این روزها از هرچه بگذری، سخن از حماسه روز چهارشنبه ملت ایران خوشتر است و خوشتر آن باشد که سر دلبران را به جای دیگران از زبان پیر جماران بخوانیم: «مردم ما از مردم کوفه در زمان علی(ع) و مردم حجاز در زمان پیامبر (ص) و مردمی که با دیگر ائمه بودند، بهترند.» حضور کمی و کیفی ملت ایران بویژه مردم شهر تهران، این روزها دشمنان را به یاوهگویی کشانده و این تودههای بهم فشرده و آگاه نشان دادند که متخصص عصبانی کردن دشمنان جمهوری اسلامی هستند.در روز چهارشنبه علاوه بر آنکه مردم با هر زبان و با هر سلیقهای خواستار محاکمه و مجازات آشوبگران و سران فتنه بودند، به نکتهای ظریف اشاره کردند که دوراندیشی و ژرفنگری مردم ما را میرساند. در روز چهارشنبه عدهای از مردم پلاکاردهایی دستشان بود با این مضمون: «به هوش ملت، فتنه بعدی حکمیت» ... و تنها 3-2 روز بعد از آن حماسه معلوم شد که نگرانی مردم کاملا بجا بوده و باز هم معلوم شد که ملت ما حتی از خواص خود بسی جلوترند.دیروز رسانههای خبری به انعکاس نامه سردار محسن رضايي پرداختند و جراید مدعی اصلاحات خواستند با پوشش نامه رضایی، بیانیه موسوی را عملی کنند ولی آیا با نامه سردار سابق جنگ، ننگ موسوی پاک خواهد شد؟ در اینباره اشاره به نکاتی لازم و ضروری است:
1- نامه محسن رضایی در شرایطی رسانهای شد که هنوز جوهر قلم میرحسین پس از نوشتن بیانیهاش خشک نشده بود. نگارنده با توجه به شناختی که از دبیر مجمع تشخیص مصلحت دارم، نامه محسن رضایی را تکمیلکننده پازل بیانیه موسوی میدانم. در واقع بیانیه میرحسین، سکهای دو رو بود که روی دیگرش با نامه دبیر مجمع کامل شد. سوال اینجاست که جناب رضایی محاکمه سران فتنه را چگونه تحليل ميكند که مجبور میشود چنین نامهای بنویسد؟!
2- سرعت عمل نگارش نامه مذکور، بعد از بیانیه مزبور، این گمان را تقویت میکند که شايد کاندیدای همیشه بازنده انتخابات از قبل در جریان نامه موسوی بوده است والا محسن رضایی آنقدر محافظهکار و محتاط است که اینقدر سریع در برابر یک بیانیه، واکنش نشان ندهد. سوال اینجاست سردار سابق جنگ از کدام کانال پی برده بود که موسوی میخواهد بیانیه بدهد؟!
3- محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت است و ریاست این مجمع بر عهده جناب هاشمی ... و اما پیشنهاداتی که میرحسین ارائه داده تا بهزعم وی کشور از بحران خارج شود، کپیبرداری از همان راهکارهای آقای هاشمی در نماز جمعه معروف است! کاندیدای شکستخورده انتخابات، 5 راهکار ارائه داده که اصلا چیز جدیدی نیست و همه اینها را با همین ادبیات، قبلا رئیس مجمع تشخیص گفته بود. بگذریم که از 5 راهکار میرحسین، 3بند دقیقا تکرار همان حرفهای هاشمی است. سوال اینجاست که آیا سکه دوروی نامه رضایی و بیانیه موسوی به دستور مستقیم چه شخصی ضرب شده است؟!
4- محسن رضایی نامهاش را خطاب به رهبری نوشته است و در اینباره باید گفت:
1/4- چه نیازی بود این نامه، علنی و رسانهای شود؟ آیا سردار سابق جنگ و سرباز آشتیملی این روزها نمیتوانست این نامه را به شخص رهبری برساند و دست رسانههای بیگانه بهانه ندهد؟!
