورجششم در ابتدای تنشهای مربوط به جنگ جهانی دوم بین آلمان و انگلستان و هنگامی که هیتلر بهترین نطقها را میکرد، در فیلم «سخنرانی پادشاه» ازجمله این فیلمها هستند.در این فیلمها به سبک کارهای غیرظریف و کاملا سفارشی در بعضی از دیگر نقاط جهان، چهرهای بیعیب و مقدس از خاندان سلطنتی نشان داده نشده و حتی گاهی ضعفهای جسمی و روحی آنها بهنمایش دربیاید اما در هیچکدام از این آثار چهره منفی و مضری از این افراد نشان داده نشده است.
الیزابت در فیلمها و مستندهای زیادی حضور داشت که غالبا تحت نظارت خود او یا نهادهای تحت امرش ساخته شدند. او در ۶۳۰ سریال تلویزیونی یا فیلم مستند که عمدتا انگلیسیزبان بودند حضور آرشیوی داشت. او در ۲۷۲ اثر حضور داشت که این حضور آرشیوی نبود. موضوعات این آثار هم بسیاری از اوقات مستقیما سیاسی نبودند. در تیتراژ ۱۸ فیلم از ملکه الیزابتدوم تشکر شده و او غیر از خطابههایی که در سالهای ۲۰۱۳ و ۲۰۲۰ مقابل دوربین قرائت کرد، سال ۲۰۱۹ نویسنده مستندی درباره جشن کریسمس در کاخ خودش هم بود.
او سال ۲۰۰۶ در جشن بزرگ کودکان در کاخ باکینگهام به همراه همسرش فیلیپ در نقشهای خودشان جزء بازیگران و اجراکنندگان جشن بودند. چه بسیارند فیلمهای سینمایی که کسی در آنها نقش ملکه را بازی کرده و اساسا موضوع پرنسس دایانا، چیزی که مورد علاقه نشریات و رسانههای زرد دستراستی است، یکی از اصلیترین موضوعاتی بود که پای ملکه را به داستانهای سینمایی میکشاند.
اما آیا فیلمهایی راجعبه دخالت او و سازمانهای تحت امرش مثل MI6 و MI5 در امور سیاسی کشورهای مختلف ساخته شده است؟ هرگز. تصویر ملکه در سینما طبیعتا به دلیل تسلط بالای آمریکا و انگلستان بر ساختار سینمای جهان هرگز نتوانست چنانکه بایسته است از قالب مدنظر آنها بیرون بزند. خط قرمز بزرگ، نمایش ملکه بهعنوان مداخلهگر در امور دیگر کشورها و غارتگر ثروت آنهاست و گرنه با مقداری مانع و دستانداز مجاز هستید که سربهسر ماجرای زرد دایانا بگذارید یا طعنههایی شبهسیاسی و خالی از خطر بنیادین، به ملکه و خاندان سلطنتی بپرانید.
اختیارات ولی فقیه بیشتر است یا ملکه؟
مهدی نقویان، کارگردان مستند رمز و راز ملکه: ملکه و پادشاه انگلیس همه نوع اختیارات را دارند ولی در رسانه از آن صحبت نمیشود چون اختیار رسانه هم در دست آنهاست. مقایسهای بین اختیارات ولی فقیه در قانون اساسی ایران و اختیارات ملکه در انگلیس به سوالات بسیاری جواب میدهد.
فیلم ها در مورد مرگ ملکه و تاریخ زندگی او
شادمانی ساکنان ایرلند شمالی!
عزداری در ایران برای ملکه انگلیس از دانشگاه شهید بهشتی تا کلاب هاوس!!!
واکنش کاربران فضای مجازی به مرگ ملکه انگلیس
مرگملکهمکاران ؛ جنایت سلطنت
مرگ آخرین نماد استعمار پیر الیزابت دوم پس از 70 سال سلطنت بر انگلستان سرانجام در 96 سالگی اسیر مرگ شد
الیزابت دوم ملکه انگلیس عصر پنجشنبه 8سپتامبر به وقت محلی در 96 سالگی پس از 70 سال سلطنت بر انگلیس در کاخ «بالمورال» اسکاتلند مرد. بر اساس برنامهریزی انجام شده از چندین سال قبل مراسم و تشریفات خاکسپاری او حدود 10 روز به طول خواهد انجامید و جسد وی بعد از این ۱۰ روز در قلعه وینزر در کلیسای سنت جورج، کلیسای یادبود پادشاه جورج ششم، پدر الیزابت دوم دفن خواهد شد.
الیزابت دوم، ملکه انگلیس 21 آوریل 1926 در خانه شماره 17 خیابان بروتون در محله میفر لندن به دنیا آمد. او پس از مرگ پدرش در 6 فوریه 1952 ملکه شد و 2 ژوئن 1953 طی یک مراسم رسمی تاجگذاری کرد و عنوان «طولانیترین پادشاه سلطنتی» در تاریخ انگلیس را به دست آورد. در پی مرگ ملکه الیزابت دوم، پسر 74 ساله او چارلز بر تخت سلطنت نشست و پادشاه جدید انگلستان شد. کاخ باکینگهام طی بیانیهای، چارلز سوم را پادشاه انگلستان خواند.
چارلز فرزند ارشد الیزابت و پسر اول او ویلیام است. فرزند ارشد الیزابت که پس از مدتها انتظار در ۷۴ سالگی سلطنت را به دست گرفته است، در روزهای آینده به اسکاتلند، ولز و ایرلند شمالی سفر خواهد کرد تا با مقامهای رسمی این مناطق به عنوان فرمانروای جدید ملاقات کند. مرگ الیزایت دوم در حالی است که رسانههای انگلیسی برای او لقب «ملکه محبوب»(!) را برگزیدند اما بررسی ابعاد مختلف زندگی این حاکم 96 ساله نشان میدهد الیزابت دوم آنطور که رسانههای انگلیسی و دفتر کاخ سلطنتی انتظار داشتند، نزد افکار عمومی محبوب نبوده است، از جمله به خاطر رفتارهای نژادپرستانه با برخی اعضای خانواده سلطنتی تا تحولاتی که در زمان سلطنت او در قلمرو پادشاهی انگلیس رخ داد که همگی موجب شد در نظرسنجیهای اخیر بویژه بین جوانان منجر به کاهش محبوبیت نهاد سلطنت شود.
ملکه نژادپرست!
ظهر پنجشنبه ساعاتی پیش از اعلام رسمی خبر مرگ الیزابت دوم، کاخ باکینگهام که بندرت درباره مسائل مرتبط با خاندان سلطنتی اظهار نظر میکند، در بیانیهای اعلام کرد ملکه انگلیس با توصیه پزشکان در محل اقامت کنونی خود در اسکاتلند تحت نظر پزشکان قرار گرفته است. پس از انتشار این خبر، تصاویر مربوط به حضور خاندان سلطنتی در محل اقامت وی منتشر شد.
با این حال نکته قابل توجه که از نگاه رسانهها دور نماند، حضور دیرهنگام «شاهزاده هری» در این محل و پس از مرگ الیزابت بود. این موضوع سبب شد اختلافات خانوادگی و مشکلاتی که برای همسر و مادر شاهزاده هری (همسر سابق چارلز سوم شاه فعلی انگلیس) در خاندان سلطنتی پدید آمده بود، مجددا برجسته شود. روزنامه دیلیمیل انگلیس با اشاره به تاخیر هری برای آخرین دیدار با مادربزرگش نوشت شاهزاده هری در حالی وارد محل اقامت ملکه شد که فرصت آخرین ملاقات با ملکه را از دست داد.
آنچه مسلم است اختلافات خانوادگی تا لحظات پایانی زندگی الیزابت ادامه داشت و مگان مارکل، همسر نوه ملکه که پیشتر درباره رفتارهای نژادپرستانه خاندان سلطنتی افشاگری کرده بود، از عزیمت به اسکاتلند خودداری کرد. افشاگری ۲ سال پیش نوه الیزابت که در آن اتهاماتی درباره رفتارهای نژادپرستانه خاندان سلطنتی مطرح شد، جنجال دیگری بود که ملکه را وادار به واکنش کرد، مبنی بر اینکه که این مسائل باید به صورت خصوصی در داخل خانواده حلوفصل شود.
شاهزاده سابق انگلیس و همسرش مگان مارکل ۲ سال قبل تصمیم گرفتند از مدار خانواده سلطنتی خارج شوند و در واقع خود را از ارث محروم کنند. آنها در مصاحبهای مفصل با «اوپرا وینفری» مجری سرشناس آمریکایی خانواده سلطنتی انگلیس را به نژادپرستی نهادینه و دروغگویی متهم کردند. مارکل که «دوشس ساسکس» لقب دارد، در این مصاحبه که از سوی 12.3 میلیون نفر در انگلیس مشاهده شد، گفت شرایط در خانواده سلطنتی برای وی به اندازهای خفقانآور بوده که به فکر خودکشی افتاده بود.
مارکل در بخشی از این مصاحبه خانواده سلطنتی را به نژادپرستی متهم کرده و گفته آنها تا پیش از به دنیا آمدن فرزندش «آرچی» (Archie’s) «نسبت به رنگ پوست این کودک که تا چه اندازه میتواند «سیاه» باشد- پدر سفید و مادر سیاهپوست دورگه- ابراز نگرانی میکردند». الیزابت در واکنش به این مصاحبه گفت موضوعات مطرح شده بویژه درباره اتهامات نژادپرستی، نگرانکننده است و جدی تلقی شده و به صورت خصوصی در داخل خانواده رسیدگی میشود.
علاوه بر این رفتار خاندان سلطنتی و به طور مشخص الیزابت دوم با دایانا، مادر شاهزاده هری و ویلیام که اکنون وارث تاج و تخت پدرش است، سبب شد تنشها در خاندان سلطنتی برای دستکم 3 دهه ادامه داشته باشد و به احتمال زیاد تاثیر خود را در روابط آتی ویلیام با همسر دوم پدرش که با فرمان الیزابت دوم اکنون ملکه همسر خواهد بود، عیان خواهد شد.
