آتش بس به شرط سخت‌گیری

ه زعم همه کارشناسان نظامی و سیاسی جهان، پیشنهاد «آتش ‌بس» از سوی اسرائیل پس از دوره‌ای از درگیری و شکست مفتضحانه‌ی اهداف استراتژیک‌اش (نظیر پایان برنامه هسته‌ ای یا موشکی ایران)، آغازگر صلح نیست بلکه فرصتی می‌خواهد برای خرید زمان، بازسازی توانایی‌های نظامی‌اش، فریب افکار عمومی جهان و مدیریت بحران‌های متعددی داخلی و خارجی که دارد...
سه‌شنبه، 3 تير 1404
تخمین زمان مطالعه:
نویسنده : سید حسین خاتمی
موارد بیشتر برای شما
آتش بس به شرط سخت‌گیری
ه زعم همه کارشناسان نظامی و سیاسی جهان، پیشنهاد «آتش ‌بس» از سوی اسرائیل پس از دوره‌ای از درگیری و شکست مفتضحانه‌ی اهداف استراتژیک‌اش (نظیر پایان برنامه هسته‌ ای یا موشکی ایران)، آغازگر صلح نیست بلکه فرصتی می‌خواهد برای خرید زمان، بازسازی توانایی‌های نظامی‌اش، فریب افکار عمومی جهان و مدیریت بحران‌های متعددی داخلی و خارجی که دارد. تاریخ نشان می‌ دهد که اعتماد به چنین آگهی ‌ها بی ‌اعتمادانه است و ممکن است تبدیل به فریب استراتژیک شود که شکست و زیان را به همراه دارد. پس خیلی باید مراقب حرکات این رژیم فاسد باشیم و در تمام مؤلفه ها قدرت خصوص امنیت داخلی خودمان را حفظ و بیشتر کنیم.

ما در آتش بس باید سختگیرانه عمل کنیم. یعنی هم به خودمان سخت بگیریم برای تبدیل کردن نقاط ضعف به قوت و هم به دشمن فاسد سخت بگیریم برای دور نگاه داشتنش از تعرضی دیگر؛ سابقه سوء رژیم فاسد و خونخوار صهیونیستی باید عبرت ما و تعیین کننده رفتارهای امروز و فردای ما باشد. اینکه به قدرت خودمان ببالیم و افتخار کنیم یک موضوع است و اینکه ترفند دشمن را جدی بگیریم هم یک موضوع است.

نگارنده قائل به ادامه جنگ و اهمیت ندادن به آتش بس نیست اما ما باید دست و پای رژیم را می بستیم تا فکر تعرض و حملات تاکتیکی و ترور و... به ذهنش خطور نکند. شاید لازم بود با واسطه از مدافع تمام قد رژیم یعنی امریکا تضمین هایی بگیریم و اتمام حجت کنیم که اگر سگ هار منطقه ای او بار دیگر کمترین قصد سوئی به کشور ما داشت به شدت او را تنبیه می کنیم و در کنار او به امریکا هم درس عبرت آموز دیگری می دهیم.

روشی که سالها مورد استفاده رژیم قرار گرفته این است که به کشورهای منطقه و نیروهای مقاومت حمله می کند و پس از آنکه دفاع آنها را جانانه می بیند درخواست آتش بس می کند و فورا خود را در موقعیتی ضد جنگ نشان می دهد تا به جهانیان بگوید من دنبال جنگ نیستم. پس از این اقدام حملاتی به طرف متعهد به آتش بس می کند. اگر او ساکت ماند (مانند امروز لبنان) که حملات، ضربات و ترورهایش را ادامه می دهد (مانند صدها بار نقض آتش بس در لبنان)؛ اگر طرف مقابل پاسخ داد فورا خود را مظلوم معرفی کرده و طرف مقابل را جنگ طلب می خواند و افکار عمومی جهان و مردمش را قانع می کند که ما با یک نیروی عهد شکن و جنگ طلب طرف هستیم و باید حملات سختی به او داشته باشیم و او را از بین ببریم.
 

اینک به بررسی تاریخ و استنادی عهد شکنی های رژیم کودک کش می پردازیم تا مجددا خوی وحشی این رژیم را یادآوری کنیم: 

از نخستین آتش ‌بس ‌ها در ۱۹۴۸ گرفته تا توافقات اخیر، اسرائیل همواره الگوی مشخصی دارد: آنها می گویند شما به موفقیت هایی دست پیدا کردید و ضربات سختی به ما زده اید؟ پس آتش‌ بس را قبول کنید تا ما نیروهای مان را بازسازی کنیم؛ سپس آتش‌ بس را می ‌شکنیم و بیش از پیش پیش ‌روی می‌ کنیم.(!!!)
 
