
روز سه شنبه گذشته وزارت خارجه كشورمان در يك اقدام منطقى و به دنبال دخالت هاى آشكار انگليسى ها در حوادث روزهاى گذشته، بويژه مديريت آشوب هاى خيابانى در تهران دست به يك اقدام انقلابى زده و دو ديپلمات انگليسى را از كشور اخراج كرد. اگر مرورى هرچند گذرا به رفتار انگليسى ها در دو قرن گذشته داشته باشيم به درستى درخواهيم يافت كمتر زمانى بوده كه انگلوساكسون ها به تناسب دخالت ها و اقداماتى كه در ايران داشته اند، توانسته اند تاوان آن را بپردازند، چرا كه همواره آنها پس از هر اقدام، در گوشه اى خزيده و در كمين سناريوى ديگر نشسته اند. تاريخ گذشته گواهى مى دهد انگليسى ها همواره عنصر مزاحمى براى ما در حوزه امنيت داخلى، منطقه اى و بين المللى بوده اند و اقدامات خصمانه آنها در بسترهاى مختلف در ايران بروز مى يافته است. نوروز ۱۳۸۵ و ورود قايق هاى تندرو انگليسى به مرزهاى آبى ايران و همزمان پخش اين شايعات در رسانه هاى بى بى سى و... كه آمريكا قصد دارد هفتم فروردين به ايران حمله كند، از جمله سياست هايى بود كه اين پير استعمار در قالب يك سناريو براى درگير كردن آمريكا در جنگ جديد با ايران دنبال مى كرد. هرچند اين سناريو با اقدام قاطع نيروهاى مرزبان آبى جمهورى اسلامى و حذر داشتن آمريكايى ها از افتادن در تله انگليسى ها خنثى شد ولى از آنجا كه سناريونويسى و مديريت آن از سياست هاى بنيادى انگليسى ها در كشورهاى جهان است، اين بار اين اقدام با حوادث پس از انتخابات كليد خورد. سؤال اينجاست مديريت آشوب ها توسط مقامات و رسانه هاى انگليسى را بايد تنها يك اتفاق ساده آن هم پس از ايجاد تنش پس از انتخابات فرض كرد يا اين رفتارها را بايد نشات گرفته از سخنان و رفتارهاى مشابه در ماه هاى اخير دانست. در اين يادداشت براى اثبات فرض دوم چند استدلال خبرى وجود دارد كه توجه به آنها مى تواند نگاه افكار عمومى را جهت دهد:
۱- تونى بلر نخست وزير سابق انگليس سه سال پيش در ۲۶ مى ۲۰۰۶ به صراحت گفته بود: من قبلاً در رابطه با بخش نوبنياد خاورميانه صحبت كردم. اكنون نيز به صراحت مى گويم ما به يك استراتژى مستحكم تر در خاورميانه نيازمند هستيم و ما امنيت نخواهيم داشت و سياست هاى خود را در خاورميانه دنبال نمى توانيم بكنيم مگر اينكه ايران تغيير كند.