ملکه انگلیس اوایل سال جاری میلادی در روز برگزاری جشن هفتاد سال زمامداری که «جشن پلاتینیوم» نام دارد، خواست کاملیا، همسر شاهزاده چارلز پس از رسیدن پسرش به مقام پادشاهی، لقب «ملکه» بگیرد اما بر اساس آنچه از سوی دفتر کاخ سلطنتی اعلام شده، طبق سنت سلطنتی، کاملیا، دوشس کورنوال، ملکه نخواهد شد، بلکه لقب همسر پادشاه یا «ملکه همسر» (Queen Consort) خواهد گرفت. به گزارش ایندیپندنت، بر اساس سنت، همسر پادشاه که از قبل عضو خاندان سلطنتی نبوده است، پس از پادشاه شدن همسرش القاب سلطنتی را به دست نمیآورد، چرا که فرض بر این است که تاج و تخت تنها به اعضای خونی خاندان سلطنتی به ارث میرسد.
توهمی به نام سلطنت محبوب!
یکی از موارد مهمی که همزمان با مرگ الیزابت دوم مورد توجه قرار گرفت، شخصیت و جایگاهی بود که رسانههای انگلیسی برای این ملکه سابق به عنوان نماد وحدت پادشاهی به تصویر کشیدهاند، حتی برخی رسانهها تا آنجا پیش رفتند که مرگ او را مصادف با تضعیف و زوال پادشاهی انگلیس دانستهاند.
پایگاه «ایریشنیوز» در این باره نوشت پروفسور «آنا وایتلاک» از مورخان سلطنتی معتقد است مرگ ملکه باعث ایجاد سؤالات اساسی درباره آینده سلطنت شده است. وایتلاک پیشنهاد میکند ویلیام، دوک کمبریج، به جای شاهزاده ولز، ممکن است چشمانداز بهتری به عنوان پادشاه برای بقای موسسه باشد. اما او گفت چارلز به نفع پسرش کنارهگیری نمیکند، بنابراین تعهد او به نقش خود میتواند به طور بالقوه به منزله نابودی سلطنت باشد.
این در حالی است که بررسی اخبار و نظرسنجیها در سالهای گذشته نشان میدهد نهاد سلطنت و حکومت هزار ساله انگلیسیها مدتهاست از سوی افکار عمومی بویژه جمعیت جوان در انگلیس و کشورهای همسود با نگاه منفی همراه است. بهار سال گذشته نظرسنجی موسسه یوگاو نشان داد ۶۳ درصد مردم انگلیس با ادامه سلطنت در کشورشان موافقند. این در حالی است که یکچهارم شهروندان ترجیح میدادند کشورشان رهبری منتخب بر اساس آرای مردم داشته باشد و از هر 10 نفر، یک نفر هم در این باره مردد بود.
این در حالی است که پشتیبانی از نظام سلطنت پیش از این نظرسنجی تا بیش از 75 درصد برآورد میشد. جالب اینکه دستهبندی دادههای نظرسنجی مذکور بر اساس سن نشان از اختلاف نظر عمیق میان نسلهای مختلف درباره تداوم نهاد سلطنت بود. طبق نظرسنجیهای انجام شده، احتمال موافقت افراد ۱۸ تا ۲۴ سال با وجود نظام سلطنتی در بریتانیا از بقیه گروههای سنی پایینتر است.
این در حالی است که افراد بالای ۶۵ سال عمدتا طرفدار خاندان سلطنتی هستند. از سوی دیگر نتایج نظرسنجی در مناطق مختلف بریتانیا هم متفاوت است. به صورتی که تنها نیمی از مردم اسکاتلند در رابطه با آینده سلطنت نظر مثبت دارند و این کمترین آمار در میان مناطق مختلف بریتانیاست. عمده جوانان انگلیسی معتقدند مالیاتی که از آنها دریافت میشود نباید صرف هزینه خاندان چند هزار نفری سلطنتی شود.
در همین حال هفتهنامه تایم با اشاره به مرگ الیزابت نوشت مردم 12 کشور، از جمله اسکاتلند، ایرلند شمالی، کانادا، نیوزیلند، استرالیا، بلیز، جامائیکا، تووالو، پاپوآ گینهنو و جزایر سلیمان، پس از مرگ او احتمالا بحثهایی را درباره اینکه آیا جانشین او، شاه چارلز سوم، باید کماکان رهبر کشورشان باشد یا خیر، خواهند داشت. در حال حاضر درخواستهایی برای تغییر وجود دارد. به عنوان مثال در اسکاتلند جداییطلبان قدرت بالایی دارند و در استرالیا نظرسنجیها حاکی از تمایل 55 درصدی به استقلال از انگلیس است. همچنین در کارائیب و جامائیکا نیز این روند پدیدار شده است.
مرگ 7 میلیارد دلاری!
تأثیر اقتصادی مرگ الیزابت دوم بر انگلیس نکته مهمی است که برخی رسانهها به آن پرداختهاند و به این مساله اشاره کردهاند که هزینه چند میلیارد دلاری مرگ او برای انگلیسیها در حالی رقم خواهد خورد که شهروندان این کشور در شرایط سخت تورمی و افزایش قبوض انرژی هستند. با توجه به اینکه مراسم تشییع جنازه الیزابت دوم 10 روز به طول میانجامد، تعطیلی رسمی بانکها و بورس لندن در این دوره هزینه فوقالعاده سنگینی روی دست اقتصاد راکد انگلیس خواهد گذاشت.
علاوه بر این با تغییر رئیس خاندان سلطنتی و پادشاهی چارلز سوم، هزینههای مربوط به تغییر تصاویر روی پول، تمبر، پاسپورت و... سرسامآور خواهد بود. از سال 1952، زمانی که ملکه الیزابت دوم تاجگذاری کرد، تصویر او تقریبا در تمام اقلام صادر شده توسط دولت، از جمله سکهها و پاسپورتها ظاهر شده است. پس از مرگ وی بریتانیا شاهد تغییرات و بهروزرسانیهای زیادی از سکهها تا پاسپورتها خواهد بود. براین اساس مرگ الیزابت دوم احتمالا 1.6 تا 1 میلیارد دلار هزینه در بر خواهد داشت اما ایندیپندنت تخمین زده است این اتفاق 7 میلیارد دلار به اقتصاد بریتانیا ضرر خواهد زد. این در حالی است که «بیبیسی» روز چهارشنبه از افت بیش از نیم درصدی ارزش استرلینگ گزارش داد؛ سطحی که در 35 سال گذشته مشاهده نشده بود.
جشن ایرلندیها پس از شنیدن خبر مرگ ملکه
در حالی که رسانههای انگلیسی سعی داشتند علاوه بر مردم انگلیس، شهروندان دیگر کشورها از جمله کشورهای مشترکالمنافع را غمگین از مرگ وی نشان دهند، مردم در ایرلند شمالی و جنوبی با شنیدن این خبر جشن گرفتند. جمهوری ایرلند در همین رابطه نوشت: بر اساس ویدئویی که در فضای مجازی پخش شد، هواداران فوتبال در ورزشگاه تالاغت دوبلین در ایرلند با شادی شعار «لیزی در جعبه است» سر میدهند.
ویدئویی که درست بعد از ساعت 6 صبح پست شده است نشان میدهد غرفههای مملو از جمعیت همصدا شعار میدهند. دیلیتلگراف ظهر دیروز نوشت تقریبا 57000 نفر این ویدئو را لایک کردهاند و 16 هزار و ۴۰۰ بار به اشتراک گذاشته شده است. این استادیوم میزبان مسابقه لیگ اروپای بین شامروک روورز ایرلند و دورگرادنز سوئد بود.
همچنین از ایرلند شمالی ویدئوی دیگری از شهر «دری» منتشر شده است که مردم را در خیابانها در حال جشن و شادی نشان میدهد. دیلیتلگراف در این باره نوشت: در این ویدئوها مردمی دیده میشوند که در خیابانها جمع میشوند، ماشینهای خود را در وسط خیابان رها میکنند و حتی برای جشن از پشتبامها بالا میروند.
جنایت سلطنت
انگلیس در طول 70 سال سلطنت الیزابت دوم اقدامات جنایتکارانه متعددی، از رقم زدن کودتای 28 مرداد تا حمایت از صدام را علیه مردم ایران مرتکب شد. در تاریخ دنیا نام انگلیس با استعمارگری، اشغالگری و حمله به استقلال دیگر ملتها عجین شده است. از استعمار هندوستان تا حمله به عراق و افغانستان، جملگی بیانگر خوی استعماری انگلیسیها در طول تاریخ است. البته مردم ایران نیز در طول 220 سال گذشته، بارها طعم سیاستهای استعماری و ضدبشری آنگلوساکسونها را چشیدهاند.
صفحه به صفحه کتاب تاریخ معاصر ایران پر است از اقدامات ضدایرانی انگلیس که گاه در حوزه سیاسی انجام شده و گاه نیز با هدف نسلکشی مردم ایران به وقوع پیوسته است. ایجاد قحطی عمدی و کشتار میلیونی مردم ایران در ایام جنگ اول جهانی، انحراف جنبش مشروطه از مسیر اصلی، کودتای سوم اسفندماه 1299 و روی کار آوردن رضاخان، کودتای 28 مرداد 1332 و همچنین جدایی بحرین از ایران، گوشهای از این جنایتهاست.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در بهمنماه سال 57 هم این سیاستهای ضدایرانی از سوی حکومت انگلیس بیش از پیش دنبال شده که تا به امروز نیز ادامه دارد. اما سهم ملکه الیزابت دوم که به تازگی پس از 70 سال سلطنت در 96 سالگی مرد، از اقدامات ضدایرانی انگلیس چقدر است؟
کودتای 28 مرداد 1332 که با همکاری آمریکا و انگلیس علیه استقلال و حق انتخاب مردم ایران انجام شد، در دومین سال سلطنت الیزابت دوم به وقوع پیوست. با ملی شدن صنعت نفت ایران، انگلیسیها سلطه انحصاری خود را بر نفت ایران از دست دادند. دولت انگلیس به منظور بازگرداندن وضعیت قبل از ملی شدن نفت، تصمیم گرفت از راههای مختلف مصدق را زیر فشار قرار دهد. انگلیس به منظور وادار کردن دولت ایران به قبول شرایط خود در مساله نفت، میکوشید از لحاظ اقتصادی و سیاسی بر دولت ایران فشار وارد کند.
دولت انگلیس از همان ابتدای ملی شدن صنعت نفت ایران، اقدامات متعددی را برای تضعیف و کنار زدن دولت مصدق انجام داد. انگلیس تنها راهحل مساله نفت را که دیگر قرار نبود تحت اختیار او باشد، سرنگونی مصدق و جایگزین کردن دولتی دیگر که موافق سیاستهای بریتانیا باشد، دانست.
