
باید توجه داشت که ایالات متحده در طول ادوار مختلف یکی از بزرگترین مراکز اشاعه جنگ روانی در سراسر جهان بوده است و همواره این روند را در دولت های مختلف این کشور شاهد بوده و هستیم اما در میان آنها دونالد ترامپ با تصمیمات هیجانی و غیر قابل پیش بینی خود بیش از دیگر روسای جمهور آمریکا جهان را غافل گیر کرده است.
ترامپ در نخستین دوره ریاست جمهوری خود با تصمیماتی ویژه سعی بر آن داشت تا خود را شخصیتی منحصر به فرد جلوه دهد.
وی علاقه شدید به دیده شدن دارد! وی در دور پیشین ریاست جمهوری خود موفق شد نام خود را به عنوان نخستین رئیسجمهور ایالات متحده ثبت کند که پا به خاک کره شمالی گذاشت؛ حرکتی نمادین که توجه رسانههای جهان را به شدت به خود جلب کرد. اما دیپلماسی نمایشی ترامپ به همین سفر ختم نشد و وی در نخستین ایام دور جدید ریاست جمهوری خود، با ادعای پایان دادن به جنگ روسیه و اوکراین تنها در ۲۴ ساعت به سر خط خبرهای جهان و رئیس جمهوری صلحطلب تبدیل شد!
دونالد ترامپ در سفر اخیر خود به عربستان سعودی، سخنرانی ویژه داشت که در واقع نمایشی چندلایه از این راهبرد بود. در این میان کارشناسان آمریکایی با طراحی ویژه این سخنرانی سعی بر آن داشتند تا اثرگذاری بر اذهان عمومی مردم ایران، زمینه را برای این رخدادی ویژه آماده کنند و دونالد ترامپ با لحنی عامهپسند و عوامفریبانه، این عملیات روانی را پیاده کرد.
وی در سخنرانی خود، از کشور عربستان بهعنوان "آینده ممکن" برای جمهوری اسلامی سخن به میان آورد؛ آیندهای که تنها در گرو عبور از سیاستهای کنونی نظام و بازنگری اساسی در رویکردهای کلان سیاستخارجی قابل تحقق خواهد بود!
ترامپ و جنگ روانی در جنگ رژیم صهیونی علیه ایران اسلامی
در این میان باید توجه داشت که از نخستین ساعات آغاز جنگ تحمیلی و تجاوزهای وحشیانه رژیم صهیونی علیه جمهوری اسلامی ایران، رئیس جمهور آمریکا با ارسال پیام های مختلف و اتخاذ تصمیمات متناقص سعی بر ایجاد جنگ روانی و تضعیف روحیه عموم مردم ایران داشت.این روند در حالی است که برخی تحلیلگران سیاسی پیامها و هشدارهای مکرر کاخ مبنی بر تخلیه سفارتخانههای آمریکا و خروج شهروندان آمریکایی از کشورهای مختلف منطقه را نوعی ابزار فشار برای اذهان عمومی ایران اسلامی و چند برابر جلوه دادن بحران جنگ قلمداد کردهاند.
پشت پرده مذاکرات ایران و آمریکا
یکی دیگر از موارد خاص از تصمیمات دونالد ترامپ که با واقعیت فاصله بسیاری داشت؛ ایجاد روند مذاکه با ایران اسلامی بر سر فعالیت هستهای بود. مهمی که دقیقا در میانه آن رژیم صهیونی با هماهنگی و اجازه رسمی وی به ایران حمله و نقاط حساس و استراتژیک آن را مورد هدف قرار داد و چندین مقام ارشد نظامی و غیر نظامی را به خاک و خون کشید.این در حالی است که چندی پیش ترامپ اعلام کرده بود که به نخست وزیر اسرائیل دستور داده است که در زمانیکه مذاکرات هستهای در جریان است، به ایران حمله نکند!
بی شک ترامپ از راهاندازی دور جدید مذاکرات میان ایران و ایالات متحده؛ هدفی جز صلحطلب جلوه دادن دولت خود ندارد ضمن اینکه روند مذاکرات ایران و آمریکا، مناسبترین زمان برای تحریف اذهان عمومی از کشتار وحشیانه مردم غزه توسط اسرائیل و احیای مجدد ارتش آن رژیم است.
با توجه به روند هدفمند و چندلایهای که ترامپ در قالب پروژه اجتماعیسازی مذاکرات دنبال کرد، آشکارا بر همگان ثابت شد که هدف اصلی، نه صرفاً اِعمال فشار از بیرون، بلکه ایجاد فشار اجتماعی از درون جامعه ایران است تا افکار عمومی، خود به عامل مطالبهگر امتیازدهی و عبور از گفتمان مقاومت بدل شود.
نتیجه گیری:
حائز اهمیت آن که در دوره اخیر مذاکرات آمریکا؛ دونالد ترامپ با بهرهگیری از روشهای پیشرفته دیپلماسی عمومی و اجتماعی، پروژهای راهبردی را با عنوان "اجتماعیسازی مذاکرات" در دستور کار خود قرار داده است. این راهبرد در پی آن است که از رهگذر تأثیرگذاری عمیق بر افکار عمومی ایران، بسترهای روانی و اجتماعی لازم برای عقبنشینی گفتمانی جمهوری اسلامی از اصول انقلاب اسلامی و سیاستهای مقاومت را فراهم آورد. در این الگو، سیاست خارجی دیگر صرفاً معطوف به میز مذاکره و بازیگران رسمی نیست، بلکه مردم بهعنوان سوژههای دیپلماتیک و عاملان فشار در روند تصمیمگیریهای کلان ملی تلقی میشوند.در پایان باید توجه داشت که پس از 12 روز از آغاز جنگ رژیم صهیونی علیه ایران؛ رئیس جمهور آمریکا با اعلام پیشنهاد آتش بس این مهم را برگی تازه در تاریخ جهان عنوان کرد.
البته باید توجه داشت که در میانه جنگ روایتها و تهدیدهای متضاد، دونالد ترامپ با ترفند "ابهام هدفمند" تلاش دارد تهران را وارد یک بازی روانی کند چرا که هنوز از مفاد این آتش بس سخنی به میان نیاورده اما تهدید کرده است که در صورت عدم مواقفت ایران، جنگ ادامه خواهد یافت!
ترامپ استاد ایجاد «ابهام هدفمند» است. در ادبیات جنگ روانی، این تکنیک به عنوان یک ابزار راهبردی برای فلجکردن تصمیمسازی حریف شناخته میشود. ترکیب همزمان سیگنالهای متضاد تهدید صریح، عقبنشینی تاکتیکی، و دروغهای آشکار کار را برای هر حریفی دشوار میسازد تا مسیر درست پاسخ را تشخیص دهد. راهبردی که نه در منطق خطی سیاست خارجی آمریکا، بلکه در الگوهای رفتاری ترامپ و حلقه نزدیک به او ریشه دارد؛ الگویی که پیشتر در مواجهه با کره شمالی، چین، و حتی روسیه تجربه شده و اکنون در قبال ایران بهکار گرفته شده است.