حزب الله نيمى از كار را انجام داده است

«هر وقت شما را مى بينم، ياد حزب الله مى افتم.» شايد افراد متعددى، اين سخن را از زبان مرحوم حاج سيد احمد خمينى خطاب به حجت الاسلام رحيميان شنيده باشند. او از برهه اشتغال در دفتر امام، با رهبران شاخص حزب الله ارتباط نزديك و صميمى داشت و واسطه صدور اجازات حسبيه آن راحل جليل القدر، براى آنان بود. از آن زمان تاكنون نيز، حجت الاسلام رحيميان، در زمره نزديك ترين دوستان سيد حسن نصرالله و كادر رهبرى حزب الله لبنان است.
شنبه، 4 اسفند 1386
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
 حزب الله نيمى از كار را انجام داده است
شما به تازگى از لبنان مراجعت كرده ايد. فضاى كنونى لبنان را از نظر تسلط انديشه و مكتب حزب الله بر آنجا چگونه ديديد؟
 
از مسائل عجيب و شگفت انگيزى كه ما هر بار كه سفرى به لبنان مى رويم با آن مواجه مى شويم، قدرت روز افزون تر، محبوبيت فراگيرتر و عميق تر حزب الله در متن جامعه لبنان و مخصوصاً شيعيان آنجاست و اين نكته نشان مى دهد كه به رغم تلاش تمامى جهان استكبار وعوامل آنها در منطقه خاورميانه و كشورهاى عربى و نيز عوامل داخلى آنها در لبنان براى خاموش كردن اين نور و اين چراغ، همه چيز حاكى از آن است كه «والله متم النوره و لوكره المشركون و لوكره الكافرون». اين آيه عصاره همه چيزهايى است كه از اين سفر و تمام سفرهايى كه قبلاً به لبنان داشتيم، مى توانيم بيان كنيم.
 
در چالش هايى كه براى انتخاب رئيس جمهورى لبنان وجود دارند، رد پاى حزب الله كمتر مشاهده مى شود. عده اى بر اين باورند كه حزب الله اساساً خود را از اين عرصه كنار كشيده است و گروهى معتقدند كه جريان امور به طور طبيعى به نفع حزب الله است و دليلى براى دخالت آشكار حزب الله وجود ندارد. جنابعالى، با مشاهداتى كه در لبنان داشتيد، از اين جريان چه تحليلى داريد؟
 
شرايط و معادلات سياسى و اجتماعى در لبنان به گونه اى است كه هر اتفاقى روى بدهد، بالمآل به نفع حزب الله تمام مى شود. هر توطئه اى هم كه عليه حزب الله به كار گرفته مى شود، نهايتاً به سوى خودِ توطئه گرها برمى گردد و در اين ميان، حزب الله سربلندتر از سابق به حياتش ادامه مى دهد. حقيقتاً داستان دشمنى با حزب الله مصداق كامل آيه شريفه، «و لايحيق المكر السيئة الا باهله» است. اين وضعيت نتيجه اخلاص نيروهاى حزب الله و پيروى تزلزل ناپذير از خط و راه امام و انقياد محض و صميمانه از مقام ولايت است.
 
در همين مسأله انتخابات لبنان، اساساً ضرورتى به ورود صريح و آشكار حزب الله در اين عرصه نيست. در واقع شأن و وضعيت حزب الله به گونه اى است كه ديگران نيازمند آنند كه نگاه و نگرش حزب الله را در انتخاب رئيس جمهور مد نظر قرار دهند. در اين عرصه، دو طرف و دو قدرت به صورت دو قطب متضاد عمل مى كنند. در يك سو آمريكا ايستاده است و در سوى ديگر حزب الله با جايگاه و منزلت والايش. البته فرانسه نيز خود را صاحب حق آب و گل در لبنان مى داند و برخى از كشورهاى غربى و نيز حكومت هاى عربى در اين قضيه همصدا و همراه آمريكا هستند، همچنان كه در بسيارى از مسائل، چنين رويكردى را اتخاذ كردند. بديهى است كه منافع و مصالح اين گروه در تضاد كامل با مصالح حزب الله است. آنها پيوسته به دنبال آن بوده اند و هستند كه دولت، رئيس جمهور و ارتشى را كه طرفدار آمريكا و اسرائيل باشند در لبنان بر مصدر قدرت بنشانند كه در تقابل با حزب الله عمل كند، زيرا در جنگ ۳۳ روزه با حزب الله دريافتند كه در جنگ روياروى با او، راه به جايى نمى برند و لذا در شرايط حاضر، مهم ترين گزينه آنها اين است كه به اشكال مختلف از جمله ساماندهى دولت و مجموعه حكومت لبنان براى تقابل با حزب الله و تقويت جريان ۱۴ مارس و احزاب و گروه هاى وابسته به غرب و ايجاد درگيرى و جنگ داخلى، حزب الله را به عرصه اين جنگ بكشانند و جايگاه معنوى و نيز توان رزمى نيروهاى حزب الله را در نبردى بى سرانجام مستهلك سازند. آنها بخصوص پس از پيروزى حزب الله در جنگ ۳۳ روزه و در ظرف يك سال و نيم گذشته، نهايت سعى خود را براى تضعيف حزب الله كردند، از همين رو حزب الله در موضوع انتخابات رياست جمهورى لبنان، به شكل صريح و آشكارى وارد نشد، اما اين امرى بسيار بديهى است كه هيچ قدرتى نمى تواند در لبنان پا بگيرد، مگر با موافقت حزب الله و يا حداقل عدم مخالفت حزب الله و ديديم كه ميشل سليمان، هنگامى كه نامزدى او براى احراز رياست جمهورى به شكلى جدى مطرح شد، چند ساعت با سيد حسن نصرالله گفت وگو و ملاقات داشت و در آنجا طبعاً توصيه ها و راهنمايى هاى حزب الله را براى ورود به اين عرصه شنيده است، زيرا رئيس جمهورى كه نخواهد در خط و مسير حزب الله حركت كند، اساساً از همان ابتدا نمى تواند در لبنان پا بگيرد.
 