اسناد جدیدی که وزارت خارجه آمریکا در سال 1396 از طبقهبندی خارج کرد، نشان میدهد دولت انگلیس به کرات از آمریکا خواسته بود به کودتا برای سرنگونی دولت محمد مصدق، نخستوزیر وقت ایران در سال 1332 بپیوندد.
انگلیس ابتدا در قالب یک درخواست کتبی که 8 اکتبر 1952 مطرح شد، تقاضای حذف مصدق را مطرح کرد. یادداشتهای وزارت خارجه آمریکا نشان میدهد مقامهای انگلیسی و آمریکایی از مهرماه سال 1331 دستکم ۳ بار برای بحث درباره سرنگون کردن دولت مصدق دیدار کردهاند. کریستوفر استیل، دومین مقام عالیرتبه سفارت انگلیس در واشنگتن این ایده را با مقامات آمریکایی در میان گذاشته بود.
جدایی بحرین از ایران و نقش انگلیس
21 اردیبهشتماه 1349 با رأی شورای امنیت سازمان ملل، استقلال بحرین به رسمیت شناخته شد و پس از کشوقوسهای فراوان چندساله میان ایران و انگلیس بر سر این جزیره، این منطقه از ایران جدا شد. آنطور که تاریخ گواهی میدهد، حداقل تا دوران حکومت سلسله قاجار، بحرین جزئی جداییناپذیر از خاک ایران بود و «تا میانه دوران پادشاهی ناصرالدین شاه قاجار نیز حاکمان محلی بحرین بر حاکمیت ایران بر بحرین اذعان داشتند و ایران در این جزیره راهبردی جنوب خلیجفارس، اعمال حاکمیت میکرد».
اما در سالهای پایانی پادشاهی ناصرالدین شاه، در پی کودتایی که عیسیبنعلی با پشتیبانی انگلیسیها انجام داد، حاکمیت این جزیره از اختیار متولی منصوب شده از طرف دولت ایران خارج شد و عملا یک حکومت وابسته به انگلیس، اعمال حاکمیت بر بحرین را به دست گرفت.
16 دی 1347 محمدرضا پهلوی که در سفر هند به سر میبرد، طی یک مصاحبه مطبوعاتی با مجله بیلتز در دهلینو، از حق حاکمیت ایران بر بحرین صرفنظر کرد. شاه در مصاحبه خود گفت: «این نخستین بار است که من رسما درباره این مسأله سخن میگویم و دقیقا به سوالاتی در این زمینه پاسخ میدهم. این جزیره (بحرین) 150 سال پیش توسط انگلیسها از وطن ما جدا شده و انگلیسها یک امپراتوری با یک سیاست استعماری برپا کردند.
باید اعتراف کنم ما از انگلیسها نخواستیم یا به آنها نگفتیم خلیجفارس را تخلیه کنند. من میخواهم یک بار دیگر بیانی را که شخصا در این زمینه گفتهام، تکرار کنم و بگویم اگر انگلیسها از در جلو خارج میشوند، نباید از در عقب وارد شوند و نیز نمیتوانم بپذیرم جزیرهای که توسط انگلیسها از کشور ما جدا شده، توسط ایشان ولی به حساب ما به کسانی دیگر داده شود. این اصلی است که ایران نمیتواند از آن صرفنظر کند.
ایران از سوی دیگر پیوسته به این سیاست خود دلبستگی داشته است که هرگز برای به دست آوردن اراضی و امتیازات ارضی، به رغم تمایل مردم آن سامان، به زور متوسل نشود. من میخواهم بگویم اگر مردم بحرین مایل نباشند به کشور ما ملحق شوند، ما هرگز به زور متوسل نخواهیم شد، زیرا این خلاف اصول سیاست دولت ما است که برای گرفتن این سرزمین خود، به زور متوسل شود. دوما گرفتن و حفظ کردن سرزمینی که مردم آن با شما ضدیت داشته باشند، چه فایدهای خواهد داشت؟ قبل از هر چیز، این عمل، اشغال محسوب میشود.
سیاست و فلسفه ما این است که با اشغال و گرفتن سرزمینهای دیگر از طریق زور مخالف باشیم. این روشنترین چیزی است که من میتوانم در این زمینه به شما بگویم. هر وسیلهای که تمایل مردم بحرین را مشخص کند و مقبولیت بینالمللی کسب کند، راه و روش صحیحی است».
بهمنیقاجار در جلد سوم «تمامیت ارضی ایران» مینویسد: «مرداد 1348 به نظر میرسید دیگر اختلافی میان ایران و انگلیس بر سر تعیین وضعیت آینده بحرین وجود نداشت. ایران به خواست انگلیسها میانجیگری سازمان ملل را پذیرفته بود و باز به خواست انگلیسها قبول کرد میانجیگری را به دبیرکل سازمان ملل متحد ارجاع دهد».
پشتیبانی انگلیس از صدام در جنگ تحمیلی
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران، اغلب کشورهای غربی که از حامیان رژیم پهلوی به شمار میرفتند و جمهوری اسلامی ایران را دشمن خود میدانستند، در صدد بودند به هر طریق ممکن انقلاب نوپای مردم ایران را در نطفه خفه کنند. از همین رو رژیم بعث عراق با حمایت و پشتیبانی کشورهای غربی از جمله انگلیس به ایران حمله کرد. پشتیبانی تسلیحاتی و همچنین آموزشهای نظامی از جمله کمکهایی بود که حکومت انگلیس در زمان سلطنت الیزابت دوم برای نابودی جمهوری اسلامی در اختیار صدام گذاشت.
بر اساس برآورد انجمن فناوری ابزارهای ماشینی انگلیس، فروش ابزارهای ماشینی این کشور به عراق از 2.9 میلیون دلار در ۱۹۸۷ میلادی به 5.31 میلیون دلار در سال ۱۹۸۸ میلادی افزایش یافت. برخی کارخانههای سازنده سلاح انگلیسی نیز در پی فروش سلاح به عراق سود قابل توجهی به دست آوردند به طوری که سال ۱۹۸۸ میلادی فروش این اقلام به نیم میلیارد دلار رسید.
انگلیسیها علاوه بر پشتیبانی تسلیحاتی، در موارد جاسوسی اطلاعات نیز کمک حال صدام بودند. آنها دفتر خرید ایران در خیابان ویکتوریای لندن را از طریق سازمانهای اطلاعاتی کنترل کرده و اطلاعات آن را در اختیار عراق قرار میدادند. احداث شبکه پناهگاههای زیرزمینی، بخش دیگری از پشتیبانیهای انگلیس از عراق بود که ژوئن ۱۹۸۲ با تصمیم صدام و مشارکت مهندسان انگلیسی آغاز شد. کالین گرافت، رئیس فدراسیون مشاوران و مقاطعهکاران پناهگاههای هستهای انگلیس میگوید: «شرکتهای انگلیسی طرحهایی ارائه کردند که به موجب آن برای ۴۸ هزار سرباز، پناهگاه امن ساخته شد.
هر پناهگاه تونل پولادین داشت و میتوانست تا ۱۲۰۰ نفر را در خود جای دهد. در هر پناهگاه پستهای فرماندهی، محل بیماران، اتاقهای ضدآلودگی، آشپزخانه، انبار غذاهای خشک، آب و قورخانه یعنی تمام ملزومات یک اقامت بلندمدت پیشبینی شده بود». حکومت انگلیس از در اختیار گذاشتن گلولههای حاوی گاز سمی به عراق نیز دریغ نکرد. در همین رابطه دیوید کرن، دیپلمات سابق آمریکا در بغداد میگوید: «دولت انگلیس تنها چند هفته بعد از آنکه عراق از سلاح شیمیایی در حلبچه استفاده کرد، با اعزام یک وزیر کابینه انگلیس به بغداد اعتبارات بازرگانی داده شده به دولت عراق را 2 برابر افزایش داد.»
مجله تایمز مالی چاپ انگلیس نیز در همین باره مینویسد: «یک شرکت انگلیسی مقادیر زیادی گلولههای حاوی گازهای سمی چون هنسلین، ترونیات و نیز بمبهای آتشزا (شبیه بمبهایی که آمریکا در ویتنام بهکار برد) را به عراق صادر کرد».
انگلیس یکی از کشورهای تامینکننده وسایل و مواد شیمیایی برای عراق بود تا علیه مردم ایران مورد استفاده قرار گیرد. بر اساس تحقیقات به عمل آمده از سوی انجمن حمایت از قربانیان سلاحهای شیمیایی و اسناد باقیمانده، شرکت مید اینترنشنال در برنامه تسلیحات دارای کاربرد دوگانه و شرکت مهندسی تیامجی در برنامه تسلیحات شیمیایی صدام شرکت داشتند.
نام شرکتهای انگلیسی که عراق را به تکنولوژی و سلاحهای غیرمتعارف هستهای، میکروبی و موشکی تجهیز کردند، در گزارش ۱۲۰۰ صفحهای عراق که دسامبر ۲۰۰۲ به سازمان ملل ارائه شده بود، درج شده که البته شورای امنیت سازمان ملل در آن زمان ۸۰۰ صفحه از بخشهایی از نام مراکز تجاری غرب را که به برنامه تسلیحات کشتار جمعی عراق کمک کرده بودند، سانسور کرد(!)
رد پای انگلیس حتی در شلیک ارتش آمریکا به هواپیمای مسافری ایران نیز دیده میشود. با گذشت ۳۴ سال از جنایت ارتش آمریکا در شلیک موشک به هواپیمای مسافری ایرانی «پرواز ۶۵۵ ایران ایر» بر فراز خلیجفارس و شهادت تمام سرنشینان آن، هنوز ابعاد بیشتری از این کشتار افشا میشود. پروندههایی که بتازگی از طبقهبندی محرمانه لندن خارج شدهاند نشان میدهد دولت «مارگارت تاچر» نخستوزیر سابق انگلیس بلافاصله از این جنایت آمریکا حمایت کرده و حتی در پنهانکاری آن نیز همکاری داشته است.