۲- ديويد ميليبند وزير خارجه دولت گوردون براون در چهارم فروردين ،۱۳۸۸ رئوس استراتژى جديد سياست خارجى انگليس را ترسيم كرده و در رابطه با سياستى كه در آينده بايد درجهان توسط انگليس دنبال شود مى گويد: همه مفروضات دنياى ما بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ مفهوم خود را از دست داده است و دنياى بحران زده مالى و اقتصادى، راه حل هاى خود را تحميل خواهند كرد. جهان كنونى به لحاظ توالى بحران هاى سياسى، زيست محيطى و اقتصادى، اساساً جهانى نامتوازن و متناقض است. بايد در مقابل اين جهان به هم ريخته، به اندازه كافى چالاك و منعطف باشيم. تفكر آزاد، تغييرات رويكردى، بازار بزرگ، يافتن شركاى دوست و انسجام در دستگاه ديپلماسى و استفاده از فرصت و تبديل چالش ها به فرصت از اركان آن خواهد بود. پس از اين كليات، ميليبند در رابطه با سياست انگليس در روابط با جمهورى اسلامى ايران اظهار مى دارد: بايد مقاصدى را كه به دنبال آن هستيم با ابزار و روش هايى كه در اختيار داريم، مستمراً به هم متصل و مرتبط سازيم، به عنوان مثال مرتبط كردن موضوع هسته اى ايران با بحران مالى جهان و خلع سلاح و معاهده منع گسترش سلاح هاى غيرمتعارف و ارتباط آنها با امنيت كشورها يا مرتبط ساختن نقش منطقه اى ايران با مسائل حاد بين المللى بايد در دستور كار سياسى قرار بگيرد. هيچ يك از سخنان ميليبند همچون اين جمله نمى تواند نقاب از چهره انگليسى ها در حوادث اخير بگشايد. او توصيه مى كند: بايد مشكلات پيش روى خود را تعريف كنيم و به نقل از آيزنهاور مى گويد: وقتى نمى توانيد مشكلى را حل كنيد، آن را بزرگ كنيد. مباحثى مثل افغانستان و ايران و همسايگان را بايد بزرگ كرد. بزرگ و مرتبط ساختن مسائل با يكديگر چه منطقى باشد يا غيرمنطقى، باعث مى شود تا آن موضوع را راحت تر شكست داد. بايد بين ديپلماسى خصوصى و ديپلماسى عمومى رابطه برقرار كنيم. نفوذ در شهروندان، نهادهاى غيردولتى، تجارت، زنان و جوانان و اقليت ها بايد افزايش يابد.
۳- قبل از انتخابات رياست جمهورى وزير خارجه انگليس جمله اى را مى گويد كه دقت در آن مى تواند در عمق بخشى نگاه نخبگان جامعه و افكار عمومى در دخالت و مديريت انگليسى ها در حوادث اخير مؤثر باشد. ميليبند در مصاحبه با بى بى سى مى گويد: ايران كشور مهمى است و ما براى فرهنگ ايران اهميت زيادى قائل هستيم. كسى نمى داند در ۱۰ سال آينده چه اتفاقى روى خواهد داد و ايران در چه وضعيتى خواهد بود! از مجموع سخنان مقامات انگليسى اين گونه برداشت مى شود كه بريتانيا با هدف ايجاد يك بازى بزرگ، حوادث پس از انتخابات ۲۲ خرداد را دنبال مى كرد و براى دستيابى به اهداف خود از همه ابزارها نيز بهره مى گرفت. اينكه ستاد رسانه اى يكى از كانديداها در قيطريه تهران به صورت لحظه اى گزارش هاى اغتشاشات تهران را به بى بى سى مخابره مى كرد و محاصره كنندگان ساختمان بلافاصله تصوير خود را در شبكه بى بى سى رويت مى كردند، نشان از آن دارد كه انگليسى ها با طراحى يك سناريو و برنامه حساب شده وارد عرصه آشوب هاى تهران شده بودند و قصد آن داشتند با يك بازى بزرگ، ضمن تغيير معادلات منطقه اى خود در خاورميانه، دولت و حكومت ايده آل و خيالى شان را در ايران ايجاد كنند. زهى خيال باطل.
۱- تونى بلر نخست وزير سابق انگليس سه سال پيش در ۲۶ مى ۲۰۰۶ به صراحت گفته بود: من قبلاً در رابطه با بخش نوبنياد خاورميانه صحبت كردم. اكنون نيز به صراحت مى گويم ما به يك استراتژى مستحكم تر در خاورميانه نيازمند هستيم و ما امنيت نخواهيم داشت و سياست هاى خود را در خاورميانه دنبال نمى توانيم بكنيم مگر اينكه ايران تغيير كند.