در اين سفر چه صحنه هايى را ديديد كه بيش از همه شما را تحت تأثير قرار داد؟
 
در اولين مرحله سفر، بازديد از مناطق بمباران شده را داشتيم كه در آنها اوج سبعيت اسرائيل و در عين حال برخوردارى آن رژيم از تكنولوژى نظامى فوق پيشرفته را مشاهده كرديم. اسرائيل حقيقتاً از نظر امكانات جنگى، جنگ الكترونيكى و اطلاعاتى و تكنولوژى تسليحاتى و نظامى در اوج قدرت است. در آنجا ديديم كه آنها ساختمان هاى دوازده و پانزده طبقه اى را كه با حزب الله مرتبط بوده، دقيقاً توسط جاسوسان خود شناسايى كرده و همان ها را زده بودند.
 
تكنولوژى عجيب آنها به اين نحو عمل مى كند كه مثلاً بمبى را روى ساختمان پانزده طبقه انداخته اند كه ظاهراً در دو مرحله عمل كرده. در مرحله اول كل ساختمان را شكافته و پائين رفته و در مرحله دوم در زير زمين انفجار اصلى صورت گرفته، ساختمان هاى زيرزمينى را تخريب كرده و درست مثل اين كه چند لايه كاغذ را روى هم چسبانده باشند، سقف هاى طبقات، روى هم قرار گرفته بودند. طبقات به شكل متراكم روى هم قرار گرفته بودند. گستردگى جنايات اسرائيل در بمباران مناطق مسكونى و خانه هاى مردم و هر آنچه كه احتمال مى دادند مربوط به حزب الله و حزب اللهى ها باشد، حيرت انگيز بود. آنها حتى به علمايى هم كه ارتباط سازمانى و تشكيلاتى با حزب الله نداشتند، اما چهره هاى مثبت و خوبى بودند، رحم نكرده و خانه هايشان را ويران كرده بودند، از جمله منزل آقاى سيد جعفر مرتضى عاملى، منازل داماد و بستگانش و نيز حسينيه و كتابخانه اش را با خاك يكسان كرده بودند و چند نسخه خطى باارزش او هم از بين رفته بود. مى گفت كه دو جلد تفسير او از آيه هاى اول سوره اسرا هم در بمباران هاى اسرائيل از بين رفته است. نظير همين وضعيت را بعداً در صور مشاهده كرديم. روستاهاى شيعه نشين جنوب لبنان نيز يكسره آماج بمباران و تخريب ارتش اسرائيل قرار گرفته بودند. گفتنى است كه آنها به هيچ وجه با روستاهاى مسيحى نشين و يا سنى نشين كارى نداشتند و جنگشان مشخصاً جنگ با شيعه بود.
 
شيعه به طور مطلق يا شيعه حزب الله؟
 
در لبنان وقتى مى گوييد شيعه، يعنى حزب الله يا هوادار حزب الله. گويى در حال حاضر در لبنان شيعه اى كه طرفدار حزب الله نباشد، يافت نمى شود. در ادبيات قرآنى و احاديث هم مؤمن يعنى حزب الله و مترادف است با شيعه كه اين مقوله، بحث مفصلى را ايجاب مى كند. كل تاريخ را هم كه نگاه كنيد پيوسته يهود با اهل بيت و پيروان آنها در نبرد بوده است. در هر حال اسرائيل حدود ۱۷۰۰۰ واحد مسكونى را ويران كرده و به ده ها هزار واحد مسكونى آسيب رسانده است.
 
روند بازسازى در لبنان چگونه است؟
 
اين يكى از جاهايى است كه من واقعاً از خودمان شرمنده مى شوم. بعضى از مناطق جنگى ما پس از قريب به ۲۰ سال از پايان جنگ در حدى كه شيعيان و حزب اللهى هاى لبنان در ظرف يك سال و نيم گذشته بازسازى كرده اند، بازسازى نشده اند. سرعت بازسازى در آنجا حيرت آور است! شيعه لبنانى در نقطه صفر مرزى، يعنى در جايى كه بيشترين اشراف را به اسرائيل دارد، ساختمان پنج طبقه ساخته، نماكارى آن را هم تمام كرده و رفته آنجا نشسته است. ساختمان شيكى كه انگار قرار است يك قرن پابرجا بماند. ميانگين عمر ساختمان هاى لبنان ۱۵۰ سال است، در حالى كه ميانگين عمر ساختمان هاى ما ۱۵ سال است و اين در شرايطى است كه او مى داند هر لحظه ممكن است اسرائيل ساختمان او را ويران كند، كما اينكه در طول سال هاى اخير، بارها اين كار را كرده است. با اين همه، ساختمانى را در نهايت استحكام و زيبايى مى سازد و در آن سكونت مى كند.
 
ما در بنت جبيل، منزل كسى ميهمان بوديم. اين منزل بسيار تميز، مرتب و زيبا بود. صاحب خانه، مدت هفت سال در خيام اسير اسرائيلى ها بود و بعد در جنگ ۳۳ روزه عليه آنها شركت كرد. اسرائيلى ها به منزل او آمده و سه روز و سه شب در آنجا مانده و همه چيز را خراب كرده بودند، اما او منزلش را به سرعت بازسازى كرده و حالا خانه بسيار شيك و قشنگى داشت كه در آن از سى چهل نفر ميهمان، در كمال راحتى و با نهايت كرامت پذيرايى كرد. حقاً سرعت بازسازى شان اعجاب آور است. مردم در اين امر هم روى پاى خودشان هستند و با حداقل كمك، اين كار را مى كنند. البته حزب الله بلافاصله كمك كرد و توى دهن آمريكايى ها و غربى ها و اسرائيل زد.
 
اگر انگيزه نباشد، پول چه مى تواند بكند؟
 
چند هزار دلار براى بازسازى اساساً پولى نيست. من خودم شاهد بودم كه زن، بچه، پدر، پسر و همه اعضاى خانواده از پير و جوان و زن و مرد، خودشان بلوك ها را كار مى گذارند و ديوار خانه ها را بالا مى برند و سقف مى زنند. امروز اسرائيل خانه شان را خراب مى كند، پنج روز بعد مى روى مى بينى اتاقشان را ساخته اند و در آن نشسته اند. روحيه خود اتكايى عجيبى دارند. جز به خدا و به همت و تلاش خودشان به كسى اتكا ندارند و به همين دليل به سرعت همه ويرانى ها را مى سازند. آنها با قدرت روحى خارق العاده شان از هر يك دلار به اندازه ده دلار بهره مى گيرند. ماگاهى در اينجا از ده دلار به اندازه نيم دلار هم استفاده نمى كنيم.
 