بر اساس این اسناد که بتازگی از حالت محرمانه خارج شده، ۱۲ سال پس از جنایت آمریکا، در تاریخ ۲ مارس ۲۰۰۰ «رابین کوک» وزیر وقت خارجه انگلیس با «کالین پاول» وزیر وقت خارجه ایالات متحده که میان سالهای ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۹ به عنوان مشاور امنیت ملی «رونالد ریگان» خدمت کرده بود، ملاقات کرد و گفت آمریکا روی هیچ کشوری به اندازه انگلیس نمیتواند حساب باز کند. در این دیدار پاول از کوک به صراحت خواست از اطمینان خاطر دولت واشنگتن بهخوبی مراقبت شود.
وی بویژه یادآور شد پس از سرنگونی پرواز ۶۵۵ توسط آمریکا، «چارلز پاول» مشاور سیاست خارجی تاچر با مقامهای آمریکایی تماس گرفته و درباره اینکه چه واکنشی به سرنگونی هواپیمای ایرانی نشان دهد، سوال پرسیده است. دولت بریتانیا هم در نهایت با وجود شهادت 300 غیرنظامی که اکثر آنها شهروند ایران بودند، حمایت فوری خود را از واشنگتن اعلام کرد. در هفتههای پس از شلیک به هواپیمای ایرانی، تاچر سرسختانه در کنار ریگان ایستاد.
وی در آن زمان در اظهاراتی گفته بود: شما نمیتوانید از نیروی دریایی بخواهید برای حفاظت از کشتیها در برابر حملات ایران وارد خلیجفارس شوند اما به آنها حق دفاع از خود ندهید. تاچر حتی در مکاتبههای خصوصی خود با رئیسجمهوری وقت آمریکا درباره پیامدهای مثبت این حمله گمانهزنی کرد و نوشت: به نظر میرسد این حادثه دستکم به مقامهای ایران کمک تا به اجماعی داخی بر سر ضرورت پایان درگیریها در جنگ خلیجفارس برسند.
همراهی با آمریکا در تحریم مردم ایران
مردم ایران سالهای سال است به جرم استقلال از بیگانگان تحت شدیدترین تحریمها قرار دارند. تحریمهایی که اعمال آنها از سوی آمریکا پس از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز شد و تا به امروز نیز همچنان ادامه دارد. در طول این مدت انگلیسیها همواره در کنار ایالات متحده بوده و به نظاره سختی کشیدن مردم ایران ایستادهاند.
جنگ رسانه ملکه علیه مردم
اگر در مردادماه 32 رادیو بیبیسی فارسی رمز کودتا علیه انتخاب مردم ایران را اعلام میکرد، امروز رسانه سلطنتی بیبیسی فارسی که مشخصا وابسته به ملکه و در خدمت سیاستهای انگلیس است، علیه مردم ایران فعالیت میکند. این شبکه فارسیزبان از زمان تاسیس خود تا به امروز در مقاطع مختلف نشان داده است که هدفی جز ایجاد آشوب و حمله به روان مردم ایران ندارد. فعالیت این شبکه در روزهای فتنه 88 و همچنین غرضورزی آن در پوشش اخبار مربوط به ایران بیانگر خباثت بخش فارسی رسانه ملکه تازه از دنیا رفته انگلیس است./ وطن امروز
پایان ملکه آتش
الیزابت دوم پادشاه انگلیس در 70 سال سلطنت، جنگهای زیادی علیه ملتهای دیگر رهبری کرد، در دوران او این کشور به استعمارگری نوین رو آورد
روز پنجشنبه ملکه الیزابت دوم پس از ۷۰ سال حکمرانی بر بریتانیا و ۱۴ کشور دیگر در 96 سالگی درگذشت. انتشار این خبر کافی بود تا خاطرات ۷۰ سال مواجهه ظالمانه حاکم بریتانیا با ایران زنده شود، مواجههای که از همان ابتدا با شدت زیادی شروع شد و نخستین ماحصل آن برای بریتانیا کودتای ۱۳۳۲ بود. طی این ۷۰ سال مردم ایران بارها طعم تلخ اقدامات سربازان ملکه را چشیدهاند. جدایی بحرین از ایران، مشارکت در کودتای نوژه، حمایت نظامی تمامقد از صدام در زمان جنگ، حمایت از فرقههای ضاله در ایران و تلاش برای به آشوب کشیدن کشور ازجمله اقداماتی است که در پرونده حکمرانی الیزابتدوم ثبت شده است. مواجهه خصمانه بریتانیا صرفا به ایران محدود نمیشود و سایر نقاط جهان نیز طعم تلخ این اقدامات را چشیدهاند. مشارکت در جنگ کره، جنگ اول خلیجفارس، مشارکت در اشغال افغانستان و عراق و دمیدن در آتش جنگ یمن و اخیرا هم اوکراین نمونههایی از سیاستهای جنگطلبانهای است که ملکه از زمان نخستوزیری چرچیل تا لیز تراس توسط ۱۵ نخستوزیر مختلف پیش برده است. اگرچه برخی ممکن است متاثر
از مراسم دفن پرتشریفات ملکه تصور کنند نقش او نیز در دستگاه حکمرانی بریتانیا کاملا تشریفاتی است، اما اختیاراتی چون فرماندهی کل نیروهای مسلح، امضای حکم نخستوزیری، امضای مصوبات مجلس و امکان انحلال آن خلاف این تصور را اثبات میکند. در ادامه ضمن بازخوانی رویکرد خصمانه بریتانیا در زمان حکمرانی ملکه الیزابت به نقش سلطنت در ساختار سیاسی بریتانیا پرداختهایم.
کودتای 28 مرداد
برتخت نشستن ملکهالیزابت در سال 1330 یعنی یکسال بعد از ملیشدن صنعت نفت باعث شد تا او با مشیی کاملا ستیزهجویانه با ایران وارد مواجه شود. انگلستان بلافاصله بعد از ملیشدن نفت در ایران اعلام کرد که هرکس نفت ایران را خریداری کند، تحت تعقیب قضایی قرار خواهد گرفت. ویلیام راجر لوییس میگوید تنها یکماهونیم پس از روی کارآمدن مصدق در سال 1331 عملیات پنهانی انگلیس که در سال ۱۹۵۳ به سرنگونی مصدق انجامید شروع شد. مونتی وودهاووس نماینده محافظهکار پارلمان انگلستان به اتفاق چند تن از ماموران وزارت خارجه بریتانیا به واشنگتن رفت تا نظر بریتانیا را با مسئولان سازمان امنیتی آمریکا (سیا) در میان نهد. آنها نقشه براندازی مصدق که نام رمزی «عملیات چکمه» بر آن گذاشته بودند را با روزولت رئیس سیا در میان گذاشتند. عملیاتی که به گفته وودهاوس نیممیلیون لیره بودجه برای آن درنظر گرفته شده بود و خود انگلستان نیز نظارت بر اجرای آن را برعهده داشت. جلسات میدلتون کاردار وقت سفارت انگلیس با شخصیتهایی همچون سیدضیا طباطبایی، علم و زاهدی نیز با هدف ایفای همین نقش برگزار میشد. نهایتا نیز رادیو بیبیسی رسانه سلطنتی انگلستان با رمز ساعت هماکنون دقیقا 12 نیمهشب است آغاز عملیات برای کودتا را اعلام کرد.
نقش انگلستان در جدایی بحرین
نظر انگلیسیها از روز اول راجع به بحرین این بود که بحرین مستقل شود ولی ایران آن را استان چهاردهم میخواند. در نوامبر 1967، نیروهای انگلیسی پیرو جنگهای داخلی یمن از بندر استراتژیک عدن (نزدیک باب المندب و ابتدای جنوبی دریای سرخ ) خارج شدند و نیرویهای خود را به بحرین منتقل کردند. در نتیجه مذاکرات و توافقهای پنهانی بین ایران، انگلستان و آمریکا ایران در مورد مساله بحرین کوتاه آمد. شاه در دیدار رسمی خود از هندوستان، در یک مصاحبه بیسابقه و ضدملی در طبوعات «دهلی نو» 4 ژانویه 1969 اعلام کرد که «اگر مردم بحرین خواهان پیوستن به کشورم ایران نباشند.» ایران از ادعاهای سرزمینیاش نسبت به این جزیره خلیجفارس دست خواهد کشید. 9 ماه پس از مصاحبه دهلینو، شاه مجددا در مصاحبهای خواستار حل مساله بحرین از طریق کسب نظر مردم بهطور رسمی بهوسیله سازمان ملل متحد شد. انگلستان 20 مارس موافقت رسمیاش را با انجام پیشنهاد دولت ایران به اوتانت، دبیرکل سازمان ملل اعلام کرد .نهایتا سازمان ملل بعد از یک نظرخواهی گزینشی و نه رفراندوم جدایی بحرین را اعلام کرد. تنها یکروز بعد از اعلام استقلال، بحرین و انگلستان یک قرارداد دوستی با هدف (مشورت) در مواقع ضروری با یکدیگر امضا کردند!
دستان ملکه پشت پرده ساواک
هرچند پس از کودتای ۲۸ مرداد، انگلیس جایگاه سیاسی خود را در منطقه به آمریکا داد، اما این بدان معنا نیست که بهطور کلی از منطقه خارج و غیر فعال شد، بلکه روابط سیاسی خود را با ایران کماکان حفظ کرد و رونق بخشید. در ۲۸ مرداد ۳۲ ایده تاسیس و زیربنای ساختاری سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) از طرف سیا، موساد و اینتلیجنس سرویس شکل گرفت. ازجمله مهمترین اقدامات جاسوسی انگلیس در ایران، تاسیس شبکه اطلاعاتی_جاسوسی ماهوتیان در استانهای شمالی کشور بود که طی آن نیروهایی از ساواک به سرپرستی سرتیپ ماهوتیان از معاونین ساواک فعالیت اطلاعاتی مستقلی را با هدایت مستقیم mi6 در در ایران انجام میدادند. فعالیت اصلی و مستقیم این شبکه بر ضد عوامل شوروی و سرویس کا.گ.ب در استانهای شمالی ایران تعریف شده و نتیجه گزارشهای آنها نیز دراختیار سرویس جاسوسی انگلیس قرار میگرفت. همچنین انگلیسیها با نفوذ در دفتر ویژه اطلاعات و شخص حسین فردوست اطلاعات ذی قیمتی را حاصل و به دست میآوردند و در پی آن خواستهها و ایدههای خود را با شاه در میان میگذاشتند و به کار میبستند.
