.
اخبار جعلی چگونه متولد میشوند؟
تولید و انتشار اخبار جعلی، برخلاف تصور عمومی، الزاما از سوی افراد ناآگاه یا بیمسئولیت صورت نمیگیرد. بسیاری از این محتواها، حاصل اتاقهای فکر حرفهای هستند که با بهرهگیری از دانش روانشناسی، فناوری هوش مصنوعی، تحلیل داده و مهندسی اجتماعی، پیامهایی را طراحی میکنند که بیشترین اثرگذاری را بر مخاطب داشته باشد. در این میان، شرایط بحرانی بهترین بستر برای آزمایش و استفاده از این ابزارهاست. زیرا در موقعیتهای بحرانی، مردم بهطور طبیعی به دنبال خبر، راهحل یا گریز از وضعیت هستند و ظرفیت شناختی آنها برای تفکیک بین حقیقت و دروغ کاهش مییابد. آنها معمولاً بیش از آنکه به صحت خبر بیندیشند، به سرعت واکنش نشان میدهند..
هدف از انتشار اخبار جعلی در بحرانها چیست؟
برخلاف تصور ساده انگارانهای که گمان میکند اخبار جعلی فقط برای شوخی یا سرگرمی منتشر میشوند، در دوران بحرانها این نوع اخبار نقشهای خطرناکتری ایفا میکنند:ایجاد ترس و وحشت عمومی: یکی از رایجترین اهداف انتشار اطلاعات ساختگی، القای حس اضطراب، ترس و ناامیدی است. این کار باعث فلج شدن تصمیم گیریهای جمعی و اختلال در نظم اجتماعی میشود. به عنوان نمونه، در دوران شیوع ویروس کرونا، موجی از اخبار جعلی درباره کمبود شدید مواد غذایی، بسته شدن مرزها، یا داروهای تقلبی باعث شد مردم رفتارهای غیرعقلانی از خود نشان دهند، از هجوم به فروشگاهها گرفته تا مصرف داروهای مضر.
ایجاد بی اعتمادی به نهادهای رسمی: بسیاری از اخبار جعلی در دوران بحران با هدف تضعیف اعتبار رسانههای رسمی، مقامات دولتی، نهادهای امنیتی و نظامی یا حتی شخصیتهای مذهبی منتشر میشوند. هدف آن است که مخاطب، مرجعیت خبری خود را از دست داده و دچار سرگشتگی شود. وقتی مردم نتوانند تشخیص دهند به چه کسی باید اعتماد کنند، دیگر هیچ دستورالعملی مؤثر نخواهد بود.
تفرقه افکنی و دوقطبی سازی اجتماعی: یکی از کارویژههای مهم اخبار جعلی در بحرانها، تحریک اقشار جامعه علیه یکدیگر است. برای نمونه، با انتشار خبری ساختگی درباره اینکه یک گروه خاص باعث گسترش بیماری یا ناکارآمدی یک برنامه شده، بذر نفرت و اختلاف کاشته میشود. این تاکتیک در جنگهای ترکیبی یا عملیات روانی دشمنان، بارها و بارها استفاده شده است.
منحرف کردن افکار عمومی: در مواقعی، اخبار جعلی با هدف انحراف افکار عمومی از مسائل اصلی منتشر میشوند. در شرایطی که مثلاً بحرانی امنیتی یا فساد گسترده در حال افشا شدن است، انتشار شایعهای درباره یک خطر قریب الوقوع یا چهره جنجالی میتواند ذهنها را به سمت دیگری منحرف کند.
.
ویژگیهای شناختی اخبار جعلی
یکی از گامهای مهم در مقابله با این پدیده، شناخت دقیق ویژگیهای ظاهری و محتوایی آن است. اخبار جعلی معمولاً دارای ویژگیهای زیر هستند:بدون منبع معتبر یا منبع ناشناس: چنین اخباری به یک «منبع آگاه» یا «یکی از مسئولان» نسبت داده میشوند، بدون آنکه هیچ نام یا نهادی بهطور مشخص معرفی شود.
لحن احساسی و افراطی: بسیاری از این پیامها با واژگانی همچون "فوری"، "خیلی مهم"، "خطر جدی"، "خبر موثق اما محرمانه" همراه هستند و تلاش میکنند تا در مخاطب شوک یا اضطراب ایجاد کنند.