از شگفتى هاى لبنان مى گفتيد.
 
غير از مواردى كه اشاره كردم، هر بار كه به لبنان مى روم، وضعيت را قوى تر و عالى تر از قبل مى بينم. قبل از جنگ ۳۳ روزه، هنگامى كه به جنوب لبنان سفر مى كردم، مى ديدم كه شيعيان لبنان تقريباً دو شقه شده اند. يك روستا وابسته به امل بود و يك روستا وابسته به حزب الله، يعنى در هر جا غلبه با يكى بود. در آنجا كه امل تسلط داشت، عكس نبيه برى را بالا برده بودند و اگر مى خواستند خيلى خودشان را مذهبى نشان بدهند، عكس آقا موسى صدر را هم در كنار او مى گذاشتند. در آنجايى هم كه وابسته به حزب الله بود، عكس امام(ره) و عكس مقام معظم رهبرى را در كنار عكس سيد حسن نصرالله مشاهده مى كرديد. در همان زمان هم بيش از هفتاد درصد طرفدار حزب الله و بقيه هوادار امل بودند. شگفتى جالبى كه دراين سفر ديديم اين بود كه در جنوب لبنان دربست در اختيار حزب الله بود و پرچم آن در همه جا برافراشته بود. در همه جا عكس امام(ره)، مقام معظم رهبرى و سيد حسن نصرالله و در جاهاى بسيار معدودى عكس نبيه برى در كنار اين تصاوير به چشم مى خورد. به هر حال كل پيروان سابق امل و شيعيان لبنان، امروز دربست زير پرچم حزب الله گرد آمده اند و از صميم دل و با حد اعلاى عشق و اخلاص، رهبرى سيد حسن نصرالله را پذيرفته اند و البته عشق و اخلاص آنان به سيد، سايه اى است از عشقى كه به امام و مقام معظم رهبرى دارند. من هرگز اين درجه اوج گيرى و درخشش امام و خط امام و عشق به امام را در جنوب لبنان مشاهده نكرده بودم كه در اين سفر شاهد بودم. ما در هر روستايى كه قدم مى گذاشتيم، به خاطر امام و مقام معظم رهبرى و نظام جمهورى اسلامى ايران، نهايت لطف و احترام و تكريم را نسبت به ما داشتند.
 
از برخورد مردم عادى با خودتان خاطراتى را نقل كنيد.
 
ما تقريباً از تمام نقاطى كه عمليات اصلى جنگ ۳۳ روزه در آنها رخ داده بود، اعم از مواضع و نقاط جنگى و روستاهاى نوار مرزى بازديد كرديم. يكى از اين روستاها، روستاى عيتاالشعب بود كه جنگ از آنجا آغاز شد. اين روستا در نقطه صفر مرزى با اسرائيل قرار دارد و در همانجا بود كه دو اسرائيلى دستگير شدند. عيتاالشعب روستاى بزرگى است. هنگامى كه وارد شديم، تقريباً كل مردم روستا، زن و مرد، پير و جوان و حتى بچه هاى كوچك به استقبال ما آمدند. در آنجا سنتى دارند كه با دانه هاى برنج آميخته به برگ گل، ميهمان را گلباران مى كنند. زن ها به شيوه مرسوم خودشان هلهله مى كردند و همگى سراپا شور و شعف بودند و من واقعاً مبهوت و متحير مانده بودم كه مگر من كى هستم و اينها اين همه شور را براى چه ابراز مى كنند آنها فقط به دليل انتسابى كه ما به امام و مقام معظم رهبرى داشتيم، اين طور عشق و محبت و شور و شوق نشان مى دادند. من در برابر اين همه اظهار محبت آنها و ايمان و اخلاصى كه نسبت به امام و مقام معظم رهبرى داشتند، بى اختيار اشك مى ريختم و مى انديشيدم كه ما كجا، امام ما كجا ما كجا و رهبرمان كجا ما كجا و شيعيان لبنان كجا كه اين گونه عشق نورانى و مصفايى نسبت به ولايت دارند. آن روستا بيشترين شهيد را هم در جنگ داده بود. پدران و مادران شهدا مى آمدند و اشك مى ريختند و لباس ما را مى بوسيدند و مى گفتند كه جان ما فداى امام، ما فداى اسلام. كوچك ترين اظهارى نمى كردند كه در راه اسلام چيزى داده ايم و يا كارى كرده ايم. همين كه توفيق پيدا كرده بودند در راه اسلام و ولايت، شهيد بدهند، شادمان و راضى بودند و همچنان خود را مديون مى دانستند. واقعاً صحنه عجيب و غريبى بود. عين همين صحنه در بنت جبيل و روستاهاى ديگر تكرار شد. از هر منطقه اى كه عبور كرديم، عكس امام را ديديم و تصوير مقام معظم رهبرى و پرچم حزب الله.
 
پس از جنگ ۳۳ روزه، آمريكا و غرب و اسرائيل نهايت تلاش را كردند كه حضور حزب الله رادر جنوب لبنان تضعيف و يا اگر بتوانند، اين حضور را منتفى كنند و استقرار ۱۵۰۰۰ نيروى يونيفل از كشورهاى مختلف، انتقال نيروهاى ارتش لبنان درجنوب و... به همين منظور بود، اما شگفت آنكه حزب الله هرگز مثل امروز در جنوب لبنان حضور قاطع نداشته است. محبوبيت در ميان مردم يك طرف، حضور مقتدرانه حزب الله در جنوب لبنان از هميشه قوى تر و به مراتب فراگيرتر از حضور آن قبل از جنگ ۳۳ روزه است.
 