کودتای نوژه
پس از شکست حملهنظامی آمریکا در صحرای طبس بلافاصله دو طرح حمله نظامی عراق و کودتای نوژه با ایران در دستورکار جبههغربی قرار میگیرد. مطابق نقشهکودتا، برنامهریزی شده بود تا سپهبدسابق مهدیون و سرتیپسابق آیت محققی، همچنین شاخهسیاسی با مسئولیت رضا مرزبان و قادسی، شاپوربختیار را بهعنوان اصلیترین مهرهآمریکا برای هدایت رژیم پس از کودتا، به حکومت برسانند... از همینروی مجموعهای از اعوان و انصار داخلی و خارجی و بهخصوص منطقهای آمریکا، بختیار را از لحاظ مالی و نظامی حمایت میکردند. اجرای کودتای نوژه زمانی قطعیت مییابد که سفیران آمریکا و انگلیس در فرانسه با بختیار ملاقات و تقدم انجام کودتا نسبت به طرحهای دیگر، چگونگی اجرا و تاریخ وقوع آن را مشخص کردند.
انگلستان با پول ایران به عراق تانک تحویل داد
در شرایطی که در فاصله پیروزی انقلاب اسلامی تا آغاز جنگ، بریتانیا نه پول ایران را پس داده و نه تانکهای چیفتن فروختهشده را به ایران تحویل داده بود از ارسال قطعات یدکی تانکهای قبلی و تعمیر و نگهداری این تجهیزات هم خودداری کرد و در راستای تلاش برای تجهیز و تقویت رقبا و دشمنان منطقهای ایران، شروع به فروش تانکهای ایرانی و ارائه تجهیزات یدکی و متخصصان سرویس و آموزش آنها به اردن و عراق کرد. عراقیها رسما از لندن خواهان دریافت همین تانکهای متعلق به ایران و قطعات آن بهصورت نو و حتی ارائه خدمات به تانکهای چیفتن غنیمت گرفتهشده از ایران بودند. بریتانیا بیملاحظه و بیمحابا برخلاف قرارداد خود به تجهیز ارتش عراق با تجهیزات متعلق به ایران مشغول شد. عراقیها همچنین به حکومت اردن وعده داده بودند که آنها را نیز از نعمت تانکهای چیفتن غنیمتی ایران بهرهمند کنند. از این رو مقامات نظامی اردن جداگانه از بریتانیا خواستند تا به آنها تجهیزات و خدمات تعمیر و نگهداری چیفتن را ارائه بدهد، جواب لندن به امان در این باره مشابه با جواب به بغداد بود. بخشی از تانکهای تحویل دادهشده به اردن نیز بعدها سر از جبهه نبرد علیه ایران درآورد تا انگلستان بدهی خود به تهران را بهجای تانک با شلیک تانک پاسخ داده باشد.
صنایع نظامی بریتانیا تمام قد علیه ایران
دیوید کرن؛ دیپلمات سابق آمریکا در بغداد میگوید: «دولت انگلیس تنها چندهفته بعد از آنکه عراق از سلاح شیمیایی در حلبچه استفاده کرد، با اعزام یک وزیر کابینه انگلیس به بغداد اعتبارات بازرگانی دادهشده به دولت عراق را دوبرابر افزایش داد.» مجله تایمز مالی چاپ انگلیس نیز در همین باره مینویسد: «یک شرکت انگلیسی مقادیر زیادی گلولههای حاوی گازهای سمی چون هنسلین، ترونیات و نیز بمبهای آتشزا (شبیه بمبهایی که آمریکا در ویتنام بهکار برد) را به عراق صادر کرد. همچنین در زمینه لجستیک نظامی شرکتهای هانی ول (Honey Well)، کوتینگ تیآی (Ti Coating)، یونیسیز (Unisys)، اسپری (Sperry corp)، راک ول (Rock Well)، هیولت پکارد (Hewlett_Paekard)، کار زیس_یو اس (Carl Zeiss_US) و بکتل (Bechtel) در تجهیز ماشین جنگی عراق نقش داشتهاند. در برنامه موشکی دولت صدام در جنگ علیه ایران شرکتهای هانی ول، سمیتکس (Cemetex)،تک ترونیکس (Tek Tronix)، هاولت پکارد، ایستمن کداک (Est Kodak)، الکترونیک اسوسی ایتز (Electronic Associates) ، سیستمهای کامپیوتری بینالمللی (international computer systems ) و EZ Logic Data system inc به فعالیت پرداختند.
پشتیبانی همهجانبه از سلمان رشدی
شاید بتوان یکی از جدیترین اقدامات تحریکآمیز چنددهه اخیر انگلستان تحت سلطنت الیزابت دوم را، حمایت تمامقد لندن از نویسندهای دانست که به اعتقاد صدها میلیون مسلمان به زنندهترین شکل ممکن توهین کرده بود. سلمان رشدی، نویسنده مرتد کتاب آیات شیطانی همچنین بهقدری از سوی دولت انگلستان تحت حفاظت قرارگرفته بود که کمتر در مجامع عمومی حاضر میشد. در اینباره گفته میشود پلیس انگلیس سالانه یکمیلیون دلار برای محافظت از این نویسنده هتاک هزینه میکرد که این مساله موجب انتقادهای گسترده جامعه انگلستان شد. رشدی در واکنش به این اعتراضات درجایی اینطور گفته بود: «بزرگترین مشکلی که بود و من همیشه به آن فکر میکردم، این بود که من نمرده بودم. اگر من مرده بودم هیچکس در انگلیس به هزینههای امنیت من اعتراض نمیکرد.» حمایتهای انگلستان از رشدی به همینجا ختم نشد، حدودا پنجسال بعد از نوشتن کتاب موهن آیات شیطانی بود که این نویسنده هتاک، به پارلمان انگلیس دعوت شد و بعد از دیدار و گفتوگو با نمایندگان احزاب سیاسی این کشور برای قدردانی از حمایتهای بینظیری که از او در انگلستان شده گفت: «دولت لندن همیشه بهترین دلگرمی برای من بوده است.» ملکه انگلستان همچنین برای او سنگتمام گذاشت و در سال 2007 میلادی، به این نویسنده هتاک لقب سِر اعطا کرد تا خشم مسلمانان بیشازپیش نسبت به دولت این کشور برانگیخته شود.حمایت از عاملان حمله به کنسولگریهای ایران در عراق
سال 98 و در اثنای درگیریهای خیابانی شهرهای عراق که بعدا به تشرین یا انقلاب اکتبر 2018 مشهور شده بود، در مقطعی، سطح التهاب بهطور مشکوکی در شهرهای شیعهنشین ازجمله بصره، کربلا و نجف بالا رفت. این افزایش سطح التهاب بهمیزانی بود که درنتیجه آن دهها تن از حاضران در میدان اعتراضات کشته و زخمی شدند. علاوهبر درگیریهای خیابانی، چند ترور هدفمند بهدست افراد ناشناس صورت گرفت که به بنزینی بر آتش التهابات تبدیل شد.
در این میان، طرفی برنده بود که میتوانست اتفاقات را از زاویهدید خود و آنطور که میخواهد روایت کند. شبکههای عربیزبان غربی به پوشش و روایت 24ساعته تحولات آن شبهای خیابانهای بغداد، کربلا، بصره، میسان و... میپرداختند و با استدلالهایی موهوم سعی میکردند دلیل وضعیت بد معیشتی مردم عراق و فساد گسترده مسئولان آن کشور را با چشمبستن بر دخالتهای آمریکا، مرتبط با ایران بدانند.
همزمان با این عملیاتهای رسانهای گسترده شبکههای تحتحمایت سفارت آمریکا و سفارت انگلیس در بغداد، گروهکهایی ازجمله گروهک تحتامر آیتالله خودخواندهای بهنام محمود الصرخی بودند که با تحریک جوانان شهرهای زیارتی و شیعهنشین عراق مثل کربلا و نجف، حملاتی را به کنسولگریهای جمهوری اسلامی ایران در این شهرها ترتیب دادند که رسانههای غربی بهشکل گسترده به پوشش این حملات میپرداختند.
در آن مقطع بود که گروههای مبارز شیعه ازجمله کتائب حزبالله عراق، اقدام به انتشار بیانیههایی در معرفی حامیان پشتپرده این گروهکهای آشوبگر کردند. یکی از جدیترین مواردی که کتائب حزبالله درخصوص گروه محمود الصرخی افشا کرد، نقش سرویسهای اطلاعاتی انگلیس و سفارت این کشور در حمایت اطلاعاتی و مالی از گروهکهایی مثل گروهک الصرخی برای حمله بهمنافع گروههای مقاومت بود.
عامل بمبگذاریهای اهواز
«نادری»، «کیانپارس» و... نام خیابانهایی از اهواز است که سال 84 به طرز مشکوکی مورد بمبگذاری قرار گرفته بود. این بمبگذاریها منجر به شهادت بسیاری از عشایر غیور عرب و مجروحشدن دهها نفر از مردم غیور این منطقه شد. از اینرو، شناختن عامل این بمبگذاری حائز اهمیت میشود. افراد بمبگذار پس از دستگیرشدن، طی اعترافات خود به عامل اصلی این بمبگذاریها اشاره کردهاند؛ «انگلیس». بمبگذاران طی این اعتراف تاکیدکردهاند انگلیس از آنها خواسته تا ناآرامی ایجادکنند و بمبگذاری را بر گردن اعراب اهواز با نیت جداییطلبی بیندازند. علاوهبر این اعترافات، وزیر اطلاعات دولت نهم، غلامحسین محسنیاژهای در آن سال اعلام کرد دخالت برخی شبکهها در حوادث بمبگذاریهای اهواز و ارتباط آنها با عوامل خارجی بهویژه انگلیس به اثبات رسیده است. همچنین فرمانده ارشد سپاه در منطقه جنوب با اشاره به سابقه انگلیس در آموزش و حمایت عوامل انفجارهای پیشین اهواز، گفت: «اگر وزارت امور خارجه بخواهد این مساله را مورد پیگیری دقیق قرار دهد، با مدارکی که ما از انگلیسیها دردست داریم به نتایج خوبی میرسند. انگلیسیها همواره به دنبال سرازیرکردن سلاح و مهمات به ایران بودهاند و بهطور متوسط هر سال 12هزار قبضه سلاح در خوزستان کشف میشود و نیروهای ما هرماه با عوامل انتقال محمولههای چندصد قبضهای اسلحه درگیرند.»
