
خدا کند اين بار فرياد علي بلند نشود بر مالک، که «مالک برگرد... اين سو پر از مکر است. »
1- آيا جنگ بر سر تأويل انقلاب آغاز شده است؟...
2- در نگاه ديني تفکيکي عجيب ميان ايمان و عمل است و البته تلفيقي شگفت آور. آنچه اصالت دارد ايمان و عقيده است و پيروي از امامي عادل و راستين و اگر اين نباشد ميليون ها عمل صالح در ظل ظلماني امامي جائر پرکاهي نمي ارزد و اگر خط و جهت الهي و امام، عادل بود، باکي نيست که عملي اندک به درگاه الهي آورده شود و گناهي ارتکاب يابد. البته وظيفه پيرو ترک محرمات و تزيين به واجبات است. اين مقام توصيف است نه توصيه.
3- عالم سياست را نيز الگويي است مشابه. اگر کسي فکري ناصحيح داشته باشد (آنچه امروز گفتمانش مي خوانيم) هرچه عملي کارآمد و اقتصادي مرفه و سياستي سياسانه داشته باشد، ما را با او کاري نيست. و اگر کسي ايمان به انقلاب و امام داشته باشد، چه باک که عملي ناسوده و پالنگ داشته باشد. آنچه ابتدا به ترازو آيد، گفتمان است و نه عمل. غرب زدگان، مردودان ازلي انقلابند ولو تکنوکرات هايي فربه باشند. بگذريم که در روزگار ما عمل خوب، پايي در تجدد زدگي و تکنوکراسي دارد. اين سرنوشت محتوم مؤمنين جمره در کف دوران غيبت است.از اين سخن نبايد به سادگي درگذشت.
4-دو مديريت، 2 نگاه، 2 فکر، از ژرفاي غرب زدگي و شهروندي سر به زير و مطيع شدن براي هيولاي تمدن تا خنکاي انقلابي گري و مبارزه و جهاد از رقص دخترکان تا عفاف و آزرم، از غوغاگري تا مظلوميت، از ولايت تا دموکراسي طاغوت و صدها دوگانه ديگر که اکنون مجالش نيست. همان غرب زدگي تا اسلام باوري، الله باوري، الله پس فردا.
اکنون نزاع بر سر سرمايه داري و مستضعفين است. اکنون دو جريان ايستاده اند و البته نبايد جبهه و خط مقدم را ديد . از هر دو سو کساني ديگر ايستاده اند در پشت جبهه. و اتاق فکر کساني ديگر اند و الا ظاهر خط مقدم، ظاهر الصلاح و هماوردي صالحان است. اما چه کنيم که آن پشت ديگري است و دوستان چه کم مي گويند که اگر تورم هزاردرصد هم بشود، هيهات که ذره ديني به همه دنيا بدهيم. از عملکرد دولت، دفاع شايسته است اما ذيل گفتمان او، ذيل انديشه انقلاب؛ عمل هم هست اما عمل هم هست. نزاع بر سر عقيده است.
5-آنان که در پشت جبهه مي رزمند روزگاري بايد فرآيند و نظام اسلامي در کوره هاي رمضاني بايد گداخته شود و غربله شود و بلبله شود تا منتظران حقيقي آن يار در پس ابر اشک ها بريزند و دل ها بسوزد. روزگار، روزگار تحمل مخالفان اصولي اصول انقلاب به پايان آمده است. اکنون کسي و يار او و کسي و ياران او مخالفت ديرينه به روشني به صحنه کارزار آورده اند. آيا وظيفه اهالي حزب الله سکوت و مصلحت انديشي است؟ يا آغاز روندي آرام و انقلابي رنگين براي تصفيه کمتر انقلابي ها؟ (مسامحه در کلام از باب عموميت است و الا سخن، سخت تر از اين حرف هاست) انقلابي که رنگش رنگ پرچم سيدي خراساني است، آرام با جمعيت. حزب الله اکنون بايد وظيفه خويش بشناسد، مصلحت را او نسنجد. حزب الله را با مصلحت چه کار؟ او را وظيفه اکنون چيز ديگري است. قيام براي خلوص انقلاب. براي اخراج کساني که اين بار شمشير از رو بسته اند. آن لايه نازک از بين رفت و پرده برانداخته شد. انتخاب، اکنون بهانه است و فرع. اصل،امروز جاي ديگر است و جبهه ، حرفي ديگر. اين وداعي با بزرگان به رنگ مخملي است.
6- آري، جنگ آغاز شده است... اني اعظکم بواحده...
خدا کند اين بار فرياد علي بلند نشود بر مالک که مالک برگرد... اين سو پر از مکرر است.