شواهد تاریخی نقض آتش ‌بس توسط اسرائیل
اسرائیل از تأسیس خود در ۱۹۴۸، آتش ‌بس‌ ها را نه برای صلح، بلکه برای پیشبرد اهداف توسعه ‌طلبانه ‌اش استفاده کرده است. ما به عنوان یک ایرانی حق طلب که رفتارهای رژِیم کودک کش را دیده ایم به یاد  داریم که رژیم فاسد درخواست آتش بس داشته ولی به محض توقف طرف مقابلش و با فریب او آتش بس را نقض و حملات غافلگیرانه خود را آغاز کرده است اما در زیر نمونه هایی می آوریم همراه با درسی که می توانیم از آن بگیریم:
 
۱. جنگ ۱۹۴۸: پس از آتش‌بس سازمان ملل در ژوئیه ۱۹۴۸، اسرائیل حملات به غیرنظامیان فلسطینی را ادامه داد و مناطق جدیدی از کرانه باختری و نوار غزه را اشغال کرد. این نقض پایه‌گذار الگویی شد که آتش‌بس‌ها فرصتی برای تثبیت دستاوردها و برنامه‌ریزی تهاجمات بعدی هستند. 
درس: آتش‌بس برای اسرائیل ابزار اشغال بیشتر است.
 
۲. آتش‌بس ۲۰۰۸ و عملیات سرب گداخته: در ژوئن ۲۰۰۸، آتش‌بس شش‌ماهه با حماس و میانجی‌گری مصر برقرار شد. اما در ۴ نوامبر ۲۰۰۸، اسرائیل با حمله به تونل‌های مرزی غزه و کشتن ۸ عضو حماس، توافق را نقض کرد. این بهانه عملیات سرب گداخته (دسامبر ۲۰۰۸) شد که ۱۴۰۰ فلسطینی، از جمله صدها کودک، کشته شدند.
درس: اسرائیل از آتش‌بس برای کاهش فشار جهانی و آماده‌سازی حملات گسترده استفاده می‌کند.
 
۳. نقض‌های ۲۰۱۴: در جنگ غزه (عملیات لبه محافظ)، اسرائیل آتش‌بس‌های بشردوستانه را نقض کرد. در ۱ اوت ۲۰۱۴، دو ساعت پس از آتش‌بس سازمان ملل، حمله به رفح ۱۳۰ غیرنظامی را کشت. حملات به بیمارستان‌ها و مدارس، نقض قوانین بین‌المللی جنگ بود.
درس: اسرائیل به تعهدات بشردوستانه بی‌اعتنا است.
 
۴. گسترش شهرک‌سازی‌ها: بین ۲۰۱۰ تا ۲۰۲۰، اسرائیل ۱۰۰,۰۰۰ واحد مسکونی غیرقانونی در کرانه باختری ساخت، نقض قطعنامه‌های سازمان ملل و توافق اسلو [4]. در ۲۰۱۴، چند ماه پس از آتش‌بس، ۴۰۰ هکتار زمین برای شهرک‌سازی مصادره شد.
درس: اسرائیل در دوره‌های آتش‌بس، اشغال را تداوم می‌بخشد.
 
۵. نقض آتش‌بس ۲۰۲۵: در ژانویه ۲۰۲۵، اسرائیل با کشتن ۱۵۵ فلسطینی در حملات هوایی و زمینی، آتش‌بس اعلام‌شده را نقض کرد. حماس پیشنهاد آتش‌بس ۶۰ روزه آمریکا را رد کرد، زیرا شامل پایان جنگ یا رفع محاصره غزه نبود.
درس: نقض‌های مکرر، بی‌اعتمادی به نیت اسرائیل را تقویت می‌کند.(حسین عباسی فر)
 
استناد به اسناد رسمی بین‌المللی و حقوقی
1. قطعنامه‌های سازمان ملل متحد:
قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت (۱۹۶۷): خواستار عقب‌نشینی رژیم صهیونیستی از سرزمین‌های اشغالی شد. هرگز اجرایی نشد. قطعنامه ۳۳۸ (۱۹۷۳): تأکید مجدد بر آتش‌بس فوری در جنگ اعراب و اسرائیل. قطعنامه‌های مربوط به غزه: قطعنامه ۱۸۶۰ (۲۰۰۹) که خواستار آتش‌بس در غزه شد، به‌وسیله اسرائیل نادیده گرفته شد.
2. گزارش‌های سازمان‌های حقوق بشری:
عفو بین‌الملل (Amnesty International): در گزارش‌هایی، بمباران مدارس، بیمارستان‌ها و مناطق مسکونی را جنایت جنگی اعلام کرده است. شورای حقوق بشر سازمان ملل: در گزارشی در سال ۲۰۱۵، اسرائیل را به نقض سیستماتیک حقوق بشر در جریان عملیات نظامی در غزه متهم کرد.
3. گزارش کمیسیون مستقل سازمان ملل درباره سال ۲۰۱۴:
مستند کرد که ارتش اسرائیل عمداً مناطق مسکونی را هدف قرار داده و از تسلیحات ممنوعه مانند فسفر سفید استفاده کرده است.
4. حقوق بین‌الملل بشردوستانه:
  بر اساس «کنوانسیون چهارم ژنو» (۱۹۴۹)، حمله به غیرنظامیان، تخریب بی‌مورد زیرساخت‌ها و ایجاد قحطی از مصادیق جنایات جنگی است.
 