2/4- پایهگذار نوشتن نامه سرگشاده به رهبر انقلاب چه كسي بود؟! آیا برخي دوستان اصرار دارند همچنان برخي وجوه شخصيتي آنها مورد پسند ضدانقلاب باشد! آیا نباید شک کرد که اصل نوشتن نامه و سرگشاده و همچنین علنی بودن نامه آقاي رضايي، امر و خواسته فرد يا افراد ديگري است؟!
3/4- محسن رضایی باید معلوم کند که از کدام پایگاه اجتماعی به رهبر انقلاب نامه مینویسد و رهنمود ارائه میدهد؟ مگر رتبه وي در انتخابات چگونه بوده که جناب دکتر را در مقام یک مصلح اجتماعی و خیرخواه عمومی قرار داده است؟!
4/4- قبلا نیز کسانی دیگر چنین زمزمههایی را مبنی بر وحدت ملی و آشتیملی مطرح کرده بودند که با سکوت سرد رهبری معظم ره به جایی نبرد. براستی چه اصراری هست که عدالت فدای وحدت با سران فتنه شود؟! و چرا باید در راه نیل به این اهداف جناحي از رهبری خرج شود؟!
5- دبیر مجمع در نامه خود اشاره کردهاند که مهندس موسوی، دولت آقای احمدینژاد را پذیرفته و تلویحا بیان داشتهاند که گویی میرحسین، توبه کرده است. اما آیا نامزد مورد حمایت اسرائیل و آمریکا که انتخابات را باخت و از ملت هم سیلی سختی خورده است ولو به تلویح و کنایه توبه کرده است؟ باید گفت:
1/5- بیانیه آخر موسوی در 5 صفحه تنظیم شده که 4 صفحه آن تکرار همان ناسزاهای قبلی به نظام است و در صفحه مربوط به راهکارها نیز اگر تلویحا دولت را پذیرفته باشد، باز چیزی از جرم وی کم نمیکند. خندهدار نیست: میرحسین دولت کنونی را پذیرفته باشد اما با اصل نظام که دولت، فقط یکی از شعبات آن است، سر ناسازگاری داشته باشد!
2/5 ـ مدعی موسوی، نه دولت احمدینژاد که مردم ایران و اصل نظام جمهوری اسلامی است. آنکه موسوی را مجرم میداند، علاوه بر دولت، ملتی است که برای ولایت فقیه از جان خود گذشت. مدعی موسوی، عاشوراییانی هستند که خواهان محاکمه آشوبگران عاشورا هستند.
3/5 ـ نکته مهمی که دکتر رضایی نديده و يا ترجیح داده آن را نبیند این است که موسوی در همین بیانیه،کاملا آشکارا و مشخص، پذیرفته که آشوبگران عاشورا، طرفداران وی بودهاند. از نظر نخستوزیر مورد حمایت BBC کسانی که در روز عاشورا به سنگپرانی پرداختند و خیمه عزای حسین(ع) را به آتش كشيدند، «مردمی خداجوی» بودند که «نشان دادند که شبکههای وسیع اجتماعی و مدنی که در طول انتخابات و بعد از آن به صورت خودجوش شکل گرفته است، منتظر اطلاعیه و بیانیه نمیمانند» و این یعنی که میرحسین به آشوبطلبان خداجو(!) چک سفید داده است و در آن نوشته: از این پس برای ارتکاب جنایتهای خود منتظر بیانیههای من نباشید!
4/5ـ اما موسوی حتی در قسمت مربوط به راهکارها نیز هرگز به صراحت نگفته که دولت را پذیرفتهام، بلکه از منظری بالا به دولت امر و نهی کرده که چه بکند و چه انجام ندهد. حتی اگر معنای این بند از بیانیه فردی که مورد حمایت فرقه منافقین است را تلقی به این کنیم که موسوی دولت را پذیرفته و دیگر نمیخواهد بر طبل ابطال انتخابات بکوبد، باید گفت: حقیقت این است که موسوی، بیش از آنکه دولت قانونی فعلی را پذیرفته باشد، از خشممقدس ملت عاشورایی هراسیده است! مگر ممکن است شعارهای مردم، این مردم خشمگین و آماده جهاد، به گوش موسوی، کروبی، خاتمی و... نرسیده باشد؟! شمال که سهل است، موسوی قطب شمال هم اگر میرفت، باز شعار «لعن علیعدوک یا حسین...» را حتم دارم که میشنید. آری، موسوی از نظر باطل خود برنگشته بلکه با دیدن مردم، از خشم عاشورایی ملت
ترسیده است.