/2759/
1- آيا جنگ بر سر تأويل انقلاب آغاز شده است؟...
2- در نگاه ديني تفکيکي عجيب ميان ايمان و عمل است و البته تلفيقي شگفت آور. آنچه اصالت دارد ايمان و عقيده است و پيروي از امامي عادل و راستين و اگر اين نباشد ميليون ها عمل صالح در ظل ظلماني امامي جائر پرکاهي نمي ارزد و اگر خط و جهت الهي و امام، عادل بود، باکي نيست که عملي اندک به درگاه الهي آورده شود و گناهي ارتکاب يابد. البته وظيفه پيرو ترک محرمات و تزيين به واجبات است. اين مقام توصيف است نه توصيه.
3- عالم سياست را نيز الگويي است مشابه. اگر کسي فکري ناصحيح داشته باشد (آنچه امروز گفتمانش مي خوانيم) هرچه عملي کارآمد و اقتصادي مرفه و سياستي سياسانه داشته باشد، ما را با او کاري نيست. و اگر کسي ايمان به انقلاب و امام داشته باشد، چه باک که عملي ناسوده و پالنگ داشته باشد. آنچه ابتدا به ترازو آيد، گفتمان است و نه عمل. غرب زدگان، مردودان ازلي انقلابند ولو تکنوکرات هايي فربه باشند. بگذريم که در روزگار ما عمل خوب، پايي در تجدد زدگي و تکنوکراسي دارد. اين سرنوشت محتوم مؤمنين جمره در کف دوران غيبت است.از اين سخن نبايد به سادگي درگذشت.
4-دو مديريت، 2 نگاه، 2 فکر، از ژرفاي غرب زدگي و شهروندي سر به زير و مطيع شدن براي هيولاي تمدن تا خنکاي انقلابي گري و مبارزه و جهاد از رقص دخترکان تا عفاف و آزرم، از غوغاگري تا مظلوميت، از ولايت تا دموکراسي طاغوت و صدها دوگانه ديگر که اکنون مجالش نيست. همان غرب زدگي تا اسلام باوري، الله باوري، الله پس فردا.
اکنون نزاع بر سر سرمايه داري و مستضعفين است. اکنون دو جريان ايستاده اند و البته نبايد جبهه و خط مقدم را ديد . از هر دو سو کساني ديگر ايستاده اند در پشت جبهه. و اتاق فکر کساني ديگر اند و الا ظاهر خط مقدم، ظاهر الصلاح و هماوردي صالحان است. اما چه کنيم که آن پشت ديگري است و دوستان چه کم مي گويند که اگر تورم هزاردرصد هم بشود، هيهات که ذره ديني به همه دنيا بدهيم. از عملکرد دولت، دفاع شايسته است اما ذيل گفتمان او، ذيل انديشه انقلاب؛ عمل هم هست اما عمل هم هست. نزاع بر سر عقيده است.
5-آنان که در پشت جبهه مي رزمند روزگاري بايد فرآيند و نظام اسلامي در کوره هاي رمضاني بايد گداخته شود و غربله شود و بلبله شود تا منتظران حقيقي آن يار در پس ابر اشک ها بريزند و دل ها بسوزد. روزگار، روزگار تحمل مخالفان اصولي اصول انقلاب به پايان آمده است. اکنون کسي و يار او و کسي و ياران او مخالفت ديرينه به روشني به صحنه کارزار آورده اند. آيا وظيفه اهالي حزب الله سکوت و مصلحت انديشي است؟ يا آغاز روندي آرام و انقلابي رنگين براي تصفيه کمتر انقلابي ها؟ (مسامحه در کلام از باب عموميت است و الا سخن، سخت تر از اين حرف هاست) انقلابي که رنگش رنگ پرچم سيدي خراساني است، آرام با جمعيت. حزب الله اکنون بايد وظيفه خويش بشناسد، مصلحت را او نسنجد. حزب الله را با مصلحت چه کار؟ او را وظيفه اکنون چيز ديگري است. قيام براي خلوص انقلاب. براي اخراج کساني که اين بار شمشير از رو بسته اند. آن لايه نازک از بين رفت و پرده برانداخته شد. انتخاب، اکنون بهانه است و فرع. اصل،امروز جاي ديگر است و جبهه ، حرفي ديگر. اين وداعي با بزرگان به رنگ مخملي است.
6- آري، جنگ آغاز شده است... اني اعظکم بواحده...
خدا کند اين بار فرياد علي بلند نشود بر مالک که مالک برگرد... اين سو پر از مکرر است.
/2759/