عملیات ویژه خرابکاری هستهای انگلیس و شرکا
«پروژه خرابکارانه حمله به تاسیسات هستهای ایران با «استاکسنت» [ویروس رایانهای برای تخریب دستگاه سانتریفیوژ] تنها بخشی از عملیات سایبری گستردهتر مشترک رژیمصهیونیستی و آمریکا و انگلیس برای انجام اقدامات خرابکارانه در زیرساختهای نظامی و غیرنظامی ایران بوده است.« این را کارگردان مستند «روز صفر» آلکس گیبینی با استناد به دستکم 5 منبع نظامی و اطلاعاتی آمریکا که درباره این برنامهها آگهی مستقیم داشتهاند، میگوید. او تقسیم کار بین انگلیس و آمریکا و رژیمصهیونیستی را اینطور روایت میکند که برای حملات استاکسنت علیه برنامه هستهای ایران از اطلاعات سازمان جاسوسی انگلیس -«ستاد ارتباطات دولت انگلیس»- استفاده شده است. رژیمصهیونیستی نیز بخش تهاجمیتر کردن ویروس استاکسنت را برعهده گرفت، سپس بهصورت یکجانبه نسخه جدید آن را به کار گرفت. همین نسخه بود که پژوهشگران موفق به کشف آن شده و توانستند رد سازمانهای اطلاعاتی واشنگتن و تلآویو و انگلیس را در آن کشف کنند.
دراویش گنابادی؛ تکیه زده بر کاخ باکینگهام
موسسه انگلیسی small media در سایت خود درباره اهدافش توضیح داده و این اهداف را کمک به گردش آزاد جریان اطلاعات در جوامع بسته معرفی میکند و تحقیق و انتشار گزارشها را راهی برای ارتقای آن میداند. این موسسه چند سال پیش خود زمانی که هنوز رئیس این فرقه(نورعلی تابنده) نمرده بود، در گزارشی با موضوع اقلیتهای مذهبی در ایران، آشکارا از فعالیتها و جهتگیریهای این فرقه حمایت کرد. رسانه سلطنتی انگلستان، بیبیسی نیز با استناد به مفاد این گزارش، حمایت تمام و کمالی از فرقه دراویش گنابادی کرده است. از این گذشته، دیگر رسانههای غربی و آمریکایی مانند رادیو فردا، دویچهوله، صدای آمریکا و سایت اروپای آزاد نیز مقالهای با مضمون گزارش اسمال مدیا، باعنوان «اینترنت؛ راهی برای تمرین ایمان و انجام فرایض مذهبی» منتشرکردند.
ردپای انگلیس در ترور سردار سلیمانی
«شرکت انگلیسی «جی فور اس» سال 98 امور امنیتی فرودگاه بغداد را برعهده دارد. این شرکت در بخشی از عملیات، اطمینان از هدف برای انجام ترور [سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس] شرکت کرد.» اینها را قیس الخزعلی، دبیرکل جنبش عصائب اهل الحق عراق در گفتوگو با شبکهای عربزبان بیان کرده است. وی در گفتوگو به نکات مهمی درخصوص روتین فرودگاه بغداد و مسائل امنیتی آن در شب ترور پرداخته است: «روتین فرودگاه بغداد این است که هنگام نشستن یک هواپیما در فرودگاه، شرکت جی فور اس باید در مکان مشخصی از فرودگاه حضور داشته باشد. اما در آن روز [ترور فرماندهان اسلام] و آن پرواز خودروی این شرکت انگلیسی در مکان خود حضور نیافت، بلکه دقیقا در مقابل راهپله هواپیما و محل پیاده شدن مسافران ایستاد، بنابراین این امر نشان میدهد که این شرکت مسئول انجام این ماموریت شده است.» الخزعلی همچنین بیان کرد: «افسران امنیتی به دوربینهای رصد در نزدیکی پله هواپیما دست یافتند که ماموریت آنها رصد حرکت حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس بود.» با استنادات متقنی که الخزعلی در گفتوگوی خود ارائه داد، چندی بعد کمیته تحقیق وزارت کشور عراق، این شرکت انگلیسی را به دخالت در ترور شهیدان سردار حاج قاسم سلیمانی و ابومهدی المهندس متهم کرد.
حامی تفرقهافکنان و شیعههای انگلیسی
انگلیسیها بیشتر از موضعگیری آشکار، برای هموارکردن مسیر سلطه خود از تفرقهافکنی بهره میبرند. از همینرو، انگلیسیها با حمایت همهجانبه از گروهی که خود را شیعه میدانند اما در اهداف و عمل همچون انگلیسیها هستند، سعی دارند راهی برای سلطه در درون ایران باز کنند. جریان موسوم به «شیعه انگلیسی» که سالهاست درصدد تفرقهافکنی بین مسلمانان و برجستهسازی نقاط اختلاف مذاهب اسلامی است، بهطور کامل توسط انگلستان حمایت میشود. مثلا ایامی که به ابتکار امامخمینی(ره) هفته وحدت نامیده شد، مورد مخالفت این گروه است و همان ایام را دهه برائت نامیدهاند. برای اثبات این مدعا، میتوان به فیلمی با عنوان «بانوی بهشت» پرداخت که به وقایع تاریخی حساس و مهم تاریخ اسلام میپردازد. این فیلم که با توهین به عایشه [همسر پیامبر]، سعی در دامنزدن به اختلافات شیعه و سنی دارد، توسط یک شرکت تولید فیلم در انگلستان منتشر شده است. این فیلم که کارشناسان هزینه تولید آن را حدود 15میلیون دلار تخمین زدهاند، در بخش مسائل مالی سعی بر اقدامات بینام و نشان دارد اما همانطور که در وبسایت کمپانی سازنده آن گفته شده، توسط شرکتی انگلیسی ساخته شده است.
رسانههای سلطنتی
بخش عظیمی از دستورکار کاخ باکینگهام علیه ایران به رسانههای لندننشین سپرده میشود. این رسانههای فارسیزبان در تقسیم کاری هماهنگ سعی در مدیریت فضای افکار عمومی داخل ایران را دارند تا انگلستان را به آرزوی دیرینه و ناشدنیاش یعنی سلطه همیشگی بر ایران برسانند. دو رسانه اصلی فارسیزبان و به اصلاح «سلطنتی» بیبیسیفارسی و منوتو هر روزه سعی در وارونه نشان دادن حقایق کف میدان ایران هستند. منوتو بیشتر در بخش مسائل اجتماعی ایران تمرکز کرده و بیبیسیفارسی در سالهای اخیر با گرم بودن اجاق موضوع برجام، سعی در به کرسینشاندن منافع بریتانیا در مذاکرات دارد. دیگر رسانه لندننشین اما سعودیای که خبرنگاران مشترک بسیاری با بیبیسی فارسی داشته و دارد، ایراناینترنشنال است. هدف این رسانه ترکیبی کار کردن با غلبه مدیریت سیاسی افکار عمومی در ایران است. با این حال، دست این رسانهها و مواضع ضدونقیضان برای افکار عمومی روزبهروز آشکارتر میشود.
تلاش برای دخالت در امور داخلی ایران
انگلیس پیشینهای طولانی در تفرقهافکنی و دخالت در امور ایران دارد. یکی از بارزترین این دخالتها به سال 1388 برمیگردد. قضیه از جایی شروع میشود که قبل از دهمین انتخابات ریاستجمهوری، انگلستان با اعزام سفیر جدید خود، سایمون گس به تهران سعی کرد در انتخابات نفوذ داشته باشد. متعاقب برگزاری انتخابات دهم و فتنه پس از آن، نیروهای وابسته به سفارت انگلستان در تهران ورود چشمگیری در انتخابات ایران که موضوعی قطعا داخلی بود، داشتند. به جهت همین دخالتها برای اولینبار چند کارمند محلی سفارت انگلستان توسط نیروهای امنیتی ایران دستگیر و دو دیپلمات انگلیسی بهدلیل عملکرد مداخلهجویانهشان از کشور اخراج شدند. یکی از کارمندان مذکور در سفارت در اعترافهای خود گفته: «سفارت انگلیس در طول دورههای اخیر به دلیل سیاستهای خصمانه علیه نظام و محدودیتهای شدیدی که دیپلماتها داشتند و ترس از اینکه عملیات جمعآوری اطلاعات آنها افشا شود، اقدام به استفاده از کارکنان محلی و برای این کار شبکه مرتبطان را ایجاد و اداره عملیات را از داخل کشور آغاز کرد. به همین دلیل به بنده و سایر کارکنان دستور داده شد با ایجاد شبکه به تامین اخبار و اطلاعات موردنیاز انگلیس اقدام کنم که درطول پنج سال فعالیت خود در این سفارت تا سال گذشته 130 مرتبط داشتم که امسال با افزایش 50 نفری، تعداد مرتبطان بنده 180 نفر شد. تماسها و ملاقاتهای ما با مرتبطان در رستورانها و کافیشاپها صورت میگرفت و تلاش میشد این ملاقاتها در مکانی غیر از سفارت انجام شود. سفارت هزینه آن را پرداخت میکرد و آنها را میهمان سفارت میدانست و بعدا مطالب و گفتوگوها به اطلاع مقامات سفارت میرسید.»
جنگهای ملکه
ملکه الیزابت دوم در 7 دهه حکومت خود بهطور مستقیم و غیرمستقیم در کشتار میلیونها تن از مردم کشورهای مخالف نقش داشته است. نیروهای او در این مدت در 12 جنگ مشارکت داشتهاند که در دو مورد آن انگلیس منحصرا شرکت داشته است. در ادامه به این جنگها اشاره شده است.
۱- جنگ کره
در سال 1950 به دنبال حمله کمونیستهای مسلط بر شمال شبهجزیره به منطقه جنوبی، آمریکا برای ازدستنرفتن این منطقه به شبهجزیرهکره لشکرکشی کرد. در این لشکرکشی دستکم 14 هزار نیروی نظامی ارتش انگلیس نیز حضور داشتند.
هرچند ملکه الیزابت در سال 1952 به پادشاهی رسید اما نیروهای انگلیسی تا پایان جنگ در سال 1953 به مدت دوسال در دوران سلطنت ملکه الیزابت در این جنگ مشارکت داشتند. تلفات این جنگ 1.5 میلیون کشته بود.