قبل از بازديد از جنوب، به زيارت جناب آقاى سيد حسن نصرالله رفتيم. (تعبيرى كه من درباره ايشان دارم اين است، «ثمره روح الله و قرة عين القائد»). ايشان در آن ملاقات گفت كه اسرائيل در روزهاى گذشته بزرگ ترين مانور نظامى خود را در نزديكى مرزهاى لبنان انجام داده است، اما از فردا بزرگ ترين مانور ما هم شروع مى شود. ما براى رفتن به لبنان برنامه ريزى قبلى نداشتيم و كاملاً تصادفى پيش آمد. فردا صبح كه مى خواستيم به جنوب لبنان برويم، دقيقاً همزمان شد با مانور حزب الله در جنوب. بزرگ ترين مانور حزب الله در ظرف دو روز در جنوب لبنان صورت گرفت و ما هم همزمان با مانور، در مناطق جنوب مى گشتيم، اما جالب و عجيب است كه نه يكى از ۱۵ هزار نيروهاى يونيفل فهميد كه چه خبر است، نه ارتش لبنان كه در همه جا مستقر است، فهميد، نه ماهواره هاى جاسوسى آمريكا و اسرائيل و جاسوس هايى كه روى زمين دارند، فهميدند تا روز سوم كه سيد حسن نصرالله رسماً اعلام كرد كه در دو روز گذشته، حزب الله بزرگ ترين مانور خود را انجام داده است!
 
قصدم از بيان اين مطلب اين بود كه بگويم حزب الله علاوه بر حضور باصلابت و محبوبيت در صحنه آشكار، اين چنين حضور پنهان قدرتمندى دارد كه بزرگ ترين مانور را هم انجام مى دهد و دشمن خبردار نمى شود! تصور من اين است كه ده يا بيست برابر عِدّه و عُدّه اى كه حزب الله در جنگ ۳۳ روزه به كار گرفت، در اين مانور به كار گرفته شد، بدون آنكه كسى متوجه شود و اين، اوج قدرت امنيتى و حفاظتى و اطلاعاتى حزب الله را نشان مى دهد. اين حضور پنهان، به مراتب قوى تر از دوران قبل از جنگ ۳۳ روزه است. حضور آشكار نيروهاى حزب الله همراه با اهتزاز پرچم آن در همه شهرها و روستاها و نقاط صفر مرزى و در سراسر جنوب لبنان، ديده مى شود. حزب الله در تمام برج هاى ديده بانى، نقاط صفر مرزى و حتى روى تپه هاى مشرف بر سرزمين هاى اشغالى حضور دارد، در حالى كه حتى يك سرباز اسرائيلى در آنجا مشاهده نمى شد. آنها فقط از پشت سنگرها و با استفاده از تكنولوژى، ديده بانى مى كنند و جرأت حضور آشكار در مرزها را ندارند. قدرت آشكار و مهيمنى كه در نقاط مرزى مشاهده مى شود، مطلقاً متعلق به حزب الله است. آنها مى خواستند حزب الله را در جنوب لبنان حذف كنند، اما وضعيت حيرت انگيزى كه پديد آمد، اينگونه است كه نه تنها حزب الله حذف نشد، بلكه آرم و پرچم جمهورى اسلامى كه در گذشته در بيمارستان هلال احمر و سفارت ايران ديده مى شد و بسيار انگشت شمار بود، امروز در سرتاسر جنوب لبنان، در شهرها و جاده ها و روستاها، در كنار عكس امام و مقام معظم رهبرى در اهتزاز است. آنها آن طرف در تانك هايشان پنهان شده اند و اينها اين طور در دل و جان مردم حضور دارند
 
تشكيلاتى با عنوان «هيئت الاعمار الايرانيه فى خدمت شعب اللبنانى» در آنجا حضور دارد، راهسازى مى كند، برق مى كشد، مسجد و حسينيه هايى را كه منهدم شده اند مى سازد، جاده و راه مى سازد. صد متر به صد متر در شهرها و جاده ها تابلوهايى را مشاهده مى كنيد كه آرم جمهورى اسلامى روى آنهاست و مردم چقدر به اينها محبت دارند. آنها وقتى مى بينند كه در تمام كره زمين، تنها كسانى كه عملاً به فكر آنها هستند، ايرانى هستند، واقعاً محبت مى كنند. دولت لبنان تحت عنوان بازسازى ميليون ها دلار از كشورهاى ديگر كمك گرفت، اما چيزى به دست مردم نرسيد. كسانى هم كه كمك مى كردند، اصرار داشتند كه اين كمك ها از طريق دولت لبنان باشد، اما به لطف الهى و با همت خدمتگزاران مخلص حزب اللهى، در آنجا اين شگفتى ها آفريده مى شوند. آنهايى كه بعد از جنگ ۳۳ روزه مى خواستند سر به تن حزب الله نباشد، اينك با كمال حيرت مشاهده مى كنند كه حزب الله از هميشه قوى تر است و از آن گذشته، جمهورى اسلامى هم در آنجا حضور مؤثر دارد و همه جا رمز و نماد پشتيبانى از مردم لبنان است و نزد مردم لبنان از محبوبيت فوق العاده بالايى برخوردار است.
 
از ديگر شگفتى هايى كه در لبنان مشاهده كرديم، روستايى بود كه ۱۸ تانك مركاواى اسرائيل در آنجا منهدم شده بود. در روستايى ديگر، يكى از روستائيان كه از بسيجى هاى حزب الله بود، تعريف مى كرد كه در روز سوم جنگ، يكى از اهالى روستا در اثر بمباران شيميايى دشمن، ريه خود را از دست داده و در حال احتضار بود. هر چه تلاش كرده بودند كه او را براى معالجه به بيروت بفرستند، گفته بود تا جنگ تمام نشود، از روستاى خود خارج نمى شوم. تعداد نيروهاى حزب الله در آن روستا اندك بود و از همان تعداد قليل هم دو نفر بايد پيوسته از او مراقبت مى كردند. حتى براى دستشويى رفتن هم بايد نعش او را مى گرفتند و جا به جا مى كردند. اين بسيجى مى گفت كه اين برادر ما حسابى اسباب زحمت و گرفتارى شده بود تا شبى كه نيروهاى اسرائيلى آمدند. در تاريكى شب نمى شد آنها را شمرد، اما مى ديديم كه صدها تن هستند كه بر خلاف روال حمله هاى نظامى كه بايد به صورت پراكنده حركت كنند، از ترسشان به يكديگر چسبيده بودند. نفر جلو سرش را توى لاك خودش برده بود و پشت سرى ها از ترسشان سرشان را توى گرده همديگر فرو برده بودند. آنها آمدند تا رسيدند به حياط خانه. اين خانه به آن معنا ديوارى نداشت و اين مرد روستايى، نقطه اى را كه آنها تجمع كرده بودند تا سازماندهى كنند، دقيقاً به ما نشان داد. او مى گفت ما دو نفر بيشتر نبوديم و پشت ديوارى بتنى سنگر گرفتيم و در حالى كه آنها اطمينان پيدا كردند كسى در آنجا نيست؛ ما از پشت ديوار و از فاصله يك مترى آنها را به رگبار بستيم. اسرائيلى ها حتى مجال پيدا نكردند واكنشى نشان بدهند و فقط از وحشت فرياد مى كشيدند. در و ديوارى هم نبود كه به آن پناه ببرند، براى همين به همديگر چنگ مى زدند و التماس و گريه مى كردند و فرياد مى زدند. با صميميت و آرامش خاصى مى گفت ما دو نفر به تنهايى ۶۰ سرباز اسرائيلى را از پا در آورديم و تعداد زيادى را هم زخمى كرديم. جالب اينجاست كه اين ۶۰ نفرى كه با اين دقت مى گفت از روى جليقه هاى ضد گلوله شان كه به جاى مانده بود، شمارش كرده بود. با توجه به اين كه از فاصله خيلى نزديك، آنها را به رگبار بسته بودند و گلوله ها از جليقه ها عبور كرده بود.
 