دعوت به اقدام فوری: یکی از نشانههای مهم اخبار جعلی، تشویق فوری مخاطب به واکنش است؛ از جمله: "همین الان برای همه بفرست"، "اگر نگویی خیانت کردی"، "فردا خیلی دیر است" و از این قبیل.
انتشار محدود در یک یا چند کانال خاص: این پیامها معمولاً در شبکههای بسته، گروههای تلگرامی ناشناس یا کانالهای بدون شناسنامه منتشر میشوند و در رسانههای معتبر دیده نمیشوند.
فاقد مستندات و ارجاعات: هیچ سند، تصویر یا مدرک قابل بررسیای همراه خبر نیست یا اگر هست، جعلی و ساخته شده با ابزارهای گرافیکی است.
.
تکنولوژیهای نوین در خدمت جعل حقیقت
با پیشرفت فناوری، تولید اخبار جعلی نیز حرفهایتر شده است. امروزه ابزارهایی مانند هوش مصنوعی تولید متن (مانند چت جیپیتیها)، ویدیوهای جعلی با فناوری دیپ فیک، فتوشاپ پیشرفته و باتهای انتشار انبوه در شبکههای اجتماعی، امکان پخش اخبار دروغ را به گونهای فراهم کردهاند که تشخیص واقعیت از دروغ حتی برای کارشناسان نیز دشوار شده است. در میدان جنگ رسانهای، دشمنانی که توان نظامی یا مشروعیت سیاسی ندارند، با تکیه بر رسانههای جعلی، نفوذ روانی میکنند. آنها به جای شلیک گلوله، اخبار جعلی را در ذهنها شلیک میکنند و جامعه را از درون متلاشی میسازند..
نقش رسانههای معتبر و سواد رسانهای عمومی
در چنین شرایطی، وظیفه رسانههای رسمی، نه صرفاً تولید خبر، بلکه مراقبت از روان و اعتماد عمومی است. رسانهای که در بحران، دچار تاخیر، بی توجهی یا سیاسی کاری شود، راه را برای شایعه باز میکند. از سوی دیگر، ارتقاء سواد رسانهای مردم امری حیاتی است. باید آموزش دید چگونه منبع را تشخیص دهیم، چگونه تصویر را راستی آزمایی کنیم، و چگونه از بازنشر احساس محور پرهیز کنیم..
مسئولیتهای فردی در دوران بحران
مردم باید بدانند در شرایط بحرانی، هرکدام رسانهای در جیب دارند. انتشار یک پیام تأییدنشده، ولو به نیت خیر، میتواند منشأ یک بحران باشد. هر فرد باید از خود بپرسد:آیا منبع خبر مشخص است؟
آیا رسانههای معتبر آن را منتشر کردهاند؟
آیا این پیام من را تحریک به خشم یا ترس میکند؟
آیا با انتشار آن ممکن است آرامش روانی اطرافیان را از بین ببرم؟
.
نمونههایی از اخبار جعلی در بحرانهای گذشته
در جریان زلزله کرمانشاه، پیامهایی درباره وقوع زلزله شدید در روز مشخصی دست به دست شد. در اعتراضات آبان ماه، تصاویری قدیمی به عنوان کشته شدن افراد در همان روز پخش شد. در ایام کرونا، شایعاتی درباره پاشیدن مواد شیمیایی از هواپیماها منتشر گردید. همه اینها، اگر چه گاهی با نیت خیر همراه بودند، اما در عمل آسیبزا شدند..
دشمنان چه بهرهای از فضای اخبار جعلی میبرند؟
دشمنان خارجی و حتی برخی گروههای سیاسی داخلی که منافع خود را در بیثباتی میبینند، از اخبار جعلی به عنوان ابزار جنگ شناختی استفاده میکنند. هدف آنها تضعیف وحدت ملی، تضعیف نهادهای امنیتی، ایجاد دو دستگی مذهبی، قومی، زبانی یا طبقاتی و نهایتاً فروپاشی قدرت اجتماعی برای مقابله با تهدیدهای بیرونی است. در بسیاری از حملات سایبری و روانی اسرائیل، آمریکا، و برخی گروههای اپوزیسیون، اخبار جعلی در کنار تصاویر تقطیع شده، مصاحبههای ساختگی یا اسناد جعلی مورد استفاده قرار میگیرد تا روایت رسمی را زیر سوال ببرند و مردم را به یکدیگر بیاعتماد کنند..
