در ایران نیز پرچم سه رنگ سبز، سفید و سرخ با نقش «الله» در میانه، همواره فراتر از یک نماد سیاسی یا حکومتی بوده است؛ پرچم ایران بیانگر ایمان و امید، صلح و صداقت و ایثار و شهادت ملتی است که تاریخ آن سرشار از فراز و فرودهای بزرگ بوده است. در رسانهها بارها دیدهایم که هر زمان پرچم ایران در میدانهای بینالمللی به اهتزاز درمیآید، موجی از غرور و همبستگی در دل ایرانیان ایجاد میشود؛ خواه در پیروزیهای ورزشی، خواه در مراسم ملی و حتی در بحرانها و حوادث تلخ، این پرچم است که دلها را به هم گره میزند.
در میدانهای ورزشی بارها شاهد بودهایم که پرچم ایران به موضوعی داغ در شبکههای اجتماعی تبدیل شده است. به عنوان مثال، زمانی که تیم ملی فوتبال ایران در جام جهانی در مقابل حریف پیروزی میشود، هزاران تصویر و ویدئو از هواداران با پرچم ایران در خیابانها منتشر میشود. کاربران در توییتر و اینستاگرام با هشتگهایی چون #ایران و #پرچم_ایران موجی از غرور ملی را به اشتراک گذاشتند. در مقابل، در دورههایی که اختلافات سیاسی یا مشکلات اجتماعی پررنگتر بوده، برخی کاربران نسبت به بیاحترامی به پرچم واکنشهای تندی نشان دادهاند؛ مثل زمانی که در جریان برخی اعتراضات، عدهای اقدام به آتش زدن پرچم مقدس ایران کردند. رسانهها و تحلیلگران اجتماعی آن زمان نوشتند که پرچم یک ملت متعلق به همه مردم است و بیاحترامی به آن به معنای نادیده گرفتن ریشههای هویت مشترک است. همین مسئله نشان میدهد که پرچم چقدر میتواند هم مایه انسجام باشد و هم به موضوعی حساس و چالشبرانگیز تبدیل شود.
از منظر تاریخی، پرچم ایران در طول سدههای گذشته دستخوش تغییرات زیادی شده است، اما همواره حامل پیامهایی از هویت ایرانی بوده است. در دوران مشروطه، پرچم سه رنگ به عنوان نماد جنبش ملی و عدالتخواهی تثبیت شد و بعدها پس از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، نقش «الله» در مرکز آن قرار گرفت تا پیوند میان هویت ملی و باورهای دینی مردم ایران را بازتاب دهد. رسانههای بینالمللی در سالهای پس از انقلاب بارها بر این نکته تأکید کردهاند که پرچم جمهوری اسلامی ایران یکی از معدود پرچمهای جهان است که واژهای مقدس و الهی را در طراحی خود دارد و همین ویژگی به آن رنگ و بوی خاصی داده است. کاربران ایرانی نیز در شبکههای اجتماعی بارها به این موضوع اشاره کردهاند که وجود این نشان، یادآور پیوند دین و ملیت در تاریخ معاصر ایران است.
در مراسم رسمی مانند ۲۲ بهمن یا روز قدس، پرچم ایران نقشی کلیدی در نمایش انسجام ملی ایفا میکند. رسانههای داخلی گزارشهای متعددی از راهپیماییهایی منتشر میکنند که در آن، پرچمهای بزرگ ایران بر فراز جمعیت برافراشته میشود. همین تصاویر بارها در شبکههای جهانی بازتاب یافته و تحلیلگران خارجی آن را نشانهای از هویت جمعی و وحدت ملی ایرانیان دانستهاند. از سوی دیگر، در مواقعی که تیمهای ورزشی ایران در عرصههای جهانی خوش میدرخشند، مانند وزنه برداری یا کشتی و پرچم ایران بر فراز سکوی قهرمانی بالا میرود، میلیونها کاربر ایرانی در فضای مجازی با افتخار عکس پرچم را به عنوان تصویر پروفایل خود انتخاب میکنند. این واکنشها نشان میدهد که پرچم در ناخودآگاه جمعی، همان چیزی است که به تعبیر رسانهها «مرزهای پراکندگی را به وحدت پیوند میزند».
