اکونومیست در مقاله اخیر خود به قلم "استیو کال" به اجرایی شدن جنایات هواپیماهای بدون سرنشین شدن آمریکا در زمان ریاست جمهوری بوش و محرمانه بودن آن تا مدتها می پردازد .
به گزارش راسخون به نقل از باشگاه خبرنگاران ، نویسنده با اشاره به جنایات ناشی از به کار بردن این ربات های آدمکش می نویسند : در 17 سپتامبر2001 ، بوش قانونی را امضا کرد که هنوز هم ابعاد آن محرمانه است و طی آن دست سازمان سیا برای اقدام علیه بشریت و اقدامات ضد انسانی بیش از پیش باز گذاشته شد اما این در حالی بود که تا سالها نه اوباما و نه هیچ مقام رسمی دیگری در کاخ سفید رسماً به وجود این پرنده های بدون سرنشین اعتراف نمی کردند .
از سال 2001 ، هزاران نفر از جمله بسیاری از غیرنظامیان بوسیله این هواپیماهای بدون سرنشین کشته شده اند .
کال در ادامه می افزاید : در جلسه ای در ابتدای ریاست جمهوری اوباما ، ژنرال "جیمز کارترایت" جانشین رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا از اوباما می پرسد چرا باید یک نیروی هوایی دوم داشته باشیم ؟ اوباما بلافاصله جواب می دهد سیا هرچه بخواهد می تواند داشته باشد . حتی سفیر آمریکا درپاکستان اظهار نگرانی می کند که این حمله ها میتواند به روابط آمریکا با پاکستان لطمه بزند که اوباما می گوید این چیزی است که سیا می خواهد و باید انجام شود.
ریشه سیاست هواپیماهای بدون سرنشین اوباما به دوران "آیزنهاور" برمی گردد.تابستان سال 1960 بود که "سیدنی گوتلیب" شیمیدان وابسته به سیا با کیفی حاوی نوعی سم زیرپوستی به کنگو رفت . آن زمان آغاز دوران ترورهای سیا بود . این سم برای استفاده در خمیردندان ، آب یا غذای پاتریس لومومبا که در آن زمان نخست وزیر کشور کنگو بود به آنجا فرستاده شد . لومومبا مستحق مرگ بود چون به زعم رئیس جمهور آمریکا ، "آیزنهاور" ، او طرفدار کمونیستها بود .
"تیم وینر" در کتاب خود با عنوان تاریخچه سیا می نویسد "سیدنی گوتلیب" در بدو ورود کیف حاوی سم را به افسر سیا در لئوپولدویل "لری دولین" می دهد. دولین می گوید چه کسی دستور ترور را داده و گوتلیب می گوید که مطمئن باش که رئیس جمهوراین دستور را داده است . او بعدها می گوید از اینکه این کار را بکند بسیار شرمنده بوده به همین خاطر سموم را به درون رودخانه می ریزد اما بعد کمک می کند راهی غیرمستقیم برای ترور لومومبا پیدا شود . ژانویه بعد بود که لومومبا توسط نظامیان بلژیکی اعدام شد .
در آن زمان این سیا بود که لیستی از رهبران ، ملی گراها و چپ هایی را که آمریکا از آنها خشنود نبود تهیه و روی ترور آنها کار کرد . اما نکته اینجاست که ملل بزرگ می توانند به تاثیرگذاری جهانی خود ادامه دهند ، البته نه با خون و خونریزی بلکه بارشد اقتصادی ، نوآوری علمی ، توانمندی نظامی و قدرت خلاقانه ایده های نو.
در ابتدای دهه 70 میلادی به نظر می رسید که سیاست پنهانی مداخله و ترور به پایان خود رسیده است . بعد از بازجویی ها و تحقیق هایی که از سیا در زمان ریاست جمهوری "جرارد فورد" از این قتل های پنهانی سیا صورت گرفت ، رئیس جمهور ترورهای سیاسی را ممنوع اعلام کرد .روسای جمهور بعدی نیز کم و بیش این رویه را دنبال کردند .