5/5 ـ توبه واقعی موسوی و دیگر سران فتنه، نه پذیرفتن تلویحی دولت، که تا کمر خم شدن است در برابر ملت. توبه موسوی یعنی اعتراف به تک تک جنایتهایی که در همه این ایام مرتکب شد. توبه سران فتنه یعنی برائت ایشان از دشمن و از هتاکان و آشوبطلبان. توبه سران فتنه یعنی عذرخواهی حضرات از رهبر انقلاب... و بر فرض که سران فتنه چنین کنند، اما حتی توبه این آقایان هم باعث نخواهد شد دستگاه قضایی، عدالت را فدای وحدت کند. توبه سران فتنه تنها از بار گناهانشان میکاهد و هیچ بهانهای برای چشم بستن بر جنایاتشان نخواهد بود. مگر قاتلی که به گناه خود اقرار کرده را به بهانه اعتراف به گناه مورد بخشش قرار میدهند؟! چه، جرم سران فتنه از قتل بدتر است،چرا که خداوند در قرآن، فتنه را «اشد» و «اکبر» از قتل میداند: «الفتنه اشد من القتل» و «الفتنه اکبر من القتل». البته در زبان شیرین پارسی، ضربالمثلی هست که توبه گرگ را مرگ میداند و خوشبختانه در مثل مناقشه نیست.
6ـ نامه سردار سابق در این روزها با هدف بازکردن یک کوچه خاکی نوشته شده است تا با این حاشیهها، متن حضور حماسی ملت را تحتالشعاع قرار دهند. نگارنده هرچه سعی میکنم از نامه محسن رضایی بویی از خیرخواهی به مشامم برسد، نمیرسد که نمیرسد.
جناب دبیر مجمع! هرگز قصد نداشتم این ادعاهای شما را علنی کنم اما شما با نامه خود کاری کردید که نباید. مصلحت نظام یک چیز است و منفعت برخي آقايان یک چیز دیگر. نظام بارها قربانی منافع کسانی شده كه به نظر ميرسد به شما اندک ارادتی ندارند و جنابعالی را تنها برای نفع خود میخواهند.
جناب دکتر! باور بفرمایید دنبال ریاستجمهوری شما نبودند. قصه، قصه تضعیف خط ولایتفقیه بود و شما ناخواسته مورد سوءاستفاده قرار گرفتيد. جناب دکتر! باور بفرمایید میشود احترام بزرگان را نگه داشت اما بیبصیرتی نکرد. آقای رضایی! فرقه سبز بیماری در حال احتضار است اما نامه شما در جهت تزريق خون تازه به رگهاي آنهاست. جناب دکتر! کسانی که این روزها در برخي موارد در كنار آنها جلوس ميكنيد در امتحانات اخیر مردود شدند. آیا میخواهید با آنها به درون چاه بروید؟! آقای رضایی! فرمودهاید که در راهپیمایی روز چهارشنبه حضور داشتید؛ آیا مطالبات مردم هم به گوشتان رسید؟! آیا شعارهای مردم را شنیدید؟ دغدغه مردم، اجرای عدالت بود یا تکرار حکمیت؟! آیا قرار است جرقه فتنه بعدی یعنی «فتنه حکمیت» با نامه شما زده شود؟! سردار! علی زمان یک مالک ندارد، میلیونها مالک دارد و این مالکها این روزها به نزدیکیهای چادر معاویه رسیدهاند. چهارشنبه اگر شما مردم را درست دیده بودید، حتم میکردید که با این ملت، فتنه حکمیت ره به جایی نمیبرد و اینبار مالک به عقب برنمیگردد. سردار! چهارشنبه، ملت ما میخ آخر را به تابوت فتنهآفرینان کوبید و از «حکمیت» نیز نمیتوان انتظار معجزه داشت و هرچند که مثلث جام زهر باز هم قصد کرده کام ولیفقیه را تلخ کند اما شما خود در چهارشنبه تاریخی دیدید که اینبار عقبنشینی در کار نیست. آقای رضایی! ملت ما تاریخ را به گونهای دیگر رقم زد و هنوز نامه شما و بیانیه موسوی نوشته نشده بود که مردم در پلاکاردهای خود نوشتند: «به هوش ملت؛ فتنه بعدی حکمیت».