به هر حال مى گفت كه ما با سرعت خشاب تفنگ هايمان را عوض مى كرديم و خشاب هاى پر را برمى داشتيم تا اينكه متوجه شديم خشاب هايمان تمام شده. كسى هم نبود كه خشاب جديد برايمان بياورد. در همين حال با لمس خشاب هاى خالى شده كه در كنارمان انداخته بوديم متوجه شديم همه آنها پر از فشنگ هستند! اين بسيجى مخلص با كمال سادگى و اخلاص، اين حادثه را به عنوان يك عنايت الهى و امداد غيبى بيان مى كرد و ادامه داد كه در اين فاصله از سه نقطه ديگر هم به طرف اسرائيلى ها تيراندازى مى شد. غير از اين دو نفر، از نيروهاى حزب الله در آن نقطه كسى نبود. او مى گفت صبح شد و اسرائيلى ها هم تارومار شدند و ما رفتيم كه ببينيم به سر دوست مصدوممان چه آمده است. به منزل او رفتيم و ديديم در آنجا نيست. نگران شديم كه نكند او را ربوده باشند. وارد باغى كه در كنار خانه بود، شديم و ديديم آنجا روى زمين افتاده، اما اطرافش پر از پوكه فشنگ است. پرسيديم، «تو اينجا چه مى كنى چه كسى تو را به اينجا آورد اين پوكه ها چيستند» گفت، «شما كه تيراندازى مى كرديد، دو نفر جوان سفيدپوش نورانى زير بغل مرا گرفتند و مرا آوردند اينجا. تفنگ مرا هم خشاب گذارى كردند. به اندازه كافى هم برايم خشاب گذاشتند و گفتند اين سه نقطه اى را كه به تو نشان مى دهيم به رگبار ببند.»
 
وقتى بررسى كرديم، ديديم آن سه نقطه اى را كه مى زده، باعث شده كه نيروهاى اسرائيلى مثل قيف جمع شوند و جلو بيايند و در تيررس دقيق ما قرار بگيرند و در نتيجه ما بتوانيم انبوهى از آنها را هلاك كنيم. از اين داستان ها در جنگ لبنان فراوان برايم نقل كردند، اما اين موردى را كه گفتم، از زبان خود افرادى كه در عمليات شركت داشتند، شنيدم. البته آن مصدوم شيميايى بالاخره در جنگ لبنان شهيد شد و ما به زيارت مزارش هم رفتيم. اين روستايى بسيجى با چنان لحن ساده و راحتى اين چيزها را تعريف مى كرد انگار كه هيچ كار مهمى نكرده است. انسانى بود آكنده از ايمان و معنويت.
 
بين شما و سيد حسن نصرالله الفتى ديرينه وجود دارد و ديدارهاى شما هميشه فراتر از ديدار دو مسئول است. فضاى ديدار خود با ايشان را توصيف كنيد و نكاتى را كه از مذاكراتتان با وى مى توانيد بيان كنيد، ذكر بفرماييد.
 
اولمرت مهم ترين پيروزى اسرائيل را اين مى داند كه توانسته است سيد حسن نصرالله را از ديد مردمش پنهان كند. آنها به اين نتيجه رسيده اند كه با حزب الله هيچ كارى نمى توانند بكنند و حزب الله برايشان گره اى ناگشودنى و خارى در چشم و تيغى در گلويشان است. آنها فعلاً تنها راه را ترور سيد حسن نصرالله مى دانند. البته حزب الله حواسش كاملاً جمع است، آن هم با وضعيت خاص لبنان كه بى در و دروازه است و همه جور آدمى آنجا هست. آنها مسائل حفاظتى و امنيتى را به طور كامل رعايت مى كنند و قطعاً به لطف خدا، اسرائيلى ها اين آرزو را به گور خواهند برد كه بتوانند به سيد صدمه اى برسانند و اين توطئه هم مثل توطئه هاى قبلى به خودشان برمى گردد.
 
به هر حال ما هم با رعايت كامل مسائل حفاظتى و امنيتى نزد ايشان رفتيم. ابتدا در حضور دوستانى كه بودند، يك ساعتى درباره مطالب كلى و عمومى صحبت كرديم و بعد هم من و ايشان دو ساعتى به صورت خصوصى گفت وگو كرديم. من هميشه پس از حضرت ولى عصر(عج) و امام راحل، يكى در مورد مقام معظم رهبرى و ديگر درباره جناب آقاى سيد حسن نصرالله با رغبت تمام و از ته دل مى گويم روحى فداه. سيد واقعاً يك انسان والا و مخلص و وجودى صددرصد نورانى است. من در وجود اين انسان سر سوزنى، مكروه اخلاقى مشاهده نكرده ام، چه رسد به گناه. حقاً در اوج وارستگى و معنويت است، در عين حال كه فهم و زيركى او نيز در اوج است. همين فهم و زيركى و ذكاوت، همراه با نگاه دقيقى كه به همه مسائل دارد، موجب مى گردد كه همه چيز در نگاه و منظر او مثل دو دو تا چهار تا، روشن و بديهى باشد.
 