منابع تاریخی برای بررسی رفتار اسرائیل
Morris, Benny. *1948: A History of the First Arab-Israeli War*. Yale University Press, 2008.
Pappé, Ilan. *The Ethnic Cleansing of Palestine*. Oneworld Publications, 2006.
 Finkelstein, Norman. *Gaza: An Inquest into Its Martyrdom*. University of California Press, 2018.
گزارش‌های رسمی کمیته حقیقت‌یاب سازمان ملل در جنگ‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۱۴.
داده‌های وب‌سایت رسمی سازمان ملل و دیده‌بان حقوق بشر(HRW).
 

چرا اسرائیل چنین ترفندی را دنبال می‌کند؟

توضیح این مسئله در چارچوب استراتژی «تجدید نیرو و بازسازی» (Rearmament and Regenration) قابل‌فهم است: پس از دوره ‌ای از درگیری و انتقادات، آتش ‌بس اجازه می ‌دهد تا نیروها بازسازی شوند، مهمات ذخیره گردد و حتی زیر ساخت ‌های نظامی مجددا آماده شوند. نمونه کلاسیک آن عملیات ۲۰۰۸ است که علت وقوع آن از مدتی پیش در دل تصمیمات دفاعی اسرائیل ریشه داشت. ‏CJPME گزارش داده که این تصمیمات از ماه ‌ها قبل طراحی شده بودند.
 
از سوی دیگر، مطمئنا اسرائیل از آتش ‌بس برای اجرای برنامه های خود استفاده می‌ کند؛ یعنی تخریب زیرساخت ‌ها برای ایجاد بازدارندگی و سپس استفاده از لحظات صلح نما برای عقب ‌نشینی، بازسازی و تجدید قوایی که آتش ‌بس را به فرصتی برای توسل برنامه ‌ریزی‌ شده تبدیل می‌کند.
 
همان ‌گونه که تجربه نشان داده، پذیرش آتش ‌بس بلا نتیجه، قطعاً زمینه بازگشت جنگی با شدت بیشتر را فراهم می ‌آورد. پس از آتش ‌بس ‌های ۲۰۰۸ و ۲۰۱۴، درگیری‌ ها هر بار با سبک نظامی شدیدتر آغاز شدند. در واقع، آتش ‌بس بدون دستاورد ملموس نه ‌تنها مقاومت را تضعیف می ‌کند، بلکه دولتمردان را به این نتیجه می ‌رساند که «فشار نظامی محدود کافی نیست؛ باید دوباره ضربه زد».
 
به طور واقع بینانه باید گفت: ما در وضعیت کنونی به «تنفس تاکتیکی» برای بازسازی سیستم دفاعی هم نیاز داریم. طبق بیانیه‌ های رسمی نظام «تنفس تاکتیکی» نه راهبردی بلند مدت بلکه فرصتی موقت است. این فرصت می تواند چند ساعته یا چند روزه باشد پس اگر هوشمندانه مراقبت نشود، دشمن می‌‌تواند با غافلگیری یا شدت گرفتن حملات، دوباره مزیت میدانی بیابد. با این‌حال، کلیات این تصمیم را باید پذیرفت. برای ایرانیان، این تنفس نیازمند پاسخ‌ گویی به سه مؤلفه حیاتی است:

اولاً؛ در این زمان نباید «چشمان‌ را بست و آرام گرفت»؛ باید دست ‌به ‌ماشه ماند و منتظر هرگونه حرکت غافلگیرانه دشمن بود.

ثانیاً؛ انگیزه عمومی، دولتی، مردمی و نظامی باید پایدار بماند. افت انرژی، وقفه در امید و سرد شدن میل مقاومت، فرصت را دور می ‌کند.

ثالثاً؛ مسئولیت در بازسازی بخشی از توان دفاعی، اعم از پدافند، نیروی هوایی و سامانه‌های آفندی، به سرعت باید صورت گیرد. بازسازی واقعی، نه در شعار بلکه در میدان‌های نظامی ملموس خواهد بود تا «تنفس تاکتیکی» به فرصتی واقعی و مفید بدل شود.
 