راهکارهایی برای مقابله با اخبار جعلی در بحرانها
ایجاد سامانههای رسمی راستیآزمایی فوری: دولتها و نهادهای رسمی باید در لحظه امکان تأیید یا تکذیب اخبار مهم را فراهم کنند.آموزش گسترده سواد رسانهای در مدارس و رسانهها: تشخیص خبر صحیح از غلط باید به مهارت عمومی بدل شود.
مشارکت فعال رسانههای مستقل و متعهد: رسانهها نباید در زمان بحران سکوت کنند. تأخیر آنها موجب گسترش شایعه میشود.
ایجاد سامانههای گزارش مردمی اخبار جعلی: مردم بتوانند هر خبر مشکوک را گزارش دهند تا سریع بررسی و اطلاعرسانی شود.
پاسخ سریع، دقیق و بدون لکنت مسئولان به اخبار مشکوک: پاسخندادن به شایعه، بدترین تصمیم ممکن است.
.
اخبار جعلی، امروز تنها یک اختلال اطلاعاتی نیستند، بلکه بخشی از جنگ نرم علیه ملتها، فرهنگها و حاکمیتها هستند. دشمنی که میخواهد بدون شلیک حتی یک گلوله، جامعهای را بیاعتماد، مضطرب، بیهویت و منفعل سازد، نیازی به تانک ندارد؛ کافیست چند کانال خبری، چند تصویر ساختگی، و چند هزار ربات شبکه اجتماعی در اختیار داشته باشد. در شرایط بحرانی، شناخت دشمن، تحلیل منبع، حفظ آرامش، پرهیز از واکنشهای احساسی، و تقویت شبکههای اطلاع رسانی رسمی و سریع، تنها راه پیروزی در این نبرد خاموش است. رسانه امروز میدان جنگ است و هر شهروند یک رزمنده یا یک حلقه نفوذی، بستگی دارد که با اطلاعات چگونه رفتار کند.
.
وقتی دوستان ناآگاه در خدمت تخریبگران قرار میگیرند
در فضای پرتلاطم رسانهای امروز، سخن از «اخبار جعلی» یا «شایعههای هدفمند» دیگر محدود به توطئههای مرسوم دشمنان بیرونی نیست. اگر روزگاری هر سخن بیپایه را به «بیبیسی» یا «رادیو اسرائیل» نسبت میدادند و بدین ترتیب منشأ آن را روشن میکردند، امروز معادله پیچیدهتر شده است. اکنون در بسیاری از مواقع، همان شهروندی، هوطن و حتی انقلابی که دغدغه کشور را دارد، ب هراحتی در حلقه نشر یک خبر نادرست قرار میگیرد، چرا که مرز بین دوست و دشمن در عرصه رسانه، مرز نیت نیست؛ مرز «آگاهی و مسئولیت» است.اینکه گمان کنیم تنها دشمنان قسمخورده نظام، تنها سازمانهای اطلاعاتی و امنیتی بیگانه یا تنها رسانههای معاند نقش آفرینان عرصه خبر جعلی هستند، نگاهی ساده انگارانه است. در واقع، بخش بزرگی از چرخه تولید و پخش اخبار جعلی، توسط افرادی صورت میگیرد که ممکن است در ظاهر دلسوز، انقلابی، متدین یا حتی کارمند نهادهای رسمی و امنیتی باشند اما از سر ناآگاهی، احساسات زدگی یا فقدان درک رسانهای، به ابزار پنهان عملیات روانی دشمن تبدیل شدهاند. دشمنان ممکن است خبر اولیه را طراحی کنند اما برای پخش و تأثیرگذاری، نیازی به لشکر ندارند؛ کافی است لشکری از کاربران بیمحابا و ناآگاه داخلی داشته باشند که هر خبر مثلا فوری را بدون بررسی بازنشر کنند.
در شرایط بحرانی یا در مواجهه با چالشهای سیاسی و اقتصادی، این وضعیت تشدید میشود. یک صوت، یک عکس یا یک ادعای غیرمستند، ظرف دقایقی فضای مجازی را اشباع میکند و افکار عمومی را به سمت هراس، آشوب یا یأس سوق میدهد. عجیب آنکه بسیاری از این محتواها توسط کسانی منتشر میشود که خود را مدافع مردم و مخالف دشمنان معرفی میکنند. آنان ممکن است حتی پرچم ایران را در پروفایل خود گذاشته باشند اما همانها با بازنشر یک شایعه علیه یک نهاد نظامی یا یک تصمیم کلان اقتصادی، زمینه تخریب اعتماد عمومی را فراهم میکنند.