اين قدرت خارق العاده، به نظر من بيش از آنكه مربوط به زيركى و هوشمندى ايشان باشد، مربوط به تقواى فوق العاده وى مى شود كه «ان تتقواالله يجعل لكم فرقانا»، هر كس تقواى الهى داشته باشد، خداوند قدرت تشخيص حق از باطل و خير از شر را به او عنايت مى كند، لذا هنگامى كه صحبت مى كند، انسان خود را در محضر يك انسان حكيم و فرزانه مى بيند، مثل لقمان حكيم كه پيامبر نبود، ولى در اثر وارستگى و عبوديت، كلمات و رفتارش تا بدان پايه حكيمانه است كه خداى سبحان از او نقل مى كند. به هر حال مجالست با سيد، بيش از آنكه لذت سخن گفتن با يك سياستمدار زيرك و شنيدن حرف هاى تازه سياسى باشد، لذتى معنوى است. در اينجا مجال تبيين جنبه هاى معنوى سيد نيست، ولى مى توان در مورد تحليل هاى وى از مسائل منطقه، لبنان، جهان و جمهورى اسلامى به نكات ارزشمند و در عين حال شفافى كه بدان ها اشاره كرد، صحبت كرد.
 
با توجه به اين كه پيش بينى هاى سيد حسن نصرالله عمدتاً درست از كار درمى آيند، ايشان آخر و عاقبت چالش هاى ايران با قدرت هاى جهانى را چگونه تحليل مى كند؟
 
يكى از تحليل هاى مهم ايشان كه البته بخشى مبتنى بر اخبار و اطلاعات دقيقى بود كه دريافت مى كرد، اين بود كه برنامه قطعى آمريكا اين بود كه امسال، يعنى در سال ۲۰۰۷ به ايران حمله كند، منتهى براى اين كار، سه مرحله در نظر گرفته بود. مرحله اول خاتمه دادن به مسأله حماس و جريان اسلامگرا در فلسطين بود. مرحله دوم خاتمه دادن به مسأله حزب الله در لبنان و مرحله سوم ساقط كردن حكومت سوريه و بركنارى بشار اسد. اما آمريكا دقيقاً در همان مرحله اول به شكست قطعى رسيد، آبرويش در دنيا رفت، ابهتش فرو ريخت و معادلات و پيش بينى هايش يكسره بر باد رفت. آمريكايى ها مطمئن بودند كه با انجام انتخابات در فلسطين، حماس رأى نمى آورد و جريان خودگردان و وابسته به غرب، كماكان قدرت را در دست خواهد داشت. آنها قصد داشتند با شمشير دموكراسى و انتخابات آزاد، سر حماس را ببرند و در انتخابات فلسطين، تعبير رايجشان از دموكراسى و انتخابات آزاد و اين نوع تعابير، چيزى جز نابودى حماس نبود.
 
سيد حسن نصرالله مى گفت كه دستگاه هاى اطلاعاتى مصر، اسرائيل، امريكا و بعضى از كشورهاى غربى كاملاً بررسى كرده و به اين نتيجه قطعى رسيده بودند كه حماس رأى نمى آورد و اگر هم بياورد، ميزان آن بسيار پائين و حداكثر سى درصد است. سيد حسن مى گفت كه خالد مشعل آمد پيش من و با من مشورت كرد. از او پرسيدم، «اگر شما حائز اكثريت بشويد، چه خواهيد كرد» خالد مشعل جواب داد، «ما قطعاً حائز اكثريت نمى شويم تا نوبت به تشكيل حكومت برسد.» معلوم است كه شگردها و تبليغات دشمن بسيار قوى است و در اين كار يد طولايى دارند، آن هم با وضعيت سختى كه مردم فلسطين از نظر معيشتى دارند و در واقع زندان در زندان است و مردم مى دانند كه با انتخاب حماس، بايد سختى هاى فراوانى را انتخاب كنند.
 
بمباران هاى پى در پى و ترورها و مشقت هاى پشت سر هم، نتيجه انتخاب حماس است، در حالى كه اگر با آمريكايى ها و به نفع اسرائيل كنار بيايند، وضعيت معيشتى بهترى خواهند داشت. حتى خالد مشعل هم معتقد بود كه خوش بينانه ترين نتيجه انتخابات ۳۵ درصد براى حماس خواهد بود. نتيجه انتخابات حماس، به فرموده آقا يك موفقيت الهى بود. چيزى بود كه احدى حتى تصورش را هم نمى كرد. پيروزى بسيار مهمى بود. بعد از انتخابات و پيروزى قاطع حماس، خالد مشعل آمد نزد سيد حسن نصرالله و گفت جز شما هيچ كس كوچك ترين احتمال پيروزى حماس به ذهنش خطور نكرده بود. از اين پيروزى به بعد بود كه ادبيات آمريكا و غرب تغيير كرد. تا قبل از انتخابات در فلسطين، از دموكراسى صحبت مى كردند و بعد از انتخابات، از مبارزه با تروريسم و بنيادگرايى و امثال اينها سخن مى گفتند و ديگر از رأى مردم و انتخابات آزاد و امثالهم خبرى نبود.
 
هر چه بود هياهوى مبارزه با بنيادگرايى دينى بود. به هر صورت با اعلام نتايج اين انتخابات، همه معادلات آمريكا به هم ريخت. بعد آمدند سر وقت حزب الله، آن هم با تمام توان نظامى و اسارت دو سرباز اسرائيلى را بهانه قرار دادند و برنامه قطعى شان هم اين بود كه در ظرف حداكثر يك هفته، كار حزب الله را يكسره كنند. اسرائيل ارتشى داشت كه زمانى توانسته بود در ظرف دو ساعت ماشين جنگى مصر و سوريه و لبنان و اردن را از كار بيندازد و در جنگ هاى شش روزه، چندين برابر خاك فلسطين اشغالى را تصرف كرد. به قول يك ژنرال مصرى، در جنگ شش روزه، كسى با اسرائيل نجنگيد، بلكه اسرائيل در چند ساعت، همه جا را گرفت و در آن شش روز در واقع فقط به گسترش قلمرو و تثبيت مواضع خود پرداخت. جنگ ۳۳ روزه با حزب الله، در واقع نخستين جنگ واقعى اسرائيل بود.
 