1- نامه محسن رضایی در شرایطی رسانهای شد که هنوز جوهر قلم میرحسین پس از نوشتن بیانیهاش خشک نشده بود. نگارنده با توجه به شناختی که از دبیر مجمع تشخیص مصلحت دارم، نامه محسن رضایی را تکمیلکننده پازل بیانیه موسوی میدانم. در واقع بیانیه میرحسین، سکهای دو رو بود که روی دیگرش با نامه دبیر مجمع کامل شد. سوال اینجاست که جناب رضایی محاکمه سران فتنه را چگونه تحليل ميكند که مجبور میشود چنین نامهای بنویسد؟!
2- سرعت عمل نگارش نامه مذکور، بعد از بیانیه مزبور، این گمان را تقویت میکند که شايد کاندیدای همیشه بازنده انتخابات از قبل در جریان نامه موسوی بوده است والا محسن رضایی آنقدر محافظهکار و محتاط است که اینقدر سریع در برابر یک بیانیه، واکنش نشان ندهد. سوال اینجاست سردار سابق جنگ از کدام کانال پی برده بود که موسوی میخواهد بیانیه بدهد؟!
3- محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت است و ریاست این مجمع بر عهده جناب هاشمی ... و اما پیشنهاداتی که میرحسین ارائه داده تا بهزعم وی کشور از بحران خارج شود، کپیبرداری از همان راهکارهای آقای هاشمی در نماز جمعه معروف است! کاندیدای شکستخورده انتخابات، 5 راهکار ارائه داده که اصلا چیز جدیدی نیست و همه اینها را با همین ادبیات، قبلا رئیس مجمع تشخیص گفته بود. بگذریم که از 5 راهکار میرحسین، 3بند دقیقا تکرار همان حرفهای هاشمی است. سوال اینجاست که آیا سکه دوروی نامه رضایی و بیانیه موسوی به دستور مستقیم چه شخصی ضرب شده است؟!
4- محسن رضایی نامهاش را خطاب به رهبری نوشته است و در اینباره باید گفت:
1/4- چه نیازی بود این نامه، علنی و رسانهای شود؟ آیا سردار سابق جنگ و سرباز آشتیملی این روزها نمیتوانست این نامه را به شخص رهبری برساند و دست رسانههای بیگانه بهانه ندهد؟!
2/4- پایهگذار نوشتن نامه سرگشاده به رهبر انقلاب چه كسي بود؟! آیا برخي دوستان اصرار دارند همچنان برخي وجوه شخصيتي آنها مورد پسند ضدانقلاب باشد! آیا نباید شک کرد که اصل نوشتن نامه و سرگشاده و همچنین علنی بودن نامه آقاي رضايي، امر و خواسته فرد يا افراد ديگري است؟!
3/4- محسن رضایی باید معلوم کند که از کدام پایگاه اجتماعی به رهبر انقلاب نامه مینویسد و رهنمود ارائه میدهد؟ مگر رتبه وي در انتخابات چگونه بوده که جناب دکتر را در مقام یک مصلح اجتماعی و خیرخواه عمومی قرار داده است؟!
4/4- قبلا نیز کسانی دیگر چنین زمزمههایی را مبنی بر وحدت ملی و آشتیملی مطرح کرده بودند که با سکوت سرد رهبری معظم ره به جایی نبرد. براستی چه اصراری هست که عدالت فدای وحدت با سران فتنه شود؟! و چرا باید در راه نیل به این اهداف جناحي از رهبری خرج شود؟!
