توکل به خدا در سختگیری دشمنان
امام علی(ع) میفرمایند: «از بینبردن کوهها آسانتر از برداشتن و زوال ملّتی است که خداوند به آنها رو کرده [و بقای آنها را خواسته است]...»(شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۲۶۲) امید به خداوند در هر زمان و مکانی نجات بخش انسانها و مؤمنان بوده و هست و این نکته مهم بههیچ عنوان نباید فراموش شود.
فشار دشمنان به این جهت است که مردم بگویند: «با آمدن دین خدا شرایط زندگی ما سخت شده و آسایش از میان ما رخت بربسته است.» بهعبارتی شیطان و نوکرانش با دشمنی و محدود کردن رفاه، آسایش و آرامش مؤمنان سعی دارند پیروی از دین خدا را علت فقر، فلاکت و سختی قلمداد کنند. در تمام تاریخ این بوده و تا قیامت همین هست اما آنچه که باعث شده پیروزی و سربلندی و عقب راندن دشمن رقم بخورد، مقاومت در عین کار و فعالیت و صبر در عین تلاش برای رسیدن به مقصد بوده است.
هنگامی که حضرت موسی(ع) اقدام به تبلیغ دین در میان قوم بنیاسرائیل و هدایت آنان به سمت خداوند و نجاتشان از ستم فرعون فرمود، طبیعی بود که فرعون مقاومت کرده و بر بنیاسرائیل سختگیری بیشتری کند. ادامه سختیها و بیشتر شدن آن برای بنیاسرائیل ناگوار بود و خود را در وضعیت بدی مشاهده کردند تا جاییکه حضرت موسی(ع) را متهم به بیشتر شدن سختیها کردند.
بنی اسرائیل به حضرت موسی(ع) گفتند: پیش از آنکه بهسوى ما بیایى آزار دیدیم، [هماکنون] پس از آمدنت نیز آزار مىبینیم! [کى این آزارها به سر خواهد آمد]؟ موسی گفت: امید است پروردگارتان دشمن شما را هلاک کند و شما را در زمین جانشین [آنها] سازد، تا ببیند چگونه عمل مىکنید.»(اعراف/129) حضرت موسی(ع) آنان را به دو چیز توصیه فرمود که لازمه موفقیتشان بود و باید به آن توجه میکردند. در آیه 128 سوره اعراف آمده: «موسى به قوم خود گفت: از خدا یارى جویید و استقامت پیشه کنید، که زمین از آن خداست و آن را به هرکس از بندگانش که بخواهد، واگذار مىکند و سرانجام [نیک] براى پرهیزگاران است.»
فرعون میخواست بنیاسرائیل به همان وضعیت قبل رضایت دهند و پیامبر خود را رها کنند. همچنین میخواست آنها به ظلمت عادت کنند در حالیکه حضرت موسی(ع) میخواست آنان را به سوی نور و آزادی حقیقی هدایت کند، هرچند این تابش نور در هنگام خروج از ظلمت برای آنان سخت بهنظر میآمد. راه حضرت موسی(ع) در دسترس بود و قابل وصال اما آنان راه را طولانی میدیدند. کسانیکه در راه خدا قدم برمیدارند نباید مقصد را دور از دسترس و غیرقابل دستیابی ببینند که اگر اینطور باشد ناامیدی به دلشان وارد شده و ادامه مسیر را برایشان سخت میکند.
امیرالمؤمنین علی(ع) میفرمایند: «وَ اسْتَعِینُوا بِاللهِ وَ اصْبِرُوا إِنَّ الْأَرْضَ لِلهِ یُورِثُها مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ؛ پیش از فرا رسیدن کار شتاب نکنید که پشیمان میشوید و پایان کار را طولانی نبینید که دلهایتان سخت میگردد.»(بحار الأنوار، ج۱۰، ص۱۰۰)
البته گاهی هم خطاهایی از عدهای سرمیزند که باعث میشود سختیها و گرفتاریها سراغ خودشان بیاید و در شرایط بدی قرار بگیرند یا دیگران را در شرایط ناگوار قرار دهند در این هنگام هم باید امید همه به خدا باشد و از او کمک بخواهند.
هنگامی که فرزندان یعقوب(ع) از گرفتاری برادرشان بنیامین در مصر به ایشان خبر دادند، حضرت یعقوب(ع) از صبر و شکیبایی خود گفت و فرمود: «هواى نفس شما، این امر را چنین در نظرتان جلوه داده است. من صبرى جمیل [و خالى از بىتابى] خواهم داشت. امیدوارم خداوند همه آنها را به من بازگرداند. چراکه او دانا و حکیم است.»(یوسف/83)
فرزندان یعقوب بهواسطه یک استدلال اشتباه، هم خودشان را سالیان سال گرفتار رنج روحی و عذاب وجدان کردند و هم حضرت یعقوب(ع) را به غم فقدان فرزند دچار کردند اما مواجهه حضرت یعقوب(ع) مواجهای دینمدارانه بود بههمین دلیل محکم و سربلند بود. فرزندان حضرت یعقوب(ع) با امید به بخشش خداوند بود که اقدام به عذرخواهی از حضرت یوسف(ع) کردند، آنها خداوند را بخشنده دانستند تا ایشان هم آنان را ببخشد.(یوسف/88)
ضمن آنکه یادمان نرود وقتی خداوند حامی بندگان و یاور یک ملت باشد دیگر هیچ قدرتی نمیتواند در مقابل بندگانش قد علم کند که اگر در مقابل آنان قرار بگیرد خودش را نابود میکند.(اسراء/82) امام علی(ع) میفرمایند: «از بینبردن کوهها آسانتر از برداشتن و زوال ملّتی است که خداوند به آنها رو کرده [و بقای آنها را خواسته است]...»(شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۲۶۲) امید به خداوند در هر زمان و مکانی نجات بخش انسانها و مؤمنان بوده و هست و این نکته مهم بههیچ عنوان نباید فراموش شود.