اما بعد از واقعه 11 سپتامبر سال 2001 ، روسای سیا به بهانه بازداشت اعضای القاعده جنایات علنی خود را آغاز کردند . جرج بوش هم با آغوش باز این تصمیم را قانونی کرد . در 17 سپتامبر ، بوش قانونی را امضا کرد که هنوز هم ابعاد آن محرمانه است و طی آن موضوع ترور به سیا سپرده شد .
از آن زمان سیاست کشتار هدفمند آمریکا بدون درنظر گرفتن ابعاد غیرانسانی آن ادامه پیدا کرد ، سیاستی که سیا ، کاخ سفید و پنتاگون سه ضلع آن بودند . در این سیاست اما نقش هواپیماهای بدون سرنشین بسیار مهم بود و برای سالها نه اوباما و نه هیچ مقام رسمی دیگری در کاخ سفید رسماً به وجود آنها اعتراف نمی کرد . اما در این میان سوالی که ذهن را درگیر می کند این است که آیا پشت پرده برنامه کشتار هدفمند بدون تشکیل دادگاه و اجازه قاضی و یا رای عمومی همان منافع آمریکاست ؟
جنگ عراق باعث شد ترورها به رهبری سیا گسترش پیدا کند . وزیر دفاع وقت "دونالد رامسفلد " ، پنتاگون را ترغیب می کرد که با حمایت از فرماندهی عملیات ویژه در عراق ، تروریست های بیشتری را به لیست خود اضافه کند . بین سالهای 2003 تا 2008 ، نیروی عملیات ویژه آمریکا درعراق تحت فرماندهی "ژنرال استنلی مک کریستال" ، یک سیستم جامع و هماهنگ دستگیری وکشتار هدفمند را به وجود آورد .
درواقع مک کریستال طرح اجرا شده و البته شکست خورده سیا در ویتنام را درعراق اجرا کرد . از آن پس مک کریستال و نیروهای ویژه اش تصمیم گرفتند دامنه ترورهای خودر ا به کل جهان گسترش دهند و اصطلاحا مظنونین القاعده را در تمام دنیا تعقیب کنند.
بعد از سال 2006 و سازمان دهی مجدد طالبان " مک کریستال" سیستم جاسوسی خود را به افغانستان منتقل کرد . درسال 2009 اوباما دستور داد صدها هزار نیروی ارتش آمریکا به افغانستان اعزام شوند و از "مک کریستال" خواست رهبری تمام نیروهای آمریکائی و بین المللی در افغانستان را برعهده بگیرد . این انتصاب پیامی بود به سیا و پنتاگون به این معنی که ترورهای هدفمند باید ادامه پیدا کند اما همچنان پنهان بماند .
اینگونه بود که سیل حملات آمریکا متوجه اهدافی در مناطق قبایلی پاکستان شد و در این میان زنان ، کودکان و افراد بی گناهی جان خود را از دست دادند . آمارها نشان می دهد که از سال 2009 اوباما دستور 300 حمله را صادرکرده است . براساس نظر مازتی ، مقامات سیا برای استفاده از این هواپیماهای بدون خلبان به شدت به اوباما فشار می آورند .
در مارس گذشته سناتور کنتاکی "رند پاول" درجلسه معرفی "جان برنان" به عنوان رئیس سیا به اوباما گفت که هزاران نفر در این حملات کشته شده اند آن هم در پاکستان ، کشوری که آمریکا هیچ وقت به آن اعلان جنگ نداده است . همینطور سومالی و یمن و البته فیلیپین . دراین حملات حداقل 4 تبعه آمریکا نیز کشته شده اند .
بند پنجم قانون اساسی آمریکا می گوید که هیچ شخصی نباید از حق زندگی ، آزادی و یا تملک املاک خود بدون طی مسائل حقوقی و دادگاه محروم شود . هر شهروند آمریکائی باید حق داشته باشد از طی مراحل قانونی دردادگاه بهره مند شود . این در حالیست که کشتار مردم بی گناه در بمباران این پرنده های سهمگین از سوی آمریکا بدون احترام به هیچگونه حقوق بشری صورت می گیرد و رئیس جمهور آمریکا بر اساس حق قانونی نانوشته ای حق دارد دستور قتل هرکسی را که بخواهد صادرکند ./111/