5- دبیر مجمع در نامه خود اشاره کردهاند که مهندس موسوی، دولت آقای احمدینژاد را پذیرفته و تلویحا بیان داشتهاند که گویی میرحسین، توبه کرده است. اما آیا نامزد مورد حمایت اسرائیل و آمریکا که انتخابات را باخت و از ملت هم سیلی سختی خورده است ولو به تلویح و کنایه توبه کرده است؟ باید گفت:
1/5- بیانیه آخر موسوی در 5 صفحه تنظیم شده که 4 صفحه آن تکرار همان ناسزاهای قبلی به نظام است و در صفحه مربوط به راهکارها نیز اگر تلویحا دولت را پذیرفته باشد، باز چیزی از جرم وی کم نمیکند. خندهدار نیست: میرحسین دولت کنونی را پذیرفته باشد اما با اصل نظام که دولت، فقط یکی از شعبات آن است، سر ناسازگاری داشته باشد!
2/5 ـ مدعی موسوی، نه دولت احمدینژاد که مردم ایران و اصل نظام جمهوری اسلامی است. آنکه موسوی را مجرم میداند، علاوه بر دولت، ملتی است که برای ولایت فقیه از جان خود گذشت. مدعی موسوی، عاشوراییانی هستند که خواهان محاکمه آشوبگران عاشورا هستند.
3/5 ـ نکته مهمی که دکتر رضایی نديده و يا ترجیح داده آن را نبیند این است که موسوی در همین بیانیه،کاملا آشکارا و مشخص، پذیرفته که آشوبگران عاشورا، طرفداران وی بودهاند. از نظر نخستوزیر مورد حمایت BBC کسانی که در روز عاشورا به سنگپرانی پرداختند و خیمه عزای حسین(ع) را به آتش كشيدند، «مردمی خداجوی» بودند که «نشان دادند که شبکههای وسیع اجتماعی و مدنی که در طول انتخابات و بعد از آن به صورت خودجوش شکل گرفته است، منتظر اطلاعیه و بیانیه نمیمانند» و این یعنی که میرحسین به آشوبطلبان خداجو(!) چک سفید داده است و در آن نوشته: از این پس برای ارتکاب جنایتهای خود منتظر بیانیههای من نباشید!
4/5ـ اما موسوی حتی در قسمت مربوط به راهکارها نیز هرگز به صراحت نگفته که دولت را پذیرفتهام، بلکه از منظری بالا به دولت امر و نهی کرده که چه بکند و چه انجام ندهد. حتی اگر معنای این بند از بیانیه فردی که مورد حمایت فرقه منافقین است را تلقی به این کنیم که موسوی دولت را پذیرفته و دیگر نمیخواهد بر طبل ابطال انتخابات بکوبد، باید گفت: حقیقت این است که موسوی، بیش از آنکه دولت قانونی فعلی را پذیرفته باشد، از خشممقدس ملت عاشورایی هراسیده است! مگر ممکن است شعارهای مردم، این مردم خشمگین و آماده جهاد، به گوش موسوی، کروبی، خاتمی و... نرسیده باشد؟! شمال که سهل است، موسوی قطب شمال هم اگر میرفت، باز شعار «لعن علیعدوک یا حسین...» را حتم دارم که میشنید. آری، موسوی از نظر باطل خود برنگشته بلکه با دیدن مردم، از خشم عاشورایی ملت
ترسیده است.