اگر فرض بگیریم که دشمنان خارجی، دشمنی میکنند و دست به عملیات شناختی و روانی میزنند، نباید از خود بپرسیم چرا این عملیات گاهی اینقدر موفق عمل میکند؟ چه بستری در جامعه ما، در مردم ما، در فضای رسانهای ما وجود دارد که این گونه آسیبپذیر است؟ چرا بخشی از مردم، اخبار رسانههای معاند را راحتتر از رسانههای داخلی میپذیرند؟ چرا تردید در صداقت نهادهای رسمی، حتی در ذهن برخی از نخبگان نیز جا گرفته است؟ پاسخ به این پرسشها، نیازمند نگاهی صادقانه، شفاف و نقادانه به وضعیت رسانهای کشور، سواد اطلاعاتی مردم و عملکرد نهادهای مسئول است.
.
مهمترین سرمایه اجتماعی
نخست باید با این واقعیت روبهرو شویم که اعتماد عمومی یک سرمایه اجتماعی است که نه یک شبه ایجاد میشود و نه با شعار حفظ میشود. اعتماد نتیجه صداقت، پاسخگویی، شفافیت و تداوم رفتار مسئولانه در طول زمان است. متأسفانه در برخی مقاطع تاریخی، رفتارهای رسانهای غیرحرفهای، سکوت در برابر شایعات، یا برخوردهای گزینشی با افشاگریها، زمینهساز فرسایش این سرمایه شدند. وقتی مردم بارها در جریان اخبار مهم، از رسانههای رسمی کشور دیرتر از رسانههای خارجی مطلع شدهاند یا وقتی خبر تکذیبی در رسانه رسمی آمده که بعدها خلافش ثابت شده یا وقتی پرسشهای اجتماعی بیپاسخ ماندهاند، نباید انتظار داشته باشیم که مردم همه چیز را بیچون و چرا بپذیرند.از سوی دیگر، نباید از تأثیر فضای اجتماعی، فشارهای اقتصادی، شکافهای طبقاتی و تجربیات تلخ مردم در سالهای گذشته غافل شد. مردمی که درگیر گرانی، بیکاری، تبعیض یا فساد هستند، به طور طبیعی از نظر روانی آمادگی بیشتری برای پذیرش روایتهای انتقادی یا افشاگرانه دارند. اگر احساس کنند رسانههای رسمی، سخن واقعی زندگی آنها را بازتاب نمیدهند، خود به خود به سمت منابع دیگر گرایش پیدا میکنند حتی اگر آن منابع مشکوک، دشمنساخته یا دروغپرداز باشند.
نکته مهم دیگر آن است که اخبار جعلی الزاماً ساختگی یا صددرصد دروغین نیستند. بسیاری از شایعات از ترکیب واقعیت و دروغ ساخته میشوند. یعنی بخشی از ماجرا حقیقت دارد اما جهتدهی آن به گونهای است که نتیجه گیریای مغرضانه از آن حاصل شود. این روش از نظر روانی بسیار اثربخشتر است، چرا که مخاطب با دیدن بخش واقعی، به کل روایت اعتماد میکند. در اینجاست که کار ناآگاهان داخلی خطرناکتر از دشمنان بیرونی میشود. آنها، گاهی دانسته یا ندانسته، این ترکیبهای مسموم را تکرار و تقویت میکنند.
رسانههای رسمی و وابسته به نظام نیز گاهی ناخواسته در این بازی وارد میشوند. گاه با بزرگنمایی دستاوردهایی که هنوز به بار ننشسته یا با وعدههایی که تحقق نمییابد، زمینه بدبینی و بیاعتمادی ایجاد میکنند. یا آنگاه که پرسشهای عمومی را سانسور میکنند یا فقط به نقدهای گزینشی میپردازند، فضای شک و تردید را به وجود میآورند. فراموش نکنیم که بخشی از مخاطبان اخبار جعلی، نه از سر عناد، بلکه بهخاطر خلأ اطلاعرسانی صادقانه و دقیق از سوی منابع رسمی است که جذب روایتهای آلوده میشوند.