اسرائيل با شهرت ارتش شكست ناپذير، با ده ها هزار نيروى كارآزموده، مدرن ترين تجهيزات، چهار لشكر و ۹ تيپ، متشكل از حرفه اى ترين افراد، قوى ترين و آسيب ناپذيرترين تجهيزات جنگى از جمله تانك هاى مركاوا كه مخصوص اسرائيل ساخته شده اند، نيروى هوايى بى نظير و نيز نيروى دريايى شگفت انگيزى كه در آن ناو جنگى ساعر را به كار گرفت كه به گفته خود اسرائيلى ها يك ميليارد دلار هزينه در برداشته است و تمام نوار ساحلى لبنان، از بيروت تا نقطه صفر مرزى در كنار ساحل مديترانه و تمام روستاها و شهرهاى ساحلى را شبانه روز زير رگبار گلوله و بمباران قرار داد. غير از اين، نيروى هوايى اسرائيل هم حدود شش هزار بار، مواضع حزب الله را در لبنان، بمباران كرد. اين در شرايطى است كه حزب الله نه تانك داشت نه ضد هوايى نه هواپيما، نه كشتى جنگى و نه سلاح هاى پيشرفته.
 
صحت دارد كه نيروهاى حزب الله در جنگ با اسرائيل كمتر از ۱۰۰۰ نفر بوده اند؟
 
اين مطلب، معروف است، اما جالب است كه در اين زمينه سخن يك اسرائيلى را نقل كنم. دانشمندى اسرائيلى كه استاد دانشگاه تل آويو است، در يكى از نشريات اسرائيل مقاله اى نوشته بود كه ما ترجمه آن را در نشريه پاسدار اسلام چاپ كرديم. او در اين مقاله، با سرزنش ارتش اسرائيل نوشته بود كه چرا اين ارتش به اصطلاح شكست ناپذير، در برابر چند صد نيروى حزب اللهى كه با دست خالى مى جنگيدند شكست خورد به هر حال در اين جنگ شگفت انگيز، عِدّه و عدّه و تعداد نفرات و تجهيزات مدرن در مقابل ايمان و روحيه شهادت طلبى مغلوب شد. واقعاً پيروزى حزب الله تفسير عينى آيات قرآن كريم است . امريكا در همين جا حساب كار خودش را كرد كه اگر در برابر چند صد نيروى حزب اللهى، قوى ترين تجهيزات خود را وارد صحنه كرده و اين گونه شكست خورده، تكليفش در مواجهه با ميليون ها نيروى بسيجى و حزب اللهى ايران، از همان اول معلوم است.
 
البته به شرط آن كه ما هم خلوص حزب اللهى هاى لبنان را حفظ كرده باشيم.
 
ترديد نداشته باشيد كه روحيه آنها هنوز هم همان روحيه بسيجى است. من خودم بارها در حسينيه امام خمينى شاهد عشق آتشين بسيجى ها و جوان ها و نوجوان ها نسبت به مقام معظم رهبرى بوده ام. آنها به همه وجود به جمال آقا چشم مى دوزند و اشك مى ريزند.اين همان جوان ۱۸ ساله اى است كه قرار بوده تحت تأثير ماهواره و بدحجابى هاى خيابان ها و انواع و اقسام انحرافات، تبديل به عنصرى منحرف شود، در حالى كه يكپارچه عشق به ولايت است. در كشور خودمان هم بسيجى مخلص كم نداريم. در هفتاد ميليون جمعيت كشور ما، قطعاً هزاران هزار حزب اللهى مخلص وجود دارد. محيط لبنان كه خيلى بدتر از اينجاست و حزب اللهى هايشان قرص و محكم و مخلص هستند، اينجا هم همين طور.
 
امريكايى ها واقعاً در مقابل بچه هاى حزب اللهى حساب كار خودشان را كردند. آنها تصور كرده بودند كه اگر سران مرتجع كشورهاى منطقه از پشت به حزب الله خنجر مى زنند، مطلب خيلى راحت تمام مى شود، اما وقتى در گام هاى اول و دوم، با اين فضاحت شكست خوردند و به گام سوم نرسيدند و نخواهند رسيد.
 
سيد حسن نصرالله چقدر احتمال مى دهد كه اسرائيل مجدداً حمله كند؟
 
اين احتمال براى ايشان مطرح است، ولى مطلب به قدرى براى غرب و اسرائيل پيچيده شده است كه به اين سادگى ها نمى توانند تصميم بگيرند و دنبال راه حل هاى ديگرى هستند، از جمله ترور شخص سيد حسن، چون مى دانند اگر جنگى بشود، آش همان آش است و كاسه همان كاسه، با توجه به اينكه حزب الله تجربه و توانمندى و نيروى بيشترى هم پيدا كرده، اوضاع براى دشمن بسيار دشوارتر شده است. مهم ترين مسأله، الفتى است كه بين قلوب شيعه پديد آمده كه در تاريخ لبنان بى نظير و در دنيا كم نظير است. «لكن الله الّف بينهم» به قول سيد، يكى از روحانيون شاخص لبنان گفته بود كه اگر من اين وحدت را به چشم خود نمى ديدم، هرگز و به هيچ وجه باورم نمى شد. اين يك معجزه اى است كه شيعه هيچ گاه اينگونه دست در دست هم و يگانه نبوده است. اين همان شيعه اى است كه يك روز توانستند با توطئه هايشان بين آنها جنگ راه بيندازند و امروز اين طور با لطف خدا و با تدبير سيد، تمام جريان هاى شيعه گرد هم آمده اند.
 
در درون دروزى ها، بخش بزرگى با حزب الله است. در درون اهل سنت بخش عظيمى از روحانيت، از جريان مذهبى تا مردم عادى اش با حزب الله هستند و بالاتر از همه و شگفت انگيزتر از همه، مارونى ها هستند كه در طول تاريخ لبنان، هميشه در تقابل با مسلمانان بوده اند و ماجراى جنگ هاى داخلى لبنان را كه اجمالاً مى دانيد. امروز به لطف خدا، از عجايب روزگار است كه آقاى ميشل عونى كه در زمان جنگ هاى داخلى لبنان، بدترين چهره مسيحى لبنان بود، خداوند امروز قلب او را در تسخير سيد حسن نصرالله قرار داده است. در تركيب قدرت، ۷۰ درصد مسيحى هاى لبنان و ۶۰ در صد مارونى ها با ميشل عون هستند و ميشل عون هم تابع سيد است.
 