اما پرچم فقط در لحظات غرور آفرین اهمیت ندارد؛ بلکه در زمان بحران و اندوه نیز کارکرد خاص خود را دارد. زمانی که در حوادث طبیعی مثل زلزله یا سیل تصاویر امدادگران با پرچم ایران منتشر شد، کاربران شبکههای اجتماعی از آن به عنوان «پرچم امید» یاد کردند. بسیاری نوشتند که دیدن پرچم در میان آوارها و خرابیها به مردم دلگرمی میدهد و یادآور این است که سرزمینشان هنوز زنده است و با همه سختیها میایستد. رسانهها نیز در تحلیلهای خود تأکید کردند که پرچم در چنین شرایطی به ابزاری برای "بازسازی اعتماد اجتماعی" و "تقویت روحیه همبستگی ملیگ تبدیل میشود.
در عرصه دیپلماسی نیز پرچم نشانه حضور و شخصیت بینالمللی کشورهاست. پرچم ایران در سازمان ملل متحد، اجلاسهای بینالمللی یا سفرهای دیپلماتیک، نمادی از حاکمیت ملی و استقلال کشور است. رسانههای داخلی بارها گزارش دادهاند که هر بار پرچم ایران در کنار پرچم سایر کشورها به اهتزاز درمیآید، حس غرور ملی در میان ایرانیان تقویت میشود. در شبکههای اجتماعی نیز واکنشهایی از این دست دیده میشود؛ مثلاً زمانی که تصاویر سفر رؤسای جمهور یا مقامات ایرانی در رسانهها منتشر میشود و پرچم ایران در پسزمینه قرار دارد، بسیاری از کاربران با افتخار آن را بازنشر میکنند. این رفتار نشان میدهد که پرچم، نه فقط در داخل کشور، بلکه در سطح جهانی نیز به عنوان «امضای هویت ایرانی» شناخته میشود.
با این حال، پرچم میتواند در شرایط مناقشه و اختلاف نظر هم به موضوعی حساس بدل شود. برخی رسانهها در گزارشهای خود نوشتهاند که بیاحترامی به پرچم یا تغییر آن در جریان اعتراضات اجتماعی، نمادی از فاصله گرفتن بخشی از جامعه از هویت رسمی است. در شبکههای اجتماعی نیز بارها شاهد بودهایم که کاربران ایرانی درباره مفهوم پرچم و میزان همبستگی یا فاصله خود با آن بحثهای طولانی به راه انداختهاند. عدهای معتقدند پرچم باید فراتر از سیاست روز باشد و همواره نماد همه ایرانیان باقی بماند. برخی دیگر اما از پرچم به عنوان نشانهای از حکومتی خاص یاد میکنند. برخی نابخردان به پرچم و هویت معنوی کشور احترام نمیگذارند و ادعا دارند این پرچم و مقدسات نمدی است برای کلاه برخی افراد! در حالی که از قبال این نظام و مردم و هویت آن درآمد و ثروت زیادی به دست آوردند. به عبارتی این بی احترامی اتفاقا برای آنان نان داشته و نمدی برای کلاهشان درست کرده است. آنها با درآمدها نجومی هیچ خیری برای مردم و کشورشان ندارند جز ایجاد ناامیدی ودلسردی... در هر صورت این اختلاف نگاهها نشان میدهد که پرچم، به عنوان نماد ملی، میتواند در عین حالی که عامل انسجام است، به میدان منازعات اجتماعی هم بدل شود.

در سالهای اخیر با گسترش فضای مجازی، پرچم به یکی از پرکاربردترین نشانهها در "کمپینهای آنلاین" تبدیل شده است. کاربران ایرانی در مناسبتهای ملی یا حتی در حمایت از تیمهای ورزشی، هشتگهایی همراه با ایموجی پرچم ایران را داغ میکنند. نمونه بارز آن در جریان جام جهانی ۲۰۲۲ قطر بود که پرچم ایران در صدر ترندهای توییتر قرار گرفت. رسانههای خارجی نیز در گزارشهای خود نوشتند که این موج مجازی نشاندهنده پیوند میان هویت ملی و دنیای دیجیتال است.