5/5 ـ توبه واقعی موسوی و دیگر سران فتنه، نه پذیرفتن تلویحی دولت، که تا کمر خم شدن است در برابر ملت. توبه موسوی یعنی اعتراف به تک تک جنایتهایی که در همه این ایام مرتکب شد. توبه سران فتنه یعنی برائت ایشان از دشمن و از هتاکان و آشوبطلبان. توبه سران فتنه یعنی عذرخواهی حضرات از رهبر انقلاب... و بر فرض که سران فتنه چنین کنند، اما حتی توبه این آقایان هم باعث نخواهد شد دستگاه قضایی، عدالت را فدای وحدت کند. توبه سران فتنه تنها از بار گناهانشان میکاهد و هیچ بهانهای برای چشم بستن بر جنایاتشان نخواهد بود. مگر قاتلی که به گناه خود اقرار کرده را به بهانه اعتراف به گناه مورد بخشش قرار میدهند؟! چه، جرم سران فتنه از قتل بدتر است،چرا که خداوند در قرآن، فتنه را «اشد» و «اکبر» از قتل میداند: «الفتنه اشد من القتل» و «الفتنه اکبر من القتل». البته در زبان شیرین پارسی، ضربالمثلی هست که توبه گرگ را مرگ میداند و خوشبختانه در مثل مناقشه نیست.
6ـ نامه سردار سابق در این روزها با هدف بازکردن یک کوچه خاکی نوشته شده است تا با این حاشیهها، متن حضور حماسی ملت را تحتالشعاع قرار دهند. نگارنده هرچه سعی میکنم از نامه محسن رضایی بویی از خیرخواهی به مشامم برسد، نمیرسد که نمیرسد.
جناب دبیر مجمع! هرگز قصد نداشتم این ادعاهای شما را علنی کنم اما شما با نامه خود کاری کردید که نباید. مصلحت نظام یک چیز است و منفعت برخي آقايان یک چیز دیگر. نظام بارها قربانی منافع کسانی شده كه به نظر ميرسد به شما اندک ارادتی ندارند و جنابعالی را تنها برای نفع خود میخواهند.
جناب دکتر! باور بفرمایید دنبال ریاستجمهوری شما نبودند. قصه، قصه تضعیف خط ولایتفقیه بود و شما ناخواسته مورد سوءاستفاده قرار گرفتيد. جناب دکتر! باور بفرمایید میشود احترام بزرگان را نگه داشت اما بیبصیرتی نکرد. آقای رضایی! فرقه سبز بیماری در حال احتضار است اما نامه شما در جهت تزريق خون تازه به رگهاي آنهاست. جناب دکتر! کسانی که این روزها در برخي موارد در كنار آنها جلوس ميكنيد در امتحانات اخیر مردود شدند. آیا میخواهید با آنها به درون چاه بروید؟! آقای رضایی! فرمودهاید که در راهپیمایی روز چهارشنبه حضور داشتید؛ آیا مطالبات مردم هم به گوشتان رسید؟! آیا شعارهای مردم را شنیدید؟ دغدغه مردم، اجرای عدالت بود یا تکرار حکمیت؟! آیا قرار است جرقه فتنه بعدی یعنی «فتنه حکمیت» با نامه شما زده شود؟! سردار! علی زمان یک مالک ندارد، میلیونها مالک دارد و این مالکها این روزها به نزدیکیهای چادر معاویه رسیدهاند. چهارشنبه اگر شما مردم را درست دیده بودید، حتم میکردید که با این ملت، فتنه حکمیت ره به جایی نمیبرد و اینبار مالک به عقب برنمیگردد. سردار! چهارشنبه، ملت ما میخ آخر را به تابوت فتنهآفرینان کوبید و از «حکمیت» نیز نمیتوان انتظار معجزه داشت و هرچند که مثلث جام زهر باز هم قصد کرده کام ولیفقیه را تلخ کند اما شما خود در چهارشنبه تاریخی دیدید که اینبار عقبنشینی در کار نیست. آقای رضایی! ملت ما تاریخ را به گونهای دیگر رقم زد و هنوز نامه شما و بیانیه موسوی نوشته نشده بود که مردم در پلاکاردهای خود نوشتند: «به هوش ملت؛ فتنه بعدی حکمیت».
ابتکار ملت ما اینبار «بصیرت» است؛ آقایان! مطمئن باشید کام خودتان تلخ خواهد شد و اگر ادامه دهید این ملت، سقف حکمیت را بر سرتان خراب خواهد کرد.
سعید مستوفی
/1001/