۲-بحران سوئز 1956
مصر در سال 1956 کانال سوئز را ملی اعلام کرد. با وجود آنکه جمال عبدالناصر رئیسجمهور وقت مصر احتمال حمله خارجی را کم ارزیابی کرده بود، در ۲۹ اکتبر ۱۹۵۶، ارتش رژیمصهیونیستی وارد شبهجزیرهسینا شده و دو روز بعد نیز جنگندههای انگلیسی و فرانسوی با پرواز از روی ناوهای هواپیمابر مواضع مصر در این منطقه را بمباران کردند.
درنهایت رژیمصهیونیستی موفق شد برای نخستین بار شبهجزیره سینا را اشغال کرده و انگلیس و فرانسه نیز کانال سوئز را تصرف کردند.
با این وجود تهدیدات مشترک آمریکا و شوروی علیه این سه دولت باعث شد آنها بهطور کامل از مواضع تحت اشغال خود عقبنشینی کنند.
کارشناسان سیاسی معتقدند یکی از اهداف اولتیماتوم واشنگتن و مسکو به لندن و پاریس به این جهت بود تا نشان دهد این دو قدرت به تاریخ پیوستهاند و از این به بعد آمریکا و شوروی تعیینکننده هستند.
۳- جنگهای جنوب شرق آسیا (دهه 1950 تا 1970)
ویتنام، کامبوج و لائوس که پیشتر جزئی از مستعمرات فرانسه بودند در دهه 1950 شاهد موجی از استقلالطلبی شدند. این منطقه به دلیل تسلط کمونیستها بر خاک اصلی چین در سال 1948 و حمله کرهشمالی به کرهجنوبی در سال 1950 بهشدت زیر ذرهبین قدرتهای غربی بود و منطقه «هند و چین» مرکز اصلی برخورد میان بلوکهای جهانی بود. انگلیس نیز در همراهی با آمریکا در بمبارانهای ویتنام و لائوس بهشکل مخفیانه حضور داشت. این جنگها بیش از 4 میلیون کشته برجای گذاشت.
۴- جنگ در جنوب یمن 1963
انگلیس بندر عدن و از طریق آن دیگر مناطق جنوب یمن را برای پشتیبانی از مسیر مواصلاتی خود به مستعمراتش در آفریقا و آسیا تصرف کرد. یکیدیگر از اهداف لندن نیز عدم دستیابی دیگران به این منطقه از جمله عثمانی بود زیرا تسلط بر آن باعث تهدید متصرفات این کشور میشد.
در سال 1963 یمنیها بر علیه سلطه امپراتوری بریتانیایکبیر دست به انقلاب زدند که در 30 نوامبر 1967 به پیروزی منجر شد. به دنبال این پیروزی یمنجنوبی تشکیل شد که به شوروی گرایش داشت.
۵-جنگ فالکلند 1982
جزایر فالکلند که آرژانتینیها «مالیوناس» میخوانند در سال 1833 تحت سلطه بریتانیا درآمد. در سال 1982 دولت آرژانتین طی یک عملیات نظامی موفق شد این جزایر را آزاد کند. این حمله به جنگی ده هفتهای منجر شد و طی آن ارتش انگلیس با اعزام ناوگان بزرگی از نیروی دریایی خود از جمله ناوهای هواپیمابر موفق شد بار دیگر جزایر فالکلند را اشغال کند.
فاصله فالکلند تا آرژانتین تنها 480 کیلومتر است درحالی که بریتانیا با آن 12 هزار کیلومتر فاصله دارد. بوینس آیرس این جزایر را همچنان بخشی از خاک خود میداند.
۶- جنگ اول خلیج فارس 1991
عراق در سال 1990 با حمله به کویت این کشور را اشغال کرد. پس از صدور هشدارهای اولیه آمریکا در راس ائتلافی از 35 کشور به عراق حمله کرد. از 956 هزار سرباز حاضر در ائتلاف 700 هزار تن آمریکایی و 43 هزار تن دیگر انگلیسی بودند. پس از آن نیز لندن در کنار آمریکا همواره به همراه نیروی هوایی خود درحال اعمال فشار بر دولت بغداد با حملات سنگین هوایی بود.
انگلیس همچنین بهطور جدی در برنامه نفت در برابر غذا مشارکت داشت که طی آن عراق دربرابر صادرات نفت خود میتوانست با نظارتهای سنگین دست به واردات غذا بزند. علیرغم چنین برنامهای اما تحریمها در عمل موجب کشته شدن میلیونها تن در عراق به دلیل کمبود مواد غذایی شد.
۷- اشغال افغانستان 2001
حمله به برجهای دوقلو تجارتجهانی در نیویورک که به گفته آمریکا توسط گروه القاعده انجام شد با 3 هزار کشتهای که بهبار آورد موجب شکلگیری یک جنگ بزرگ شد. آمریکا مدعی بود طالبان که بر افغانستان مسلط است گروه القاعده را پناه داده و این گروه از خاک این کشور درحال برنامهریزی عملیاتهایی برای کشتار مردم در غرب است. با وجود مخالفتها اما آمریکا در همان سال با همراهی گسترده انگلیس به این کشور حمله کرده و آن را اشغال کرد.
این جنگ بیش از 200 هزار کشته دربر داشت و نهایتا نیز با سقوط کابل در تاریخ 24 اوت 2021 و فرار آمریکا در 30 اوت به پایان رسید.
۸- اشغال عراق 2003
برخلاف اشغال افغانستان که در فضای عاطفی پس از جنایت 11 سپتامبر صورت گرفت، اشغال عراق به بهانه وجود سلاحهای کشتار جمعی چندان آسان نبود. کشورهایی زیادی از جمله فرانسه و آلمان در بلوک غرب مخالف حمله به این کشور بودند. با اینحال آمریکا بار دیگر با همراهی بیبدیل انگلیس به این کشور حمله کرد. مشهور است که واشنگتن هیچ اقدام بزرگی در منطقه غرب آسیا را بدون مشورت و کسب همراهی لندن آغاز نمیکند.
انگلیس پس از استقرار در عراق کنترل استان مهم بصره را که بیش از نیمی از تولید نفت این کشور را دراختیار داشت، بهدست گرفت.
تونیبلر نخستوزیر وقت انگلیس در همان زمان بهزعم خود گفته بود که کشورش با اشغال عراق، تهدیدی نظامی علیه ایران نیز ایجاد کرده بود.
علیرغم چنین اظهارنظری اما نیروهای غربی حاضر در عراق طی سالهای 2006 تا 2008 با ضربات گستردهای از سوی گروههای مقاومت روبهرو شدند که درنهایت در سال 2008 به شکست نظامی آنها منجر شد بهگونهای که در همین سال لندن نیروهای خود در استان بصره را از آن خارج کرد. گفته میشود این جنگ باعث کشته شدن بیش از یک میلیون تن شده است.
۹- تجزیه سودان 2011
سودان در سال 1956 از انگلیس استقلال گرفت. تبعات سنگین جنگ جهانی دوم باعث شده بود تا این کشور از نظر منابع مالی و انسانی در مضیقه قرار گیرد و کشورهایی زیادی را از دست بدهد. با اینحال علیرغم شکست در بسیاری از این کشورها، لندن تلاش کرد همچنان به نفوذ خود در آنها ادامه داده و با اجرای سیاستهایی بار دیگر به افزایش بهرهبرداری خود از منابع این کشورها بپردازد. سودان نیز به دلیل جمعیت و وسعت زیاد و همچنین منابع مالی فراوان یکی از این مناطق نفوذ بود که به زعم انگلیسیها برای کنترل بهتر باید به قطعات کوچکتری تقسیم میشد.
منطقه جنوب سودان به همین دلیل همواره محل رفت و آمد جاسوسان و همچنین هیاتهای تبلیغ مذهبی بود تا بتوانند این منطقه را از نظر دینی و سیاسی از منطقه شمالی جدا سازند.
انگلیس در همراهی با آمریکا و رژیمصهیونیستی موفق شد پس از مدتها درگیری خونین در جنوب سودان با تجزیه آن کشور «سودان جنوبی» را ایجاد کند.
۱۰-توطئه علیه سوریه 2011
با شکلگیری زمینههای بهار عربی در آخرین روزهای سال 2010 و سقوط حاکمان تونس، مصر و لیبی در سال 2011 تنشها به سوریه نیز کشیده شد. انگلیس نیز بهعنوان بخشی از بلوک غربی وارد قضایای سوریه شده و یکی از توطئهگران درگیریهای خونین این کشور بود.
پس از آن نیز با مشخص شدن ثبات نظام سوریه، انگلیس در کنار فرانسه تلاش کردند با استفاده از حضور نظامی آمریکا در شرق این کشور، در بخشهایی از سوریه مستقر شوند. منطقه التنف در مثلث مرزی سوریه، عراق و اردن یکی از مناطقی است که نیروهای انگلیسی بههمراه نیروهای آمریکایی بهطور مشترک در آن مستقر شدهاند تا مسیر اتوبان بغداد-دمشق را مسدود سازند.
۱۱-توطئه و جنگ در اوکراین (2014 و 2022)
لندن در سال 2014 با حمایت از اعتراضات خیابانی در اوکراین موفق شدند دولت قانونی این کشور را ساقط کنند. درپی تسلط غربگرایان اوکراین بر کییف دولت روسیه نیز در واکنش به اقدام غرب، شبهجزیرهکریمه را از خاک اوکراین جداساخته و به خاک خود ملحق ساخت. دو استان روسنشین دونتسک و لوهانسک نیز در همان سال با ایجاد جمهوریهایی خودخوانده از اوکراین اعلام استقلال کردند اما این جنگ نیز با آتشبس برای مدتی خاموش شد.
در مدت آتشبس ناتو به تسلیح گسترده اوکراین پرداخت و در اواخر سال 2021 و سال 2022 نیز با وجود مخالفت اغلب کشورهای اروپایی مانند فرانسه و آلمان، آمریکا و انگلیس با تحریک روسیه منجر به حمله این کشور به اوکراین شدند. درحال حاضر نیز واشنگتن و لندن بزرگترین حامیان سیاسی و تسلیحاتی دولت زلیسنکی در کییف هستند. این جنگ تاکنون نزدیک به یکصد هزار کشته درپی داشته است.