پرچم ایران حامل خاطره تاریخی، هویت فرهنگی و آرمانهای آینده است. هر بار که بر فراز میادین، ساختمانها و دستهای مردم برافراشته میشود، به همه یادآور میگردد که این سرزمین حاصل ایثار و تلاش نسلهای پیشین است و پاسداری از آن وظیفهای مشترک برای نسل امروز و فرداست. رسانهها و شبکههای اجتماعی هر یک به شیوه خود این پیام را بازتاب میدهند؛ گاهی با انتشار تصاویر غرورآفرین، گاهی با نقد و بحث، اما در نهایت، پرچم همچنان نمادی ماندگار از هویت و انسجام ملی ایرانیان باقی خواهد ماند.
خواندن یا نخواندن سرود ملی چه پیامی دارد؟
در کنار پرچم، سرود ملی هر کشوری، تنها نشانهای تشریفاتی یا ظاهری نیست، بلکه عصارهای از هویت تاریخی، فرهنگی و سیاسی یک ملت به شمار میرود. آنچه در طول دههها و بلکه قرنها، با خون شهیدان، تلاش اندیشمندان، مبارزات آزادیخواهان و امید مردم شکل گرفته، در نمادهایی چون پرچم و سرود ملی متبلور میشود. از همینرو بیاحترامی به این نمادها تنها بیاحترامی به یک قطعه پارچه یا چند خط موسیقی نیست، بلکه توهینی است به حافظه تاریخی، دستاوردهای جمعی و ارزشهای معنوی یک ملت. رسانهها و افکار عمومی در سراسر جهان همواره این مسئله را به عنوان خط قرمزی ملی تلقی کردهاند و واکنشها به چنین رفتارهایی به خوبی نشان میدهد که چرا احترام به پرچم و سرود ملی یک اصل بنیادین در زندگی اجتماعی است.در ایران، تجربه تاریخی نشان داده است که سرود ملی بارها به عنوان نماد مقاومت و انسجام مورد استفاده قرار گرفتهاند. هر بار که در ورزشگاهها سرود ملی نواخته میشود، خاطره همان ایستادگیها و فداکاریها در ذهن جمعی زنده میشود. بیتوجهی یا بیاحترامی به این نمادها در چنین بستری، چیزی جز انکار بخشی از هویت جمعی نیست. به همین دلیل است که بسیاری از خانوادههای شهدا و ایثارگران وقتی با صحنههایی از بیاحترامی به سرود ملی مواجه میشوند، آن را بیحرمتی مستقیم به خون عزیزانشان تلقی میکنند.
این مسئله البته محدود به ایران نیست. در ایالات متحده، بارها دیدهایم که سوزاندن پرچم آمریکا یا زانو زدن برخی ورزشکاران هنگام پخش سرود ملی در لیگ فوتبال آمریکایی، واکنشهای تندی در پی داشته است. دونالد ترامپ در دوره ریاست جمهوری خود، در سخنرانیهایش با لحنی تند کسانی را که هنگام سرود ملی زانو میزدند، «بیاحترام به کشور و پرچم» خواند و حتی خواستار محرومیت آنان از حضور در میدانهای ورزشی شد. رسانههای آمریکایی نیز این موضوع را به بحثی ملی بدل کردند و گروهی آن را اعتراض مدنی و گروهی دیگر آن را خیانت دانستند. همین نمونه جهانی نشان میدهد که احترام به پرچم و سرود ملی در همه کشورها به مثابه احترام به خود ملت تعبیر میشود و بیتوجهی به آن، زمینهساز شکاف اجتماعی و حتی بحران هویتی خواهد بود.