از سوی دیگر، با گسترش استفاده از هوش مصنوعی در تولید محتوا، خطرات اخبار جعلی دو چندان شده است. امروز بهراحتی میتوان ویدیویی ساخت که سخنان جعلی یک مسئول را به تصویر بکشد یا عکسهایی ساخت که هر دروغی را اثبات کند. عموم مردم که تخصصی در تحلیل تصویر یا راستیآزمایی ندارند، طبیعتاً در دام میافتند، مگر آنکه اعتماد به یک رسانه معتبر داشته باشند. اگر این اعتماد مخدوش شود، در برابر سیل شایعات، هیچ دیواری مقاوم نخواهد ماند.
.
راه حل چیست؟
نخستین و ضروریترین راه، بازسازی اعتماد عمومی است. این کار تنها با دستور یا کمپین تبلیغاتی ممکن نیست، بلکه نیازمند اقداماتی عمیق، مداوم و همراه با شجاعت رسانهای است. رسانههای رسمی باید در برابر خطاها، ناکارآمدیها یا حتی فسادهای موجود در نظام، صادقانه و بی طرفانه اطلاعرسانی کنند. باید زبان مردم باشند، نه زبان صرفاً توجیه کننده حاکمیت. اگر رسانههای درونزا نتوانند انتقاد سالم را بازتاب دهند، این میدان به رسانههای برونزا واگذار میشود که انتقاد را به تخریب بدل میکنند.دومین راه، ارتقاء سواد رسانهای عمومی است. مردم باید بیاموزند چگونه منابع معتبر را تشخیص دهند، چگونه بین اطلاعات حقیقی و دستکاری شده تفاوت قائل شوند و چگونه در برابر تحریکات احساسی و روایتهای ناقص مقاومت کنند. این آموزش باید از مدارس آغاز شود، در رسانهها پی گرفته شود و در سطح جامعه به مهارت عمومی بدل گردد.
سومین راه، مسئولیت پذیری فردی کاربران فضای مجازی است. هر فرد باید خود را مسئول بداند؛ مسئول امنیت روانی دیگران، مسئول آرامش اجتماعی، و مسئول حفظ اعتماد عمومی. اینکه صرفاً بگوییم «من فقط فوروارد کردم» یا «نمیدانستم جعلی است» در دنیای امروز پذیرفتنی نیست. درست مانند رانندهای که میگوید «نمیدانستم چراغ قرمز است». وقتی هر نفر میتواند به میلیونها نفر دسترسی داشته باشد، باید بپذیرد که هر حرکت او، یک اقدام رسانهای محسوب میشود.
چهارمین راه، بازنگری در رفتار رسانهای رسمی و رویکرد نهادهای فرهنگی کشور است. تا زمانی که پدیدههای اجتماعی از جمله اعتراض، انتقاد، بحران، یا ناکارآمدی، در رسانههای داخلی نادیده گرفته میشود یا صرفاً با تحلیلهای امنیتی برخورد میشود، مخاطب به سراغ رسانههایی خواهد رفت که با زبان مردم سخن میگویند، حتی اگر آن رسانهها مغرض و دروغپرداز باشند. اگر میخواهیم رسانههای دشمن دروغگو بودنشان آشکار شود، باید ابتدا رسانههای داخلی صداقت و شفافیت را پیشه کنند.
در نهایت، باید به یاد داشته باشیم که دشمن همیشه هست، اما مؤثر بودن دشمن، محصول خطاهای خودی است. اگر رسانههای داخلی زنده، پویا، سریع و صادق باشند، اگر مردم حس کنند دیده و شنیده میشوند، اگر جوانان احساس کنند پرسشهایشان پاسخ دارد، اگر نخبگان ناامید نباشند، آنگاه حتی قویترین ماشین شایعهسازی نیز راهی به دل مردم نخواهد یافت اما اگر این شرایط مهیا نباشد، آنگاه حتی یک شایعه ساده میتواند خیابانی را ملتهب، یا یک نهاد رسمی را بیاعتبار کند.
در پایان باید گفت، ما در میدان جنگی خاموش هستیم؛ جنگی که در آن سلاحها کلماتاند و سنگرها ذهن مردم. در این جنگ، گاهی «دوست نادان» خطرناکتر از «دشمن دانا» عمل میکند. راه پیروزی، نه در سانسور، نه در سرکوب، نه در انکار، بلکه در روشنگری، مسئولیتپذیری، شفافیت، آموزش و بازسازی اعتماد است. اخبار جعلی از آن دشمن است، اما پخش آن، گاه از ماست. باید با خود روراست باشیم.