اما در کنار این بعد نظامی، ضرورت‌ هایی در حوزه داخلی وجود دارند که باید هم ‌زمان مدیریت شوند:
۱. پدافند هوایی؛ برتری هوایی اسرائیل (که در بخش پشتیبانی از آمریکا و اروپا چیده شده) باید جبران شود. خرید سامانه‌ های پدافندی پیشرفته و توان هوایی نوین، حتی اگر پرهزینه باشد، برای دفاع از آسمان حیاتی است.
 
۲. پاک‌ سازی نفوذهای اطلاعاتی؛ نفوذ در طرح‌ ریزی جنگ‌ افزارهای داخلی مثل پهپادها و ترور فرماندهان نشان از رخنه امنیتی دارد که باید با اجناس و مدیریتی مستقل و قاطع بازبینی شود.
 
۳. اصلاحات اقتصادی و سیاسی عمیق؛ در دوران جنگ، همه بر این باور هستند که مردم پشت نظام ‌اند؛ اما مشارکت ‌های پایین در انتخابات ‌ها (۴۰٪ در ریاست ‌جمهوری، زیر ۱۵٪ در شورای شهر) و فقر گسترده، امنیت ملی را در معرض تهدید قرار داده است. به ‌رغم صداقت مردم، بدون حل مشکلات اقتصادی و سیاسی، پایه ‌های قدرت داخلی سست خواهد ماند.
 
۴. فعالیت حقوقی بین ‌المللی؛ لازم است تیم‌ های قدرتمند حقوقی فعال شده و در دادگاه‌ ها علیه اسرائیل به دلیل نقض قوانین بین ‌الملل و بحران انسانی اقامه دعوا کنند، هم‌ زمان با جبران خسارات مادی و معنوی قربانیان داخلی.
 
۵. استراتژی ابهام هسته ‌ای؛ در مواجهه با تحریم‌ ها و فشار آژانس، باید تعادل میان مقاومت و وادادگی را در دست داشت. ایران نباید همه کارت ‌ها را فاش کند و باید با حفظ اختیاری تاکتیکی خود، در پلتفرم دیپلماتیک با آمریکا یا آژانس مدیریت کرده و اسنپ ‌بک را عقب بیندازد.
 
۶. باز تعریف سیاست خارجی؛ امنیت و توسعه باید در بستر وفاق داخلی و تعامل هوشمند بر پایه منافع ملی تعریف شوند. باید نهادهای پیمان دفاعی و اقتصادی با قدرت‌ های بالقوه را شکل داد و به دوری از فرادستی در تقابل مستقیم با آمریکا پایان داد. بهترین مثال، همکاری با روسیه و چین در پروژه ‌های مهم (مثل نیروگاه بوشهر) است؛ رویکردی که حضور خارجی ‌ها را مانعی برای تجاوز دشمن قرار می ‌دهد.
 
۷. بسط فعالیت دیپلماتیک و رسانه ‌ای؛ وزارت خارجه باید سری فوری سفرای خارجی را به تهران و مراکز آسیب ‌دیده ببرد؛ به‌ رغم دشمنی، با دعوت رسانه ‌های خارجی به ایران و نمایش جنایات رژیم اسرائیل، پایه ‌های پشتیبانی جهانی را تثبیت کند. همچنین همه خبرنگاران را به مراکز آسیب‌ دیده برده تا شهادت عینی قربانیان نقل شود و رسانه ‌هایی که گزارش شان ناقص یا تحریف‌ شده باشد، بلاک شوند.
 
همه این موضوعات در کنار هم، پس از پایان جنگ سخت، بسیار مهم ‌تر از خود جنگ حقیقی هستند؛ چرا که شکل ‌دهنده «ثبات پساجنگ» و زمینه ‌ساز پیروزی پایدار‌اند. اگر امروز زمینه ‌سازی نشود، فردا ابزار قدرت اقتصادی، سیاسی، رسانه ‌ای و حقوقی برای ادامه مقاومت وجود نخواهد داشت. امروز، هنگامی که آتش ‌بس اعلام ‌شده باید فرصت بازسازی باشد و این به ‌شکل تاکتیکی پذیرفته شده است، باید باور کنیم که:
 
– این آتش ‌بس موقت است و کش نمی ‌آید؛
– باید ضعف مبارزه در حوزه دفاع هوایی و اطلاعاتی برطرف شود؛
– نفوذهای داخلی کنار زده شوند؛
– مردم هم ‌زمان با شجاعت حمایت شوند؛
– جایگاه بین ‌المللی ایران تقویت شود؛
– و هرگونه روابط خارجی براساس منافع امنیتی – اقتصادی باز تنظیم شود.
 
در صورتی که این ترکیب انجام شود، «تنفس تاکتیکی» می ‌تواند به فرصتی تاریخی برای کشور تبدیل شود؛ فرصتی برای ورود به فازی نوین از مقاومت، که نه تنها جنگ را پایان می ‌دهد، بلکه افق امنیت و توسعه ملی را تثبیت خواهد کرد.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.