رفتارهای توهین آمیز سلبریتیها
در فضای مجازی ایران، بارها شاهد بودهایم که کاربران نسبت به رفتار برخی چهرههای هنری یا ورزشی در مواجهه با پرچم و سرود ملی واکنش نشان دادهاند. در ماجرای اخیر که تعدادی از ورزشکاران به بهانههای مختلف سرود ملی را همخوانی نکردند، شبکههای اجتماعی به دو جبهه تقسیم شدند: گروهی این رفتار را نوعی اعتراض دانستند و گروهی دیگر آن را بیحرمتی به کشور، مردم و شهدایی که برای همین پرچم جان دادند. بسیاری از کاربران با انتشار تصاویر شهدای جنگ تحمیلی و دفاع از مرزها نوشتند که «این پرچم تنها یک نماد نیست، کفن هزاران جوانی است که برای ایران جان دادند.» و بنابراین نخواندن سرود ملی یا بیاحترامی به پرچم را رفتاری نابخشودنی دانستند.رسانههای داخلی در تحلیلهای خود تأکید کردهاند که بیاحترامی به پرچم و سرود ملی، نه تنها بیتفاوتی فرد نسبت به هویت ملی را نشان میدهد، بلکه نوعی دهنکجی به دستاوردهای جمعی است. وقتی یک هنرمند یا ورزشکار که از امکانات و حمایتهای همین سرزمین به شهرت و ثروت رسیده، در صحنهای بینالمللی پرچم کشورش را نادیده میگیرد یا سرود ملی را همخوانی نمیکند، در حقیقت پشت پا به همان سرمایههایی زده که مسیر موفقیت او را هموار کردهاند. این مسئله بارها در رسانهها با این پرسش مطرح شده است که «اگر چنین فردی در کشوری دیگر بود، آیا میتوانست بدون بهرهگیری از بستر فرهنگی و اجتماعی ایران به چنین جایگاهی برسد؟» پاسخ اغلب تحلیلگران این است که بیگمان نه، زیرا هر هنرمند و ورزشکار بخشی از موفقیتش را مدیون جامعهای است که او را پرورش داده و به رسمیت شناخته است.
در سوی دیگر، برخی رسانههای خارجی تلاش کردهاند این رفتارها را نوعی اعتراض سیاسی جلوه دهند. آنها مینویسند که نخوندن سرود ملی یا بیتوجهی به پرچم، نمادی از نارضایتی بخشی از جامعه است اما واقعیت این است که حتی اگر انگیزههای سیاسی در کار باشد، شکل بروز آن به معنای خدشهدار کردن وحدت ملی است. زیرا پرچم و سرود ملی متعلق به همه مردماند، نه به یک جناح سیاسی یا دولت خاص. در شبکههای اجتماعی هم این نکته بارها تکرار شد که «ممکن است ما با سیاستهای روز کشور مخالف باشیم، اما پرچم و سرود ملی را دوست داریم چون از مردم و تاریخمان جدا نیستند.» این نگاه نشان میدهد که تفکیک میان نارضایتی سیاسی و بیاحترامی به نمادهای ملی ضروری است و رسانهها همواره باید بر این تمایز تأکید کنند.

از منظر جامعه شناختی، پرچم و سرود ملی بخشی از سرمایههای نمادین هر کشورند. همانطور که «پیر بوردیو« درباره سرمایههای فرهنگی و نمادین سخن میگوید، این نمادها نقشی تعیینکننده در انسجام اجتماعی دارند. وقتی فردی به این نمادها بیتوجهی میکند، در حقیقت در انسجام اجتماعی شکاف میاندازد. رسانهها در تحلیلهای خود هشدار دادهاند که اگر چنین رفتارهایی تکرار و عادی شود، نسلهای آینده نسبت به ارزشهای مشترک بیتفاوت میشوند و این بیتفاوتی به سستی بنیانهای هویتی میانجامد.
در کشورهای دیگر نیز واکنشها به چنین بیاحترامیهایی نشان دهنده حساسیت جامعه است. در فرانسه، بیاحترامی به پرچم یا سرود ملی جرم قانونی محسوب میشود و میتواند پیگرد قضایی داشته باشد. در ترکیه، احترام به پرچم تا جایی اهمیت دارد که حتی توهین لفظی به آن میتواند مجازات به همراه داشته باشد. این مثالها که رسانهها بارها به آنها اشاره کردهاند، نشان میدهد که ایران در این زمینه استثنا نیست و تقریباً همه ملتها پرچم و سرود ملی را خط قرمز هویتی خود میدانند.