۲- ديويد ميليبند وزير خارجه دولت گوردون براون در چهارم فروردين ،۱۳۸۸ رئوس استراتژى جديد سياست خارجى انگليس را ترسيم كرده و در رابطه با سياستى كه در آينده بايد درجهان توسط انگليس دنبال شود مى گويد: همه مفروضات دنياى ما بعد از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ مفهوم خود را از دست داده است و دنياى بحران زده مالى و اقتصادى، راه حل هاى خود را تحميل خواهند كرد. جهان كنونى به لحاظ توالى بحران هاى سياسى، زيست محيطى و اقتصادى، اساساً جهانى نامتوازن و متناقض است. بايد در مقابل اين جهان به هم ريخته، به اندازه كافى چالاك و منعطف باشيم. تفكر آزاد، تغييرات رويكردى، بازار بزرگ، يافتن شركاى دوست و انسجام در دستگاه ديپلماسى و استفاده از فرصت و تبديل چالش ها به فرصت از اركان آن خواهد بود. پس از اين كليات، ميليبند در رابطه با سياست انگليس در روابط با جمهورى اسلامى ايران اظهار مى دارد: بايد مقاصدى را كه به دنبال آن هستيم با ابزار و روش هايى كه در اختيار داريم، مستمراً به هم متصل و مرتبط سازيم، به عنوان مثال مرتبط كردن موضوع هسته اى ايران با بحران مالى جهان و خلع سلاح و معاهده منع گسترش سلاح هاى غيرمتعارف و ارتباط آنها با امنيت كشورها يا مرتبط ساختن نقش منطقه اى ايران با مسائل حاد بين المللى بايد در دستور كار سياسى قرار بگيرد. هيچ يك از سخنان ميليبند همچون اين جمله نمى تواند نقاب از چهره انگليسى ها در حوادث اخير بگشايد. او توصيه مى كند: بايد مشكلات پيش روى خود را تعريف كنيم و به نقل از آيزنهاور مى گويد: وقتى نمى توانيد مشكلى را حل كنيد، آن را بزرگ كنيد. مباحثى مثل افغانستان و ايران و همسايگان را بايد بزرگ كرد. بزرگ و مرتبط ساختن مسائل با يكديگر چه منطقى باشد يا غيرمنطقى، باعث مى شود تا آن موضوع را راحت تر شكست داد. بايد بين ديپلماسى خصوصى و ديپلماسى عمومى رابطه برقرار كنيم. نفوذ در شهروندان، نهادهاى غيردولتى، تجارت، زنان و جوانان و اقليت ها بايد افزايش يابد.
۳- قبل از انتخابات رياست جمهورى وزير خارجه انگليس جمله اى را مى گويد كه دقت در آن مى تواند در عمق بخشى نگاه نخبگان جامعه و افكار عمومى در دخالت و مديريت انگليسى ها در حوادث اخير مؤثر باشد. ميليبند در مصاحبه با بى بى سى مى گويد: ايران كشور مهمى است و ما براى فرهنگ ايران اهميت زيادى قائل هستيم. كسى نمى داند در ۱۰ سال آينده چه اتفاقى روى خواهد داد و ايران در چه وضعيتى خواهد بود! از مجموع سخنان مقامات انگليسى اين گونه برداشت مى شود كه بريتانيا با هدف ايجاد يك بازى بزرگ، حوادث پس از انتخابات ۲۲ خرداد را دنبال مى كرد و براى دستيابى به اهداف خود از همه ابزارها نيز بهره مى گرفت. اينكه ستاد رسانه اى يكى از كانديداها در قيطريه تهران به صورت لحظه اى گزارش هاى اغتشاشات تهران را به بى بى سى مخابره مى كرد و محاصره كنندگان ساختمان بلافاصله تصوير خود را در شبكه بى بى سى رويت مى كردند، نشان از آن دارد كه انگليسى ها با طراحى يك سناريو و برنامه حساب شده وارد عرصه آشوب هاى تهران شده بودند و قصد آن داشتند با يك بازى بزرگ، ضمن تغيير معادلات منطقه اى خود در خاورميانه، دولت و حكومت ايده آل و خيالى شان را در ايران ايجاد كنند. زهى خيال باطل.