امروز براى همه دنيا از دوست و دشمن مسلم است كه نقش حزب الله لبنان به عنوان يكى از مهم ترين عوامل بازدارنده حمله آمريكا به ايران شناخته شده است با اين حال اگر آمريكا يا اسرائيل ديوانگى كنند و به ايران حمله كنند، حزب الله چه خواهد كرد؟
 
من جواب سؤال شما را از قول سيد مطرح مى كنم. سيد مى گفت آقاى نوام چامسكى، به قول عرب ها، نعوم چامسكى آمده بود پيش من. يكى از سؤالات او اين بود كه «اگر آمريكا به ايران حمله كند، شما به اسرائيل حمله مى كنيد» به او جواب دادم، «شما حتماً در تاريخ آن داستان را خوانده ايد كه در فلان منطقه دنيا كه مسيحى بود، هنگامى كه مسيحيان در معرض خطر قرار گرفتند، تمام مسيحيان عالم قيام كردند تا از آنها دفاع كنند.» گفت، «بله خوانده ام و خبر دارم.» گفتم «امروز اگر آمريكا به ايران حمله كند، در روى كره زمين، هر جا كه مسلمان مؤمنى باشد و به خصوص هر گوينده «على ولى الله» باشد، مقلد هر كسى كه باشد، با هر توان و امكانى، خود را در جنگ با آمريكا مى بيند. سپس سيد حسن نصرالله وضيت كنونى آمريكا و روندى را كه در سال هاى اخير طى كرده، تحليل كرد. ايشان معتقد بود كه همزمان با اوج گيرى جريان اسلام در دنيا، آمريكا سير نزولى پيدا كرده است و به سوى فروپاشى، حذف و منفوريت تدريجى پيش مى رود. بعد هم تحليل مبسوطى از وضعيت كشورهاى دنيا و جريانات پشت پرده آنها و روند قدرت روز افزون گرايش به اسلام و خط امام در جهان را مطرح كرد.
 
پس ايشان هم تحليل ما را دارد كه آمريكا به سمت فروپاشى و زوال پيش مى رود؟
 
اين تحليل قرآن است كه ظلم و فساد، محكوم به زوال است. جالب اينجاست كه نه فقط در ميان شيعيان كه در ميان ساير مسلمانان هم، جريانات اسلامگرا قدرت گرفته اند و جريانات وابسته به آمريكا به سوى زوال و اضمحلال پيش مى روند.
 
اين سؤال براى بسيارى مطرح است كه حزب الله به رغم قدرت بلامنازعى كه دارد، چرا در لبنان وارد قدرت رسمى نمى شود؟
 
رسالت حزب الله يك رسالت فرا لبنانى است، يعنى هدف نازل حزب الله دفاع از تماميت ارضى و استقلال لبنان و هدف اصلى او، زوال اسرائيل است. پايگاه ايدئولوژيك و آرمان بلند حزب الله، محو اسرائيل از صحنه روزگار است. منبع معتبرى اعتقاد داشت كه حزب الله در جنگ ۳۳ روزه، پنجاه درصد اين راه را طى كرده و فقط پنجاه درصد قضيه باقى مانده است. روند جريانات به گونه اى است كه پيش بينى حضرت امام(ره) مبنى بر اين كه اسرائيل بايد از صفحه روزگار محو گردد، ان شاءالله دارد محقق مى شود.
 
مگر محو كردن اسرائيل با ورود به حاكميت منافاتى دارد؟
 
قدرت و حاكميت، يك مسأله جنبى است. من تصورم اين است كه حزب الله تا جايى در عرصه قدرت دخالت مى كند كه حاكميت لبنان در اختيار اسرائيل و آمريكا نباشد و در خدمت منافع لبنان باشد و مستقل عمل كند.
 
حزب الله چرا به اين حد اكتفا كرده است و جلوتر نمى رود چرا رهبريت سياسى كشور را به عهده نمى گيرد؟
 
الان نيازى نمى بيند. لبنان كشورى است با دشوارى ها و سختى هاى مخصوص به خودش. حكومت بر كشورى كه آن همه مشكلات مذهبى و قومى و پيچيدگى هاى خاصى كه دارد، آسان نيست. وضعيت لبنان در كشورهاى اسلامى بى نظير و در دنيا كم نظير است. از سويى هدف حزب الله چنين هدف نازلى نيست كه فقط حكومت لبنان را به دست بگيرد. حزب الله به شكل غير رسمى اين كار را كرده است، يعنى اسم نيست، اما مسمى هست. هر چه بر محبت حز ب الله در دل مردم لبنان افزوده مى شود، تأثير گذارى او هم روى شكل گيرى قدرت و حكومت بيشتر مى شود. آن مسيحى هم تحت تأثير محبت يا قدرت حزب الله، خودش را در اين مسير قرار مى دهد. وقتى محبوبيت و جايگاه و منزلت حزب الله بالاتر رود، قدرتش هم در تعيين حكومت بيشتر مى شود، جلوه آن هم همين انتخابات رياست جمهورى. آمريكا و غرب با همه امكاناتشان تلاش كردند رئيس جمهورى اى را جانشين لحود كنند كه سرسپرده و در خدمت آنها باشد و دقيقاً به شيوه جنگ ۳۳ روزه، منتهى اين بار در عرصه سياست، همه زورشان را زدند، ولى آنچه مى خواستند، محقق نشد و وضعيتى پيش آمد كه حزب الله با آن مخالف نيست، يعنى تا سطحى موافق هم هست.
 
ميشل سليمان قبل از دادن پاسخ قطعى، سه ساعت با سيد ملاقات كرده است، اين يعنى حكومت واقعى. امام(ره) مگر نقشى غير از اين داشتند هر كسى كه در اين نظام كاره اى بود، سعى مى كرد خود را با ايشان تطبيق بدهد. توجه به اين نكته هم ضرورى است كه اساساً بافت جامعه ايران، انقلاب ايران و معيارهاى حاكم بر آن، با لبنان كاملاً متفاوت است. حزب الله عملاً در جايگاه حاكميت لبنان است و اين حاكميت هر روز هم فراگيرتر و عميق تر مى شود. در عين حال حزب الله بايد توان نظامى خود را در جهت تحقق آرمان هاى بلند سيد حسن نصرالله كه همان آرمان هاى والاى حضرت امام(ره) است، حفظ كند.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.