چه باید کرد؟
اما پرسش مهم این است که در مقابل چنین رفتارهایی چه باید کرد؟ رسانهها و کارشناسان بر چند نکته تأکید دارند. نخست اینکه نباید اجازه داد رفتارهای فردی به یک جریان عمومی بدل شود. برخورد آگاهانه و قاطع در عین پرهیز از هیجان زدگی، بهترین شیوه برای مدیریت چنین اتفاقاتی است. دوم اینکه باید با آموزش و آگاهی بخشی، به ویژه در مدارس و دانشگاهها، اهمیت پرچم و سرود ملی را برای نسل جوان بازگو کرد. نسل امروز شاید ارتباط عاطفی کمتری با این نمادها داشته باشد، اما با یادآوری تاریخ و ارزشهایی که پشت این نمادهاست، میتوان پیوند عاطفی آنان را تقویت کرد. سوم اینکه جامعه باید میان نقد سیاسی و بیاحترامی به نمادهای ملی تمایز قائل شود. هر کسی حق دارد از سیاستها انتقاد کند، اما این انتقاد نباید به بیحرمتی به پرچم یا سرود ملی بینجامد.شبکههای اجتماعی نیز در این میان نقشی دوگانه دارند. از یک سو بستر دامن زدن به این بیاحترامیها هستند و از سوی دیگر میتوانند محل بازتولید غرور ملی باشند. کافی است نگاهی به موجهای توییتری یا اینستاگرامی بیندازیم که هنگام موفقیت تیمهای ملی در مسابقات ورزشی شکل میگیرند. میلیونها کاربر با انتشار پرچم ایران یا همخوانی سرود ملی، نشان میدهند که هنوز هم این نمادها برایشان معنایی عمیق دارد. بنابراین بهرهگیری درست از شبکههای اجتماعی میتواند در خنثیسازی رفتارهای نابهنجار و تقویت انسجام اجتماعی مؤثر باشد.
نکته دیگری که رسانهها بارها به آن پرداختهاند، مسئولیت هنرمندان و ورزشکاران است. این گروهها به دلیل شهرت و محبوبیتی که دارند، تأثیرگذاری ویژهای بر افکار عمومی دارند. وقتی یک چهره مشهور به پرچم احترام میگذارد یا با غرور سرود ملی را میخواند، میلیونها جوان او را الگوی خود قرار میدهند. در مقابل، وقتی بیاعتنایی میکند، پیام منفی و بازدارندهای به همان نسل منتقل میشود. از همین رو بسیاری از تحلیلگران رسانهای معتقدند که چهرههای سرشناس باید مسئولیت اجتماعی خود را در قبال نمادهای ملی بپذیرند و بدانند که رفتارشان تنها یک انتخاب شخصی نیست، بلکه بر ذهن و قلب نسل آینده تأثیر میگذارد.
در نهایت، باید گفت که پرچم و سرود ملی تکههایی از پارچه یا نتهای موسیقی نیستند، بلکه فشردهای از تاریخ، فرهنگ و معنویت یک ملتاند. بیاحترامی به آنها، بیاحترامی به کشور، مردم، شهدا و همه ثروتهای معنوی و تاریخی است که نسلها برای ساختنش تلاش کردهاند. در مقابل چنین رفتارهایی باید هوشیار بود؛ هم از طریق قانون و هم از طریق فرهنگ. قانون باید خط قرمزها را مشخص کند اما فرهنگ باید عشق و احترام به پرچم و سرود ملی را در دلها زنده نگه دارد. رسانهها، شبکههای اجتماعی، نظام آموزشی و خود مردم هر یک در این مسیر نقش دارند. تنها در این صورت است که میتوان مطمئن بود هیچکس به آسانی جرئت نخواهد کرد به نمادهای ملی بیاحترامی کند و اگر هم چنین کرد، با موجی از واکنشهای اجتماعی و فرهنگی مواجه خواهد شد که به او نشان میدهد این رفتار نه تنها مقبول نیست، بلکه محکوم به انزوا است.