۱۲- جنگ یمن 2015
یمن حوزه نفوذ سنتی انگلیس است. به جز آن این کشور برای امنیت کشورهای حاشیه جنوبی خلیج فارس که پیشتر به لندن وابسته بودهاند نیز اهمیت دارد.
در سال 2015 عربستان سعودی در راس ائتلافی از کشورهای عربی از جمله امارات به یمن حمله کرد که در این مسیر از پشتیبانی قدرتهای بزرگی مانند آمریکا و انگلیس نیز بهره میبرد.
با به بنبست رسیدن ریاض و ابوظبی در این جنگ، واشنگتن و لندن به صورت مستقیمتری وارد جنگ شدند بهگونهای که تاکنون چندین عضو از نیروهای ویژه ارتش انگلیس در این جنگ کشته شدهاند. هماکنون نیز ناوگان انگلیس در محاصره یمن نقش دارد و نیروهای ویژه این کشور نیز در مناطقی مانند شرق یمن مستقر هستند. این جنگ نیممیلیون تن کشته بهدنبال داشته است.
پادشاهی برای تمام فصول حکومت
اغلب رسانهها اینگونه تبلیغ و القا میکنند که جایگاه پادشاه یا ملکه بریتانیا تشریفاتی است. با وجود این مشخص نیست به چه جهت میزان وظایف تشریفاتی مورد ادعا تا بسیار گسترده و مهم است.
از لحاظ شخصی پادشاه بهطور کامل دارای مصونیت قضائی است و بههیچوجه نمیتوان او را محاکمه کرد. شاید بر همین اساس باشد که او تنها فردی است که میتواند حتی بدون گواهینامه یا خودروی پلاکگذاریشده رانندگی کند.
بهجز استثنائات درباره شخص پادشاه، او در حوزه حکمرانی نیز دارای اختیارات بسیار گستردهای است. پادشاه قادر است جلسات پارلمان را بهتعویق انداخته یا آن را بهطورکلی منحل کند. نخستوزیر با حکم پادشاه انتخابشده و او قدرت عزلونصب وزرا را داراست. لوایح و مصوبههایی که در مجلس عوام یا اعیان به تصویب میرسد برای تبدیل شدن به قانون باید امضای پادشاه یا ملکه را اخذ کنند.
در حوزه نظامی نیز پادشاه فرمانده نیروهای مسلح است و نظامیان باید برای اعلام وفاداری به او سوگند بخورند. اعطای درجه به افسران یا خلع درجه آنها نیز در حیطه وظایف اوست. نیروهای نظامی نیز بنابر دستور او میتوانند جابهجا و در مناطق موردنظر خود مستقر شوند.
پادشاه فارغ از املاکی که بهطور شخصی در اختیار دارد، املاک و ساختمانهای بزرگی را نیز بهدلیل جایگاه حکومتی خود تحت کنترل دارد. بسیاری از هزینههای نهاد سلطنت توسط دولت پرداخت میشود بهعنوان نمونه و براساس گزارش روزنامه «ساندی تایمز» در سال ۲۰۱۶، بیش از یکمیلیارد پوند هزینه مراسم نودمین سال تولد الیزابت دوم در سراسر بریتانیا شد.
اختیارات پادشاه انگلیس برخلاف ادعاها بسیار عمیق و متعدد است بهگونهای که او رسما مسئولیت اداره نهادهای اطلاعاتی کشور مانند MI6 و MI5 را برعهده دارد.
سرزمینهای تحت نظر خاندان پادشاهی
پادشاه بریتانیا بر قلمروهایی حکومت یا نظارت میکند که شامل سه لایه اصلی هستند. در لایه نخست، وی بیشترین اختیارات و در لایه سوم وی کمترین اثر را دارد.
در لایه نخست بریتانیا یا «پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند شمالی» قرار دارد. این کشورها بهطور مستقیم تحتسلطه او هستند.
در لایه دوم پادشاه به جز بریتانیا، رئیس حکومت 14 کشور دیگر نیز بهشمار میرود و هرچند در آنها نیز پادشاه است اما میزان اعمال نفوذش در ساختار چنین کشورهایی محدودتر است.
در لایه سوم ملکه ریاست کشورهای مشترکالمنافع را برعهده دارد که شامل 56 کشوری میشود که پیشتر مستعمره بریتانیا بودهاند و هماکنون نیز براساس ساختارهای بازمانده از دوران استعمار روابط ویژهای با لندن دارند. این کشورها مستقل بوده و ملکه حاکمیتی حتی در سطح تشریفاتی بر آنها ندارد اما صرف وجود چنین ساختاری حاکی از نفوذ دستگاه سلطنت است.
1- بریتانیا
کشور بریتانیا به پایتختی لندن دارای 4 قلمرو است. سه قلمرو آن یعنی انگلستان، اسکاتلند و ولز در مجموع جزیره بریتانیا را تشکیل میدهند. ایرلند شمالی بهعنوان قلمرو چهارم در شمال شرقی جزیره ایرلند واقع شده است.
انگلستان و ولز نخستین قلمروهایی هستند که در سال 1536 از طریق «قانون اتحاد» به یکدیگر پیوند خوردند. در سال 1707 نیز اسکاتلند به وسیله قراردادی سیاسی با نام «پیمان اتحاد انگلستان و اسکاتلند» تحتسلطه لندن قرار گرفت و با آن پادشاهی بریتانیای کبیر را ایجاد کرد.
در سال 1801 ایرلند با پادشاهی متحد بریتانیای کبیر و ایرلند متحد شد که این اتحاد تا سال 1922 دوام داشت. در این سال با استقلال ایرلند، شمال شرقی این جزیره با نام ایرلند شمالی در قالب سرزمینهای بریتانیا باقی ماند.
بریتانیا هرچند دارای ملتهای متفاوتی است اما همهشان جزو کشور بریتانیا بوده و تحت تسلط مستقیم لندن قرار دارند. این مناطق و ملتها هرکدام از دولتهایی محلی با سطوح گوناگونی از خودمختاری بهره میگیرند که در پایتخت این مناطق حضور دارند. پایتخت اسکاتلند شهر ادینبورو (ادینبورگ)، ولز کاردیف و ایرلند شمالی بلفاست است.
قلمرو بریتانیا:
1. انگلستان
2. اسکاتلند
3. ولز
4. ایرلند شمالی
2- قلمرو مشترکالمنافع
خاندان پادشاهی انگلیس امروزه بهطور رسمی ریاست 15 کشور یا 18 قلمرو را برعهده دارند که با عنوان «قلمرو مشترکالمنافع» شناخته میشوند. کشورهای مشترکالمنافع گرچه از کشور بریتانیا استقلال گرفتهاند اما این استقلال به معنای قطع ارتباطشان با خاندان سلطنتی نیست. پادشاه، خود در بریتانیا مستقر است که از چهار قلمرو انگلستان، اسکاتلند، ولز و ایرلند شمالی تشکیل شده است. او دیگر کشورها را از طریق «فرماندارکل» اداره میکند. فرماندارکل نماینده پادشاه یا ملکه بوده و به نیابت از او ریاست کشور را برعهده دارد و نقشی معادل پادشاه یا رئیسجمهور را ایفا میکند. ارتش در این کشورها نیز با عنوان سلطنتی خطاب قرار میگیرد مانند «ارتش سلطنتی استرالیا» و «ارتش سلطنتی کانادا».
15 کشور عضو قلمرو مشترکالمنافع 18.7 کیلومترمربع وسعت و بیش از 150 میلیون نفر جمعیت دارند.
کشورهای عضو «قلمرو مشترکالمنافع»:
1. بریتانیا
2. کانادا
3. استرالیا
4. نیوزیلند
5. جامائیکا
6. گرانادا
7. باهاما
8. توالوو
9. آنتیگو و بابودا
10. بلیز
11. سنت لوسیا
12. پاپوآ گینهنو
13. سنتوینسنت و گرنادینها
14. جزایر سلیمان
15. سنتکیس و نویس
3- اتحادیه کشورهای مشترکالمنافع
اتحادیه کشورهای مشترکالمنافع مجموعهای از ۵۶ کشور است. این کشورها درحال حاضر مستقل بوده و به جز موزامبیک و کامرون همه آنها پیشتر مستعمره بریتانیا بودهاند. این کشورها در مجموع یک سوم خشکیها و یک سوم از جمعیت جهان را شامل میشوند.
بر مبنای اعلامیه 1971 سنگاپور، این اتحادیه پیرامون توسعه ارزشهای مشترک مانند حقوق بشر، حکومت قانون، آزادیهای فردی، برابری، دموکراسی، تجارت آزاد، صلحجهانی و همکاریهای چندجانبه به فعالیت میپردازد. حضور کشورها در اتحادیه کشورهای مشترکالمنافع بهصورت داوطلبانه صورت میگیرد و نماد آن نیز پادشاه بریتانیاست.
وسعت کشورهای اتحادیه 29 میلیون کیلومترمربع است که جمعیتی در حدود 2 میلیارد و 500 میلیون نفر را شامل میشود.
اعضای اتحادیه کشورهای مشترکالمنافع
اروپا (3 کشور)
1. بریتانیا
2. قبرس
3. جزیره مالت
آسیا (8 کشور)
4. هند
5. پاکستان
6. بنگلادش
7. مالزی
8. سریلانکا
9. برونئی
10. سنگاپور
11. مالدیو
آفریقا (21 کشور)
12. آفریقایجنوبی
13. نیجریه
14. کنیا
15. تانزانیا
16. زامبیا
17. غنا
18. کامرون
19. موزامبیک
20. نامیبیا
21. اوگاندا
22. بوتسوانا
23. توگو
24. رواندا
25. گامبیا
26. سیرالئون
27. سوازیلند
28. سیشل
29. گابن
30. لسوتو
31. مالاوی
32. موریس
اقیانوسیه (11 کشور)
33. استرالیا
34. نیوزلند
35. پاپوآ گینهنو
36. ساموآ
37. تونگا
38. فیجی
39. کیریباتی
40. نائورو
41. وانواتو
42. تووالو
43. جزایر سلیمان
آمریکای شمالی (12 کشور)
44. کانادا
45. ترینیداد و توباگو
46. جامائیکا
47. باربادوس
48. دومینیکا
49. سنتکیتس و نویس
50. سنتوینسنت و گرنادین
51. آنتیگوا و باربودا
52. باهاما
53. بلیز
54. گرانادا
55. سنت لوسیا
آمریکای جنوبی (یک کشور)
56. گویان